خانه » همه » مذهبی » مجاهدي با فرياد رسا در برابرطاغوت(2)

مجاهدي با فرياد رسا در برابرطاغوت(2)

مجاهدي با فرياد رسا در برابرطاغوت(2)

ازلحظه‌هاي اوليه‌اي كه شهيد آيت الله سيد محمدباقر حكيم توانست از عراق خارج شود،اقدام به بررسي و ارزيابي اوضاع عراق و وضع خط مشي هاي استراتژيك و راهبردهاي ثابت براي كار درآنجا و نيزنحوه سازماندهي عمليات برضد رژيم صدام و بسيج همه امكانات و نيروهاي عراقي ها موجود درداخل عراق و خارج آن کرد تا به اين وسيله عراقي ها

a5907027 9456 4dec 8352 d7744f0593e8 - مجاهدي با فرياد رسا در برابرطاغوت(2)

0019422 - مجاهدي با فرياد رسا در برابرطاغوت(2)
مجاهدي با فرياد رسا در برابرطاغوت(2)

 

 

زندگينامه شهيد آيت الله سيد محمدباقر حكيم

تحركات و فعاليت‌هاي جهادي ايشان در خارج از عراق
 

ازلحظه‌هاي اوليه‌اي كه شهيد آيت الله سيد محمدباقر حكيم توانست از عراق خارج شود،اقدام به بررسي و ارزيابي اوضاع عراق و وضع خط مشي هاي استراتژيك و راهبردهاي ثابت براي كار درآنجا و نيزنحوه سازماندهي عمليات برضد رژيم صدام و بسيج همه امكانات و نيروهاي عراقي ها موجود درداخل عراق و خارج آن کرد تا به اين وسيله عراقي ها بتوانند ضمن شناخت مسئوليت‌ها به مقابله با اين رژيم بپردازند وطي مدت سه ماه اقامت در سوريه به صورت پنهاني فعاليت مي‌كرد و به نوشتن دو پژوهش مهم دست زد و بعد از اينكه توانست به تصوير روشني از مسائل مطرح روز دست يابد و با ديگر مسئولان و شخصيت‌هاي موجود در صحنه عراق توافق‌هايي برسد.دراوائل اكتبر سال1980به جمهوري اسلامي ايران آمد و ورود ايشان به ايران چند روز بعد از عمليات تجاوزكارانه عراق عليه ايران صورت گرفت و با رسيدن به ايران به عنوان ميهمان به نزد امام خميني رفت. براي ايشان منزلي درمجاورت محل زندگي امام اختصاص يافت امام ايشان را مورد عنايت و توجهي ويژه و چشمگير قرارداد. آقاي حكيم در تهران اقدام به تأسيس مجمع علماي مجاهد عراق كرد وبه دنبال بروز برخي مسائل فعاليت اين مجمع متوقف شد و به دنبال آن دفترانقلاب اسلامي درعراق تأسيس شد و بعد ازجريانات و تحولاتي چند و فعاليت‌هاي پيگير و زياد،مجلس اعلاي انقلاب اسلامي در عراق در سال1982 تأ‌سيس شد و آقاي حكيم به عنوان سخنگوي رسمي اين مجلس انتخاب شد و مسئوليت اداره فعاليت‌هاي سياسي مجلس اعلا در عرصه‌هاي ميداني و تبليغي به ايشان واگذارشد و از سال1989 به عنوان رئيس اين مجلس انتخاب شد و قبل ازآن از سوي اعضاي شوراي مركزي بارها به رياست اين مجلس اتنخاب شده بود و قبل از اينكه مجلس اعلا تشكيل شود آقاي حكيم سعي كرد تا يك نيروي نظامي و آموزش ديده تشكيل شود كه قادر به حمل اسلحه براي مقاومت بر ضد رژيم صدام باشد.درهمين رابطه پيام‌هايي براي جوانان عراقي داشت و آنان را براي پيوستن به بسيج فراخواند و اين تشكل به بسيج اسلامي معروف شد و توانست نقشي مهم درجلوگيري از تجاوزات رژيم عفلقي بر ضد جمهوري اسلامي و بالا بردن روحيه جهادي در داخل عراق شروع به شكل گيري كرده و عمليات استشهادي بزرگي انجام دهد و ضربه بزرگي انجام دهد و ضربه بزرگي به استقرار رژيم عراق وارد كند همچون انفجار وزارت برنامه ريزي و خبرگزاري عراق و مقر نيروهاي هوايي كه همگي در بغداد صورت گرفتند به اضافه عمليات مهمي كه نقش سياسي و تبليغي بزرگي بر ضد رژيم داشت به طوري كه موجب شد مبارزات مردمي برضد رژيم عفلقي از حالت پنهان و سري بودن خارج شود و شكل علني و آشكاربه خود بگيرد.
بعداز شكل‌گيري مجلس اعلاي انقلاب اسلامي در عراق حركت جهادي بر ضد رژيم صدام در دو زمينه نظامي و سياسي شكل آشكارتري به خود گرفت. براي مثال در زمينه نظامي درابتدا گردان‌هاي جهاد تشكيل شد و اين گردان‌ها در مراحل بعدي سپاهي به نام سپاه بدررا تشكيل داد و در داخل عراق نيروهاي مقاومت اسلامي و جهاد تشكيل شد و اين نيروها توانستند عمليات بزرگي در داخل عراق به انجام برسانند و بيشتراين عمليات طي جنگ عراق عليه ايران در مناطق مردابي (اهواز)صورت گرفت ولي،بعد ازانتفاضه شعبان در سال 1991،اين عمليات گسترش يافته و به داخل شهرهاي عراق كشيده شد كه درآغاز عمليات بزرگي را صورت داد،ازجمله حمله به كاخ رياست جمهوري به وسيله موشك‌هاي كاتيوشا طي سه نوبت در سال‌هاي2000 و 20001ميلادي و در عرصه سياسي، مجلس اعلاي انقلاب اسلامي در عراق با تلاش‌ها و اقدامات پيگيرخود و نيز حمايت نيروهاي مومن و معتقد به اين طرح سياسي و جهادي توانست به يك سازمان سياسي مهم و شناخته شده در عرصه بين المللي تبديل شود و موقعيتي بزرگ در عرصه جهاني پيداكند و مجلس اعلاي انقلاب اسلامي در عراق تا به امروز توانسته به اهداف خود در تحقق آرمان‌هاي مردم عراق ادامه دهد.
بزرگ ترين دغدغه شهيد حكيم عملي ساختن راهكارهايي براي نجات ملت عراق ازظلم رژيم صدام بود و اين امردر كليه سخنان و تحركات ايشان آشكاربود و ايشان حتي، يك لحظه از بيان مشكلات مردم عراق در سايه ظلم اين رژيم غافل نمي شد و پيوسته با نامه‌ها و يادداشت‌هاي خود با سازمان ملل و دبيركل آن و نيز پادشاهان و روساي كشورهاي عربي و اسلامي در مناسبت هاي مختلف تماس مي گرفت و از آنان درخواست مي كرد، اقدامات لازم را براي رفع ظلم از ملت عراق انجام دهند و در همين رابطه بيشترين تلاش ها و حمايت ها را براي تأسيس مركز اسناد حقوق بشر در عراق به كار برد و اين مركز توانست بيشترين نقش را در مفتضح ساختن رژيم بعثي در محافل بين‌المللي داشته باشد. همچنين ايشان امكان تحرك در سازمان ملل را ايجاد كرد و درسال1992 شخصاًبا دبيركل وقت اين سازمان (خاوير پرز دكوئيار) ملاقات كرد. اين مركز امكان ارسال مدارك و اسناد مربوط به زندانيان به مؤسسات سازمان ملل و نيز تحرك در سطح سازمان هاي حقوق بشر در كشورهاي اروپايي و برخي كشورهاي آسيايي را ايجاد كرد و اين تحركات در زمينه حقوق بشر، در مفتضح كردن اقدامات رژيم عراق برضد مردم آن تأثيري به سزا داشت.به اين ترتيب اين تحرك ها و فشارها سازمان ملل را مجبور كرد تا به درخواست عراقي ها در متوقف كردن سركوب مردم عراق توجه كند و اين مسئله دراعلاميه ها و قطعنامه هاي صادره از سازمان ملل كاملاً آشكار بود و حتي به محكوم كردن تجاوزات رژيم بعثي به حقوق مردم نيزانجاميد.
شهيد حكيم به اين فعاليت‌ها اكتفا نكرده و بر تلاش‌هاي مجدانه خود براي سقوط رژيم صدام و نجات مردم عراق از رنج‌ها و مصائبي كه طي ساليان دراز گرفتار آن بودند، افزود.لذا با دبير كل سابق سازمان ملل آقاي خاويردكوئيار ديداركرد وبه كشورهاي مجاورهمچون عربستان سعودي و سوريه و كويت رفت و با پادشاه و رؤساي جمهوراين كشورها و همچنين با نخست وزيرتركيه و نخست وزير سودان و شاه حسين و وليعهد او اميرحسين ديدار و گفت وگو كرد.ايشان همچنين با دعوت از عراقي هاي مقيم خارج از كشور(انگليس و سوئيس) ديداركرد و به لبنان رفت و چندين مرتبه باسفراي گروه كشورهاي اروپايي نيز ملاقات داشت و به هرجا كه مي‌رفت درباره مسئله اصلي ملت عراق و رنج ها و ستم هاي آنان صحبت و مذاكره مي‌كرد.

توطئه هاي ترور
 

آقاي حكيم بارها در معرض عمليات ترور نافرجام قرار گرفت كه برخي ازآنهادر داخل عراق وبرخي ديگر در خارج عراق رخ داد.
در سال1972 كه براي اولين بار به همراه آقاي سيدمحمدتقي طباطبايي و شيخ عزالدين الجزائري وسيد محمدعلي شيرازي و چندتن ديگر بازداشت وبه بغداد منتقل شد، تصميم رژيم براين بود كه در بازداشتگاه ترور شود لذا،بلافاصله به اداره كل امنيت بغداد منتقل و با مديركل آن مواجه شد و اونيز دستور داد به مديريت شعبه پنجم منتقل شود كه تا صبح مورد شكنجه قرار گرفت و بعدازظهرآن روز به طور غير منتظره به همراه شهيد صدرآزادشد و از ايشان عذرخواهي شد و مديرشعبه آن وقت شخصي به نام العزاوي بود كه بعد از اخراج او از كارش در اداره امنيت عمومي به اداره پليس،تصميم تقل او را به واسطه يكي از دوستان فاش كرد و گفت ما از تصميم غيرمنتظره آزادي او كه از كاخ رياست جمهوري صادر شده بود غافلگيرشديم و شديم وشايد دليل آن توسل آقاي حكيم به امام كاظم عليه‌السلام بود.
بعد ازوفات امام حكيم در سال 1970 و آشكارشدن نقش مؤثر ايشان در مرجعيت پدربزرگوارشان و نيز نقش بزرگ ايشان در جنبش فرهنگي و سياسي و اجتماعي شهيد صدر،رژيم توطئه قتل شهيد صدر و آقاي محمدباقرحكيم را به وسيله يكي از بعثي ها كشيد و نحوه اجرا و ساعت آن را نيز مشخص كرد ولي،آن شخص در ساعت هاي آخرقبل از اجراي نقشه، از اين كار خودداري كرد.اين مسئله مابين سال هاي74-75 ميلادي واقع شد و طي آن تعدادي از علما و شخصيت‌هاي مؤمن و متدين اعدام شدند.

برنامه ريزي و كار روزانه شهيد حكيم
 

شهيد حكيم برنامه ريزي جدي براي اوقات مختلف روز و شب داشت وزمان را به نحو دقيقي تقسيم بندي و مديريت مي‌كرد و ضمن پرداختن به اموربسيارمهم درعين حال كارهاي جانبي بسياري را نيز در برنامه‌هاي روزانه خود منظور كرده و تمام توان خود را براي خدمت به اسلام و مردم خود به كار مي‌گرفت توجه ايشان به حضور درجلسات و اجتماعات مختلف تبادل نظر با افراد مسئول و دست اندركار وگوش كردن به نظرات آنها و اظهار نظر و هدايت كارها و توجيه افراد با توجه به تخصص ها و مسئوليت هاي مختلف هر يك از آنان نكته‌اي مثال زدني است اما، در عين حال هفته‌اي نبود كه با گروهي از سياست مداران عراقي يا سفير يك كشور يا خبرنگاري كه براي مصاحبه پبرامون عراق و آينده آن مي‌آمد يا باشخصيتي فرهنگي ياروحاني كه براي گفت وگوباايشان پيرامون مسائل و مشكلات اسلام و مسلمانان از مناطق مختلف جهان مي آمدند ،ديدار و گفت و گو نداشته باشد.اينها فعاليت‌هاي محل كارشان بود اما، در منزل، شب‌ها به كارهايي كه در ابتداي روز آغاز كرده بود، رسيدگي مي‌كرد و در بسياري از اوقات خانه ايشان به محل كارش تبديل مي‌شد و همه وقت ايشان صرف عبادت و مراجعه مجدد پرونده‌هايا نوشتن نامه، تأليف يانوشتن مباحث و موضوعات مختلف مي‌گذشت و مسلماً انجام همه اين كارها با گستردگي كه داشت نيازمند برنامه‌اي دقيق و استفاده بهينه از زمان بود و اين چيزي بود كه ايشان با آن مقيدبودند و اجازه نمي‌دادند كه بين اين فعاليت‌ها يا برنامه‌هاي سياسي و فعاليت‌هاي فكري وعلمي ايشان هيچ تداخلي پيدا شود و بالعكس،ايشان موفق شدند تعادل دقيقي ميان تمامي فعاليت‌هاي خود ايجادكنند

مصلحت اسلام در درجه اول
 

درهر برنامه يا در هر زمينه‌اي كه شهيد حكيم حضور پيدا مي‌كرد مصلحت اسلام عنوان اصلي و نخست براي تحرك ايشان بود و اين مسئله نه فقط به گذشتن از منافع شخصي او مي انجاميد بلكه ممكن بود به ايشان ضررهايي نيز برساند.خواه ضرر مادي يا معنوي اما، توجه و تأكيد ايشان بر مصلحت اسلام و اهميتي كه به ضرورت هدايت تمام تلاش‌ها به منظور تحكيم اين مسئله در زندگي اجتماعي مردم مي‌داد موجب شد تا در اواخر دهه پنجاه(ميلادي) ازپيشتازان تأسيس جنبش اسلامي در عراق باشد و بعد ازآن ازاين تشكيلات اسلامي خارج شود گرچه ورود و خروج او از اين تشكيلات از خود گذشتگي‌هايي برايش داشت و در مدت اقامتش در خارج عراق آماج حملات مختلف تبليغي قرار گرفت و شرايطي را برايش ايجاد كرد كه براي شخصي همچون او دستاويزكافي براي عقب نشيني از همه مسئوليت‌ها و فعاليت‌ها و مبارزات ضد رژيم صدام به او مي‌داد ولي،هميشه مي‌گفت دشمن اول ما صدام است و هيچ گاه ازرويارويي و مبارزه با اوعقب نخواهيم كشيد هرچند كه عرصه برما تنگ شود.و اولين ضربه شديدي كه با آن روبه روشد بازداشت برادران و نزديكانش ازسوي رژيم بعثي و اعدام شانزده نفرازآنان طي دو نوبت بود و بعد ازآن نيزمحنت هايي برايش پيش آمد ولي ،پابرجا ماند و پيوسته براهميت مقابله با صدام تأكيد مي‌كرد و به اين ترتيب مكتب جديدي براي عراقي ها ايجاد كرد كه از سيره ائمه اطهار وصالحان پيروي مي‌كرد و شعارش توكل بر خدا بود و هدف آن شناخت اولويت‌ها و اهداف دشمن وبرخورد با آن بود.

دفاع ازحق
 

يكي ازنشانه‌هاي بارزي كه آقاي حكيم به آن شناخته شد دفاع شديد او ازحق و تحمل هر گونه فشار درراه مصلحت اسلام و مردم مسلمان بود،بدون اينكه سرزنش ديگران دراو تأثيري بگذارد و اين ذوب شدن او درحق موجب شد كه از او به عنوان پرچمدار جنبش(اسلامي ضد صدامي) و محور دائم آن شناخته شود.وي اطرافيان و كساني را كه با او كارمي‌كردند آنچنان تربيت كرد كه منطق وحق را مدنظر شان قرار دهند و توانست براي آنان اسوه حسنه و تذكردهنده و نصيحت كننده و راهبري باشد كه با منطق و به دورازهرگونه مصلحت و با صبر و تحمل در برابر مشكلات عمل كند.اين موضع طرفداري ايشان از حق و دفاع شديد از حق در برابر غافلان و جاهلان يا افراد معاند يا مغرض، انواع توطئه‌ها وانبوه مشكلات را بر ايشان پيش آورد همچون بركنارشدن از موقعيت و به خطر افتادن آبرو و وارد ساختن تهمت‌ها و دروغ بازي ها ولي،درمقابل همه اين چالش ها از مسير خود منحرف نشد وجزبه پيمودن راه حق نمي انديشيد .تحولات سياسي،كاسه صبربسياري از افراد را لبريز مي‌كرد و بسياري را متزلزل مي‌ساخت و برخي را واداربه عقب نشيني از صحنه مبارزه مي‌كرد ولي، در آن شرايط بسيارسخت ايشان نه فقط اسوه صبر و استقامت بود بلكه پناه ديگر دست‌اندركاران امور مي شد.ايشان با تجربه و روح بلند خود با آنان روبه رو مي‌شد و اين مسئله به آنان توان كافي براي ادامه كارو مسئوليت سنگين مبارزه با رژيم عفلقي صدام دربغداد را مي‌داد.

