مالک اشتر (2)
مالک اشتر (2)
منبع : راسخون
شهادت مالک اشتر
خبر استانداري مالک بر مصر براي معاويه مايه عذاب بود. معاويه به مردم شام گفته بود از خدا بخواهند تا شر مالک را از سرشان دفع کند و مردم شام بعد از هر نماز عليه مالک اشتر دست به نفرين برمي داشتند. از سوي ديگر معاويه فورا نامه اي براي کارگزار ناحيه قلزم ، به نام مريش نوشت : اشتر استاندار مصر شده است.
اگر شر او را از سر من دفع کني تا وقتي که زنده اي و مامور ماليات آنجا هستي ، هيچ خراجي از تو نمي گيرم.
مالک وقتي به قلزم رسيد ، آنجا را مکان مناسبي براي فرود آمدن يافت و دستور داد افراد در آن محل استراحت کنند. کارگزار خراج قلزم هم به نزد مالک شتافت و با لحني چاپلوسانه گفت : ياامير! در اين منزل خوراکي و علوفه فراواني براي سربازان و اسبان يافت مي شود. در همين جا بمان و استراحت کن ، تا تازه نفس به مصر وارد شوي. او مقداري غذا به همراه ظرف شربت عسل آميخته به زهر را به نزد مالک آورد. مالک پس از صرف غذا از آن شربت نوشيد ساعتي بعد مالک در حالي که از شدت درد به خود مي پيچيد ، گفت : «تقدير نخواست که به شهر فراعنه قدم بگذارم». و سپس براي هميشه سکوت کرد و به شهادت رسيد. شهادت وي در سال 38 هجري بود و جنازه وي را از قلزم به مدينه حمل کردند و در آنجا دفن نمودند.
اندوه علي (ع) از شهادت مالک
هنگامي که خبر شهادت مالک را به امام علي (ع) دادند ، امام فرمود: مالک ، چه بود مالک؟ سوگند به خدا اگر کوهي بود، کوهي بي همتا و يگانه بود. اگر صخره اي بود، صخره اي سخت و محکم بود. هيچ رونده اي بر قله بلند آن نمي رسيد و هيچ پرنده اي توانايي رسيدن بر فراز آن را نداشت.
به خدا سوگند که مرگ تو عالمي را ويران مي کند. بر مردي مانند مالک بايد گريه کنندگان بگريند. ما از خدا هستيم و به سوي او باز مي گرديم و ستايش و حمد براي خداوند است که پروردگار جهانيان است.
خداوندا! مصيبت مالک را نزد تو به شمار مي آورم ؛ زيرا مرگ از مصيبت هاي روزگار است.
خدا مالک را بيامرزد که به عهد خود وفا کرد و مدتش را به پايان رسانيد و پروردگار خود را ملاقات کرد با اين که خود را متعهد کرده بودم پس از مصيبت رسول خدا (ص) در برابر هر مصيبتي شکيبا باشم ؛ اما اين از بزرگترين مصيبت هاست.
آيا زنان از نزد فرزنداني مانند مالک بلند مي شوند و آيا کسي مانند مالک وجود دارد؟ اميرمومنان علي (ع) با شهادت مالک اشتر مصيبتي بزرگ و جانکاه را به خود پذيرفت و با صداي بلند در غم از دست دادن او مي گريست و مي فرمود: اين مثل مالک همچون مالک کجاست؟ لقدر کان لي مثل ماکنت لرسول الله : او براي من همان گونه بود که من براي رسول خدا بودم.
نشانه هاي اندوه و ماتم در سيماي ملکوتي اش آشکار بود و پيوسته اظهار تاسف مي نمود و مي فرمود: خدا به مالک خير دهد ، چه شخصيتي بود مالک !.
مالک اشتر از نگاه امير مومنان علي (ع)
در بياني علي (ع) نسبت مالک به خود را نسبت خويش به پيامبر مي داند ، يعني همان گونه که علي (ع) براي پيامبر برادر ، جانشين ، وصي ، وزير و ديگر عبارات بوده است ، مالک نيز چنين است.
حال در اينجا به صورت فهرست وار برخي از اوصاف را که علي (ع) درباره مالک اشتر فرموده اند ، بيان مي کنيم :
1- در روزهاي ترسناک و ايام خطر به خواب نمي رود و هوشيار است.
2- از دشمنان به هنگام بيم و هراس ، نمي ترسد و فرار نمي کند.
3- او شمشيري از شمشيرهاي خداست که تيزي و برندگي آن کند نمي شود.
4- بر بدکاران و ستم پيشگان از آتش سخت تر است.
5- قدرت مهار کردن دشمن را به طور کامل دارد.
6- از کساني نيست که بيم سستي و لغزيدن در او باشد.
7- از کساني نيست در جايي که بايد شتاب و سرعت داشته باشد ، کندي کند يا در حالي که بايد کندي و تامل کند ، سرعت به خرج دهد.
8- مالک از براي من چنان بود که من براي رسول خدا(ص) بودم.
مالک اشتر از ديدگاه ديگران
1- پيامبر گرامي اسلام (ص) مالک اشتر را مومن مي خواند در حضور پيامبر(ص) از مالک اشتر نام برده شد پيامبر فرمود: انه المومن حقا. پيامبر در جاي ديگر در جريان دفن کردن ابوذر در ربذه فرمود: افراد صالح و مومني در آن سرزمين مي آيند که ابوذر را دفن کنند که بعد از ساليان هنگام وفات ابوذر ، دخترش در آن بيابان مالک اشتر و تعدادي از همراهان را مي بيند که مالک اشتر بر ابوذر نماز خواند و او را دفن کردند.
2- ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه مي نويسد: زنده باد مادري که همچون اشتر فرزندي بزاد. اگر کسي سوگند ياد کند که در تمامي عرب و عجم ، خداوند مردي به دلاوري اشتر جز استادش علي بن ابي طالب (ع) نيافريده است ، گمان ندارم در سوگندش گنهکار باشد. چه نيکو گفته است آن کس که گفت : چه گويم درباره کسي که زندگي اش اهل شام را منهزم ساخت و مرگش اهل عراق را درهم شکست.
3- ابن شهر آشوب وقتي که مي خواهد از مالک تعريف کند، او را اين گونه تصوير مي کند: مالک از برجسته ترين اصحاب و بهترين تابعان بود و يکي از دلدادگان به حق.
مالک زمان رسول خدا(ص) را به خاطر داشت و شاهد دوره خلافت 25ساله نخستين بوده است.
مالک اشتر حليم و بردبار
مالک نه تنها يک نابغه نظامي و در دلاوري ، شجاعت ، مهارت جنگي و فرماندهي کم نظير بود؛ بلکه در تمام ابعاد شخصيت انساني در سر حد کمال بود. او از نظر زهد ، عبادت و پرهيزگاري در ميان پيروان و شاگردان مکتب علي (ع) نمونه بود و از نظر حلم ، بردباري ، خطابه و سخنوري توانا و نيرومند و همانند مولايش علي (ع) همه اين کمالات را در راه ايمان و هدف خود به کار گرفته است.
روزي مالک که لباسي ساده از کرباس به تن داشت ، از بازار کوفه عبور مي کرد. يکي از اهالي بازار به انگيزه تحقير وي ، چيزي به طرف او انداخت.
مالک که از حرکات اين شخص متوجه منظور وي شده بود، خويشتنداري کرد و بدون هيچ عکس العملي به راه خود ادامه داد. يکي از حاضران که مالک را مي شناخت ، به آن مرد گفت : واي بر تو! هيچ دانستي او که بود که آنچنان به وي اهانت کردي ؛ او مالک اشتر فرمانده لشکر مولاي متقيان بود. مرد بازاري به وحشت و نگراني افتاد و با عجله به دنبال مالک روانه شد تا از او عذرخواهي کند در اين هنگام مالک وارد مسجد شد و به نماز ايستاد. پس از نماز مرد بازاري خود را به پاي او انداخت و عذرخواهي کرد مالک با متانت و ملايمت گفت : بر تو هيچ گناهي نيست.
به خدا سوگند که من به آن دليل به مسجد آمدم که براي تو استغفار و طلب آمرزش کنم.
مالك اشتر شيعه حقيقي علي عليه السلام
در اين بخش از بررسي سيماي شيعه علي (ع) به بيان برخي ويژگيهاي روحي و رفتاري مالك اشتر اين برجسته ترين يار و ياور علي (ع) مي پردازيم هم او كه علي (ع) در بياني كوتاه پرده از شخصيت والا و با عظمت او برداشت و همه توانمنديها و كمالات بي نهايت او را در يك جمله چنين بيان فرمود :
« كان الاشتر لي كما كنت لرسولِ الله»
«مالك اشتر براي من همانگونه بود كه من براي رسول خدا بودم»
اما خصلتها و ويژگيهاي مالك :
1- ولايت پذيري و علي مداري مالك اشتر
كليد شخصيت مالك، علي مداري اوست. آنچنانكه در كوچكترين و بزرگترين تحولات،مالك را در كنار علي (ع) مي يابيم، هماهنگي و همكاري و ارتباط و فرمانبرداري او را در جنگ و صلح، هجرت و جهاد، سياست و قضاوت، عبادت و بلاغت و در مردم دوستي و خداپرستي همانگونه مي بينيم كه علي (ع) براي رسول خدا بود.
2- سياستمدار و كاردان در امور مديريت سياسي
توان سياسي و كاري مالك در مديريتهاي كلان اجتماعي به اندازه اي است كه او را حلال مشكلات حكومتي امير قرار مي هد و بسياري از فتنه هاي سياسي با هوشمندي و تدبير او حل مي گردد. منشور حكومتي علي (ع) خطاب به او است كه در نوع خود بي نظير است.
3- فصاحت و بلاغت
بخشي از شخصيت مالك مرهون نفوذ كلام و توان بالاي او در ايراد خطبه هاي حماسي و حركت آفرين است كه امتيازي براي اغلب انسانهاي كامل و پيشواست تا بتوانند در زمان لازم روشنگر حقايق و ارزشها باشند و توده مردم را به حركت واداشته،بسيج و هدايت نمايند.
4- اهل جهاد و هجرت
جهاد و هجرت در راه خدا، از ملاكهاي ارزشيابي شخصيتها در قرآن است. اگر بگوييم همه زندگي مالك، جهاد و هجرت در راه خدا بر اساس نياز و ضرورت جامعه اسلامي است سخني گزاف نگفته ايم. او عقابي سبكبال براي هجرت و تيزچنگ براي جهاد تحت فرمان علي (ع) بود.
5- دشمن شناس، شجاع و با بصيرت
و در دشمن شناسي او همين بس كه علي (ع) پس از شهاددت او فرمود :
« اي كاش در بين شما دو نفر مانند او بودند بلكه اي كاش تنها يك نفر مثل او بود و فكر و رأيش در مورد دشمنانم همچون نظر او بود.»
درميان ياران علي (ع)، مالك از معدود افرادي بود كه دشمنان و توطئه هاي آنان را به خوبي مي شناخت و تحت هيچ شرايطي حاضر به عقب نشيني نبود و با تيزبيني، درايت و شجاعتي كه داشت دشمن را به زانو در مي آورد.
6- انقلابي، قاطع، سازش ناپذير در دفاع از ارزشهاي اسلامي
حكومت اميرالمؤمنين (ع) يك حكومت انقلابي سازش ناپذير است كه مي آيد تا خط بطلاني بر «مصلحت انديشي» و «اجتهاد به رأي» هاي خلافتهاي گذشته بكشد. حكومتي است كه پاي احكام اسلامي و بيت المال مسلمين كه به ميان مي آيد قاطع و سازش ناپذير، «كتاب الله وسنه نبيه» را حجت مي داند.
چنين حكومتي نياز به فرماندهي اينچنين دارد. مالك مردي است سرشناس و با نفوذ در مردم، كه بسياري از حركتهاي سياسي عليه خليفه سوم و فرماندارانش را او طراحي نمود. تا آنجا كه افشاگريهاي او در اعتراض به پايمال نمودن احكام اسلامي در كوفه به درگيري با حاكم كوفه و در شام به كتك زدن معاويه مي انجامد و موجب تبعيدهاي مكرر وي مي گردد.
7- بردبار، خويشتن دار، خيرخواه مردم
مالك اشتر قهرمان است اما متواضع ، پهلوان است اما مردمي، رادمرد است اما بردبار و صبور، قاطع و استوار است اما در پاسداري از احكام دين. آري! اين صفت علي و ياران راستين علي بوده و هست كه دوحالت متضاد قهر و حلم، قاطعيت و رافت، را در نهايت كمال آن منصفند. مالك نيز همچون مولا و مقتدايش علي (ع) در برخورد با مردم و محرومين، قلبي رئوف و مهربان و دستي نوازشگر دارد و
همه تلاش او جهت سعادت و هدايت مردم به سوي نيكيها است و در اين راه هيچگونه چشمداشتي ندارد.
داستان اهانت آن بازاري به مالك كه مقداري ته مانده سبزي به او پرتاب مي كند و به او مي خندد ولي او بي آنكه سخني بگويد به مسجد رفته براي آن مرد طلب آمرزش نموده و از خداوند اصلاح او را طلب مي نمايد. نمونه اي از حلم و بردباري شيعيان راستين علي (ع) است.
تعريف و توصيف مالك خارج از آنست كه در اين چند سطر نوشته است اشاره مينمائيم امام علي(ع).ميفرمايد: يكى از بندگان خدا را بسوى شما (براى حكومت) روانه كردم كه در روزهاى خوفناك نميخوابد و در ساعات وحشت و اضطراب از برابر دشمن بر نميگردد و بيمناك نشود و بر بدكاران از سوزاندن آتش سختتر است و او مالك بن حارث از قبيله مذحج است پس سخنش را بشنويد و فرمانش را در آنچه با حق مطابقت دارد اطاعت كنيد فانه سيف من سيوف الله زيرا او شمشيرى از شمشيرهاى خدا است كه تيزى آن كند نشود و ضربتش بى اثر نباشد.
آرى مالك سيف الله المسلول بود كه با شمشير آتشبار خود خرمن هستى منافقين را خاكستر مينمود و مقام شامخى داشت كه على عليه السلام دربارهاش فرمود:لقد كان لى كما كنت لرسول الله يعنى مالك براى من چنان بود كه من نسبت برسول خدا بودم اگر باين كلام امام توجه دقيق شود آن وقت ميزان عظمت و علو منزلتمالك روشن ميگردد.
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ميگويد اگر كسى سوگند ياد كند كه خداى تعالى در ميان عرب و عجم كسى را مانند مالك خلق نكرده است مگر استادش على بن ابيطالب را گمان نميكنم كه در سوگند خود گناهى كرده باشد زندگى مالك اهل شام و مرگ وى اهل عراق را پريشان نمود
ختم اين مختصر از زندگاني مالك با اين جمله جالب به نظر مي رسد كه بر اساس آنچه از بزرگان مذهب رسيده است :
اشتر كسي است كه به هنگام ظهور حضرت ولي عصر (عج) زنده مي شود و در ركاب حضرتش جنگ خواهد كرد.
منابع :
www.bashgah.net
روزنامه رسالت
www.cgie.org.ir
daneshnameh.roshd.ir
www.askdin.com
www.parsine.com
كتب :
فرهنگ فارسی (اعلام) اثر مرحوم دکتر محمد معین
نهج البلاغه ترجمه
مظفر،عبدالواحد،مالك،اشتر
ذاکري، علي اکبر، سيماي کارگزاران علي (ع)، انتشارات اسلامي قم.
شيخ صدوق، الخصال، تحقيق علي اکبر غفاري صفت، دفتر انتشارات اسلامي قم.
امين، سيدمحسن، اعيان الشيعه، تحقيق حسن امين، ج 5، دارالتعارف، بيروت.
لغتنامه دهخدا و نهج البلاغه / اعلام زرکلی ج 3، ص 828.
امین، سید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، ج ۶، دارالتعارف، بیروت
علامه امینی، الغدیر، دارالکتاب العربی، بیروت
نهج البلاغه، سیدرضی، تحقیق صبحی صلاح، بیروت
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵، ص ۶۰
شیخ صدوق، الخصال، تحقیق علی اکبر غفاری صفت، دفتر انتشارات اسلامی، قم