متون دينىِ هندو (1)
متون دينىِ هندو (1)
بر پايه يك پيشنهادِ منطقى در مطالعه اديان، پس از مرحله آشنايى اجمالى با تاريخ و آموزه هاى يك دين، لازم است حداقل در سه محور به طور تفصيلى ترى مطالعه كنيم. يكى از اين سه، مطالعه آيين بر پايه متون مقدس و اصلىِ آن آيين است.[2] در اين فرآيند، پژوهشگرِ اديان با مطالعه همه يا بخش هاى گزيده اى از متون با درون مايه آن دين به طور مستقيم آشنا مى شود. اين مواجهه مستقيم مى تواند علاوه بر آشكار ساختن پاره اى خطوط اصلىِ دين، ما را با مراتبى از تجربه معنوى پيروان آن دين در هنگام قرائت متن مقدس شريك سازد، و يا قدرى از حال و هواى حاصل از مطالعه متون دينى را به ما منتقل گرداند. و البته اين تمام مطلب نيست.
بارى، ضرورت مواجهه مستقيم با متون مقدس و اصلى دين در مطالعه اديان موجب گشته است تا بخشى از تلاش دين شناسان معطوف فراهم آوردن اين امكان براى پژوهندگان و دانشجويان اديان گردد. فرآورده اين تلاش پيدايش كتاب هايى با عنوان «گلچين» يا anthology، و «كتابِ قرائت» يا reader بوده است. در اين گونه كتاب ها معمولا سعى مى كنند گزيده هايى از مهم ترين و تأثير گذارترين بخش هاى متون مقدس و اصلى اديان را در معرض تأمل دين پژوهان قرار دهند. اين كار را گاه با محور قراردادن مفاهيم و انديشه اساسى مطرح در متون مقدس و اصلى صورت مى دهند. در حوزه زبان فارسى اين كار به دو جهت اهميت مى يابد: يكى از آن رو كه بسيارى از متون مقدس و اصلىِ اديان، به ويژه دين هاى شرقى، به فارسى ترجمه نشده است و دانشجويان و علاقه مندانِ موضوع اديان از شناخت مستقيم اين بُعد مهم در حرمان اند. از طرف ديگر در كشورهايى نظير ما، ترجمه هاى انگليسى متون مقدس و اصلىِ اديان نيز كمتر در اختيار است و همين مقدار هم كه هست براى افراد كم بهره از زبان انگليسى قابل استفاده نيست. بديهى است با حجم بسيار زيادِ متون مقدس و اصلىِ برخى اديان، ترجمه همه آنها آرزويى بسيار دوردست مى نمايند، و بنابراين، تنها راه چاره فراهم آوردن گزيده ها و گلچين هاى دقيق و عالمانه خواهد بود.
در خصوص آيين هندو، اگرچه متون مهمى به فارسى برگردانده شده است، متون مهمِ ديگرى نيز هست كه ترجمه نشده مانده و دست دين پژوهان از آن كوتاه است. متون هندويى، چه شروتى و سْمْرْتى،[3] درون مايه دين هندويى را مى سازد. كسى كه بخواهد آيين هندو را بشناسد لاجرم بايد با اين متون به وجه مستقيم و بدون هيچ تعبير و تفسيرى آشنايى يابد.
در معرفى متون هندويى رسم بر اين بوده است كه پس از تقسيم آن ها به شروتى ها[12] نيز اشاره مى كرده اند. اما اين نحوه معرفى متون هندويى علاوه بر اين كه تنوع و تكثر عظيم آنها را دربر نمى گيرد، جغرافياى موضوع را نيز نمايش نمى دهد. جاى آن هست كه در اين جا اين سنّت را بشكنيم و، ولو به اجمال، تنوع وتكثر ادبيات دينى آيين هندو را به همراه ربط و پيوندها و ويژگى هاى هر يك برشناسيم.
چنان كه مى دانيم زبان عمده متون دينى هندو سنسكريت است. در ابتدا و تا قرن ها، سنسكريتِ وِده اى تنها زبانى بود كه اين متون به آن نوشته مى شد و چون تعلّم و تعليم زبان سنسكريت (يا لااقل تعليم آن) در انحصار برهمن زادگان بود، وساطت ايشان در انتقال و كاربستِ وسيع دانش مقدس همواره الزامى بود و جايگاه دينى ايشان به اين سبب هميشه محفوظ مى ماند. اما سنسكريت وِده اى كم كم به سوى سادگى متحول شد. بعدها در طول هزاره اول پس از ميلاد، زبان تاميلى[15] بودند، به كار بستند، و بالاخره در هزاره دوم ميلادى، از ديگر زبان هاى بومى (درويدى) و گويش هاى نوـ هندى، كه از سنسكريت مايه گرفته اند، نيز براى نوشتن و خواندن متون دينى استفاده كردند (26:10). بنابراين، تنها برخى از متونِ متأخرتر و عمدتاً فرقه اى و محلىِ آيين هندو به زبان هايى به جز سنسكريت است.
اگر بخواهيم تقسيم بندى كامل ترى از متون دينى هندوها (شامل متون مقدسِ وحيانى و اصلى و متون كلاسيك) داشته باشيم بهتر است آنها را در هفت دسته كلى ارائه كنيم: 1. شْروتى ها. 2. سْمْرتى ها. 3. سوتْره ها[18] 6. متون فرقه اى. 7. متون كلاسيك (شامل مهم ترين و تأثيرگذارترين شرح ها و تفسيرها، متون مكتب هاى فلسفى، عرفانى، نمايشنامه ها و ديوان هاى شعر).
1 ـ متون شْروتى
شْروتى واژه اى سنسكريت به معناى «شنيده شده» است. اين متون به يك معنا وحيانى اند، اما نه به اين معنا كه خدايى آنها را گفته و بر پيامبرى وحى كرده است.[20] يعنى فرزانگان و رازبينان باستان رسيده است. آن گاه اين دانش مقدس را رْشى ها نسل به نسل در خاندان هاى برهمنى منتقل كرده اند (23:9) و بعدها اين آموزه ها به صورت مكتوب درآمدند.
شروتى فقط شامل وِده ها (به معناى عام كلمه) است. اما وِده ها، در اصطلاح اعم، خود شامل چهار دسته متن اند: سَمْهيتاها،[21] بْراهْمَنه ها، آرَنَيكه ها و اوپَه نيشَدها (328:1).
الف) سَمْهيتاها
سمهيتا، مجموعه، عنوانِ عامى است كه به متون مجموعه وار اطلاق مى گردد; از جمله به برخى متون متأخر با عنوان سَمْهيتاهاى ويشنويى برمى خوريم. اما معمولا وقتى از سمهيتاها سخن مى گويند مراد چهار متن مهم و اوليه به نام هاى رْگ وده، سامه وده ،[25] وده در لغت به معناى «دانش» است. چهار وده در پهنه تاريخى وسيعى، از 1500 تا 800 ق.م. شكل گرفته اند تا نيازهاى دينى و آيينى آرياييانى را كه به هند كوچيده بودند برآورند. در حقيقت اين متون انعكاسى از دين و فرهنگ آريايى اند.
الف ـ 1) رْگوِده سَمْهيتا: رْگ وده در لفظ به معناى «دانش ستايش» است، و در واقع نيز مشتمل بر مديحه سرايى و ستايش هايى خطاب به خدا يا خدايانِ آن فرهنگ است. رْگوده داراى 1017 (يا 1028)[29] تنظيم كرده اند.
بسيارى از محققان هندو قدمت رْگوده را سه تا چهار هزارسال پيش از ميلاد مى دانند، اما بنابر برخى تحقيقات، رْگوده بايستى به 1500 تا 1200 پيش از ميلاد تعلق داشته باشد (152:4). سرودهاى رْگوده را به يك نفر نسبت نمى دهند، بلكه آنها را متعلق به رْشى ها يا فرزانگان متعدد مى دانند.
اين متن باستانى، قديمى ترين و محورى ترين متن مقدس و جزء لاينفك آيين هندو است. گرچه برخى جريانات اصلاح طلب هندو در صدد نفى حجّيت رْگوده (و اصولا وِده ها) برآمده اند، اما به طور سنّتى مى توان اعتقاد به وِده ها را به نوعى معيار هويت هندويى تلقى كرد. اهميت رْگوده تنها در همين نيست، رْگوده يكى از مهم ترين منابع اطلاع از دين و جامعه وِده اى نيز هست.برخى سرودهاى آن بيشتر هندو ـ اروپايى است تا هندويى، و بنابراين منبعى براى اوضاع فكرى و دينىِ آرياييان; پيش از سكونت نهايى در هند نيز به شمار مى رود (7: مقدمه: 5).
الف ـ 2) سامه وده: اين وده به اشعارى اختصاص دارد كه در مناسك قربانىِ سُمه[31] (نوازنده) شناخته مى شود، قرائت مى گردد. اين اثر مشتمل بر 1810 يا 1549 بيت است، (اگر مكررات حذف شود) كه تقريباً همه آن، بجز 78 بيت از رْگوده اخذ شده است. آوازهاى مقدس يا سامَنه ها ترانه هايى بود كه بر پايه همين سرودها تنظيم گشته بود و اودگاترى بايستى اجراى آنها را قبلا بياموزد. دستورالعمل هاى مربوط به هماهنگ خوانىِ سرودها نشان از آن است كه سبك آوازِ نيايشى در دوره وده اى بيشتر شبيه آوازهاى ساده بدوى بوده است. گويا اعتقاد بر اين بوده كه زير و بم و آهنگ مناسب، قدرت مؤثرى به آواز مى دهد.
سامهوده داراى دو بخش است: بخش نخست را پورْواريچيكه[32] مى نامند و شامل ادبيات جداگانه اى است كه به عنوان يارى دهنده در يادآورى آهنگ هاى متنوع به كار مى رود. بخش دوم را اوتّراچيكه مى خوانند و دربردارنده متن كامل آوازهاست.(1 و 2 و 3)
الف ـ 3) يَجوروِده يا وده قربانى در مناسكِ اول ماه و قرص كامل ماه، قربانى و سُمَه[39]معروف بوده اند عامل حفظ و انتقال اين متون به شمار مى روند. براى مثال، برهمن هاى مكتب تَيْتيرى يه به آموزش و تعليم بخش تَيتيرى يه از يَجوروده سياه و نيز براهَمَنه ها، آرنيكه ها، اوپه نيشدها، و شْروتَه سو ترههاى متعلق به آن مى پرداختند (39: 66).
الف ـ 4) اَتْهْروَهوده: اين نام برگرفته از شخصيتى اسطوره اى به نام اَتْهَرْون[45] يا بخش، و هر اَنوواكه داراى چندين سروده است. اتهروهوده در مجموع پنج هزار و نهصد و سى و سه بند، كه هر كدام چند سطر مى شود در خود دارد.
ب) بْراهْمَنَه ها[46]
براهمنه ها مجموعه نوشته هاى پرحجمى است كه در مدتى طولانى (800 تا 300 ق.م) به هر يك از وِده هاى چهارگانه ضميمه گرديده است، از اين رو جزء متون وِده اى (در معناى عام كلمه) به شمار مى رود. رگ وده داراى دو براهمنه و يجوروده، سامهوده، واتهروهوده به ترتيب داراى دو، هشت و يك براهمنه اند (22 و 42: 4). براهمنه ها، چنان كه ناميده اند، براى راهنمايى برهمنان در انجام صحيح مناسك و مراسم عبادى فراهم آمده است. در اين متونْ با شرح و تفصيل فراوان به جزئيات مربوط به اين مناسك پرداخته و معانى رمزى آنها را توضيح داده اند.
علاوه براين، در براهمنه ها، كه در ميان متون غير شعرى سنسكريت قديمى ترين محسوب مى شود، نمونه هاى جمع و جورى از اساطير متون بعدى هندويى (مانند پورانه ها) به چشم مى خورد كه همين ها بعداً گسترش يافته اند (42: 4)
ج) آرَنيَكه ها [47]
آرَنيَكه در سنسكريت به معناى «متون جنگلى» است و گويا محصول مجاهدات و انديشه هاى آن دسته از برهمنان و كْشَتْريه هايى بوده كه ترك دنيا كرده و براى عزلت و آرامش به درون جنگل (آرنيه)،[48] كوچ مى كرده اند، رسمى كه هنوز هم در تعاليم هندويى به عنوان يكى از مراحل زندگى يك هندو توصيه مى كنند. بعد از اين خواهيم خواند كه در سنّت هندويى، هر هندو چهار مرحله را در زندگى بايد طى كند: 1. طلبگى و آموختن. 2. خانه مندى و رسيدگى به اهل و عيال. 3. عزلت گزينى در جنگل و خلوت ها براى تمركز و تفكر 4. ترك تعلق كلى از دنيا و از كسب معاش. گفته مى شود كه هر يك از متون وِده اى به يكى از اين دوره ها تخصيص داشته است، و در اين چينش، آرنيكه ها مخصوص دوره عزلت در خلوتِ جنگل بوده است (673، ج يكم: 16). اين نوشته ها، كه سومين جزء از متون شروتى محسوب مى شوند، ماهيتى رمزگونه دارند و تقسيم هاى عارفانه اى از مناسك و مطالب وِده ها به دست مى دهند. همين نگرش هاى رمزى و عرفانى هسته اوليه اوپه نيشدها را تشكيل داده است (17:1 و 24:4).
آرنيكه ها در حقيقت ملحقات براهمنه هايند، چنان كه براهمنه ها هر يك ضميمه يكى از وِده ها بودند. به اين ترتيب هر يك يا چند آرَنيَكه بايد با يكى از وِده ها پيوند داشته باشد (17:2). اما در واقع آرنيكه هاى موجود فقط به رْگوِده و يَجورْوِده تعلق دارند و براى سامهوِده و اتْهَرْوهوِده آرَنيَكه اى در دست نيست (673; ج يكم، 16) با توجه به قرائن تاريخى و متنشناختى همه آرنيكه ها بايستى از براهمنه ها متأخرتر و بر تأليف سوتره ها مقدم باشد (همان).
د) اوپه نيشدها
اوپه نيشد در سنسكريت به معناى «نشستن پايين پا و نزديك» است، و گفته مى شود اشاره به اوضاعى است كه اين متون در آن شكل گرفته، يعنى مجالسى كه در آن استادان (گوروها) به شيفتگان دانش و عرفان تعليم مى داده اند. اوپه نيشدها مجموعه اى مفصل اما ناهمگون از متون است كه قدمت برخى (اوپه نيشَدهاى اصلى) را، به 800 تا300 ق.م. گمانه مى زنند. قديمى ترين اوپه نيشدها به نثر بوده اما هر چه پيش تر مى آيد به نظم شبيه تر مى شود. ميان اوپه نيشدهاى اوليه و آرنيكه ها تمايز چندانى نمى توان نهاد; چه اين كه موضوع هر دو تفسير رمزى و عرفانى مناسك و دانش وِده هاست. حتّى برخى آرنيكه ها (همچون اَيتَرِيه آرنيكه)[64]
2 ـ متون سْمْرْتى
سْمْرْتى در سنسكريت از ريشه smr¤(ياد) و به معناى «به ياد آمده» است. اين اصطلاح عامى است براى همه حجم وسيعى از دانش مقدس دينى هندوها كه به خاطرها آمده و در سنّت هندويى منتقل گشته است. برخى محققانْ متون سْمْرْتى را معادل «روايات» در سنت هاى ديگر تلقى كرده اند (285: 8). به اين ترتيب، چنان كه از همين اصطلاح نيز برمى آيد، اين متون گرچه وحيانى (شروتى) تلقى نمى شوند اما ازطرفى از ارزش و اعتبار دينى درجه دو برخوردارند، و برخى، مانند بهگودگى تا، حتّى محبوبيت و توجّهى هم ارز مهم ترين متون وِده اى كسب كرده اند.
دراين كه سْمْرْتى، دراصطلاح عامِ خود، شامل چه متونى مى شود وحدت كلمه وجود ندارد، اما به اتفاق ايتى هاسه ها،[68]
الف) ايتى هاسه ها
ايتى هاسه به معناى «چنين گفته مى شده» است، و اين اصطلاح عامى است براى داستان هاى باستان در سنّت هندو. مهم ترين اين داستان ها دو حماسه مَهابْهارَته[71] را نيز در اين شمار آورده اند (282: 1).
الف ـ 1) مهَابْهارته: اين اثر حماسىِ منظوم را بزرگ ترين حماسه ادبى جهان دانسته اند (236: 8). مهابهارته داراى يكصد هزار بيت (شْلُكه)[73] است، اما هيچ شاهد تاريخى براى اين ادعا سراغ نداريم (342: 1). مهابهارته كتابى همه شمول است; هم به لحاظ تنوع مطالب و موضوعات و هم از جهت جذب مخاطبان مختلف از طبقه هاى متفاوت اجتماعى و فرهنگىِ جامعه هندو. اين كتاب به مباحث فلسفى، اخلاقى، و اساطيرى آيين هندو پرداخته است و حتّى از احكام شرعى و موضوعات عرفانى، آيين ها و آدابِ مهرورزى و كامجويى، و اصول شهريارى و سياست نيز فروگذار نمى كند. مبانى مذاهب بزرگ هندو، همچون مذهب شيوه و ويشنو و همچنين اصول مكتب هاى فلسفى شش گانه مانند: سانكهيه، ودانته، يُگه، و وِىْ ششيكه و مباحثى نظير نزول خدا در عالم مادى (اَوَتاوه)، و طريق محبت (بْهَكْتى مارْگه) همراه با مطالب كم ارزش تر و احياناً خرافىِ فراوان (3: 18) در اين حماسه بزرگ مندرج است. شايد بىوجه نبوده است كه آن را دايرة المعارف دوران حماسىِ هند خوانده اند. سنّت هندو در وصف مهابهارته چنين مى پندارد كه «هر چه در اين جا هست در جاى ديگر نيز تواند بود، و هر چه در اين جا نيست در هيچ جاى ديگر يافت نمى شود» (237: 8).
مهابهارته را به هيجده دفتر بزرگ (پَرْوَن[78] مى پرداخته است، چه اين كه نام مهابهارته، «نبرد بزرگ بازماندگان بهارته»، نيز بر همين دلالت دارد (238: 8).
گويا حماسه مهابهارته از يك واقعه تاريخى الهام گرفته است كه شايد در زمانى دور در دوره وِده اى باستان رخ داده است. اما صورت حماسه اوليه بايستى در سده پنجم ق.م. شكل گرفته و به تدريج آن را به نظم در آورده باشند. به هر روى، تكوين نهايى مهابهارته بايستى آن قدر متأخر باشد كه در آن به ماجراى راماينه نيز پرداخته اند.
اصل داستان از اين قرار است كه رياست حكومت كوروها به شخص نابينايى به نام دْهْرْتَراشْتْره[79] رسيد و او برادر كوچكش پاندو را به جاى خود به شهريارى نشاند. اما پاندو پس از مدتى از پادشاهى كناره گرفت و به همراه خانواده اش در خلوتگاهى در هيمالايا معتكف شد. پس از درگذشت پاندو پنج پسرِ او را به مقرّ حكومتىِ عموى نابينايشان بازگرداندند تا فنون جنگى بياموزند. پسر بزرگ تر پاندو به سن بلوغ رسيد و او را به جانشينى عمو برگزيدند، اما حاكم نابينا صد پسر داشت كه به پسر عموى خويش رشك بردند و با حيله ها و دسيسه هاى مختلف قصد او را كردند. پنج برادر از اين شر و شور گريختند و به دربار پادشاه پانچالا پناه بردند.
بنابر رسم آن روزگار مراسم همسرگزينى دختر پادشاه پانچالا با مسابقه تيراندازى مخصوصى انجام مى گرفت. در اين مسابقه يكى از پسران پاندو به نام ارْجونه[82] و پس از اين مدت به ملك خويش بازگردند و پادشاهى را باز پس گيرند.
مدت مقرر سپرى شد، پنج برادر از پسر عموهاى خود وفاى به وعده را خواستند اما آنان از آن سر باز زدند. ازاين رو برادران پاندو خود را براى كارزار آماده كردند و سپاهيانى آراستند. اين نبرد به نبرد ميان همه سلاطين آن زمان هند، اعم از يونانيان، چينى ها، و بلخى ها انجاميد، زيرا هر كدام به يكى از اين دو گروه پيوستند.
نبرد هيجده روز به طول انجاميد، همه دلاوران و پهلوانان دو سپاه كشته شدند و فقط پنج برادر پاندو و ارابه ران ايشان، كرْشنه، زنده ماندند. برادر بزرگ تر پس از پيروزى تاجگذارى كرد و به كمك پنج برادر حكومتى دادگستر تشكيل داد. رسم هاى نيكو بنا نهادند و عدل انصاف را بر جاى جور و ستم نشاندند. بالاخره با گذر زمان برادران پاندو پير شدند و تاج و تخت را به نوه ارجونه، قهرمان ماجراى بهگودگى تا، سپردند و خود با همسرشان ترك دنيا كرده به خلوتگاه هيمالايا و به سوى كوهِ مِرو[84]
ماجراى بْهَگَوَد گى تا مربوط به آن بخش از اين اسطوره است كه دو سپاه هم خون و خويشاوند در برابر هم صف آراسته بودند و ارجونه، قهرمان مردد شده بود كه به روى اقوام خود شمشير بكشد و تيز افكند، و اين كه چرا بايد به چنين جنگى مبادرت كند. در اين هنگام كْرشنه، كه تنزل خدا (ويشنو) در عالم تلقى مى شود، در هيأت ارابه ران، او را از اسرار اين جنگ و راه هاى رستگارى آگاه مى كند، و به اين ترتيب از بخش 23 تا 40 از اين حماسه بزرگ، متن پراهميت و كم حجمِ بْهَگَوَدْگى تا پديد مى آيد. درباره بْهَگَوَد گى تا و محتواى آن در بخش انديشه ها به تفصيل خواهيم خواند. بارى، حماسه مهابهارته در ديانت و انديشه هندوها بسيار مؤثر افتاده است و از آن تعبير و تفسيرهاى فلسفى، اخلاقى و عرفانى و حتّى جامعه شناختىِ (براى نمونه بنگريد به: 20) بسيارى كرده اند و مى كنند (242 ـ 240: 8). اين اثر را به زبان هاى مختلف دنيا از جمله به فارسى ترجمه كرده اند. گويا اول بار مهابهارته را در زمان زين العابدين، پادشاهِ ادب دوست كشمير از سنسكريت به فارسى برگرداندند، اما از آن نسخه اى در دست نيست. سپس به فرمان اكبرشاه (…/1605 ـ…/ 1542) در جمله كتاب هاى ديگرى كه از سنسكريت به فارسى ترجمه كردند، مهابهارته را نيز به صورت مفهوم به مفهوم، و قدرى با تعبير و تفسيرِ موافق با ديدگاه اسلامى، به فارسى نقل كردند. اين كار به وسيله شخصى به نام نقيب خان (م.1023 هـ.ق) و با كمك علماى هندو (پَنْديت ها) صورت گرفت. بعد از او محمد داراشكوه، پسر ارشدِ شاه جهان، مهابهارته را با اصلاح و تكميل، اما به طور خلاصه تر به فارسى ترجمه كرد. در عصر ما سيد محمدرضا جلالى نايينى، همان ترجمه نقيب خان (مير غياث الدين على قزوينى) را با تحقيق و تصحيح و تحشيه، در چهار مجلّد به چاپ رسانده است (18). نخستين ترجمه هاى مهابهارته به زبان هاى اروپايى بسى ديرتر از اين صورت گرفت (سى و هفت: مقدمه: 19).
الف ـ 2) رامايَنه: دومين حماسه بزرگ از دسته ايتى هاسه ها[86] نسبت مى دهد و او را شاعرى برگزيده مى شمارد كه در ابتدا راهزن بود و درپى انقلابى درونى به شاعرى رهنمون شد (9 ـ 8: 21). راماينه به لحاظ سبك، از يكدستى بيشترى نسبت به مهابهارته برخوردار است، اما در طول تاريخ دخل و تصرف زيادى در آن روا داشته اند، به طورى كه سه روايت موجود از آن با يكديگر تفاوت بسيار دارند، و نزديك به يك سوم از اشعار هر كدام در ديگرى يافت نمى شود (همان). اين منظومه قديمى به لحاظ حجم يك چهارمِ مهابهارته و مشتمل بر حدود بيست و چهار هزار بيت است كه به هفت بند يا كَنْدَه تقسيم مى شود. كَنْدَه اول درباره دوران كودكى رامه، و كَنْدَه هفتم درباره دوران اواخر زندگى او و صعودش به عالم بالاست. در مجموع رامايانه زندگانى حماسى و اسطوره اى رامه را ترسيم مى كند.
تاريخ نگارش رامايانه را معمولا با ترديد و حدود قرن سوم تا اول ق.م. ذكر مى كنند (243: 8 و 8: 21) اما تأليف آن به صورت امروزى به قرن دوم م، بر مى گردد، هر چند كه داستان رامايانه ديرينه تر از اين زمان رخ داده (اگر رخ داده باشد) و به طور خلاصه در مهابهارته آمده است (374:ج 1: 18). اكنون پس از قرن ها اين اثر ادبى جايگاه مردمىِ مهمى در ديانت هندوها دارد و همه ساله در رام لى لاها،[88] را به صورت نمادين بازآفرينى مى كنند. (150: 4).
ادامه دارد …
پي نوشت ها :
[1]. مراد از متون اصلى متونى است كه اگر وحيانى و قدسى نيز تلقى نمى شوند اما به نوعى داراى حجيت و اعتبار ثانوىِ دينى اند، مانند وِده هاى فرعى، پورانه هاى فرعى، و اوپه نيشدهاى فرعى. اما متون دينىِ كلاسيك به آن دسته از آثار دينى گفته مى شود كه سنّتِ يك دين آنهارا به عنوان متونى پذيرفته شده كه به شرح وتبيين حقايق، ارزش ها وتكاليف آن دين مى پردازد،مى نگرد.
[2]. دو ديگر عبارت اند از: مطالعه آيين بر پايه متون كلاسيك، و مطالعه مردمشناختى آيين، كه اولى ابعاد كلامى، فلسفى، اخلاقى و عرفانى آيين را برمى شناساند، و دومى، آيين ها، آداب، و وجوه مختلف دين عامه و مردمى را معرفى مى كند.
[3]. ruti¨S و Smr¤ti متون هندويى را به طور سنتى به دو دسته مى كنند: شروتى ها، كه به منزله متون وحيانى اند; سمرتى ها، كه همچون متون ثانوى يا روايات اند. بعد از اين در اين باره خواهيم خواند.
[4]. Srutis
[5]. Smr¤tis
[6]. R¤g Veda
[7]. Upanis¤ads
[8]. Ra¥ma¥yano
[9]. Maha¥bha¥rata
[10]. Bhagavad Gi¥ta¥
[11]. Pura¥nas
[12]. Manu-smrti
[13]. Tamil
[14]. Prakrit
[15].Dravidian ، درويدى ها بوميان پيش آريايى هنداند.
[16]. S«tras
[17]. [Veda¥ngas]
[18]. Upavedas
[19]. البته اين ديدگاه كلاسيك يا عام سنت هندويى است اما در برخى تعاليمِ مذاهب خداباور هندويى كه به خدايى شخصى گرايش دارند، شايد تحت تأثير آموزه هاى اديان ابراهيمى، تبيين هاى مشابه ماجراى وحى خدايى شخصى، مانند ويشنو، به چشم مى خورد. (21:47) اما ديدگاه عمومى وسازگارتر با كل نظام انديشه هندويى، شْروتى را صوتى ازلى (قديم يا غيرمخلوق) تلقى مى كند. البته در اين باره مباحث تفسيرى و كلامى مفصلى در خود آيين هندو در گرفته است (19: مقدمه: 13)
[20]. r¤s¤is
[21]. Samhita¥s
[22]. Sa¥ma Veda
[23]. Yajur Veda
[24]. Atharva Veda
[25]. وده در مفهوم عام تر شامل براهمنه ها، آرَنَيكه ها و اوپه نيشدها نيز مى شود.
[26]. بنابراين كه شامل سرودهاى والَكْهيلْيه(Va¥lakhilya) بشود (250:1).
[27]. Su«kta
[28]. r¤c
[29]. man¤d¤ala
[30]. Soma
[31]. Udga¥tri
[32]. Pu¥rva¥ricika
[33]. Soma
[34]. Adhvarryu
[35]. Bra¥hmana
[36]. A¥ditya
[37]. Maha¥ra¥stra
[38]. Brahma¥
[39]. sa¦kha¦
[40]. Atharvan
[41]. Indra
[42]. Agni
[43]. asat
[44]. Ka¥nda
[45]. Anuva¥ka
[46]. Bra¥hmanas
[47]. A¥ran¤yakas
[48]. aranya
[49]. Aitarya Aranyaka
[50]. Br¤hada¥ranyaka
[51]. در اين باره در بخش انديشه هاى آيين هندو بيشتر خواهيم خواند.
[52]. Cha¥nogya Upanis¤ad
[53]. Taittiri¥ya Upanis¤ad
[54]. Aitareya Upanis¤ad
[55]. Kaus¤i¥taki Upanis¤ad
[56]. Kena Upanis¤ad
[57]. Kat¤ha Upanis¤ad
[58]. I¥s¨a¥ Upanis¤ad
[59]. S¨veta¥s¨vatara Upanis¤ad
[60]. Mundaka Upanis¤ad
[61]. Pras¨na Upanis¤ad
[62]. Ma¥n¤du¥kya Upanis¤ad
[63]. Veda¥nta
[64]. محتواى نظرى و انديشه هاى اوپه نيشدها را بعد از اين بررسى خواهيم كرد.
[65]. Itiha¥sas
[66]. Pura¥nas
[67]. Dharma S¨a¥stras
[68]. در اين جستار بهتر ديديم بر همين قدر متيقن تكيه كرده و چنان كه برخى محققان رفته اند، متونى مانند ودانگه ها (Veda¥ngas) و سو تره ها (Su¥tras) را جداگانه دسته بندى كنيم. براى آگاهى از دسته بندى ديگر، بنگريد به: (282:1).
[69]. Maha¥bha¥rata
[70]. Ra¥ma¥yana
[71].Ka¥vyas ; كاويه، بنابريك تعريف، به حماسه اى گفته مى شود كه بهره اى از حقيقت تاريخى نداشته باشد، برخلاف اسطوره ها كه گويا پردازش تخيلى و آرمانگريانه واقعيت هاى تاريخى اند. برخى محققان بر آنند كه حماسه بر دو نوع است: حماسه هاى ساختگى يا كاويه ها و حماسه هاى اسطوره اى يا ايتى هاسه ها. ايشان مهابهارته و پورانه ها را ايتى هاسه مى دانند و راماينه را جزء كاويه ها مى شمارند (235: 8).
[72]. s¨loka
[73]. Vya¥sa
[74]. Parvan
[75]. parva
[76]. adhya¥ya
[77]. Kurus
[78]. Pa¥ndu
[79]. Dhrtara¦s¤t¤ra
[80]. Arjuna
[81]. Drupadi¥
[82]. شرطِ گمنام به سر بردن شرط بسيار حساسى است كه در اين داستان دستمايه هيجان ها، غصّه ها و احساس غربتى كشنده در قهرمانان داستان مى شود و به اين وسيله عواطف خوانندگان را به شدت با آنان همراه مى كند. براى نمونه، احساس شهزاده خانمى كه به خاطر وفادارى به شوهرانش (پنج برادر) بايستى در گمنامى تن به كلفتى ثروتمندان بدهد و از اصل و نسب خود دم نزند، يا شاهزادگان شجاعى كه بايستى سيزده سال تمام در غربت و گمنامى تن به خوارى ها دهند و حتّى نتوانند از همسر خود دفاع كنند، همه اينها با سوز و گداز و با طول تفصيل بسيار در اين حماسه بزرگ شرح داده شده است.
[83]. Meru
[84]. در نقل اين خلاصه و توصيف ويژگى هاى مهابهارته از منبع شماره (8) بسيار بهره گرفته شده است براى آگاهى از جزئيات بيشتر داستان بنگريد به: (مقدمه: 18)
[85]. بنابر يك تقسيم بندى راماينه نيز يك ايتى هاسه است اما بنابر دسته بندى ديگر، چنانكه ياد شد، راماينه جزء حماسه هاى ساختگى يا كاويه ها است.
[86]. Va¥lmi¥ki
[87]. Ra¥mli¥la¥s
[88]. Ra¥vana