موضع شهيد حكيم در قبال جمهوري اسلامي
 

از همان ابتدا كه پادرعرصه فعاليت سياسي مي گذاشت معتقد بود كه مرجعيت ديني اساس و زمينه هركار سياسي و هر گونه فعاليت اجتماعي باشد و در عمل به اين تفكر،به همراه استاد و راهبر فكري خود شهيد صدر در همين چارچوب عمل كرد خواه درسايه مرجعيت ديني امام حكيم يادرسايه ديگر مراجع ديني بعد از وفات پدرش سيد محسن حكيم.
اين تحرك سياسي و با اين چارچوب فكري بعد ازاعلام موضع شهيد صدر درباره پذيرش ولايت فقيه به عنوان مبدأ واصل نماد روشن تري پيدا كرد.اصلي كه انقلاب اسلامي ايران به دست توانمند ولي فقيه و با استقرار نظام جمهوري اسلامي آن را مجسم كرد. و بر همين اساس شهيد حكيم بعد از شهادت سيدمحمدباقر صدر كوشيد يك جريان سياسي را پايه گذاري كند كه داراي چارچوبي واضح و زيربنايي قوي به لحاظ عملي و اسلامي باشد و در خط اهل بيت عليهم السلام سيركند و برمنابع غني انساني و فرهنگي و نيز نيروي مردمي متكي باشد.لذا براي اين كار لازم شد به يك كار فرهنگي گسترده دست بزند و كليه نيروهاي سياسي و جهادي و انساني را به كار گيرد و به ايجاد تشكلات سياسي وجهادي و اسلامي و تبليغي و خدماتي اقدام كند و خط ولايت فقيه و رهبري علما و مراجع را سرلوحه همه كارها قرار دهد. و توانست دستاوردها و موفقيت هاي بزرگي را در اين زمينه محقق سازد، به نحوي كه اين جريان اسلامي يكي از قوي ترين جريانات سياسي- اسلامي در صحنه عراق و حتي قوي ترين آنها شناخته شد.
شهيد حكيم براي اين منظور سختي ها و رنج هاي زيادي را متحمل شد و در تعيين خط مشي اين جريان سياسي براي اولين بار از ديدگاه كلي اسلام نسبت به هرگونه حركت سياسي اسلامي كه مبتني بر دستورات قرآن كريم و سيره اهل بيت(ع) عليهم السلام و سنت شريف و نيز برگرفته از انديشه ها و نظرات مراجع بزرگ تقليد همچون امام حكيم و شهيد صدر و امام خميني (ره) بود، استفاده كرد و اين ديدگاه را در نوشته‌ها و تأليفات خود نيز منعكس ساخت از جمله نقش اهل بيت در ايجاد جماعت صالح و ديدگاه شهيد صدر در تحرك سياسي و نظر اسلام در تحرك سياسي و مرجعيت صالح ديني و مرجعيت صالح ديني و مرجعيت ديني سياسي و غيره. به اين ترتيب آقاي صدر توانست با پايداري درتداوم پيمودن اين راه و صبر در برابر سختي ها و فداكاري هاي زياد و تلاش هاي خستگي ناپذير و روشنگري در طرح و دقت و وسعت نگاه دربررسي امور، خط مرجعيت ديني را بنا كند و اين خط نقش بزرگي در فعل ساختن حركت در صحنه سياسي عراق اسلامي براي مقابله با نظام سركش و مستبد طاغوتي دربغداد داشت.
همچنين حركت و انديشه هاي شهيد حكيم در ديگر كشورهاي اسلامي نيز تأثير داشت و شخصيت امام خميني توانست نمونه صالحي از ولي فقيه جامع الشرايط را ارائه دهدكه جمع ميان مرجعيت ديني فتوا دهنده و مرجعيت ديني سياسي –اجتماعي باشد به گونه‌اي كه نشان دهد دستاوردهاي ناشي از اقامه حكومت اسلامي و شكل گيري نهضت اسلامي يكپارچه به پيروزي تفكر خط مرجعيت و رهبري علما كمك كرد واين همان چيزي است كه به آن ولايت فقيه مي گويند.شهيد حكيم بعد از رحلت امام خميني، نيز همان شيوه نظري و عملي درايمان به خط ولايت و آثارعملي ناشي از آن را در صحنه فعاليت سياسي ادامه داد.البته با رعايت ويژگي هاي خاص عراق و شرايط حاكم بر صحنه درگيري هاي سياسي لذا به لحاظ عملي و سياسي راهكارهاي واقعي و اصولي تحرك سياسي منطقه‌اي را ارائه داد، به نحوي كه با اصل ولايت عامه و پذيرش آن درسطح داخل و منطقه و دنيا منسجم باشد.
شهيد حكيم موضع خاصي در قبال جمهوري اسلامي داشتند وموضع ايشان برخاسته از اين انديشه بود كه جمهوري اسلامي نماينده كيان اسلامي صالح است كه بايد ازآن دفاع شود و پشتيبان قوي براي ملت مظلوم عراق و ديگرملل اسلامي است و تنها كيان اسلامي است كه درهاي خود را به صورت كامل در برابر حركت ملت عراق براي رهايي از طغيان رژيم بازگذاشت و با رنج ها و مشكلات سياسي و انساني آن كنارآمد و به آنها كمك كرد وبه خاطرملت عراق فداكاري كرد و ازهمين رو ايشان به طور اخص به هماهنگي كامل مابين سياست هاي جمهوري اسلامي در امور عامه و خاصه اسلامي عراق و به ويژه منافع ملت عراق توجه نشان داد و توانست ازاين طريق سطح خوبي از روابط ثابت با جمهوري اسلامي به لحاظ استقلال در تصميم گيري برسد.دردوران جنگ ظالمانه صدام عليه ايران،ايشان هرازچندي به جبهه هاي جنگ مي رفت و درخطوط مقدم جبهه ها حضور مي يافت تا به اين وسيله مخالفت و اعتراض خود را به اقدام تجاوزكارانه رژيم صدام بر ضد اسلام و ملت ايران برساند و آمادگي خود را براي هرگونه جانفشاني در راه حفظ حكومت اسلامي و بازداشتن تجاوزنشان دهد كه اين اقدام ايشان دربالا بردن روحيه رزمندگان ايراني و عراقي حاضر درجبهه ها نيزبسيارمؤثربود. البته دراين نوشته مختصرنمي توان همه اقدامات و فعاليت هاي اين شهيد بزرگوار در دفاع ازاسلام و حكومت اصيل اسلامي حفظ روابط مستحكم ميان دو ملت مسلمان عراق و ايران و تضمين حمايت و پشتيباني از قضيه عراق و تشكلات آن را شرح داد.

00194221 - مجاهدي با فرياد رسا در برابرطاغوت(2)

نقش حكيم در تأسيس سپاه بدر
 

آقاي حكيم به مبارزه مسلحانه ايمان داشت وآن را تنها مقابله با حكومت عفالقه در بغداد مي دانست.رژيم كه مرتكب هرگونه امر غيرممكن شد و حملات وحشيانه خود را برضد حركت اسلامي عراق گسترش داد و كمر به تصفيه كامل آن بست و دستور اعدام شهيد سيد محمدباقر صدر و ياران او صادر كرد و ديگرشخصيت ها و نيروهاي مؤمن و مخلص عراقي را تحت تعقيب و باز داشت و زندان و شكنجه قرار داد.لذا ايشان از همان ابتدا طرح سازمان دهي مقاومت مسلحانه برضد رژيم بعثي و آموزش نظامي جوانان عرافي در داخل عراق و ايجاد يك سازمان نظامي آموزش ديده و مسلح را مطرح و ازفرصت جنگ براي اين مسئله استفاده كرد. و با توجه به اين اعتقاد كه هيچ ملت ظلم ديده‌اي نمي تواند به حقوق حقه خود برسد مگر از طريق داشتن يك تشكيلات نظامي منظم كه آن را ازامكان دفاع از وجود خود برخوردارسازد،به ويژه در زماني كه قدرت و فداكاري،شرايط مناسب رسيدن به اهداف را امكان پذير مي سازد و تشكيل چنين نيرويي تجربه‌اي بي مانند و موفق بود كه تاريخ نمونه مشابهي براي آن نمي شناسد و بعد از آن اين نيرو آن قدر توسعه يافت كه توانست با فداكاري ها و شجاعت رزمندگان عراقي برخي خطوط مقدم جبهه‌هاي جنگ را به عهده بگيرد و پس از آن درسال1982 مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق تشكيل شد تا چتر سياسي براي چنين تجربه نظامي بشود و درب مشاركت را دربرابر مردم عراق و نيروهاي مجاهد آن بازكند و عملاً تعداد زيادي از آنان درجبهه هاي جنگ شركت كردند و جهاد و شركت درجبهه معيار مهم و اساسي درارزيابي افراد شد. به اين ترتيب شهيد حكيم توانست حضور عراقي ها درجبهه هاي ضد رژيم بعثي را از حالت نظري به واقعيتي عملي تبديل كند و اصل شهادت و عشق به آن و سبقت گرفتن درجنگ به خاطرحق و به خاطردين را دردل ها فراگيركند و لذا شعار مؤمنان، دفاع ازاسلام و ياري مظلومان و گرفتن انتقام شهيد صدر و آزادي عراق از رژيم طاغوتي بعث شد.
نيروهاي رزمنده عراقي درابتدا به صورت گروهان هاي محدود،سپس به گردان و بعد از آن به تيپ و بعد به لشكرتوسعه يافتند. بعد از آن سپاه مباركي شد كه همگان از آن اطلاع يافتند و آقاي حكيم خود را سرباز جانبازي به شمار مي آورد كه مراحل مختلف اين پيشرفت را همراهي كرد و رنج ها و سختي هاي آن را به دوش كشيد و در جبهه هاي جنگ با آنها همراه و شريك پيروزي هايشان شد.و در همه مواقع رزمي همچون پادگان ها و اردوگاه ها و نيز درميان مردم و مراسم شهدا و مراکزآماده سازي حضوريافت و همه چيز خود، اعم از وقت و مال و توان و امكانات را نثاراين راه و ايجاد پوشش سياسي و معنوي و فرهنگي براي آنها كرد.

موضع شهيد حكيم درانتفاضه 15 شعبان
 

ازابتداي شكل گيري انتفاضه پانزده شعبان ودرساعت اول تشكيل آن،آقاي حكيم در همه تشكيلات رزمي و سياسي آماده باش اعلام كرد و خواستارايستادگي دركنار مردم عراق و حمايت از انتفاضه آن و حضور در مناطق جنگي شد.به اين ترتيب همه نيروها شبانه روز به پيگيري اخبار انتفاضه و پيگيري تحولات مربوط به آن شدند و به لحاظ نظامي نيزلشكربدرنقش مهم و فعالي درپشتيباني و حمايت انتفاضه ايفاكرد و مي توان گفت كه از همه امكانات در اختيارخود دردفاع از ملت عراق و جنبش او استفاده كرد و به لحاظ سياسي آقاي حكيم ازطريق ديدار با سفراي كشورهاي مختلف كه به دفترشان آمدند و نيز مصاحبه با خبرنگاران و رسانه‌هاي مختلف به توضيح وقايع جاري در داخل عراق پرداخت و كنفرانسي بزرگ با حضور معارضين عراقي در بيروت برگزاركرد و به همراه ديگر نيروهاي شركت كننده در مجلس اعلا به ايراد سخنراني پرداخت و در سطح بين‌الملل از جامعه بين‌المللي خواست تا تمام تلاش خود را به كار ببرد تا رژيم صدام را از ارتكاب جنايت‌هاي بيشتر در حق مردم عراق بازدارد و براي اين منظور نامه‌ها و تلگرا‌م‌هايي به رؤساي كشورها و سازمان ملل ارسال كرد.
شهيد حكيم به پيگيري حوادث و اوضاع مي‌پرداخت و دستورات لازمه را به تشكيلات نظامي و سياسي و تبليغي تحت نظارت خود صادر مي‌كرد تا به گونه مناسب با واقعيت حوادث حركت كنند و طي حوادث 15 شعبان نيروهاي امريكايي به رژيم عراق كمك كردند و بالغو ممنوعيت پروازبه هواپيماهاي آن اجازه دادند تظاهركنندگان را درشهرهاي مختلف عراق بمباران كنند و حتي،به هواپيماهاي آن نيز سوخت دادند.

نقش شهيد حكيم درتشكيل و گسترش مقاومت اسلامي
 

با سركوب انتفاضه مردم عراق در اغلب شهرها از سوي رژيم بعثي،نااميدي بر محافل سياسي و مردم سايه انداخت ولي، آقاي حكيم ضمن پايداري بر ضرورت ادامه مقاومت برضد رژيم تأكيد كرد و برخلاف سخنان دشمنان مردم عراق مبني بر شكست انتفاضه ايشان تأكيد داشتند كه انتفاضه در حقيقت آغازشده است و بايستي با تحرك وسيع مردمي ادامه يابد و به خيزش منظم رزمي تبديل شود و تنها با روش هاي نظامي منظم مي‌توان با رژيم جنايتكارعراق مقابله كرد.
توجه ايشان به مقاومت اسلامي و گسترش دايره عمل آن حكايت از ايمان ايشان به نقش تعيين كننده مردم عراق دارد كه مي‌تواند درايجاد تحول در عراق تعيين كننده باشد و معتقد است كه چيزي كه مي‌توان درعراق تغيير واقعي ايجاد كند، خود ملت عراق با اعتماد به خداوند سبحان و با تكيه برتوان و قدرت و شجاعت فرزندان عراق است.

تأثيرشهيد حكيم در حركت توابين
 

از زماني كه رژيم صدام جنگ عليه جمهوري اسلامي را آغاز كرد،اسراي زيادي از عراقي ها به ايران آمدند و شهيد حكيم توجه زيادي به اين گروه ازعراقي هاي سركوب شده روحي مي كرد زيرا، آنان را بخشي از ملت سركوب شده عراق مي‌دانست كه به علت تبليغات گمراه كننده رژيم بعثي يا با زورو اجبار آن به جنگ برضد جمهوري اسلامي آمدند و به همين خاطر معتقد بود كه زمينه براي تربيت و آماده سازي آنان فراهم است تا بتوان از آنان سربازاني براي اسلام ساخت و تلاش زيادي در تأسيس كميته رسيدگي به اسرا به منظور کاهش درد و رنج آنان و نيز بهبود وضعيت زندگي و اداره امورشان و نيز تأسيس كميته فرهنگي تابع آن كرد.و از زمان ورود اسراي عراقي به ايران شهيد حكيم اقدام به اعزام روحانيون و افراد آگاه و فرهنگي براي راهنمايي و هدايت و توضيح واقعيت ها براي آنان كرد و بارها و بارها ازپادگان هاي اسرا ديدن كرد وبه ميان آنان مي‌رفت و باوجود خطرهايي که ممکن بود برايش پيش بيايد با آنان نشست و برخاست مي كرد و در يكي از اين ديدارها گروهي از افراد امنيتي مزدور اقدام به حمله و ترور ايشان كردند و اين اقدام،اسرا ايجاد شود كه به تدريج به اعلام برائت و بيزاري از رژيم طاغوتي صدام منجر شد و بعد از آن اسرا خواستار شركت در جبهه‌ها شدند كه تاريخ جنگ هاي گذشته سابقه نداشته است.
تجربه اسراي تواب يكي از تجارب بي نظيرتاريخ معاصر ماست وبه لحاظ تحول روحي وبازگشت سريع به ذات خود و پافشاري برآن و نيز بازگشت به اصالت اخلاقي كه عراقي ها از آن برخوردارند و نيز جلب اعتماد و اطمينان ايراني ها نسبت به حقيقت اين تحول نظيري نمي‌توان براي آن يافت و درعين حال اين تحول در نتيجه تلاش هاي بسيار زيادي بود كه آقاي حكيم در راه آسايش روحي اسرا و از بين بردن حس غريب درآنان به كار برد. ويژگي اين كار در اين بود كه افرادي از ميان خودشان به آنان رسيدگي مي‌كردند و با آنان رفتاري پسنديده داشتند.

اسلام چارچوب وحدت ملت عراق
 

وي معتقد بود كه اسلام بهترين چارچوبي است كه مي‌تواند حركت مردم عراق را وحدت بخشد و حقوق كامل را براي همه قوميت ها و اديان و اقليت ها تضمين كند و اين دين اسلام است كه هويت ملت مسلمان عراق را تشكيل مي‌دهد و به اقليت ها احترام مي گذارد و توانست از صدر اسلام تاكنون خود را حفاظت كند و معتقد بود كه رهبري مختص انسان صالحي است كه با دستورات اسلامي درسطح اجتهاد آگاهي داشته باشد و از صبر و شجاعت و درايت سياسي و اجتماعي برخوردار باشد و در مقابل حكومت هاي جائرايستادگي كند و قبل از حكومت انتخاب او به صورت طبيعي از سوي مردم صورت بگيرد و در مرحله بعد (پس ازاستقرارنظام) با انتخابات و رأي مردم انتخابات شود.

حكومت و رأي مردم
 

ايشان معتقد بودند كه روش انتخابات حكومت و نوع آن و حاكم و رئيس آن بايستي داراي ويژگي هاي به خصوصي مانند علم و تقوي درايت،تدبيردرامور سياسي و ويژگي اخلاقي پسنديده باشد تا از طريق انتخابات مستقيم از سوي ملت مسلمان عراق برگزيده شود.

مبارزه مسلحانه
 

آيت الله حكيم اصل تغييرنو تحول را از طريق گفت وگو و مبتني بركارفرهنگي و سياسي و همچنين رساندن پيام را با حكمت و موعظه حسنه و آزادي رأي و انديشه ميسر و مبارزه مسلحانه را مگر درهنگام دفاع از نفوس در برابر ظلم و ستم رژيم هاي ديكتاتوري كه وجود خويش را با زور سرنيزه و تجاوزبه حقوق اساسي انسان و مصادره آراي ملت اثبات مي كنند، صحيح نمي دانست. و استفاده از سلاح را در برابر رژيم هاي متجاوز كه از طريق كشتار مخالفان به حيات خويش ادامه مي دهند جايز مي دانست. كه البته معتقد بود اين سلاح طوري بايد استفاده شود كه به مردم بي گناه آسيبي وارد نسازد و دوران حكومت صدام كه ملت عراق با آن دست به گريبان است را دوران مبارزه مسلحانه مي دانست زيرا،اين رژيم با اسلام به جنگ و مبارزه برخاسته و به كشتار بي گناهان دست يازيده و دعوت كنندگان به سوي خدا را مورد هدف قرار داده و هزاران هزار از مردم را آواره ساخته و به جرم گفتن كلمه حق از افراد،به كشتن آنان مي پردازد و هرگز اجازه فعاليت سياسي و فرهنگي و رسانه اي آزاد را به كسي نمي دهد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد