«محبت »،آموزه ي اخلاقي- مسيحي ـ اسلامي (1)
روش مقاله تلفيقي است و در آن توصيه هاي انجيلي و روايات اسلامي درباره ي انواع محبت که شامل محبت به خالق و محبت به خلق ـ اعم از محبت به برادران ديني
«محبت »،آموزه ي اخلاقي- مسيحي ـ اسلامي (1)
چکيده :
مقاله ي پيش رو ،يکي ازآموزه هاي اخلاقي اصيل دو دين ابراهيمي ،اسلام و مسيحيت ، با عنوان «محبت »را به اختصار بررسي مي کند ،نگارنده سعي کرده بيشتر از متون ديني ـ در بخش مسيحيت ازکلمات عهد جديد و در بخش اسلام از روايات اسلامي ـ استفاده کند .
روش مقاله تلفيقي است و در آن توصيه هاي انجيلي و روايات اسلامي درباره ي انواع محبت که شامل محبت به خالق و محبت به خلق ـ اعم از محبت به برادران ديني ،محبت به همسايه ، محبت به هم نوع و محبت به دشمن ـ است در کنار هم بيان گرديده است .
واژه ي کليدي : محبت ، اسلام ، مسيحيت .
مقدمه :
محبت آموزه اي انجيلي و پايه و اساس دين مسيح است .مسيحيت به « دين محبت » و يوحنا ،يکي از نويسندگان اناجيل ، به « رسول محبت » شهرت يافته است . از نظر آيين مسيح ،محبت به خدا و محبت به همسايه ( يا همان مخلوق ) و ابراز عشق به آنان ايمان را غنا مي بخشد .رهبانان ديرنشين محبت به افراد را سرلوحه ي زندگي رياضت منشانه ي خويش قرار مي دادند . حيات روحاني مسيحي بر پايه ي محبت و عشق است و سالک ازاين طريق به سوي کمال پرمي گشايد .مسيحيان عيسي (ع) را نماد محبت خداوند به خلق مي دانند . زندگي مسيح درعهد جديد بياني از نگرش عاشقانه ي وي به جهان پيرامون است ؛او حتي به دشمنان خويش محبت مي نمود و به بزرگ و کوچک و پيرو جوان عشق مي ورزيد .
درآيين اسلام نيزبرمحبت به خالق و خلق تاکيد فراوان شده است .سيره ي عملي پيامبراسلام (ص) و پيروانش نشانه ي روشني ازدرجه ي اعتبار و ارزشي است که آنان براي اين آموزه ي ديني قايلند .
عده اي سعي دارند تا اسلام را دين خشونت و مسيحيت را دين محبت و صلح معرفي نمايند ؛درحالي که اگر کلمات بزرگان اين در دين ابراهيمي را با دقت بررسي کنيم در مي يابيم که اسلام نيزهمچون مسيحيت محبت را نشانه ي ايمان دانسته و بزرگان اين دين الهي زيباترين تعابيررا در اين باره بيان کرده اند .
افزون براين ،محبت در عرفان اسلامي نيز داراي معنايي رفيع است .عرفان اسلامي محبت را منزلي از منازل سير و سلوک الي الله بر شمرده است .اين معني درادبيات فارسي نمودي بارز يافته و حلاوت و شيريني ويژه اي به آن بخشيده است .بخش مهمي ازاشعارحافظ و مولانا و سايرمتون ادبي و عرفاني به اين مفهوم اشارت دارد .
دراين مقاله ،نخست ،معناي عرفاني محبت و سپس انواع محبت مورد بحث قرارگرفته است .
محبت درديدگاه عارفان مسلمان
عارفان مسلمان در تعريف محبت سخن ها گفته اند . از جمله ابويحيي زکريا بن محمد الانصاري ، شارح رساله قشيريه ، مي گويد : مقصود از مودت همان محبت است و وداد نيز بر اين معناست که حافظ مي فرمايد :
ز خاک کوي تو هر دم که دم زند حافظ
نسيم گلشن جان در مقام ما افتد (2)
سپس مي گويد :
«فعلي هذاء ،المحبه غليان القلب و عند العطش و الاهتياج الي لقاء المحبوب » (3) يعني :بدين وجه ،اشتقاق محبت عبارت است ازجوشش و انقلاب دل به هنگام تشنگي و هيجان و آرزومندي به ديدار محبوب .
سپس مي گويد :«و قيل انه مشتق من حباب الماء و هو معظمه فسمي بذلک لان المحبه غايه معظم ما في القلب من المهمات » (4)
يعني : حب از حباب الماء گرفته شده است که قسمت پر آب است و بدان ناميده شده است چون محبت نهايت فراواني مهماتي است که در دل پديد مي آيد .
ابوالقاسم قشيري در معناي لغوي محبت مي گويد :
«و بعضهم قال : الحب اسم لصفاء الموده لان العرب تقول لصفاء بياض الاسنان و تضارتها حبب الاسنان » (5)
يعني : گروهي از لغويان گويند که حب نامي براي صفاي مودت و محبت است ، زيرا عرب به صفاي سپيدي دندان ها و آب داري آنها حبب الاسنان گويد .
سيد علي خان درذکر مراتب محبت مي نويسد:
«اي عزيز!بدان که بعضي ازاهل عرفان ، اصول و مراتب و صفات محبت را به اعتبارات ذکرکنند،چون :صبابت و شوق و رمقه و ود و خلت و حب و توقان و عشق و هوي و غيره » (6)
همچنين عرفا و مشايخ صوفيه درباره ي معناي حب کلماتي پرمعنا دارند که به عنوان نمونه به برخي از آنها اشاره مي شود :
1 ـ الميل بالقلب :فقال بعضهم :المحبه الميل الدائم بالقلب الهائم ؛
2 ـ الايثار:و قيل المحبه ايثار المحبوب علي جميع المصحوب ؛
3 ـ الموافقه : و قيل هي موافقه الحبيب في المشهد و المغيب ؛
4 ـ المحو و الاثبات :و قيل محو المحب لصفاته و اثبات المحبوب بذاته ؛
5 ـ موافقه الموادات :و قيل مواطاه القلب لموادات الرب ؛
6 ـ الخدمه بالحرمه : و قيل :خوف ترک الحرمه مع اقامه الخدمه (7)
محبت درقرآن کريم
در قرآن کريم کلمه ي حب و فعل و مشتقات آن 83 باربه کار رفته است که در برخي از آنها حب ممدوح و در برخي ديگر حب مذموم مراد است .خداوند ،حب ممدوح را به معناي محبت نسبت به وجود مقدس خويش بر شمرده است .ازآن جمله مي توان به اين موارد اشاره نمود :
-«قل ان کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببکم الله يغفرلکم ذنوبکم و الله غفور رحيم » (8)
ـ «و لکن الله حبب اليکم الايمان و زينه في قلوبکم » (9)
ـ «ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين » (10)
ـ «ان الله يحب المتقين » (11)
گاهي حب مذموم و حب ممدوح با هم ذکر شده است .ازجمله :
ـ «و من الناس من يتخذ من دون الله انداداً يحبونهم کحب الله و الذين آمنوا اشد حبا الله و لو يري الذين ظلموا اذ يرون العذاب ان القوه لله جميعا و ان الله شديد العذاب » (12)
در قرآن کريم کلماتي چون : « ود » ، « موده » ، «رحمه » ، «شغف » و « تبتل » نيزبه معني دوستي به کار رفته است . از جمله :
ـ «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا» (13)
ـ «و جعل بينکم موده و رحمه » (14)
در عرفان اسلامي ،مضمون « عشق » نيز بسيار شهرت يافته و دست مايه ي شاعران در سروده هاي آنان قرار گرفته است . اين کلمه درقرآن ذکرنشده ،ولي با تعبير « حب شديد » ازآن ياد شده است .
محبت درآيين مسيحي :
کامل ترين و والاترين آموزه ي زهد انجيلي مساله ي محبت است .عيسي مسيح تمامي احکام خدا و گفتارانبياء را خلاصه شده در محبت مي داند و انجام آن را به منزله ي انجام تمام احکام مي شمرد .(15) توماس ميشل مي گويد :
«حيات روحاني مسيحي براي پذيرش فرمان هاي خدا يک بعد عمودي و يک بعد افقي را در نظر مي گيرد که هيچ يک از آنها را نبايد در زندگي تکامل يافته ي مسيحي مورد غفلت قرار داد . بعد عمودي عبارت است از عبادت ، دعا و انجام ساير واجبات الهي و بعد افقي عبارت است از مسئوليت هاي فرد مسيحي در مورد خود ، ديگران و جامعه .انگيزه و هماهنگ کننده ي اين مسئوليت ها محبت و خدمت است . مسيحيت دين محبت است .مسيحيان را به رغم تاريخي سرشارازجنگ هاي خون بار به نام مسيح ،انسان هاي مداراجو مي شناسيم که به همه چيز عشق مي ورزند ، به مسيح ،به طبيعت ،به همسايه ، به دوست و حتي به دشمن .ازانجيل ها مي آموزيم که دشمنان خود را دوست بداريم و آناني که از ما بيزارند را دعاي خيرکنيم وبه کساني که به ما جفا مي کنند نيز دعا کنيم .مسيحيت دين محبت است ، آن هم محبتي که از قانون بالاتر است . از اين روست که مسيح رو سپي گنهکاري را که به او ايمان آورده ، به رغم قانون مي پذيرد و نويد آمرزش گناهانش را مي دهد ،چون بسيار محبت کرده است . (16) در مسيحيت شرط شناخت خدا محبت است ؛ زيرا محبت از خداست و هر کس محبت نمايد از خداست و کسي که محبت نمي کند خدا را نمي شناسد، چون خدا محبت است و هر کس در محبت ساکن است درخدا ساکن است و خدا در وي . (17)
اما درعين حال ،مسيح پيام آورخشنونت نيز هست ؛چرا که هنگامي که جمعي کثير همراه او مي رفتند ،روي گردانيده و به آنان گفت :«اگرکسي نزد من آيد و پدر و مادر و زن و فرزندان و برادران و حتي جان خود را دشمن ندارد شاگرد من نمي تواند بود . » (18) اما در هر صورت ، الهي دانان مسيحي سعي کرده اند اين تناقض در محبت و نفرت مسيحي را با يکديگر وفق دهند .
عيسي به ما آموخت که تورات و کتب انبيا در دو توصيه خلاصه شده است :نخست اينکه خداي خود را به تمام دل و تمام نفس و تمام توانايي و تمام فکرخود محبت نما ،دوم اينکه همسايه ي خود را چون نفس خود محبت نما .(19) اين توصيه محور ساير توصيه هاي مسيحيت است تا آنجا که پولس رسول تحت تاثير آن نوشت :
«اگرنبوت داشته باشم و جميع اسرار و همه ي علوم را بدانم و ايمان کامل داشته باشم به حدي که کوه ها را نقل کنم و محبت نداشته باشم ، هيچ هستم ، و اگر جميع اموال خود را صدقه بدهم و بدن خود را بسپارم تا سوخته شود و محبت نداشته باشم ؛ هيچ سود نمي برم (20)». (21)
طبق تعاليم حضرت عيسي (ع) عشق و محبت که منعکس کننده ي رحم و شفقت فيض گونه ي الهي است بايد عامل برانگيزاننده ي انسان ها باشد .اين عشق و محبت بايد درتمامي شعاع روابط انساني پرتو افکند و هيچ کس که داراي نژاد و قوميتي متفاوت است نبايد ازاين تعهد به رفتار مودت آميزاستثنا شود .مطابق تعاليم حضرت عيسي (ع) ،قانون اخلاقي که بر عشق و محبت ،يعني عدالت ،راستي و درستي و بالاترازهمه رحم و بخشش متکي است ،قانون يهودي مبتني بر رعايت افراطي احکام و قواعد شريعت را کنار مي گذارد .همان طور که درملکوت خدا ، بخشش ،رافت و پذيرش افراد قبل از خواسته هاي حقوقي مطرح مي شوند ،به همين ترتيب ، نيز بايد اين امور در روابط شخصي بين افراد از ارجحيت برخوردار باشند . (22)
پي نوشتها :
1 ـ دانش آموخته ي حوزه ي علميه و عضو هيات علمي گروه پژوهشي اديان معاونت پژوهشي دفترتبليغات اسلامي اصفهان .
2ـ ديوان حافظ ،خانلري ،ج 1 ،ص 921
3 ـ احکام الدلاله ، شيخ اسلام انصاري ، عبدالجليل الغطاء ، ج 1 ، ص 888 .
4 ـ پيشين .
5 ـ پيشين .
6 ـ مشارق الاذواق ،سيد علي خان همداني ، ص 38 .
7 ـ احکام الدلاله ، شيخ الاسلام انصاري ، عبدالجليل العطاء ،ج 1 ،ص 890 .
8 ـ آل عمران / 31 . ترجمه : « اي پيامبر!به مدعيان دوستي خدا بگو که اگر خدا را دوست مي داريد مرا پيروي کنيد که خدا شما را دوست دارد و گناه شما را ببخشد که خداوند آمرزنده و مهربان است » .
9 ـ حجرات / 7 . ترجمه : « و لکن خدا مقام ايمان را محبوب شما گردانيد و در دلهايتان نيکو بياراست » .
10 ـ بقره / 222 . ترجمه : « خداوند توبه کنندگان و پاکيزگان را دوست دارد »
11 ـ توبه / 4 . ترجمه : « به راستي که خدا متقيان را دوست دارد »
12 ـ بقره / 165 . ترجمه : «برخي از مردم نادان غيرخدا را همانند خدا گيرند و چنان چه بايد خدا را دوست داشت به آنان دوستي مي ورزند .لکن آنها که اهل ايمان هستند کمال دوستي و محبت را فقط به خدا مخصوص دارند و اگر فرقه ي مشرکان ستمکار بدانند وقتي که عذاب سخت خدا را مشاهده کنند که قدرت و توانايي خاص خداست از شرک خود سخت پشيمان شوند و البته عذاب خدا بسيار سخت است»
13 ـ مريم / 96 . ترجمه : « همانا آنان که به خدا ايمان آوردند و نيکوکارند خداي رحمان آنها را [درنظر خلق و حق ] محبوب مي گرداند » .
14 ـ روم / 21 . ترجمه : « و ميان شما رافت و مهرباني قرار فرمود» .
15 ـ متي / 17 : 21 ؛ مرقس / 9 : 29
16 ـ لوقا / 7 : 47 .
17 ـ رساله ي اول يوحنا / 3 .
18 ـ لوقا / 14 : 26
19 ـ متي / 22 : 37 ـ 39 ؛ مرقس / 12 : 30 ـ 31 ؛ لوقا / 10 : 27 .
20 ـ رساله ي پولس بر قرنتيان / 3 : 2 ـ 13 .
21 ـ ميشل ،ت .درآمدي برالهيات و فلسفه و عرفان ،ص 141 .
22 ـ بوش روهايد ، ر .و ديگران ،جهان مذهبي ،ج 2 ،ص 693 .
منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 7