خانه » همه » مذهبی » محدثان اصفهانی در کتب امامیه

محدثان اصفهانی در کتب امامیه

محدثان اصفهانی در کتب امامیه

هنگامی که انسان ها بیراهه ی جهالت و نادانی را با سرعت هرچه تمام تر می پیمودند و در گرداب انحطاط و تفرقه گرفتار بودند، خداوند هستی آفرین با طلوع خورشید حیات بخش اسلام بر آنها منت نهاد و از میانشان بزرگوار پیامبری برانگیخت تا

0031732 - محدثان اصفهانی در کتب امامیه
0031732 - محدثان اصفهانی در کتب امامیه
نویسنده: مهدی باقری سیانی

 

(تا پایان قرن چهارم هجری)

مقدمه

هنگامی که انسان ها بیراهه ی جهالت و نادانی را با سرعت هرچه تمام تر می پیمودند و در گرداب انحطاط و تفرقه گرفتار بودند، خداوند هستی آفرین با طلوع خورشید حیات بخش اسلام بر آنها منت نهاد و از میانشان بزرگوار پیامبری برانگیخت تا آیات الهی را بر ایشان تلاوت کند، در تعلیم کتاب و تزکیه ی نفسشان بکوشد (1) و تفرقه ی آنان را به الفت و محبت تبدیل نماید. (2)
به زودی نور آخرین دین و عطر سخنان آخرین سفیر حضرت حق عرصه ی گیتی را درنوردید و جهان ظلمانی به نور حقیقت احمدی و اسلام ناب محمدی (ص) روشن و نورانی شد. شخصیتی که روزگاری یتیم ابوطالبش می خواندند نام مبارک و همیشه جاودانش زینت مأذنه ها و مساجد و وصف نیکو خصالش ورد زبان ها گردید.
این شخصیت بزرگ، که واژه ها و کلمات با تمامی گستردگی اش یارای وصف قطره ای از دریای بیکران فضائلش نیست، در مناسبت های گوناگون، پیوسته مسلمانان را به پاسداشت دو نعمت بزرگ الهی متذکر می شدند: قرآن و عترت. رسول اکرم (ص) فرمودند: «من از بین شما می روم و دو امانت گرانبهای قرآن و عترتم را در بین شما به ودیعت می سپارم. این دو از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند.» (3)
در واقع، رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) آن بزرگوار مفسران واقعی کلام خداوند هستند و سخنان حیات بخش آنان قانون اساسی و نسخه ی سعادت آفرین بشریت تا دامنه ی قیامت. در اینجاست که یکی از واژگان مطرح در علوم اسلامی رخ می نماید و آن واژه ی محدث است. محدث به کسی گویند که احادیث و سخنان پیامبر اکرم (ص) و ائمه ی اطهار (ع) را برای دیگران بازگو می کند. (4)
برخی از ایرانیان، پس از طلوع اسلام از سرزمین حجاز، خود را به مدینه رساندند و روح و جان خویش را در زلال همیشه جاری کلمات و سخنان خاندان وحی شستشو داده، با سرعت هرچه تمام تر به پیمودن مسیر کمال و سعادت در پرتو آیات نورانی قرآن مجید و سخنان مفسران واقعی آن مشغول شدند و این آغازی بود برای حرکتی نوین و ایفای نقش ممتاز ایرانیان مسلمان. در این مسیر کمال – از آغاز اسلام تا پایان غیبت صغری – شهرهای خراسان، قم، ری، نیشابور و اصفهان جایگاه ویژه ای دارند.
هدف از نگارش مجموعه ی حاضر آشنایی با محدثان اصفهانی براساس کتاب های حدیث و رجال شیعه است. در اینجا لازم است به چند نکته توجه شود:
الف) در این مجموعه با پنجاه و چهار تن از محدثان اصفهانی آشنا می شویم.
ب) منظور از شیعه تمامی کسانی هستند که امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام را به عنوان امام و خلیفه ی بلافصل رسول اکرم (ص) می دانند؛ بنابراین، شامل زیدیه، اسماعیلیه، واقفیه و سایر فرقه های شیعه نیز می شود.
ج) این مجموعه بر آن نیست که تنها محدثان شیعی اصفهان را معرفی کند، بلکه هدف بررسی تعدادی از محدثان اصفهانی است که در کتاب های حدیث، رجال و تراجم شیعه از آنان یاد شده است.
د) مجموعه ی حاضر محدثان سایر شهرهای اصفهان مانند کاشان، راوند و غیره را معرفی نکرده و تنها به آن دسته از محدثانی پرداخته که در کتاب های رجالی به اصفهانی بودن آنها تصریح یا از آنان با پسوند الإصبهانی نام برده شده است.
ه‍) محدثان این مجموعه شامل افرادی ذیل می شوند:
– محدثانی که زادگاهشان اصفهان بوده است.
– محدثانی که از شهرهای عراق مانند کوفه به اصفهان هجرت کرده و در این شهر ساکن شده اند.
– محدثانی که از سایر شهرهای ایران مانند گرگان مهاجرت کرده و در اصفهان سکونت گزیده اند.
و) محدثان اصفهانی نام برده شده در کتاب های شیعه به این پنجاه و چهار تن محدود نمی شوند.
ز) به عنوان پیشینه ی این تحقیق می توان از سه اثر ذیل نام برد:
– دانشمندان و بزرگان اصفهان تألیف سید مصلح الدین مهدوی
– تاریخ تشیع اصفهان از حجه الاسلام و المسلمین مهدی فقیه ایمانی
– تاریخ تشیع در ایران تألیف حجه الاسلام و المسلمین رسول جعفریان
ح) کتاب های بالینی مورد استفاده در این اثر عبارتند از: الإستبصار، بحارالأنوار، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، ترتیب خلاصه الأقوال، تنقیح المقال، تهذیب الأحکام، الرجال شیخ طوسی و رجال نجاشی، طبقات المحدثین بإصبهان، الفهرست شیخ طوسی، قاموس الرجال، الکافی، معجم رجال الحدیث، مستدرکات علم رجال الحدیث، مستدرک الوسائل، من لایحضره الفقیه، الموسوعه الرجالیه المیسره، الوجیزه ی علامه ی مجلسی و وسائل الشیعه.

ابراهیم بن شیبه اصفهانی

ابراهیم بن شیبه اصفهانی چهار سؤال از طریق مکاتبه از دو امام معصوم پرسید. دو پرسش از امام جواد (ع) که در مورد حکم تمام خواندن نماز در مدینه و مکه، (5) و نیز تقیه (6) است. دو پرسش دیگر از امام هادی (ع) و در مورد دو نفر از غلات است. (7) همچنین سید بن طاووس در کتاب فتح الابواب مکاتبه ای را از ابراهیم بن شیبه به امام جواد (ع) در مورد استخاره بیان می کند. (8) این مکاتبات را احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، علی بن مهزیار اهوازی و موسی بن جعفر بن وهب از ابراهیم بن شیبه اصفهانی روایت کرده اند.
شیخ طوسی وی را از اصحاب امام جواد (ع) و امام هادی (ع) می داند و چنین معرفی می کند: «ابراهیم بن شیبه الاصبهانی، مولی بنی اسد و اصله من قاسان.» (9) شیخ علی النمازی الاصفهانی نیز می نویسد: «… من رجال الهادی – علیه السلام – روی مکاتبته إلیه و فیها دلاله علی دیانه الرجل و غایه احتیاطه فی الدین. یروی عنه أحمد البزنطی…» (10) شرح حال ابراهیم در بسیاری از کتاب های رجال و تراجم شیعه آمده است. (11)

ابراهیم بن قتیبه اصفهانی

ابراهیم بن قتیبه از محدثان و راویان شیعی اصفهان بود. شیخ طوسی و ابن شهرآشوب نیز به اصفهانی بودن وی تصریح کرده اند؛ (12) اما البرقی نام او را بدون پسوند الاصبهانی آورده است. (13) ابراهیم بن قتیبه در قرن سوم هجری در قید حیات بوده و احمد بن محمد بن خالد البرقی از او روایت کرده است. (14)
شیخ طوسی، نجاشی و ابن شهرآشوب مازندرانی، هر سه، آورده اند که ابن قتیبه کتابی داشت؛ (15) ولی از نام آن هیچ گونه اطلاعی در دست نیست. در بسیاری از کتاب های اعلام شیعه و راویان شیعی هم از وی نام برده شده است. (16)

ابراهیم بن محمد ثقفی اصفهانی

ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی اصفهانی نخست زیدی مذهب بود؛ سپس شیعه ی دوازده امامی شد. او در سال 283 ه‍.ق درگذشت. (17) پانزده روایت از ابن اسحاق در کتب اربعه آمده است. (18) برخی از بزرگان به وثاقت وی تصریح کرده اند. (19) همچنین سید بن طاووس در کتاب اقبال الأعمال در قسمت اعمال ماه مبارک رمضان و راه های تشخیص آغاز این ماه از ابراهیم بن محمد ثقفی نام برده و وی را توثیق نموده است. (20) همچنین او در شمار سلسله سند ابن قولویه قمی و از مشایخ علی بن ابراهیم بود. (21)
ابن ندیم در کتاب الفهرست، ابراهیم بن محمد ثقفی را چنین معرفی می کند: «ابواسحاق ابراهیم بن محمد الاصبهانی من الثقات العلماء المصنفین؛ له من الکتب، کتاب اخبار الحسن بن علی علیه السلام.» (22) شیخ الطوسی در کتاب الفهرست خود آورده است که جمعی از محدثان قمی مانند احمد بن محمد خالد البرقی ضمن سفر به اصفهان از ابراهیم بن قتیبه خواستند که به قم نقل مکان کند؛ ولی وی ترجیح داد در اصفهان بماند. (23) این مطلب بیانگر جایگاه والای ابراهیم بن محمد ثقفی است.

ابوالحسن اصفهانی

ابوالحسن اصفهانی در دهه ی پایانی قرن اول و دهه ی آغازین قرن دوم هجری زنده بود. وی از امام صادق (ع) حدیث شنید و برای دیگران نقل کرد. البته نامی از او در کتاب های رجالی نیامده؛ تنها محقق خوبی در معجم رجال الحدیث از وی نام برده است. (24)
سه روایت از ابوالحسن اصفهانی در سه باب از ابواب کتاب کافی آمده است که عبارتند از: باب الکتمان، باب النمیمه و باب الألبان. (25) یونس بن عبدالرحمن – از اصحاب اجماع – و قاسم بن محمد جوهری از وی حدیث نقل کرده اند. (26) شرح حال مختصری از وی در برخی از کتاب های رجال و تراجم شیعی معاصر آمده است. (27)

احمد بن حسن طباطبا اصفهانی

نسب احمد بن حسن طباطبا با هفت واسطه به حضرت علی (ع) می رسد. او از محدثان اصفهانی ساکن کوفه بود که به علت سخت گیری نسبت به شیعیان، به خصوص علویان، به اصفهان مهاجرت کرد و در آنجا ساکن شد. احمد بن حسن از پدرش و محمد بن احمد بن هشیم از وی حدیث نقل می کرد. شرح حال او در برخی از کتاب های رجال و تراجم شیعه آمده است. (28)

احمد بن عبدالله اصفهانی

احمد بن عبدالله اصفهانی به ابونعیم اصفهانی معروف بود. ابن شهرآشوب در معالم العلماء چنین آورده است: «… عامی، إلا أنّ له منقبه المطهرین و رتبه الطیبین و مانزل من القرآن فی امیرالمؤمنین علیه السلام.» (29) شیخ بهایی نیز در این مورد معتقد است: «إن فی کتابه حلیه الأولیاء ما یدلّ علی خلوص ولائه.» (30) علامه آقابزرگ طهرانی در الذریعه در ضمن تصنیفات شیعه، از تاریخ اصبهان ابونعیم اصفهانی نام برده است. (31)

احمد بن علویه کاتب اصفهانی

احمد بن علویه معروف به ابن الاسود کاتب اشعار فراوانی در مدح خاندان عصمت و طهارت سرود. (32) از آثار مکتوب وی قصیده ی هزار بیتی «المحبره» و «الرسائل المختاره» را می توان نام برد. (33) او از ابراهیم ثقفی حدیث شنیده است. احمد بن یعقوب اصفهانی و حسین بن محمد بن عامر نیز از وی روایت کرده اند. (34) احمد بن علویه از مشایخ با واسطه ی ابن قولویه بود. (35)
شیخ صدوق در مشیخه ی فقیه، شیخ طوسی در الرجال و ابن شهرآشوب در معالم العلماء نام وی را ذکر کرده اند. (36) ابن داوود در مورد احمد بن علویه چنین نوشته است: «احمد بن علویه الاصفهانی الرحال، بالحاء المهمله و التضعیف… سمّی الرحال لأنّه رحل خمسین رحله من حج إلی غزوه…» (37)

احمد بن علویه کرانی اصفهانی

موحد ابطحی معتقد است که دو راوی اصفهانی با نام احمد بن علویه وجود داشت؛ یکی احمد بن علویه اصفهانی، که بسیار معروف است و پیش از این بدو پرداختیم، و دیگری احمد بن علویه کرانی اصفهانی که برخی به اشتباه کرانی را کرمانی دانسته اند. (38)
وی در ادامه آورده است: «کران یکی از محلات قدیمی اصفهان است که تعداد زیادی از محدثین منسوب به آنجا هستند و سمعانی [از تراجم نگاران معروف عامه و صاحب کتاب الانساب] هم کران را معرفی نموده و هم محدثین آن را؛ ولی نامی از احمد بن علویه کرانی نبرده است و شاید دلیل آن، شیعه بودن احمد بن علویه کرانی باشد.» (39)
علامه امینی در کتاب الغدیر شرح حال کاملی از این محدث و شاعر شیعی اصفهانی ارائه داده است. (40)

احمد بن علی اصفهانی

احمد بن علی اصفهانی از ابراهیم بن محمد ثقفی روایت کرده است. آن روایات به وسیله ی عبدالله بن الحسین المؤدب به ما رسیده است. (41) شیخ صدوق و عمادالدین طبری از او نام برده و روایت کرده اند. (42) شیخ صدوق در مشیخه ی فقیه آورده است: «من هرگاه روایتی را از طریق ابراهیم بن محمد ثقفی نقل نمودم، واسطه های بین من تا وی به ترتیب عبارتند از: پدرم، عبدالله بن الحسین المؤدب و احمد بن علی اصفهانی.» (43)
برخی گمان کرده اند که احمد بن علویه اصفهانی و احمد بن علی اصفهانی دو عنوان است برای یک نفر که گاهی به ابن علویه و گاهی به ابن علی تعبیر می شود؛ ولی شیخ صدوق در مشیخه ی کتاب من لایحضره الفقیه یک بار سند خود را به احمد بن علویه اصفهانی و بار دیگر به احمد بن علی اصفهانی منسوب می کند. التستری نیز در این مورد آورده است: «… و ظاهره کون أحمد بن علی الاصبهانی غیر علی بن علویه الاصبهانی.» (44) برخی از کتاب های رجالی متأخر شیعه از جمله قاموس الرجال، معجم رجال الحدیث و مستدرکات علم رجال الحدیث به معرفی وی پرداخته اند. (45)

احمد بن فرات (أبومسعود) رازی اصفهانی

احمد بن فرات معروف به ابومسعود رازی در سال 258 ه‍.ق در اصفهان چشم از جهان فروبست. از آثار او می توان به مقاله فی مناقب امیرالمؤمنین (ع) اشاره کرد. (46) «او در اواخر عمرش قصد زیارت خانه ی خدا کرد و در مسیرش وارد شهر اصفهان شد. وی در شرایطی وارد اصفهان شد که اهل آنجا بر روی منابر حضرت علی (ع) را دشنام می دادند؛ از این رو، هدایت آنها را بر سفر حج ترجیح داد و تا چهار سال در آنجا بدون اینکه در آغاز نام علی بن ابی طالب (ع) را بر زبان آورد، به بیان مناقب و فضائل آن حضرت پرداخت. وی به دلیل اقامتش در اصفهان به ابومسعود اصفهانی نیز معروف است.
گفتنی است آقابزرگ طهرانی در الذریعه لقب شهید به او داده است؛ از این رو ممکن است وی در جریان ذکر مناقب حضرت علی (ع) در اصفهان به دست مخالفان متعصب به شهادت رسیده باشد.» (47)

احمد بن محمد بن حسین اصفهانی

ابوالحسن احمد بن محمد (متوفی 433 ه‍.ق) به إبن فادشاه الرئیس معروف بود. (48) ابن شهرآشوب برخی از اشعار وی را در مدح امیرمؤمنان علی (ع) آورده است. (49) همچنین نام او در برخی از کتاب های عامه و در طبقات اعلام الشیعه آمده است. (50) ابن حجر در مورد وی نوشته است: «… وی شیعه ی معتزلی است؛ کنیه اش ابوالحسن اصفهانی و گروهی از محدثین اصفهانی نیز از وی روایت می کنند.» (51)

احمد بن محمد بن زر اصفهانی

احمد بن محمد بن زر از محدثان اصفهانی است که نام او در کتاب های رجال و تراجم عامه و خاصه کمتر آمده است. مهدوی در کتاب اعلام اصفهان درباره ی او آورده است: «احمد بن محمد بن زر اصفهانی واعظ از محدثین اصفهان در قرن چهارم و پنجم هجری است.» (52) همچنین فقیه ایمانی نام وی را در قسمت رجال حدیثی، علمی و ادبی اصفهان، که در قرن پنجم هجری درگذشتند، ذکر کرده است. (53)
ابن حجر عسقلانی (متوفی 852 ه‍.ق) در کتاب لسان المیزان به معرفی کوتاهی از او پرداخته (54) و چنین آورده است: «محمد بن زر اصفهانی از معتزله بوده؛ پدرش، ابوالخیر، اصفهانی می باشد و گفته شده که در سال 422 وفات نموده است.» (55)
علامه آقابزرگ الطهرانی نیز در طبقات اعلام الشیعه نام وی را ذکر کرده و چنین نوشته است: «… محمد بن زر اصفهانی شیعه بوده و به علت تقیه ی شدید تظاهر به اعتزال می نموده و اعتزال سپری برای حفظ جان وی بوده است.» (56) با نگاهی به مشکلات شیعیان در آن زمان، به خصوص در شهر اصفهان، این گفته را بهتر می توان درک کرد.
احمد بن محمد سیاری اصفهانی
احمد بن محمد با عنوان های السیاری، (57) ابوعبدالله السیاری (58) و ابوعبدالله کاتب (59) شناخته شده است. هر چند برخی از او با پسوند البصری یاد کرده اند، (60) کشی در رجال خود وی را اصفهانی دانسته است. (61) ابوعبدالله سیاری کتاب هایی از جمله القراءات، ثواب القرآن، الطب، النوادر و الغارات نگاشت. (62) شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) دانسته است. (63) شرح حال وی در بسیاری از کتاب های مهم رجال و تراجم شیعه آمده است. (64)
احمد بن مفضل اصفهانی
ابوسلمه احمد بن مفضّل اصفهانی در شمار محدثانی است که وصیت حضرت علی (ع) به کمیل به زیاد نخعی را نقل کرده اند. (65) او این وصیت را با چهار واسطه روایت می کند؛ علی بن احمد بن بشر عسکری از احمد بن مفضل از راشد بن علی بن وائل قرشی.
در برخی از کتاب های حدیث نام ابوسلمه آمده است. (66) شاید بتوان گفت نام احمد بن مفضل اصفهانی برای اولین بار به صورت مستقل و با عنوان راوی حدیث در کتاب مستدرکات علم رجال الحدیث آمده است. (67)
احمد بن یعقوب اصفهانی
کنیه ی احمد بن یعقوب، ابوجعفر و شهرت او برزویه بود. (68) شیخ طوسی به واسطه ی او روایتی را از امام صادق (ع) نقل کرده است. (69) احمد بن یعقوب اصفهانی از احمد بن علویه اصفهانی و احمد بن ابراهیم بن رافع از وی روایت نموده است.
علامه المامقانی در کتاب تنقیح المقال درباره ی احمد بن یعقوب چنین آورده است: «… و هو [احمد بن یعقوب الإصبهانی] مهمل فی کتب الرجال، مجهول الحال… حصیله البحث: المعنون أهمل ذکره أرباب الجرح و التعدیل، فهو مهمل اصطلاحاً، إلا أنّ مضمون روایته تشیر إلی حسنه، و الله العالم بعباده.» (70)
تاریخ وفات وی را رجب سال 354 ه‍.ق آورده اند. (71)
ادریس بن عبدالله اصفهانی
شیخ طوسی در کتاب الرجال از وی با پسوند الإصبهانی یاد کرده و او را از اصحاب امام صادق (ع) دانسته است. (72) به گفته ی برخی از بزرگان علم رجال، ادریس بن عبدالله اصفهانی همان ادریس بن عبدالله قمی بود؛ اما به باور برخی دیگر، ادریس بن عبدالله عنوانی است برای یک نفر، ولی با سه پسوند اصفهانی،‌ قمی و اشعری. (73) علامه المامقانی معتقد است که قرائن نشان از امامی بودن ادریس بن عبدالله اصفهانی دارد. (74)
الاصفهانی
الاصفهانی همان عثمان الاصبهانی است که بدون واسطه از امام صادق (ع) روایت کرده است. محمد بن ابی حمزه از او حدیث آورده است. در کتاب کافی چهار حدیث از وی نقل شده که سه روایت با عنوان عثمان الاصبهانی (75) و یک روایت با عنوان الاصبهانی است. (76)
براقه اصفهانی
براقه اصفهانی از جمله محدثانی بود که شیخ طوسی تنها با یک واسطه از او از امام جعفر صادق (ع) روایت کرده است. براقه اصفهانی از غیاث بن ابراهیم حدیث آورده است. او از مشایخ ابراهیم بن هاشم قمی بود. (77) شیخ حر عاملی و آیت الله العظمی بروجردی از این محدث روایت نموده اند. (78)
در برخی از کتب رجال نام براقه اصفهانی و شرح حال کوتاهی از او آمده است. (79) شایان ذکر است نام وی به گونه های دیگری از جمله براق الاصفهانی، براقه الانصاری و براقه بن الاصفهانی نیز ذکره شده است. (80)
جعفر بن سلمه اصفهانی
شیخ صدوق در کتاب امالی از محدثی به نام جعفر بن سلمه یاد نموده؛ ولی تنها یک بار پسوند الاصبهانی و چندین بار پسوند الاهوازی به کار برده است. (81) از آنجا که هر دو از ابراهیم بن هاشم روایت کرده اند و ابراهیم بن محمد ثقفی از آنها روایت کرده است، احتمالاً جعفر بن سلمه اصفهانی و جعفر بن سلمه اهوازی یک نفر هستند.
حسن بن مهران اصفهانی
کنیه ی حسن بن مهران، ابوجعفر بود و احتمالاً در نیمه ی دوم قرن سوم هجری می زیست. در کتاب های حدیث، رجال و تراجم شرح حال مستقل و مفصلی از این محدث اصفهانی نیامده است؛ تنها شیخ علی النمازی الشاهرودی در مستدرکات علم رجال الحدیث شرح حال مستقلی از او آورده است. (82)
برخی از مؤلفان مانند ابوالفرج جوزی از او با پسوند الاصبهانی نام برده اند. (83) شیخ صدوق نیز در معانی الاخبار از وی نام برده و آورده است که حسن بن مهران اصفهانی از حسن بن حمزه فارسی روایت کرده و راوی عبدالمؤمن بن خلف بوده است. (84)
همچنین شیخ صدوق در کتاب امالی روایتی را از امام جعفر صادق (ع) نقل کرده که یکی از راویان آن حسن بن مهران – بدون پسوند الإصبهانی – بوده است. واسطه های وی در نقل این روایت عبدالعزیز بن یحیی الجلودی و مسلمه بن خالد بودند. (85)
خالد بن ابی کریمه اصفهانی مدائنی
شیخ طوسی خالد بن ابی کریمه را از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) دانسته است. شیخ به هنگام ذکر اصحاب امام صادق (ع) پسوند المدائنی به او داده است. (86) النجاشی در این مورد چنین آورده است: «خالد بن ابی کریمه از پنجمین امام معصوم روایت نقل می کند…» (87) وی در ادامه، سلسله سند روایی خالد را برشمرده است: «ابوالعباس بن نوح از محمد بن محمد بن حسین بن حفص از عمرو بن عبدالله اودی از وکیع از خالد بن ابی کریمه از امام باقر علیه السلام.» (88)
علامه التستری او را از راویان عامه دانسته است. (89) شیخ عبدالله و شیخ محی الدین المامقانی، ضمن تأکید بر امامی بودن خالد بن ابی کریمه، او را چنین توصیف کرده اند:
«… و ظاهره کونه [محمد بن ابی کریمه] إمامیاً، غیر ممدوح مدحاً یلحقه بالحسان.»
«… و الراجح عندی کونه إمامیاً لذکر النجاشی و البرقی له فی رواه الشیعه و یستفاد حسنه من إمارات عدیده، و الله العالم.» (90)
در بسیاری از کتاب های رجال و تراجم عامه و خاصه از این محدث نام برده (91) و در برخی از آنها به اصفهانی بودن وی اشاره شده است. (92)

سری بن سلامه اصفهانی

شیخ طوسی سری بن سلامه را از اصحاب امام هادی (ع) دانسته است. (93) همچنین وی آورده است: «سری بن سلامه اصفهانی دارای کتابی بوده است»؛ (94) اما از نام کتابش اطلاعی در دست نیست. احمد بن ابی عبدالله از او حدیث نقل کرده است. (95)
بنابر نظر ابوعلی حائری و شیخ عبدالله المامقانی، سری بن سلامه از محدثان معتبر اصفهانی بود. (96) شرح حال بسیار کوتاهی از وی در برخی از کتاب های رجال و تراجم شیعه آمده است؛ (97) ولی در برخی از آنها به اصفهانی بودن او تصریح نشده است. (98)

سلمان فارسی

کنیه ی سلمان، ابوعبدالله بود و با عنوان سلمان محمدی نیز شناخته شده است. کشی در رجال خود بیش از سی روایت در فضیلت و مقام والای سلمان بیان کرده است؛ از جمله اینکه او اسم اعظم الهی را می دانست. (99) فضل بن شاذان درباره ی وی گفته است: «در بین تمامی مسلمین [غیر از پیشوایان معصوم] کسی فقیه تر از سلمان رشد نیافته است.» (100)
سلمان فارسی اولین رکن از ارکان اربعه ی زمان خود بود. (101) زراره بن اعین گفته است: شنیدم امام صادق (ع) می فرمودند: «سلمان علم اولین و آخرین را درک نموده و دریایی بی پایان است…» (102)
او یکی از محدود افرادی بود که در نماز بر حضرت زهرا (س) شرکت کرد. (103) صفوان بن مهران جمال از زبان امام صادق (ع) نقل نموده که رسول اکرم (ص) فرمودند: «خداوند متعال مرا امر نموده که چهار نفر را دوست بدارم. اصحاب سؤال کردند: این چهار نفر چه کسانی هستند؟ آن حضرت فرمودند: علی بن ابی طالب (ع)، مقداد بن اسود، ابوذر غفاری و سلمان فارسی.» (104)
حسن بن صهیب گفته است: در خدمت امام باقر (ع) سخن از سلمان فارسی به میان آمد. حضرت، حاضران را امر به سکوت کرده، فرمودند: «سلمان فارسی نگویید، بلکه سلمان محمدی بگویید. سلمان از خانواده ی ماست.» (105)
همچنین امیرمؤمنان علی (ع) به ابوذر غفاری فرمودند: «به درستی که سلمان از ما اهل بیت است.» (106)

سلیمان بن داود اصفهانی

کنیه ی سلیمان بن داود، ابوایوب و به المنقری، شاذکونی و ابن شاذکونی نیز معروف بود. (107) در بسیاری از کتاب های رجال شیعه نام او با پسوند البصری آمده است؛ با وجود این، برخی از رجال شناسان از وی با عنوان الإصبهانی یاد کرده اند. (108) خطیب بغدادی در این مورد نوشته است: «سلیمان بن داود وارد بغداد گردید و پس از چندی آهنگ سفر به اصفهان نمود و در این شهر ساکن شد و به نشر حدیث پرداخت…» (109)
بنابر نظر النجاشی، شیخ طوسی و آقابزرگ الطهرانی این محدث شیعه دارای کتاب بود. (110) شایان ذکر است که میرزا ابوالمعالی کلباسی اصفهانی کتابی در شرح حال وی با عنوان ترجمه ی سلیمان بن داود نوشت. (111) در برخی از کتاب های رجال و تراجم شیعه نیز به اطلاعات مفصل و ارزشمندی درباره ی او می توان دست یافت. (112) النجاشی و علامه حلی، سلیمان بن داود را موثق دانسته اند؛ (113) ولی ابن غضائری، ابن داود حلی و علامه مجلسی به ضعیف بودن وی تصریح کرده اند. (114) سلیمان بن داود در سال 234 ه‍.ق در اصفهان یا بصره درگذشت. (115)

عبدالرحمن اصفهانی

عبدالرحمن اصفهانی با یک واسطه از امیرمؤمنان علی (ع) روایت کرده است. بنابر نظر شیخ مفید، و شیخ طوسی در امالی راویان قبل و بعد از او عبارتند از: محمد بن سلیمان اصفهانی و عبدالرحمن بن ابی لیلی؛ اما ابی الشیخ انصاری راوی پس از عبدالرحمن اصفهانی را مختار بن عبدالله دانسته است.
شیخ طوسی و شیخ مفید از عبدالرحمن اصفهانی نام برده و سند خود را تا وی نقل کرده اند. (116) برخی از مؤلفان اهل سنت هم از این محدث نام برده اند. (117) شرح حال او در برخی از کتاب های رجالی شیعه آمده است. (118)

عبدالله بن احمد بن محمد بن خشنام (هشام) اصفهانی

عبدالله بن احمد با یک واسطه – عبدالله بن قاسم – از امام صادق (ع) روایت کرده است. شیخ صدوق در قسمت مشیخه ی کتاب من لایحضره الفقیه، سلسله سند روایت هایی را که از عبدالله بن احمد نقل کرده، چنین آورده است: «و ما کان فیه عن عبدالله بن القاسم، فقد رویته عن الحسین بن احمد بن ادریس – رضی الله عنه – عن ابیه، عن محمد بن احمد بن یحیی، قال حدثنا ابوعبدالله الرازی عن عبدالله بن احمد بن محمد بن خشنام الاصبهانی، عن عبدالله بن القاسم.» (119)
میرزا حسین نوری طبرسی معتقد است که راوی ای به این نام وجود نداشته و بین کلمه ی «احمد» و «محمد» کلمه ی «عن» بوده نه «بن»؛ بنابراین، اصل عبارت مشیخه چنین بوده است: «عبدالله بن أحمد عن محمد بن خشنام الإصبهانی» (120) در برخی از کتاب های رجالی شیعه نام وی آمده است. (121)

عبدالله بن راشد اصفهانی

عبدالله بن راشد از مشایخ روایی شیخ مفید بود. (122) او با سه واسطه از امام صادق (ع) روایت کرده است. واسطه های قبل و بعد از او تا امام (ع) عبارتند از: ابراهیم بن محمد ثقفی اصفهانی و ابوالحسن علی بن بلال المهلبی. (123) برخی احتمال داده اند که در عبارت شیخ مفید، دو کلمه ی «محمد بن» از ابتدای نام این راوی افتاده باشد؛ ولی در نسخه های موجود امالی و منابع دیگر به همین صورت ثبت شده است. (124)

عبدالله بن محمد اصفهانی

عبدالله بن محمد یکی از معدود راویان اصفهانی است که توفیق نقل حدیث بدون واسطه از امام معصوم را داشته است. کلینی در کتاب کافی روایتی از امام هادی (ع) را به وسیله ی او آورده است؛ (125) از این رو، به جایگاه ویژه ی عبدالله بن محمد اصفهانی در نزد آن امام (ع) می توان پی برد. آن روایت چنین است که عبدالله بن محمد گفته است: امام هادی (ع) فرمودند: «بعد از من صاحب و سرپرست شما آن کسی خواهد بود که بر من نماز بخواند. راوی – که همان عبدالله بن محمد اصفهانی باشد – می گوید ما تا آن زمان امام حسن عسکری (ع) را نمی شناختیم و وقتی که وی بر جنازه ی پدر بزرگوار خویش نماز خواندند، به مقام والای وی پی بردیم.» (126)
بشار بن محمد از عبدالله بن محمد اصفهانی حدیث نقل کرده است. (127) شرح حال وی را در برخی از کتاب های رجال و تراجم شیعه می توان یافت. (128) شایان ذکر است که دو راوی اصفهانی با عنوان عبدالله بن محمد وجود داشت؛ یکی همین عبدالله بن محمد اصفهانی که از راویان شیعه بود. دیگری عبدالله بن محمد اصفهانی، نویسنده ی کتاب طبقات المحدثین باصبهان، از راویان عامه که در سال 369 ه‍.ق چشم از جهان فروبست. (129)

عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب اصفهانی

عبدالله بن محمد از مشایخ بدون واسطه ی شیخ صدوق بود. (130) او غالباً بدون واسطه از منصور بن عبدالله اصفهانی روایت کرده؛ ولی در مواردی بسیار محدود هم بین این دو راوی اصفهانی، محمد بن ابراهیم قاینی واسطه شده است. (131)
در کتاب های تراجم، رجال و حدیث عامه به محدثی اصفهانی به همین نام اشاره گردیده که به ابوعمر شناخته شده و ابوالفرج عبدالوهاب بن محمد بن عبدالله اصفهانی بزانی از وی روایت کرده است. (132)
بسیاری از محدثان به هنگام ذکر نام عبدالله بن محمد، پسوند الاصفهانی را به کار برده اند؛ (133) اما در برخی از کتاب های حدیث و رجال شیعه از این راوی با پسوند القرشی یاد شده است. النمازی الشاهرودی وی را از حسان مشایخ شیخ صدوق دانسته و چنین آورده است: «و یظهر من روایاته أنه من حسان مشایخ الصدوق…» (134)
شیخ صدوق در کتاب علل الشرائع از محدثی به نام عبدالواحد بن محمد بن عبدالوهاب نام برده که ظاهراً همان عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب بوده است. (135) همچنین یکی دیگر از مشایخ بدون واسطه ی شیخ صدوق، محمد بن عبدالله بن عبدالوهاب السجزی معروف به ابوسعید بود که شیخ در شهر نیشابور از وی حدیث شنید. (136) محدث نوری در این باره نوشته است: «… این احتمال بعید نیست که عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب سجزی و عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب اصفهانی یکی باشند و این دو عنوان باشد برای یک فرد.» (137)

عبدالله بن محمد کنانی اصفهانی

ابوولید عبدالله بن محمد از محدثان شیعی قرن سوم هجری بود. او بر ترویج تشیع اصرار داشت؛ از این رو، والی اصفهان وی را احضار کرد تا با ابومسعود رازی و دیگران مناظره کند؛ اما از آنجا که آنها نتوانستند عبدالله بن محمد را مجاب کنند، او را شلاق زد و طرد کرد. (138)

عثمان اصفهانی

عثمان اصفهانی از معدود راویان و محدثان اصفهانی بود که در محضر امام صادق (ع) حضور یافت و از آن بزرگوار دو حدیث نقل کرد. (139) دومین واسطه ی نقل این دو حدیث از امام (ع)، محمد بن ابی حمزه بود. (140) یک روایت هم از همان امام معصوم (ع) به واسطه ی محدثی با عنوان الاصبهانی آمده است که احتمالاً همان عثمان اصفهانی است؛ چرا که دومین واسطه ی نقل این روایت نیز محمد بن ابی حمزه بود.
علامه المامقانی در این مورد چنین آورده است: «… و لیس له [عثمان الاصبهانی] ذکر فی کتب الرجال فهو مجهول الحال و الظاهر أنه المراد بالإصبهانی ألذی روی فی باب اوقات الزکوه عن محمد بن ابی حمزه عنه عن ابی عبدالله علیه السلام.» (141)
علامه مجلسی و محمد بن علی الاردبیلی دو حدیث از احادیث سه گانه ی نقل شده به وسیله ی عثمان اصفهانی را آورده اند، اما نام راوی را عثمان بن الاصبهانی ذکر کرده اند (142) که احتمالاً اشتباه کاتب بوده است. برخی از کتاب های رجالی متأخر شیعه به شرح حال وی پرداخته اند. (143)

علی بن حسین (ابوالفرج) اصفهانی

علی بن حسین به ابوالفرج اصفهانی معروف است. شیخ طوسی در کتاب الغیبه از او روایت کرده و در الفهرست برخی از آثار وی را برشمرده است که عبارتند از: الاغانی، مقاتل الطالبیین و التنزیل فی امیرالمؤمنین (ع). در مورد مذهب ابوالفرج اختلاف نظر وجود دارد. برخی مانند شیخ حر عاملی، ابن اثیر و ابن شاکر وی را شیعه مذهب دانسته اند؛ (144) ولی سید محمدباقر خوانساری اصفهانی این انتساب را نپذیرفته است. (145) برخی دیگر از بزرگان شیعه نیز او را شیعه ی زیدی مذهب دانسته اند. (146)
ابن ندیم در الفهرست درگذشت ابوالفرج اصفهانی را سال سیصد و پنجاه و اندی از هجرت آورده؛ اما خوانساری اصفهانی تصریح کرده است که وی در سال 356 ه‍.ق چشم از جهان فروبست. شرح حال وی در مقدمه ی کتاب مقاتل الطالبیین آمده است.

علی بن عبدالله بن احمد (ابوالحسن اسواری) اصفهانی

علی بن عبدالله بن احمد معروف به ابوالحسن اسواری اصفهانی از محدثان قرن چهارم هجری بود. (147) او از مشایخ شیخ صدوق، (148) مکی بن احمد بن سعدویه برذعی و احمد بن محمد بن قیس سجزی بود. شیخ صدوق در کمال الدین آورده است: «… برای من حدیث نمود ابوالحسن اسواری در ایلاق (*)…» (149) شیخ حر عاملی نیز پنج حدیث از او نقل کرده است. (150) نام این محدث اصفهانی در برخی از کتاب های رجالی شیعه همراه با شرح حال کوتاهی از وی آمده است. (151)

علی بن عبدالله بن اسد اصفهانی

علی بن عبدالله بن اسد یکی دیگر از محدثان اصفهانی است که نامش در برخی از کتاب های حدیث و رجال شیعه آمده است. (152) او با پنج واسطه از امیرمؤمنان علی (ع) روایت کرده که عبارتند از: ابوالحسن علی بن بلال مهلبی و ابراهیم بن محمود ثقفی اصفهانی. (153) شیخ مفید شش حدیث و شیخ طوسی یک حدیث از علی بن عبدالله در امالی خویش نقل کرده اند. (154)

علی بن عبدالله اصفهانی

علی بن عبدالله از ابراهیم بن محمد ثقفی روایت کرده و روایات او به وسیله ی علی بن بلال مهلبی به ما رسیده است. شیخ مفید در کتاب امالی روایتی را از محدثی به نام علی بن عبدالله اصفهانی نقل کرده است. (155) محدث نوری نیز این روایت را در کتاب مستدرک الوسائل به نقل از شیخ مفید آورده است. (156)
شاید بتوان گفت که علی بن عبدالله اصفهانی و علی بن عبدالله بن اسد اصفهانی یکی هستند؛ چرا که واسطه های قبل و بعد از این دو راوی اصفهانی مشترک بودند. احتمالاً به واسطه ی سهولت در نقل، کلمه های «ابن اسد» از آن حذف شده یا اینکه کاتب اشتباه نوشته است.

علی بن عبدالله بن کوشید اصفهانی

علی بن عبدالله بن کوشید از جمله محدثان اصفهانی است که شیخ طوسی روایتی را به واسطه ی او نقل کرده است. (157) او از ابراهیم بن محمد ثقفی روایت نموده و از مشایخ روایی ابوعلی محمد بن همام اسکافی (متوفی 336 ه‍.ق) (158) و ابوجعفر محمد بن علویه اصفهانی بود؛ (159) از این رو، احتمالاً در نیمه ی دوم قرن سوم هجری زنده بود. نام وی در برخی از کتاب های رجال و تراجم شیعه آمده است. (160)

علی بن محمد کاشانی اصفهانی

علی بن محمد کاشانی یکی دیگر از محدثان اصفهانی بود که بدون واسطه از امام هادی (ع) روایت کرده است. بیش از 85 روایت از او در کتاب تهذیب الأحکام آمده است. (161) البرقی و میرداماد از علی بن محمد کاشانی با پسوند الاصبهانی یاد کرده اند. (162) علامه حلی و برخی دیگر از رجالیان شیعه وی را با علی بن محمد شیره القاسانی یکی دانسته اند. (163) شرح حال وی در بسیاری از کتاب های رجال و تراجم شیعه آمده است.

عمر بن محمد اصفهانی

عمر بن محمد همان عثمان الاصبهانی است. صفار در کتاب بصائر الدرجات به هنگام نقل روایت از امام صادق (ع) از او نام برده است. این روایت در کافی نیز آمده است؛ با این تفاوت که در بصائر الدرجات، عمر بن محمد الاصبهانی عن ابی عبدالله است؛ اما در کافی، عثمان الاصبهانی عن ابی عبدالله. راوی هر دو مورد نیز محمد بن ابی حمزه است. (164)

قاسم بن محمد اصفهانی

قاسم بن محمد به کاسولا معروف بود؛ (165) اما در الفهرست شیخ الطوسی کاسام آمده است. (166) ابن غضائری، ابوعلی حائری و شیخ طوسی به اصفهانی بودن وی تصریح نموده اند؛ (167) ولی برخی از رجالیان شیعه از او با پسوند القمی یاد کرده اند. (168) قاسم بن عبدالله کتابی به نام النوادر داشت. (169) از این راوی اصفهانی هفت روایت در کتب اربعه ی شیعه آمده است. وی به واسطه ی سلیمان بن داود منقری از امامان معصوم (ع) حدیث نقل کرده است. واسطه ی وی و راویان بعدی عبارتند از: ابراهیم با هاشم قمی، احمد بن محمد برقی، سعد بن عبدالله و علی بن محمد کاشانی. (170)

محمد اصفهانی

نام محمد اصفهانی در رجال کشی و ضمن شرح حال معروف بن خرّبوذ آمده است. (171) روایات او نیز به وسیله ی سلام بن بشیر رمانی و علی بن ابراهیم تمیمی به ما رسیده است. (172)
آیت الله العظمی الموسوی الخوئی در مورد این راوی چنین آورده است: «… بعید نیست که محمد اصفهانی با محمد بن سلیمان اصفهانی یکی باشند.» (173)

محمد بن احمد بن بشر اصفهانی

محمد بن احمد از دیگر محدثان اصفهانی است که در کتاب های رجال و تراجم شیعه با کنیه ی ابوجعفر شناخته شده است. واسطه های قبل و بعد از او در نقل حدیث عبارتند از: ابی جعفر محمد بن ابراهیم دقاق قمی و ابن همام. (174) در برخی از کتاب های رجالی شیعه از ابوجعفر نام برده شده و شرح حال کوتاهی از او آمده است. (175)

محمد بن حسن اصفهانی

نام محمد بن حسن در کتاب های مستدرکات علم رجال الحدیث و بشاره المصطفی لشیعه المرتضی آمده است. (176) محمد بن قاسم فارسی از محمد بن حسن اصفهانی و او از محمد بن احمد اسفراینی روایت کرده است. (177)

محمد بن سعید اصفهانی

محمد بن سعید راوی یکی از معجزات حضرت رسول اکرم (ص) بود. راویان قبل و بعد از او در این روایت عبارتند از: علی بن عبدالعزیز و شریک. (178) نجاشی نیز ضمن معرفی عبیدالله بن حر جعفی از محمد بن سعید اصفهانی نام برده است. (179) برخی وی را با محمد بن سعید بن سلیمان یکی دانسته اند. (180) در شماری از کتاب های حدیث، رجال و تراجم شیعه از او نام برده شده است. (181)

محمد بن سلیمان اصفهانی کوفی

محمد بن سلیمان یکی دیگر از محدثان اصفهانی بود که موفق به زیارت امام صادق (ع) شد و از آن بزرگوار بدون واسطه حدیث نقل کرد. (182) این روایت را محمد بن زیاد روایت نموده است. (183) نجاشی و علامه حلی به موثق بودن او تصریح کرده اند. (184) شیخ طوسی نیز به هنگام برشمردن رجال و اصحاب ششمین امام معصوم (ع) از محمد بن سلیمان اصفهانی نام برده است. (185) البته شایان ذکر است که در عبارت شیخ، دو کلمه ی «بن عبدالله» افزوده شده است. این راوی اصفهانی کتابی نیز نگاشت؛ (186) ولی شیخ طوسی در الفهرست از آن نام نبرده است.
در برخی از کتاب های رجالی شیعه محمد بن سلیمان اصفهانی و محمد بن سلیمان بن عبدالله اصفهانی را دو عنوان برای یک نفر دانسته اند. (187) برخی از دیگر کتاب های رجال و تراجم شیعه نیز به شرح حال محمد بن سلیمان اصفهانی پرداخته یا نام وی را در شمار محدثان آورده اند. (188) ابن حجر عسقلانی – به نقل از ابوالشیخ و ابونعیم اصفهانی – آورده است که محمد بن سلیمان بن عبدالله اصفهانی در سال 181 ه‍.ق چشم از جهان فروبست. (189) اگر محمد بن سلیمان اصفهانی همان محمد بن سلیمان بن عبدالله اصفهانی باشد، که در رجال شیخ طوسی و نجاشی و کتاب تهذیب ابن حجر بدان پرداخته اند، می توان احتمال داد که این راوی عامی بود.

محمد بن عبدالله اصفهانی

محمد بن احمد بن قمی از محدثی اصفهانی به نام محمد بن عبدالله روایت کرده است. (190) این روایت،‌ پنجاه و دومین فضیلت امیرمؤمنان علی (ع) به نقل از رسول الله (ص) است. واسطه های قبل و بعد از وی محمد بن احمد بن ادریس قمی و عبدالله اصفهانی بودند. (191) نام این راوی اصفهانی در کتاب های رجال و تراجم شیعه کمتر آمده است.

محمد بن عبدالله بن ابراهیم اصفهانی

کنیه ی وی ابونصر بوده است. شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع از او نام برده است. (192) ظاهراً محمد بن عبدالله و منصور بن عبدالله یکی است.

محمد بن عبدالله بن مملک گرگانی اصفهانی

کنیه ی وی ابوعبدالله بوده است؛ ولی از او به ابن مملک نیز تعبیر می شود. (193) محمد بن عبدالله در اصل گرگانی بود، اما به اصفهان مهاجرت کرد و در این شهر ساکن شد؛ (194) از این رو، با پسوند الاصبهانی از او نام برده اند.
نجاشی، ابن مملک را چنین توصیف کرده است: «محمد بن عبدالله بن مملک الإصبهانی، أصله من جرجان و سکن إصبهان،… جلیل فی أصحابنا، عظیم القدر و المنزله.» (195)
وی یکی از بزرگ ترین متکلمان شیعه بود. شیخ طوسی در این مورد آورده است: «إبن مملک الإصبهانی یکنی أباعبدالله علی ما اظن من متکلمی الإمامیه.» (196)
ابن مملک در ابتدا پیرو مذهب معتزلی بود؛ ولی پس از مدتی، به واسطه ی عبدالرحمن بن جبرویه، مستبصر و شیعه ی دوازده امامی شد. نجاشی در این مورد آورده است: «محمد بن عبدالله بن مملک الإصبهانی… کان معتزلیاً و رجع علی ید عبدالرحمن بن أحمد بن جبرویه رحمه الله…» (197)
برخی از تألیفات این محدث اصفهانی عبارتند از: موالید الأئمه – علیهم السلام – المسائل و جواباتها فی الإمامه آقابزرگ طهرانی از این اثر با عنوان کتاب فی الإمامه نام برده است و الجامع فی أبواب الکلام. نجاشی در مورد کتاب آخر نوشته است: «کتاب الجامع فی سائر أبواب الکلام، کبیر.» (198)
ابن داود حلی از وی در قسمت ممدوحین رجال خود نام برده است. شیخ عبدالله المامقانی نیز او را در اعلی درجات حسن دانسته است. (199) همچنین بسیاری از بزرگان شیعه در کتاب های خود به شرح حال و معرفی محمد بن عبدالله پرداخته اند. (200)
شایان ذکر است برخی از رجالیان معتقدند که نجاشی خود را مقید کرده که نقاط ضعف افرادی را ذکر کند که در رجال خود نام برده؛ از این رو، اگر از کسی نام برده، اما وی را مذمت نکرده است، دلیل بر نداشتن نقطه ضعف او نیست، بلکه حسن ظاهر آن راوی را می رساند. با وجود این،‌ اگر تمجید المامقانی و نجاشی از محمد بن عبدالله بن مملک اصفهانی نبود، باز هم ابن مملک در شمار راویان مورد اعتماد بود.

محمد بن علویه اصفهانی

وی به ابوجعفر اصفهانی معروف بود. ابن حمزه طوسی – از فقهای نامدار شیعه و متوفی 560 ه‍.ق – و قطب راوندی – از محدثان بزرگ شیعه و متوفی 573 ه‍.ق – یکی از معجزات امام هادی (ع) را به واسطه ی او نقل کرده اند. (201) شیخ علی نمازی شاهرودی، محمد بن علویه را در شمار محدثان آورده است. (202)

محمد بن غالب اصفهانی

سید بن طاووس در قسمت اعمال ماه محرم کتاب إقبال الأعمال زیارتی مخصوص روز عاشورا آورده که اسامی شهدای کربلا در آن ذکر شده است. (203) این زیارت نامه، که به زیارت ناحیه ی مقدسه معروف است، به وسیله ی محمد بن غالب اصفهانی در سال 252 ه‍.ق انتشار یافت. این زیارت نامه را ابومنصور بن عبدالمنعم بن النعمان بغدادی از محمد بن غالب اصفهانی نقل کرده است.
به گفته ی علامه شوشتری نکته ی قابل توجه در مورد این زیارت نامه این است که اگرچه برداشت اولیه از ناحیه ی مقدسه وجود امام عصر (عج) است، در اینجا منظور امام حسن عسکری (ع) است؛ چرا که این زیارت نامه در سال 252 ه‍.ق صادر شده در حالی که ولادت امام عصر (عج) در سال 255 ه‍.ق بود. (204)

محمد بن منده اصفهانی

وی از مشایخ روایی شیخ صدوق بوده که یکی از مناقب حضرت علی (ع) را با دو واسطه روایت کرده است. (205) سید رضی – از اعلام نامور شیعه و متوفی 406 ه‍.ق – نیز حدیثی را به واسطه ی او نقل کرده است. (206)
محمد بن منده اصفهانی از محمد بن حمید رازی روایت نموده است. واسطه های قبل از وی محمد بن علی بن علی و احمد بن عیسی رازی بوده اند. ظاهراً او از محدثان عامه بوده است.
ابونعیم اصفهانی در کتاب ذکر تاریخ اصبهان چنین آورده است: «جعفر بن محمد بن مزید نقل نموده که محمد بن منده به من گفت: مایلی به ملاقات ابن الرضا (امام جواد) – علیهماالسلام – برویم؟ گفتم: آری! و بعد به خدمت حضرت رسیده، بر آن حضرت سلام نمودیم. آن حضرت نیز سلام ما را پاسخ دادند.
در همان جلسه محمد بن منده حدیثی را از پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – در مورد حضرت زهرا – سلام الله علیها – نقل کردند و در آن مورد سؤالی را از حضرت جواد – علیه السلام – پرسیدند و حضرت پاسخ فرمودند.» (207)

محمد بن مهران اصفهانی

سید بن طاووس در مهج الدعوات به نقل از کتاب الخصائص محمد بن احمد بن علی نطنزی روایتی را آورده که یکی از راویان آن، محمد بن مهران اصفهانی بوده است. (208) وی از خلاد بن یحیی، و عبدالله بن عبدالحمید از او روایت کرده است.
شیخ علی نمازی شاهرودی در کتاب مستدرکات علم رجال الحدیث از محمد بن مهران اصفهانی نام برده و توضیحات و نکات قابل توجهی را در مورد وی آورده است. (209)

معلی بن محمد اصفهانی

معلی بن محمد یکی دیگر از راویان اصفهانی است که نامش در کتاب بصائر الدرجات آمده است. (210) واسطه های قبل و بعد وی تا امامان معصوم (ع) عبارتند از: حسین بن محمد و سلطان بن مرّه. (211)

منصور بن عبدالله بن ابراهیم اصفهانی کوفی

منصور بن عبدالله بن ابراهیم به ابونصر معروف بود. او با دو واسطه از امام رضا (ع) حدیث نقل کرده است. (212) شیخ صدوق، شیخ حر عاملی و علامه مجلسی از این محدث اصفهانی روایت نقل کرده اند. (213)
محمد بن عبدالوهاب قرشی از منصور بن عبدالله اصفهانی روایت کرده است؛ البته گاه بدون واسطه و گاه با واسطه ی احمد بن فضل بن مغیره. (214)
مشایخ این محدث اصفهانی عبارتند از: علی بن عبدالله اسکندرانی و علی بن مهرویه قزوینی.

