خانه » همه » مذهبی » ماجرای مدرنیزه شدن ایران در سده بیستم

ماجرای مدرنیزه شدن ایران در سده بیستم

عصراسلام: نرخ امید به زندگی به ۷۰ سال رسیده و درصد مرگ‌و‌میر نوزادان به ۲۸ نفر در هر هزار نفر کاهش یافته است. میزان باسوادان کشور در ابتدای سده حدود ۵ درصد بود که عمدتاً به دانش‌آموختگان حوزه‌های دینی، مکتب‌خانه‌های قرآنی و مراکز وابسته به میسیونرهای خارجی محدود می‌شد. کمتر‌ از ۵۰ درصد جمعیت قادر به درک زبان فارسی بودند- سایرین به کردی، عربی، گیلکی، مازندرانی، بلوچی، لری و گویش‌های مختلف زبان ترکی نظیر آذری، ترکمن و قشقایی سخن می‌گفتند. 
سرگرمی‌های جمعی عبارت بود از نمایش‌های ورزشی در زورخانه‌های محلات؛ شاهنامه‌خوانی در قهوه‌خانه‌ها و چای‌خانه‌ها، معرکه‌گیری‌ها، تماشای مراسم اعدام‌های موردی در میادین عمومی؛ و از همه مهم‌تر مراسم قمه‌زنی‌ها، تعزیه‌ها و آیین‌های گوناگون ماه محرم. اما پایان سده، نرخ باسوادی به ۸۴ درصد رسید؛ تقریباً ۱/۶ میلیون نفر در مراکز آموزش عالی در حال تحصیل بودند و شمار دانش آموزان به رقم ۱۹ میلیون نفر رسید. 
بیش از ۸۵ درصد از جمعیت اکنون می‌توانستند به زبان فارسی سخن بگویند، هر چند ۵۰ درصد از مردم‌ همچنان در منزل به “زبان مادری” صحبت می‌کردند. سرگرمی‌های عمومی نیز به صورت مسابقات فوتبال، فیلم، رادیو، روزنامه و از همه مهم‌تر ویدئو، DVD و تلویزیون درآمد- اکنون تقریباً همه خانوادا‌های شهری و ۳/۴ خانوارهای روستایی تلویزیون دارند. 

در اوایل سده بیستم شیوه‌های جدید سفر تازه داشت ظهور می‌کرد و مجموع جاده‌های هموار و راه‌آهن به ۳۴۰ کیلومتر نمی‌رسید. بنا به گفته یک دیپلمات خارجی، از آن جا که “هیچ وسیله نقلیه چرخ‌داری” در کشور وجود نداشت، قاطر و شتر در واقع وسایل معمول حمل‌ونقل به شمار می‌رفت.‌ افتخار داشتن تنها خودروی موتوری در ایران، از آن شاه بود. در شرایط مطلوب، پیمودن مسیر ۳۵۰ مایلی [حدود ۵۶۰ کیلومتر] تهران به تبریز ۱۷ روز، مسیر ۵۵۸ مایلی [حدود ۱۱۰۰ کیلومتر] تهران به بوشهر ۳۷ روز طول می‌کشید. چراغ گازی، برق و تلفن وسایل لوکسی بودند که در شماری اندک در تهران وجود داشت. 
یک توریست انگلیسی با حسرت می‌نویسد: “در ایران هیچ شهری در کار نیست، بنابراین زاغه نشینی هم وجود ندارد؛ هیچ صنعت مبتنی بر نیروی بخار هم به چشم نمی‌خورد، بنابراین هیچ یک از قیود مکانیکی که با یکنواختی خود، مغز را خسته، قلب‌ها را تشنه و جسم و جان را فرسوده می‌کند، وجود ندارد. گاز و برقی هم در دسترس نیست، آیا درخشش و شعله چراغ‌های نفتی یا روغنی خوشایند نیست؟” اما جای جای کشور در اواخر سده، از طریق جاده‌ها، شبکه برق و گاز رسانی در قالب یک اقتصاد ملی به هم پیوست. 
بسیاری از خانه‌ها- و حتی کشتزارهای خانوادگی- آب، برق و یخچال دارند. در حال حاضر در کشور، ده هزار کیلومتر راه‌آهن، ۹۴ هزار کیلومتر راه اصلی و حدود ۲/۹ میلیون خودرو وجود دارد که بخش اعظم آن در داخل کشور تولید و مونتاژ شده است. اکنون رفتن از تهران به هریک از مراکز استان‌ها، با خودرو و یا قطار چند ساعت بیشتر طول نمی‌کشد، تا چه رسد به هواپیما. 

ترس و هراس‌های روزمره مردم نیز در این مدت به کلی عوض شده است.‌ در ابتدای این سده، راهزنی و دزدی مسلحانه قبیله‌ای؛ حیوانات وحشی، اجنه، چشم زخم، و عبور گربه سیاه بر سر راه؛ گرسنگی، طاعون و انواع بیماری‌ها نظیر مالاریا، دیفتری، اسهال خونی، سل، آبله، وبا، سیفلیس و آنفولانزا، از ترس‌های همیشگی هر فرد عادی بود. اما در پایان سده، این هراس‌ها به نگرانی‌های مدرنی همانند بیکاری، مستمری بازنشستگی، مسکن، سالمندی، آلودگی هوا، حوادث جاده‌ای و هوایی، مدارس مملو از دانش آموز تبدیل شد.
منبع:  مردم در سیاست ایران/ یرواند آبراهامیان

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد