خانه » همه » مذهبی » محبوب همگان

محبوب همگان

محبوب همگان

حسن خلق و سعه صدر شهيد علامه عارف الحسيني از عوامل بسيار موثري بود كه رهبري وي را به رغم كوتاهي فرصت، به عامل تعيين كننده اي در تثبيت شأن تشيع در پاكستان تبديل كرد، آن گونه كه به رغم تلاش گسترده مستكبران در محو اين آثار ، انديشه و سلوك او در ذهن شاگردان و پيروانش همچنان نمايان است.

a7103583 f478 4b21 8bc9 143d1e4e6670 - محبوب همگان

0019632 - محبوب همگان
محبوب همگان

 

 

شهيد علامه عارف الحسيني در قامت يك استاد

گفت و گو با حجت الاسلام سيد محمد سبطين حسيني
درآمد
 

حسن خلق و سعه صدر شهيد علامه عارف الحسيني از عوامل بسيار موثري بود كه رهبري وي را به رغم كوتاهي فرصت، به عامل تعيين كننده اي در تثبيت شأن تشيع در پاكستان تبديل كرد، آن گونه كه به رغم تلاش گسترده مستكبران در محو اين آثار ، انديشه و سلوك او در ذهن شاگردان و پيروانش همچنان نمايان است.

از چه مقطعي و چگونه با شهيد عارف الحسيني آشنا شديد؟
 

بنده افتخار مي كنم كه شاگرد آن شهيد بزرگوار هستم. آشنائي بنده با آن شهيد بزرگوار در مدرسه جعفريه پاراچنار بود. در زمان تحصيل ، تقريبا كم عمر بوديم كه براي تحصيل در مدرسه ديني پاراچنار پذيرش شديم. دروس ابتدائي بنده هم توسط ايشان آغاز شد، يعني افتخار مي كنم كه دروس اوليه بنده به دست آن شهيد بزرگوار آغاز شد. هنگامي كه در كلاس ايشان حضور داشتم ، تقوا ، اخلاق و سيرت و كردار شهيد را خوب شناختم. مدتي گذشت تا آن شهيد بزرگوار به قيادت كل شيعيان پاكستان نائل شد.

شيوه شهيد در تربيت طلاب چگونه بود؟
 

بسيار عالي بود. بنده فقط به سه نكته اشاره مي كنم. در كلاس شهيد بوديم و ايشان درس اخلاق مي داد. وقتي كه درس اخلاق مي داد ، به سه نكته اشاره فرمود كه براي طلاب ديني ، اين سه نكته بيش از حد لازم هست. نكته اول اينكه طلبه و اهل علوم محمد(ص) و آل محمد (ع) بايد نهايت سعي و كوشش را بکند و اين آيه شريفه را هم تلاوت فرمود كه: ليس للانسان الا ما سعي: انسان بهره اي جز سعي و كوشش خود تحصيل نمي كند.
نكته دوم تقوا بود كه طلبه بايد متدين ، پرهيزگار و با تقوا باشد و بدون تقوا ، تدين به حد كمال نمي رسد و مي فرمود: اوصيكم بتقوي الله و نظر امركم. كلام اميرالمؤمنين (ع) را تلاوت مي فرمود.
نكته سوم اخلاص بود. هر تحصيل و عملي بدون اخلاص ، به حد كمال و به مقصد و هدف خود نمي رسد ، يعني اگر نماز و روزه و خيرات و تحصيل براي خدا نباشد ، به هدف نمي رسد. خود شهيد بسيار مخلص بود. ايشان بسيار روي اين نكته تاكيد داشت كه طلبه علوم ديني بايد مخلص باشد و هر قدمي كه بر مي دارد براي خدا باشد.

ايشان از نظر عملي در تربيت طلاب به چه اصولي پايبند بودند؟
 

شيوه عملي تربيت طلاب از سوي ايشان بسيار خاص بود. اخلاق ايشان بسيار حسنه بود و با ديگران بسيار با خوي و اخلاق خوش برخورد مي كرد. آن شهيد حق پرست بود. حق گو بود ، ولو طرف مقابل ناراحت مي شد. متهجد بود و طلاب علوم ديني مي ديدند كه آن شهيد بزرگوار نيمه شب بيدار مي شود و نماز تهجد برگزار مي كند. همه طلابي كه شاگرد شهيد بزرگوار بودند ، اينها را ديده اند. ايشان زماني كه لمعه ، يعني فقه امام جعفر صادق(ع) را تدريس مي كرد، گاهي گريه مي كرد. اين اهميت فكر امام جعفر صادق(ع) را به طلاب نشان مي داد و بسيار روي ما تاثير مي گذاشت.

جايگاه علمي شهيد چقدر بود؟ چقدر درس خوانده بود و در عمل چقدر توانمندي علمي داشت؟
 

اولا شيوه تدريس ايشان خيلي عالي بود. ما غير از دروس ابتدائي ، تابستان ها هم كه در پيشاور بوديم ، از آن شهيد بزرگوار كسب فيض مي كرديم و تا آن حدي كه مي ديديم ، جنبه علمي آن شهيد خيلي قوي بود. دروس خارج فقه و اصول را در نجف و قم شركت و از محضر آيات عظام كسب فيض كرده بودند.

شهيد مروج مرجعيت امام بودند. در اين راه براي ترويج مرجعيت امام از چه شيوه هائي استفاده مي كردند؟
 

البته ايشان نسبت به مرجعيت ، زياد قائل به تبعيض نبود. عملا به امام معتقد بود، ولي در ظاهر به شاگردان از اين صحبت نمي كرد كه از فلاني تقليد كنيد يا مقلد فلاني باشيد ، ولي عاشق و شيفته حضرت امام راحل (ره) بود. از سخنراني ها و مصاحبه هاي آن شهيد بزرگوار معلوم مي شود كه خيلي به امام علاقه داشت و در ميان خواص درباره حضرت امام ترويج مي كرد، اما در ميان عوام به دليل مسائل امنيتي و براي اينكه اثر بدي نداشته باشد. اين كار را نمي كرد. يك شعاري معمول شده بود كه هميشه مي گفتيم: «خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار و بلافاصله پشت آن نهضت حسيني هم مي آمد. شهيد فرمود اسم مرا در كنار امام نياوريد و اگر مي خواهيد براي من دعا كنيد ، در پنهان و در نماز تهجد دعا كنيد ، چون من لايق اين نيستم كه اسم من را در كنار اسم امام بياوريد.

ايشان چقدر مدارس علميه پاكستان را توسعه داد؟و چقدر موجب شد كه جوان ها به طلبگي روي بياورند؟
 

خيلي زياد و گسترده ، مثلا مدرسه اي در پيشاور هست كه به مدرسه شهيد عارف الحسيني معروف شده و باني آن ايشان بود. همين طور مدرسه دهوار كه سيد بزرگوار هم از آن منطقه است و مدرسه رسول اعظم(ص) كه در سرحدات و در مناطق محروم اهل سنت است. در زمان شهيد بسياري از جوان ها به مدارس ديني روي آوردند. من دو سال در منطقه هزارگي و در ميان اهل سنت بودم و مي ديدم كه جوانان اهل سنت هم عاشق شهيد و عاشق تحصيل علوم ديني بودند. ما به جاهائي رفتيم كه فكر نمي كرديم كسي به آنجا رفته باشد ، اما شهيد بزرگوار رفته بود. هر چند آنها شيعه نبودند و سني بودند ، اما شهيد با شيوه خود تاثير مثبتي بر آنها گذاشته بود.

رابطه شيهد با ديگر علماي پاكستان چگونه بود و ايشان چگونه سعي مي كرد زمينه هاي سوء تفاهم و اختلاف را در بين روحانيون از بين ببرد؟
 

شهيد مخلص بود و براي خدا كار مي كرد. در همه جا علمائي هستند كه اختلاف و سوء تفاهم دارند. شهيد هر جا كه بود سعي ميكرد آن اختلافات را برطرف كند. وقتي كه شهيد به رهبري نائل شد ، بعضي از افراد اختلاف مي كردند. شهيد مي رفت و عمامه خود را زمين مي گذاشت و مي گفت من امروز رهبر نيستم. رهبر شما هستيد ، هر جا برويد من مي آيم و علت نفوذ شهيد در ميان شيعه و سني ، تقواي ايشان و تلاش براي ايجاد وحدت بود.

چقدر توانست اين وحدت را به وجود بياورد؟
 

من كه فكر مي كنم تا 70،80 درصد موفق شد بين علما وحدت ايجاد كند. البته آن وحدت الان نيست ، ولي در دوره آن شهيد بين علماي شيعه و اهل سني وحدت گسترده اي وجود داشت.

مواجهه ايشان با سلفي ها چگونه بود؟
 

زماني كه فتنه اي برپا مي شد و عليه شيعه بلوا مي كرد، شهيد مي رفت و آن فتنه و سوء تفاهم را برطرف مي كرد. شهيد به مركز آنها مي رفت. اين روزها كه خيلي مشكلات داريم، خواص كه هيچ ، حتي عوام هم نمي توانند در مراكز آنها بروند، ولي در آن زمان ، شهيد خود اقدام مي كرد و مي رفت و آن فتنه و تهمت را برطرف مي كرد و مي گفت كسي كه بين شيعه و سني رخنه اندازي مي كند ، نه شيعه است نه سني و با اين شيوه ها و الفاظ آنها را قانع مي كرد كه عليه شيعه كار نكنند.

حمايت ايشان از امام و انقلاب اسلامي ، چقدر به دست مخالفين بهانه مي داد كه عليه ايشان اقدام كنند؟
 

شهيد نماينده حضرت امام راحل بود. در آن زمان دو دسته مردم داشتيم. يك دسته دولتي بودند و مخالفت مي كردند و پست سر شهيد حرف مي زدند و مي گفتند با اين كار براي پاكستان مشكلات به وجود مي آورد. اين دسته سنشان بالا بود و مربوط به دولت بودند ، ولي جوان ها خيلي ، استقبال مي كردند و هر حرفي كه از جمهوري اسلامي و از امام مي گفتند ، جوان ها خيلي ، استقبال مي كردند و مثبت مي گرفتند و قبول مي كردند و همين ها بودند كه خدمت كردند. كساني كه مخالف بودند ، زياد نبودند و مخالفتشان هم در حد صحبت بود و خيلي قوي نبودند. اكثريت از فرمايشات شهيد و حمايت ايشان از امام راحل و جمهوري اسلامي استقبال كردند.

دستاوردهاي دوران رهبري ايشان ، براي كل شيعيان پاكستان چه بودند؟
 

دستاوردهاي خيلي زيادي بود. مثلا قبل از شهيد عارف مردم با علما مأنوس نبودند و فقط اسم يك عالم يا ملا را مي دانستند و علما هم در حدي نبودند كه كفايت كند، خيلي كم و قليل بودند. در 4 سال قيادت آن شهيد بزرگوار روحانيت و اثرات آن شهيد به حدي رسيد كه در كل پاكستان مردم و به خصوص جوان ها متوجه روحانيت شدند و آن هم فقط علما هستند كه مذهب تشيع را در پاكستان نجات مي دهند. اينكه الان هم مردم پاكستان روحانيت را دوست دارند ، از آثار آن شهيد است.

00196321 - محبوب همگان

مردم پاكستان گرايشي به سياست نداشتند و اطلاعات لازم براي ورود به اين عرصه را هم نداشتند. شهيد تا چه حد توانست آنان را وارد عرصه سياست كند؟
 

قبل از قيادت شهيد ، مردم دين را در حد احكام و اين امور مي دانستند و مي گفتند ما به سياست كار نداريم ، ولي وقتي آن شهيد بزرگوار به رهبري منصوب شدند ، اعلام كردند كه سياست ما عين ديانت ماست و سياست از دين جدا نيست، يعني قيادت شهيد ، مردم را متوجه سياست كرد ، در حالي كه قبل از قيادت ايشان ، مردم اصلا با سياست انس نداشتند، ولي بعد از قيادت شهيد ، هم سياست بلد شدند و هم نمايندگان به مجلس فرستادند و به دولت و ادارات نفوذ كردند و اين از آثار بزرگ شهيد بود كه تا به حال ادامه دارد و اگر ما الان در مجلس نمايندگاني داريم ، از اثرات آن شهيد است.

آيا شهيد براي بهبود وضعيت فرهنگي، سياسي و اجتماعي شيعيان پاكستان تاسيساتي را هم راه اندازي كرد؟
 

بله ، يكي از آنها انجمن حسينيه است كه كار ديني و مشكلات مردم را حل مي كند. ديگري سازمان علمدار است كه الان هم تا حدي فعال هستند.

آخرين خاطراتي كه از شهيد داريد، كدامند؟
 

شهيد به پاراچنار تشريف آوردند و مشكلي براي شيعه پيش آمد. علماي آنجا خيلي شهيد را دوست داشتند و آن حادثه كه پيش آمد ، شهيد گذشت كردند. سه نفر بودند و يكي خطيب و يكي سيد اباالحسن حسيني. شهيد گفت كه ما بايد مردم را معاف كنيم و بگذريم. عده اي به شهيد بزرگوار حمله و تيري شليك كردند. مردم چون خيلي به شهيد علاقه داشتند ، جمع شدند و خواستند حمله كنندگان را تأديب كنند و تهديد كردند كه خانه هاي آنها را مي سوزانند ، اما شهيد گفتند كه ما بايد گذشت كنيم و شيوه ائمه اطهار را در پيش بگيريم. علماي ديگر اصرار داشتندكه آنها بايد مجازات شوند كه در آينده اين كار را نكنند، ولي شهيد با آن اخلاق عالي كه داشتند، گذشت كردند و گفتند اينها هم شيعه و از خود ما هستند و بايد آنها را عفو كنيم و سرانجام هم شهيد توانستند مردم و علما را قانع كنند كه بگذرند.
اين برخوردهاي شيهد به قدري روي ما كه شاگردان ايشان هستيم اثر كرده كه حالا ما هم سعي مي كنيم همان گونه برخورد كنيم. ما حالا در نظر مي گيريم كه آن مردم چگونه با شهيد برخورد كردند ، ‌ولي شهيد چگونه رفتار كردند و ما هم بايد با شيوه ايشان عمل كنيم. اين خاطرات الان براي ما يك روش عملي است.

از شهادت ايشان چه خاطراتي داريد؟
 

جنازه شهيد را از پيشاور با هليكوپتر به پاراچنار آوردند و من آنجا حضور داشتم. مردم وقتي كه اطلاع پيدا كردند كه ايشان شهيد شده اند، از همه جاهاي دور به شهر پاراچنار رو كردند و جمعيت فوق العاده زيادي جمع شد و آقاي حسيني«حفظ الله» هم از طرف امام شركت كردند. شب بود و جنازه را به مدرسه جعفريه منتقل و تلاوت قرآن را شروع كرديم كه تا صبح ادامه پيدا كرد. شهيد به بچه هاي يتيم خيلي محبت مي كردند و آن روز همه آنها آمده بودند و سخت گريه و زاري مي كردند و فرياد مي زدند كه پدر ما كجا رفت؟ منظره بسيار دلسوزانه اي بود. افراد مستضعف و يتيم و بي كس ، خيلي بي تابي مي كردند، چون شهيد خيلي با آنها همدلي و همراهي داشتند و به آنها كمك مي كردند. اصلا كسي هم آنها را خبر نكرده بود.
قرار بود جنازه شهيد را دوباره به پيشاور منتقل و در آنجا دفن كنند ، ولي افرادي كه آنجا بودند كاري كردند كه علما و مسئولين مجبور شدند جنازه را از پاراچنار به منطقه دهوار كه منطقه خود آن شهيد است منتقل کنند. اين براي ما سئوال بود كه چرا جنازه را از پيشاور به پاراچنار آوردند و بعد به دهوار كه در مرز افغانستان بود بردند. بعد ديديم در اين مسئله، هم حكومت و هم استعمار خارجي دست داشتند كه شهيد جائي دفن شود كه مردم جمع نشوند و فرياد بلند كنند و انقلابي به وجود بيايد و به هر قيمتي كه بود ، جنازه ايشان را در جاي دوري دفن كردند.

بعدها درباره هويت قاتلين سيد چه اطلاعاتي به دست آورديد؟
 

اين ترور از قبل زمينه سازي شده بود و امر تازه اي نبود. وقتي كه آن شهيد بزرگوار به قيادت منصوب شدند و دشمن هم متوجه شد كه ايشان چگونه داعي وحدت است و چگونه مردم را بيدار و به طرف اسلام دعوت كرده است ، هم دشمنان داخلي و هم دشمنان خارجي به اين نتيجه رسيدند كه اگر ايشان بماند ، براي آنها مشكلاتي ايجاد مي كند و مخفيانه تصميم گرفتند اين مانع را از سر راه بردارند و سرانجام آن شهيد بزرگوار را از ما گرفتند ، هر چند پس از آن ، قاتلين گرفتار شدند و خودشان اعتراف كردند كه وقتي به شهيد شليك كرديم تا او را به شهادت برسانيم ، نمي دانستيم چنين مقامي دارد و فقط افرادي كه در رده هاي بالا و پشت پرده بودند ، خبر داشتند و ما فقط در اين حد مي دانستيم كه ايشان يك عالم و خطيب شيعه است و به ما پول دادند و وقتي اين كار را انجام داديم و بعد ايشان را شناختيم ، پشيمان شديم.

اينها از نظر هويتي به كجا وابسته بودند؟
 

هم به داخل وابسته بودند هم به خارج. ما تا جائي كه شنيديم در آن زمان ژنرال ضياءالحق و سعودي ها و سرويس هاي اطلاعاتي خارجي در قتل سيد سهيم بودند.
پس از درگذشت دو دهه از شهادت سيد عارف ، حضور ايشان در پاكستان چقدر ملموس است ، مخصوصا براي نسلي كه بعد از سيد آمده و ايشان را نديده است.
افرادي كه شهيد را درك نكرده و او را نديده اند ، الان خاطرات و سخنراني ها و مطالب آن شهيد ، توسط افراد دلسوز و شاگردان آن شهيد به نسل جوان منتقل مي شود و آنها از تقوا ، اخلاص و رهبري آن شهيد بزرگوار اطلاع پيدا مي كنند و افسوس مي خورند كه اي كاش شهيد زنده بود.

فعاليت ها و تلاش هاي فرهنگي شهيد اكنون تا چه حد در پاكستان ادامه دارد؟ آيا نهادهائي كه تأسيس شد، همچنان به نام ايشان ادامه دارد يا نه؟
 

آن نهادها هنوز هم ادامه دارند ، ولي افكار و كارهاي فرهنگي اي كه در كل پاكستان به وجود آورده بودند ، كمرنگ شده اند.

چرا؟
 

به خاطر ضعف قيادت كه الان به آن معنا وجود ندارد كه افكار شهيد را به جديت دنبال كند. نه تنها پيشرفت نكرده كه عقب هم رفته است. شهيد هم براي تشيع ، هم براي اهل تسنن و هم براي بقيه كارهاي خوب و مفيد زيادي كردند ، ولي متأسفانه آن فعاليت ها كمرنگ شده.

شاگردان شهيد ، چه در قم و چه در جاهاي ديگر تا چه حد براي شناساندن شخصيت ايشان به كساني كه با شهيد آشنا نيستند ، تلاش مي كنند؟
 

شاگردان شهيد خيلي تلاش و حتي الامكان سعي مي كنند كه افكار شهيد را به ديگران منتقل كنند ، مثلا ما فردا از طرف جامعه روحانيت ايالت سرحد پاكستان مقيم قم كه تشكلي عالي براي نقل افكار شهيد است، مراسم داريم و شاگردان شهيد بزرگوار در اين مراسم خيلي تاثير دارند و سعي مي كنند هم در پاكستان ، هم در قم و هم در جاهاي ديگر افكار شهيد را منتشر كنند، ولي اگر آن نهضتي كه شهيد قيادت مي كردند ، الان هم با همان قوت ادامه پيدا مي كرد ، به طريق احسن افكار ايشان منتقل مي شد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 50

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد