خانه » همه » مذهبی » مادر محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان ـ رضي الله عنه ـ فاطمه بنت حسين بن علي بن ابي طالب ـ رضي الله عنه ـ است، پس مادر بزرگ محمد فاطمه ـ رضي الله عنها ـ و پدر بزرگش عثمان ـ رضي الله عنه ـ است! از شيعه مي پرسيم آيا از نظر شما درست است که فاطمه نوه اي ملعون داشته باشد؟! چون بني اميّه که محمد از آنهاست از ديدگاه شيعه ملعون هستند، و منظور از شجره ملعونه در قرآن بني اميه است!

مادر محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان ـ رضي الله عنه ـ فاطمه بنت حسين بن علي بن ابي طالب ـ رضي الله عنه ـ است، پس مادر بزرگ محمد فاطمه ـ رضي الله عنها ـ و پدر بزرگش عثمان ـ رضي الله عنه ـ است! از شيعه مي پرسيم آيا از نظر شما درست است که فاطمه نوه اي ملعون داشته باشد؟! چون بني اميّه که محمد از آنهاست از ديدگاه شيعه ملعون هستند، و منظور از شجره ملعونه در قرآن بني اميه است!

در اين که بني اميه شجره ملعونة است، شايد براي انسان منصف و هر انساني که اطلاع اندکي از تاريخ و سرگذشت آنان دارند، ترديدي وجود نداشته باشد. تيره و خانواده که نه تنها از معنويت و فضايل ديني و محسنات اخلاقي بي بهره و محروم بوده اند بلکه با تمام قدرت در طول تاريخ حيات اجتماعي شان با هر گونه ارزش انساني و معنويت ديني در ستيز و مبارزه بوده اند و بيشترين آزار و اذيت ها را رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اهل بيت آن حضرت و مسلمانان، از ناحيه اين خانواده منفور متحمّل گرديده اند.
در ميان تمام کساني که در مقابل دعوت اسلام به توحيد و خدا پرستي عناد ورزيده، و لجوجانه مخالفت کرده و مقاومت نشان دادند، ابو سفيان فساد و عناد و اصرارش از ديگران بيشتر بود، براي خاموش کردن انوار آفتاب اسلام تلاش کرد و در جنگ بدر شرکت کردند که حنظله به دست علي ـ عليه السلام ـ کشته و عمرو اسير گرديده و معاويه فرار کرد.[1] زن او (هند جگرخوار) جگر حمزه سيد الشهداء (سردار رشيد اسلام) عموي پيامبر اسلام را به خاطر دشمني با آن حضرت به دندان جويد و قطعات جگر را به رشته کشيد و به گردن آويخت.[2] و نوه نامشروع او يزيد، فرزندان رسول خدا را به شهادت رسانده و اهل بيت و زنان و دختران پيامبر را به اسارت گرفته و به بازارها بردند. و بالاخره منکر وحي و نبوت گرديده و گفت: نه خبري آمده و نه وحي نازل شده است.[3] و پيش از او پدرش هنگامي که عثمان به خلافت رسيد، (ابو سفيان) بر او وارد شده و اظهار داشت: خلافت را چون گوي (توپ) در دست بني اميه بچرخانيد که خلافت و رسالت جز سلطنت چيز ديگري نيست و من بهشت و جهنمي نمي فهمم.[4]زمخشري مي گويد: ابوسفيان مردي بود کوتاه قامت و بد شکل و صباح که مزدور و اجير ابوسفيان بود از طراوت جواني برخوردار بود. هند ( زن ابوسفيان) اين جوان را به نظر خريدار نگاه مي کرد، عاقبت نتوانست خود داري کند و او را به سوي خويش خواند و در ميان شان روابط پنهاني برقرار گشت. اين روابط نامشروع در حدي بالا گرفت که پاره از مورّخان معتقدند علاوه بر معاويه، عتبه فرزند ديگر ابوسفيان هم در حقيقت از صباح بوده است.[5]بگذريم،آن چه مايه تأسف بوده و باعث مي شود انسان از درد بخود بپيچد اين است که تاکنون در خيلي از محافل و بر سر در خيلي از مدارس و مساجد، از چنين شخصي به امير المومنين معاويه بن ابي سفيان ياد مي شود!؟
مفسّران عموما در تفسير آيه شريفه: «و ما جعلنا الرويا التي اريناک الا فتنه للناس و الشجره الملعونة في القرآن و نخو فهم فما يزيدهم الا طغيانا کبيرا»[6] نوشته اند: رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در خواب ديد ميمون ها بر منبر او بالا مي روند. سخت متأثر شد. جبرئيل نازل شد و خواب را تعبير نمود و گفت: بني اميه بر بني هاشم غلبه مي کنند و از منبر رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بالا مي روند، آنها شجره ملعونه هستند روايت شده که از اين تاريخ ديگر خنده بر لب پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ديده نشد.[7] و از آن حضرت نقل شده که فرمود: اذا رأيتم معاويه علي منبري فاقتلوه»[8] وقتي معاويه را بر منبر ديديد او را بکشيد.
شبهه افکني و طرح مطالبي که باعث اضطراب و تشويش اذهان عوام مي گردد و انگيزه اصلي آن عوام فريبي و شيطنت و گمراه نمودن افکار مردم مي باشد، گرچه اساسا مبتني بر بي انصافي و ناديده گرفتن و انکار حقايق، اما در برخي موارد به گونه مطرح مي شود که بايد در طرح آن پا بر روي وجدان ها گذاشت. و از همين قبيل است بهره گيري از مقايسه و انتساب جماعتي بدنام منفور و ملعون بني اميه، به خانواده و جمعي که آيه تطهير درحق آنان نازل شده و نيز دهها ويژگي و فضيلتي منحصر به فرد ديگري که مخصوص آنان بوده و دوست و دشمن بدان اعتراف دارند.
راستي طرح اين مسأله که حسين بن علي ـ عليهما السلام ـ دختر مکرّمه اش فاطمه را به عبدالله بن عمرو بن عثمان  تزويج نموده است، در صورتي که از نظر تاريخي صحيح هم باشد، چه سودي به حال بني اميه و خليفه عثمان دارد؟ آيا مي تواند لکه هاي سياه رنگي را که تاريخ بني اميه و سران شرور آنان، آکنده از آن است شستشو و پاک گرداند؟
گذشته از آن که دنيا، سراي تکليف مبتني بر اختيار است و هر انساني مسئوول کارها، عقايد و اعمال خودش مي باشد و با اختياري که دارد هر لحظه مي تواند در راستاي اصلاح و رستگاري خود اقدام نموده و اگر آدم خوبي نبوده و يا پدران و اجداد ناصالحي داشته، از گذشته و کردار نياکان ملعون، مشرک و ملحد خود بيزاري جسته و در زمره توابين و انسان هاي درست کار و صالح در بيايد و يا لااقل به بدي و فساد به پدران و اجداد فاسدش تأسي نکند، چنان که مسلمانان صدر اسلام به جز عده اندک، پدران همه شان و حتي خودشان مشرک و کافر بودند.
بنابراين به مقتضاي اصل اختيار، حتي اولاد و فرزندان و ذراري بني اميه که شجره ملعونه بودند، نيز مي توانند از افرادي باشند که از عقايد و افکار و رفتار اسلاف شان دوري جسته و بسان بقيه مسلمانان باشند و از پيوند و معاشرت با آنان بهره مند شوند. اما اين هرگز اثري در علم ازلي خداوند حکيم مبني بر شجره ملعونه بودن بني اميه نخواهد داشت و منجر به تحوّلي در سرگذشت و سرنوشت اين شجره خبيثه نمي گردد. همان گونه که علم خداوند باعث سلب اختيار نمي شود، وجود اختيار در انتخاب مسير زندگي نيز اثري در علم ازلي خداوند به امور و اوصاف افراد و گروه ها نخواهد داشت. و از سوي ديگر گزارش از شجره ملعونه بودن بني اميه نافي انتخاب آنها نخواهد بود.
بر اساس شواهد معتبر و قابل اعتماد تاريخي، امام حسين ـ عليه السلام ـ علاوه بر فرزندان پسر، سه فرزند ـ دختر به نام هاي سکينه، فاطمه، زينب داشته است، که دخترش فاطمه را به تزويج برادر زاده اش حسن مثنيّ (فرزند امام حسن مجتبي) در آورد و بانو فاطمه از اين وصلت داراي سه فرزند به نام هاي عبدالله محض، ابراهيم، و حسن مثلّث گرديده و بالاخره در سال 117 هجري در مدينه الرسول وفات نموده است.[9] و لذا ازدواج آن بانوي مکرّمه با عبد الله بن عمرو، ثابت نيست.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ منتهي الامال، ج1، شيخ عباس قمي.
2ـ چهره درخشان حسين بن علي ـ عليهما السلام ـ رباني خلخالي.
3ـ تفسير الميزان، ج13، علامه طباطبائي (ره).
 
پي نوشت ها:
[1]. چهره درخشان امام حسين ـ عليه السلام ـ ، علي رباني خلخالي، بخش ششم.
[2]. همان.
[3]. قمي، شيخ عباس، منتهي الامال، ج1، ص585.
[4]. چهره درخشان امام حسين (ع)، بخش ششم.
[5]. چهره درخشان حسين بن علي ـ عليهما السلام ـ بخش ششم، علي ربّاني خلخالي.
[6]. مجمع البيان، ج3، ص423؛ نور الثقلين، ج3، ص179.
[7]. الغدير، ج10، ص142.
[8].
[9]. قمي، شيخ عباس، منتهي الامال، ج1، ص631.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد