مؤمنان و حمایت از نیازمندان
مؤمنان و حمایت از نیازمندان
مقدمه
انسان موجودی اجتماعی است که گاه از او به عنوان جانوری که در جامعه زیست می کند و با این زیست استعدادهای خود را شکوفا می سازد و با شکوفا ساختن خود به کمال می رسد، آدمی برای شکوفا ساختن استعدادهای خود در ظرف جامعه نیاز به راهنما دارد تا در پرتو راهنمایی او استعدادهای خود را به طور هماهنگ پرورش دهد یعنی هم بُعد فردی او رشد کند و هم بُعدِ اجتماعی او، هم بُعد عاطفی او رشد کند و هم بعد عقلانی او، هم بعد مادی او رشد کند و هم بعد معنوی او، هم بعد دنیوی خود را پرورش دهد هم بعد اخروی خود را و… و اگر انسان تنها یکی از ابعاد وجودی و استعدادهای خود را رشد ندهد تعادل او محفوظ نمی نماند در نتیجه دچار نقص و نارسایی خواهد شد و این راهنمایی باید توسط کسی انجام شود که انسان را بشناسد و به نیازها و استعدادهای او آگاهی داشته باشد تا برنامه مناسب با او و استعدادهای او ارائه دهد و این راهنما کسی غیر از انسان آفرین نمی تواند باشد و آن برنامه چیزی جز آموزه های دینی که به صورت وحی در اختیار او قرار می گیرد نیست. از این رو دین الهی که برنامه هدایت انسان به سوی تکامل است هماهنگ با فطرت وی معرّفی شده است، در این تعلیم است که خدای سبحان انسان ها را به کار و تلاش فرا می خواند و از او می خواهد با انواع فعالیت ها از قبیل کشاورزی، بازرگانی و تولید نیازهای انسان به کسب مال بپردازد که آن مال خیر است(1) تا با این اموال زندگی عزّت مندانه داشته باشد و در عین حال سفارش می کند اموال را در اختیار کسانی قرار ندهند که چگونه مصرف کردن آن را نمی دانند و با سفاهت و بی خردی مصرف کردن، آن را تباه می سازند زیرا مال قوام بخش جامعه انسانی است(2) اما در عین حال در تعالیم خود ما را به این برنامه توجّه می دهد که با کسب مال دچار غرور و خودخواهی و تکبر نشوید بلکه بدانید که این اموال به این عنوان از سوی خدای سبحان در اختیار شما قرار گرفته است که شما به عنوان خلیفه خدا در آن تصرف کنید(3) از این رو باید از آن در جهت رفع نیاز دیگران نیز استفاده کنید و از آن در جهت حمایت نیازمندان بهره برداری نمائید.
از این رو در قرآن از مؤمنان خواسته است با اموالشان در راه خدا جهاد کنند چنان چه با جان خود جهاد می کنند و همچنین این اموال را در راه خدا انفاق کنند و با این انفاق نیازهای نیازمندان را برطرف کنند.
قرآن خطاب به مؤمنان فرمود: یا ایّها الّذین آمنوا انفقوا ممّا رزقناکم من قبل ان یأتی یوم لابیع فیه و لاخلّة ولاشفاعة والکافرون هم الظالمون؛(4) ای کسانی که ایمان آورده اید، از آن چه به شما روزی دادیم، انفاق کنید، پیش از آن که روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی هست تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را برای خود خریداری کنید، و نه دوستی(و رفاقت های مادی سودی دارد) و نه شفاعت (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود) و کافران خود ستمگرند(هم به خودشان و هم به دیگران ستم می کنند).
در این آیه از مؤمنان خواسته است تا آن چه خدا به آن ها روزی داده است در راه خدا انفاق کنند و چون برخی از مغروران به مال و جاه دچار توّهم شده و آخرت را بر فرض قبول همسان دنیا می پندارند و خودشان را چون در دنیا در ناز و نعمت می بینند، می پندارند که در عالم آخرت نیز متنعّم خواهند بود.
در این آیه به آنها توجّه می دهد در آن عالم، عوامل و اسباب اعتباری و قراردادی نقشی ایفا نمی کند.
ممکن است انسان در دنیا نیاز خود را با عمل خود برطرف نماید و اگر توان کار ندارد ولی خویشاوندان او نیازهایش را برطرف می کنند، و یا دوستی مشکل او را حل می کند هرچند با او پیوند خویشی ندارد و گاهی با درخواستی از بزرگی برای بخشش و گذشت میانجی گری می طلبد. اما در عالم قیامت این نظام برچیده می شود، نه اسباب و علل کارگشاست تا انسان بتواند با عمل و کشت و کار خود در آنجا نیازش را برطرف کند و نه قراردادهای اجتماعی و نه دوستی با افراد و نه می توان به انتظار افراد میانجی نشست تا شفاعت کنند. بلکه در دنیا باید به فکر آخرت بوده و از راه انفاق آن چه که خدا روزی می دهد زمینه نجات خود را فراهم کند.
انفاق به اندازه ای مهم است که اگر کسی خود را از آن فضیلت محروم کند دچار کفر عملی می شود یعنی در برابر خدا ناسپاسی کرده و در نتیجه هم به خود ظلم کرده است و هم به دیگران.
با توجه به این که انفاق از برنامه های اساسی مؤمنان در قرآن کریم است این کتاب مقدّس برای آن چه انفاق می شود و انفاق کننده شرائطی ذکر می کند که این شرائط و ویژگی ها به کیفیت و احیاناً به کمّیت آن مربوط می شود. در انفاق ارکانی چون مال و انفاق کننده و مورد انفاق و عمل انفاق سخن به میان می آید بنابراین مالی که انفاق کننده به دیگران می دهد چه ویژگی هایی دارد و انفاق کننده چه ویژگی دارد و عمل انفاق چه خصوصیاتی دارد و به چه کسانی می توان انفاق کرد.
اوصاف حقیقی و اعتباری مال
مال از ارکان انفاق و دارای اوصاف حقیقی و اعتباری است. وصف اعتباری مال برگرفته از ارتباط آن با مالک است از جهت ارتباط مال با مالک، این مال باید تصرف در آن حلال باشد و حرام نباشد، ولی اوصافی چون خوب و بد بودن، طیّب و خبیث بودن، مرغوب و نامرغوب بودن از اوصاف حقیقی مال است از این رو قرآن کریم فرمود: یا ایّها الّذین آمنوا انفقوا من طیّبات ماکسبتم و ممّا اخرجنا لکم من الأرض ولاتیّممواالخبیث منه تنفقون ولستم بآخذیه الّا ان تغمضوا فیه و اعلموا انّ اللّه غنیٌ حمید؛(5) ای کسانی که ایمان آورده اید از قسمت پاکیزه اموالی که به دست آورده اید و از آن چه از زمین خارج ساخته ایم انفاق کنید و برای انفاق به سراغ قسمت های ناپاک نروید در حالی که خود شما حاضر نیستید آن ها را بپذیرد مگر از روی اغماض و کراهت و بدانید که خدای سبحان بی نیاز و شایسته ستایش است.
این آیه به مؤمنان می گوید از مال مرغوب انفاق کنید خواه انفاق واجب باشد یا انفاق مستحب. اموال مرغوبی که انسان کسب می کند ممکن است از راه تجارت بدست آمده باشد و ممکن است از راه کشاورزی و دامداری یا استخراج از معدن باشد.
سرّ انفاق از مال مرغوب
راز این که باید از مال مرغوب و پاکیزه انفاق کرد عبارت است از:
1 به لحاظ این که صدقه و انفاق نوعی هدیه است و هدیه با دادن مال بد سازگار نیست.
2 انفاق از مال نامرغوب با هدف انفاق سازگار نیست زیرا هدف انفاق بر اساس آموزه قرآن تقرّب به خدا و کسب رضای الهی(6) و تثبیت نفس(7) و درمان بیماری بخل(8) و درمان فقر عمومی بدون آزردن عواطف افراد است و این اهداف تنها با انفاق مال خوب و پاکیزه بدست می آید.
3 حفظ کرامت گیرنده انفاق، کسی که انفاق می کند باید کرامت گیرنده را حفظ کند و حفظ کرامت گیرنده به این است که از مال مرغوب انفاق کند در غیر این صورت به روحیّه او آسیب رسانده است.
ملاک تشخیص مال نامرغوب
ملاک سنجش مال نامرغوب از مرغوب چیست؟ آیا ملاک مادی دارد یا ملاک معنوی؟ با توجه به این که وسیله سنجش هر چیزی مناسب امور معنوی با نفسانیّات و وجدانیّات است از باب مثال در باب انفاق می گویند: شما خودتان را معیار قرار دهید و بنگرید که آیا خودتان به این مال رغبت می کنید، آن را به دیگران بدهید زیرا حقیقت شما و دیگران یکی است. آن چه که برای شما ناگوار است برای دیگران نیز ناگوار و ناخوشایند است و هرچه را برای خود نمی پسندید به دیگران هم ندهید. چنان چه فرمود: ولاتیمموا الخبیث منه تنفقون ولستم بآخذیه الّا ان تغمضوا فیه؛ برای انفاق به سراغ اموال ناپاک و نامرغوب نروید در حالی که خود شما حاضر نیستید آن را جز از راه کراهت بپذیرید.
این جمله هم ملاک تشخیص مال خبیث را ارائه می کند و هم به انسان ها درس تهذیب نفس می دهد.
ویژگی های عمل انفاق
عمل انفاق مانند دیگر اعمال انسانی و دینی شرایطی دارد که انفاق کننده باید به آن توجه کند، یعنی این عمل باید مخلصانه باشد و پس از عمل نیز نباید منّت برگیرنده انفاق را در پی داشته باشد. قرآن کریم فرمود: مثل الّذین ینفقون اموالهم فی سبیل اللّه کمثل حبّة انبتت سبع سنابل فی کلّ سنبلة مأة حبّة واللّه یضاعف لمن یشاء و اللّه واسع علیم؛(9) کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد دو یا چند برابر می کند و خدا وسیع و داناست.
در این آیه به شرط اول انفاق یعنی فی سبیل اللّه و با اخلاص بودن اشاره می کند و آثار معنوی مترتب بر انفاق را متوقّف بر وجود این شرط می داند و می فرماید: انفاقی ثمر دارد که فی سبیل اللّه باشد و این عمل خالصانه مانند پاشیدن بذر بر زمین مستعد و آماده است که نتیجه هر دانه آن هفتصد دانه خواهد بود. و در واقع این دانه پرثمر خواهد بود.
راز تشبیه انفاق به دانه پرثمر
قرآن حکیم که برای تعلیم و تزکیه نازل شده، اهتمامی به پرورش انسان های کامل و یا متکامل دارد از این رو تنها به طرح مسائل و ارائه راهکارها بسنده نمی کند، بلکه ضمن حفظ عنصر اصلی مطلب مورد نظر، راهیان و واصلان را نیز از نظر دور نمی دارد در آیه مورد بحث خدای متعال مثل مؤمنان انفاق کننده را به حبّه و دانه ای که هفتصد برابر یا بیشتر ثمره می دهد تشبیه نموده است زیرا غرض تربیت انفاق کننده است نه فقط تعلیم انفاق.
منّت بر گیرنده انفاق و آزار او، عامل تباهی انفاق
در آموزه های قرآن انفاقی ارزشمند و پرثمر است که پس از انفاق نیز علاوه بر اخلاص حین عمل، منّت و آزار گیرنده انفاق را به دنبال نداشته باشد، قرآن کریم در این رابطه فرمود: الّذین ینفقون اموالهم فی سبیل اللّه ثم لایتبعون ما انفقوا منّاً ولااذی لهم اجرهم عند ربّهم ولاخوف علیهم و لا هم یحزنون،قول معروف و مغفرة خیر من صدقة یتبعها اذی و اللّه غنیٌّ حلیم؛(10) کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند سپس به دنبال انفاقی که کرده اند منّت نمی گذارند و آزاری نمی رسانند، پاداش آن ها نزد پروردگارشان است و نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند، گفتار پسندیده در برابر نیازمندان و عفو و گذشت از آن ها، از بخششی که آزاری به دنبال آن باشد بهتر است و خداوند بی نیاز و بردبار است.
از قرآن استفاده می شود: اولاً انفاقی ارزشمند است و اجر و پاداش الهی را به دنبال دارد که برای رضای خدا باشد. و ثانیاً به لحاظ این که عمل صالح در صورتی نتیجه بخش است که با همان خلوص باقی بماند و حفظ خلوص عمل بر عهده عامل است می تواند آن را حفظ کند و می تواند آن را تباه سازد چنان که اگر انسان پس از توحید به شرک روی آورد این شرک باعث تباهی و بی اثر شدن اعمال گذشته می شود.
منّت گذاشتن نسبت به انفاق گیرنده به معنای به رخ کشیدن نعمت است خواه فرد باشد و خواه جامعه و اذیّت و آزار رساندن نیز چنین است.
راز ناسازگاری انفاق با منّت و آزار رساندن
انفاق به جهت طاعت بودن محبوب خداوند و از نظر بخل زدایی محمود و به لحاظ سودمندی آن برای مستحق، معروف و مطلوب است ولی منّت گذاشتن و اذیّت کردن اگر با انگیزه برتری جویی و تحقیر دیگران صورت گیرد مبغوض خداست و اگر به لحاظ بزرگ شمردن عمل و به رخ کشیدن آن است سبب پدید آمدن رذایلی مانند عجب و غرور خواهد بود و اگر منّت و آزار سبب آزار انفاق گیرنده و برهم زننده آرامش باشد نامطلوب خواهد بود.
پس انفاق به عنوان حسنه محبوب خدا و پسندیده و معروف است ولی منّت و اذیّت کردن به عنوان سیّئه مبغوض خدا و ناپسند و از رذایل خواهد بود از این رو با هم ناسازگارند.
جایگاه قول معروف و مغفرت از سوی انفاق کننده
قول معروف از سوی انفاق کننده در جایی است که نیازمند در درخواست خود ادب را رعایت کرده و طرف مقابل را نرنجاند ولی مغفرت در موردی است که نیازمند با اصرار یا گفتار و کردار ناپسندش انفاق کننده را برنجاند و او با بردباری از بدرفتاری این نیازمند جسور چشم پوشی کند، پس آن که قصد انفاق ندارد، شایسته است با سخن و کردار پسندیده نیازمند را بازگرداند و در صورت رنجیدن از او با گذشت برخورد کند و از دادن صدقه ای که همراهش نیازمند را می آزارد پرهیز کند.
بر اساس آیه مورد بحث آدمی نه تنها باید از منّت گذاشتن و آزردن نیازمند پرهیز کند بلکه باید مصلحت از دست رفته صدقه را با مصلحت برتری که در قول معروف و مغفرت هست جبران کند زیرا معروف و مغفرت از مصادیق انفاق معنوی و مصرف آبرو و گذشتن از حق است.
ناگفته نماند قول معروف و حسن گفتار از اصول کلی حسن معاشرت با دیگران است یعنی باید نسبت به همه انسان ها خوشگفتار بود و اگر در درون نظام اسلامی برخورد و بد رفتاری میان مسلمانان رخ دهد، اصل کلی آن است که دو طرف باید کوشش کنند تا بدی و دشمنی را از بین ببرند.
آزار همتای با ریا
انسان مؤمن همانطور که در حال انفاق باید اخلاص داشته باشد و از منّت گذاشتن و رنجاندن افرادی که به آنها انفاق می کند پرهیز کند بلکه بعد از عمل نیز نباید خدمتی که نسبت به کسی انجام داده بر او منّت بگذارد و او را برنجاند در این صورت عمل او را بی اثر می سازد و مراد از بی اثر شدن، زوال و از بین رفتن اجر و مزد و برکات اعمال صالح است از این رو قرآن کریم فرمود: یا ایّها الّذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الأذی کالّذی ینفق ماله رئاء النّاس و لایؤمن باللّه و الیوم الآخر فمثله مثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلداً لایقدرون علی شی ء ممّا کسبوا واللّه لایهدی القوم الکافرین؛(11) ای کسانی که ایمان آورده اید، بخشش های خود را با منّت و آزار باطل نسازید، همانند کسی که مال خود را برای نشاندادن به مردم انفاق می کند و به خدا و روز جزا و روز قیامت ایمان نمی آورد کار او همچون قطعه سنگی است که بر آن خاک باشد(و بذرهایی بر آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد و آن را صاف و خالی از خاک و بذر رها کند آن ها از کاری که انجام داده اند چیزی به دست نمی آورند و خدا جمعیت کافران را هدایت نمی کند.
بر اساس این آیه خدشه دار کردن حیثیت نیازمند و آزار او در حدّ ریا است و ریا، شرک به خدا است، ریا، شرکی رقیق و خفی است و اذیّت مستمند که فشار روحی را بر فشار مالی او می افزاید دارای پیامدهای بدتر و در حد ریا است.
ریا تنها به معنای انجام دادن علنی عمل یا نشان دادن آن به دیگران نیست بلکه تظاهر به اخلاص در عمل با هدف جلب نظر مردم و کسب شهرت است زیرا نوع نگاه ریا کار به نظام هستی نادرست است به جای آن که خدا را تنها مؤثّر مستقل در امور بداند، نظر مردم را دارای اثر استقلالی می پندارد و به جای آن که فقط از خدا بترسد خوف از مردم او را وادار به عمل می کند.
ریاکار به جای واقع بینی و خدا محوری، ظاهر بین و مردم محور است و خداگرایی با مردم گرایی با هم جمع نمی شود.
قلمرو تحقق منّت و اذیّت و ریا
منّت و اذیّت و ریا در صورتی تحقق پیدا می کند که انسان حسن فعلی داشته باشد یعنی کار خوب و شایسته انجام دهد و مشکل در حسن فاعلی باشد یعنی انجام دهنده فاعل کار خوب و صالح را با انگیزه منّت و اذیّت و ریا انجام دهد. اما اگر انسان اصلاً کاری انجام ندهد و یا کار زیان بار انجام دهد از باب این که کار زیان بار انجام داده مشکل پیدا می کند، نه از جهت آزار رساندن به دیگر و یا تظاهر کردن به کار و به عبارت دیگر: این که انسان کار صالح را با انگیزه منّت گذاشتن یا آزار رساندن و یا ریا و تظاهر انجام دهد مصداق آیه است. از این رو در تعالیم اسلامی تأکید شده است انفاق باید احترام آمیز باشد.
ائمه اطهار(ع) هنگام تصدّق و انفاق گاهی کالای مورد انفاق را و زمانی نیز دست خود را می بوسیدند و می بوئیدند، امام صادق(ع) به معلی ابن خنیس فرمودند: و کان ابی اذا تصدّق بشی ء وضعه فی ید السائل ثم ارتد منه فقبله و شمّه ثم ردّه فی ید السائل؛(12) پدر من هرگاه صدقه می داد اوّل آن را در دست سائل قرار می داد و سپس آن را می گرفت و آن می بوسید و می بوئید سپس آن را به سائل بر می گرداند.
آنان معتقد بودند انفاق وظیفه ای است که باید همراه با احترام و ادب صورت گیرد…
اگر بینش کسی این باشد که اصل در انفاق، انفاق تادّبی و احترام آمیز است نه دلسوزی تحقیرآمیز، با فقیران کریمانه رفتار می کند سرّ آن که اهل بیت دست خود را می بوئیدند و می بوسیدند آن است که آن ها مسکین را فرستاده خدا می دانستند.(13) و فرد و جامعه فقیر فرستاده خدا و رساننده پیام اوست که به فرمان خدا به ما انفاق کنید، پس باید انفاق احترام آمیز باشد و چون انفاق پیش از رسیدن به دست فقیر به دست خدا می رسد آن دست را باید بوسید و آن مال نیز متبرّک می شود.
آثار و برکات انفاق
انفاق دارای آثار و برکاتی است که توجه به آن برای انفاق کننده لازم است، آن برکات عبارتند از:
الف: پاکسازی انسان و پیرایش مال
اعطاء زکات خواه واجب، خواه مستحب و زکات فطر، برای پاک ساختن انفاق کننده و مال اوست. از این رو خدای سبحان به پیامبراکرم(ص) می فرماید: از مؤمنان صدقه اموالشان را بگیر تا آنان را پاک کند: خذ من اموالهم صدقة تطهرهم(14) یعنی صدقه دادن انفاق کننده را پاکیزه می کند بنابراین نپرداختن حق اللّه یا حق النّاس سبب آلودگی روحی انسان می شود و پرداخت آن روح را پاک می کند.
ب: پرورش روح
زکات هم مایه تطهیر انسان است و هم زمینه ساز رشد و نموّ اوست الذی ماله یتزکی؛(15) آن که مالش را انفاق کند تا روحش پرورش یابد.
ج: انفاق تنها راه درمان مال دوستی
خدای سبحان از هر راه ممکن، بیماری خطرناک مال دوستی را به بشر می شناساند و با موعظه یا برهان و یا جدال احسن و گاهی از راه تهدید یا تشویق انسان را به اصلاح و درمان آن فرا می خواند گاه می فرماید: وانفقوا فی سبیل اللّه ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکه؛(16) در راه خدا انفاق کنید و با دستان خود، خود را به هلاکت نیندازید. بر اساس این، اگر کسی مال خود را در راه خدا انفاق نکند، در راه باطل مصرف خواهد کرد حتی خود امساک و خودداری از انفاق کار باطلی است و گناه به شمار می رود و گاهی هشدار می دهد اموال و اولاد، شما را از یاد خدا باز ندارد یا ایّها الّذین آمنوا لاتلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله؛(17) ای کسانی که ایمان آورده اید اموال و فرزندان شما را از یاد خدا باز ندارد.
گاه می فرماید برای درمان بیماری مال دوستی که مانع هر چیز و زمینه ساز نفاق است، انفاق کنید وانفقوا من مارزقناکم من قبل ان یأتی احدکم الموت فیقول ربّ لولااخّرتنی الی اجل قریب فاصدّق واکن من الصالحین؛(18) از آن چه به شما روزی داده ایم انفاق کنید پیش از آن که مرگ یکی از شما فرا رسد و بگوید: پروردگارا چرا مرگ مرا مدّت کمی به تأخیر نینداختی تا در راه خدا صدقه دهم و از صالحان باشم.
انسان نباید مانند قارون بیندیشد که اموال را خودش فراهم آورده، در حالی که اموال را خدا به او روزی داده است.
نتیجه گیری
یکی از برنامه های مؤمنان حمایت از نیازمندان است که یکی از جلوه های آن انفاق کردن است که این عمل باید با شرائط و آداب ویژه خود انجام شود، انفاقی ارزشمند است که اولاً از مال پاکیزه باشد و ثانیاً با اخلاص و در راه خدا باشد و ثالثاً همراه با آن یا پس از انجام عمل منّت گذاشتن و اذیّت کردن نسبت به گیرنده انفاق رخ ندهد در غیر این صورت عمل باطل و بی اثر می شود و پاداشی را بهره انفاق کننده نمی کند. عمل انفاق آثاری برای فرد و جامعه دارد آثار فردی آن تزکیه نفس و پاکسازی انسان و پرورش روح او و مبارزه با روحیه مال دوستی است و آثار اجتماعی آن پرکردن خلأ اجتماعی و رفع نیاز، نیازمندان و حمایت از آن هاست.
پي نوشت ها :
1. سوره بقره، آیه 180.
2. سوره نساء، آیه 5.
3. سوره حدید، آیه 7.
4. سوره بقره، آیه 254.
5. همان، آیه 267.
6. همان،آیه 265.
7. همان.
8. سوره نساء، آیه 128.
9. سوره بقره، آیه 261.
10. همان، آیات 263 262.
11. همان، آیه 264.
12. اصول کافی، ج 4، ص 8 و 9.
13. نهج البلاغه، حکمت 302.
14. سوره توبه، آیه 103.
15. سوره لیل، آیه 18.
16. سوره بقره، آیه 195.
17. سوره منافقون،آیه 9.
18. همان، آیه 10.
منبع ماهنامه پاسدار اسلام شماره 336