ولید بن ابان اصفهانی

ابوالعباس ولید بن ابان اصفهانی (متوفی 308 ه‍.ق) کتابی به نام المسند المعلل داشت. (215) از این محدث اصفهانی حدیثی در کتاب بشاره المصطفی لشیعه المرتضی آمده است. (216) ولید بن ابان از محمد بن داود روایت کرده و خود از مشایخ محمد بن احمد بن بطه بوده است. شیخ علی نمازی شاهرودی در کتاب مستدرکات علم رجال الحدیث از وی نام برده و راویان قبل و بعد او را آورده است. (217)

یعقوب بن یوسف (ابوالحسن ضراب) اصفهانی

یعقوب بن یوسف در سال 281 ه‍.ق زنده بود. او شهر اصفهان را به قصد حج ترک کرد و در مکه موفق به زیارت امام عصر (عج) شد. ابوالحسن ضراب صلواتی را از آن حضرت نقل کرده که به صلوات أبوالحسن ضراب اصفهانی معروف است. (218)
در میان کتاب های رجالی تنها شیخ محمدتقی شوشتری و شیخ علی نمازی شاهرودی نام وی را آورده اند. (219)

یوسف بن یحیی اصفهانی

شیخ صدوق با دو واسطه از وی روایت کرده است؛ (220) بنابراین، او در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری زیسته است.
در کتاب های وسائل الشیعه، علل الشرائع و امالی هفت روایت به وسیله ی این راوی آمده است. (221) شیخ صدوق در مشیخه ی فقیه در این مورد چنین آورده است: «هرگاه من روایتی را از طریق ابی سعید خدری نقل کنم، واسطه های من تا پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – عبارتند از: محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی – رضی الله عنه – از ابی سعید الحسن بن علی عدوی از یوسف بن یحیی اصفهانی ابی یعقوب از ابی علی اسماعیل بن حاتم…» (222)
علامه شوشتری با استناد به اینکه راویان سند شیخ صدوق سنی هستند، احتمال داده که یوسف بن یحیی اصفهانی از راویان عامه بوده است. (223) وجود نام و شرح حال این راوی در کتاب ذکر اخبار اصبهان نیز می تواند این مطلب را تأیید کند. (224) در برخی از کتاب های رجال و تراجم شیعه نام وی آمده است. (225)

نتیجه

الف) ده نفر از محدثان اصفهانی مذکور بدون واسطه از یک یا چند نفر از معصومین (ع) روایت کرده اند که عبارتند از:
1. ابراهیم بن شیبه اصفهانی
2. ابوالحسن اصفهانی
3. خالد بن ابی کریمه اصفهانی
4. سلمان فارسی
5. عبدالله بن محمد اصفهانی
6. عثمان اصفهانی
7. علی بن محمد کاشانی اصفهانی
8. محمد بن سلیمان اصفهانی
9. محمد بن غالب اصفهانی
10. محمد بن منده ی اصفهانی
ب) نام پانزده نفر از محدثان این مجموعه در کتاب های اربعه ی شیعه آمده که بیش از 230 روایت به وسیله ی آنها نقل شده است. آنان عبارتند از:
1. ابراهیم بن شیبه، سه روایت
2. ابراهیم بن محمد ثقفی، یازده روایت
3. ابوالحسن اصفهانی، سه روایت
4. احمد بن محمد سیاری، سی و هشت روایت
5. احمد بن یعقوب، یک روایت
6. ادریس بن عبدالله، ده روایت
7. براقه اصفهانی، یک روایت
8. جعفر بن سلمه اصفهانی، چهار روایت
9. سلمان فارسی، چهار روایت
10. سلیمان بن داود، شصت و چهار روایت
11. عبدالله بن محمد، یک روایت
12. عثمان اصفهانی، دو روایت
13. علی بن عبدالله بن کوشید، یک روایت
14. علی بن محمد کاشانی، هشتاد و پنج روایت
15. قاسم بن محمد اصفهانی، هفت روایت
ج) چهارده تن از محدثان اصفهانی، با واسطه و بدون واسطه، از مشایخ شیخ صدوق بوده اند. این افراد همراه با کتاب های مورد نظر عبارتند از:
1. ابراهیم بن محمد ثقفی در مشیخه ی فقیه
2. احمد بن علویه کاتب در مشیخه ی فقیه
3. احمد بن علی در مشیخه ی فقیه، امالی، ثواب الأعمال، علل الشرایع و معانی الأخبار
4. جعفر بن سلمه اصفهانی در امالی
5. حسن بن مهران اصفهانی در معانی الأخبار
6. سلمان فارسی در کتاب های امالی، توحید، ثواب الأعمال، خصال، علل الشرایع، عیون أخبارالرضا (ع)، فضائل الأشهر الثلاثه، الفقیه و کمال الدین
7. عبدالله بن احمد بن محمد بن خشنام در مشیخه ی فقیه
8. عبدالله بن محمد عبدالوهاب (از مشایخ بدون واسطه) در کتاب های خصال، علل الشرایع، عیون أخبار الرضا (ع) و معانی الأخبار
9. علی بن عبدالله بن احمد أسواری (از مشایخ بدون واسطه) در کتاب های توحید، خصال، علل الشرایع، کمال الدین و معانی الأخبار
10. قاسم بن محمد اصفهانی در مشیخه ی فقیه
11. محمد بن عبدالله بن ابراهیم در علل الشرایع
12. محمد بن منده اصفهانی در امالی
13. منصور بن عبدالله بن ابراهیم در کتاب های توحید، خصال، علل الشرایع و عیون أخبار الرضا (ع)
14. یوسف بن یحیی اصفهانی در امالی، علل الشرایع و فقیه
د) شیخ طوسی در الرجال و الفهرست از شانزده نفر و نجاشی در الرجال خود از ده نفر از محدثان شیعه نام برده اند که در این مجموعه آمده است.

پی نوشت ها :

*. ایلاق یکی از نقاط خوش آب و هوای سمرقند و ماوراءالنهر است. (رک: یاقوت حموی، ج 1، ص 292.)
1. اشاره به آیه ی 103 سوره ی آل عمران: «… و اذکروا نعمه الله علیکم إذ کنتم أعداءً فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخواناً…»
2. اشاره به آیه ی 2، سوره ی جمعه: «هو الذی بعث فی الأمیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین»
3. این حدیث به حدیث ثقلین معروف و از احادیث صحیحه ی متواتره است. (البروجردی الاصفهانی، ج 2، ص 343.)
4. المحدث: راوی حدیث المعصوم. (معجم ألفاظ الفقه الجعفری، صص 272 – 273.)
5. الکلینی، ج 4، ص 524، حدیث 1؛ شیخ الطوسی: الإستبصار، ج 2، ص 330، حدیث 1172 و تهذیب الأحکام، ج 5، ص 425، حدیث 122.
6. شیخ الطوسی: تهذیب الأحکام، ج 3، ص 276، حدیث 807.
7. شیخ الطوسی: اختیار معرفه الرجال، ص 430، رقم 994.
8. سید بن طاووس: فتح الأبواب، ص 143؛ مجلسی: بحارالأنوار، ج 88، ص 264، ضمن حدیث 17 و شیخ حر عاملی: وسائل الشیعه، ج 8، ص 76، حدیث 10121.
9. شیخ الطوسی: الرجال، ص 373، رقم 5525.
10. النمازی الشاهرودی: مستطرفات المعالی، ص 12، رقم 8.
11. برای شرح حال وی رک: البرقی، ص 56؛ شیخ الطوسی: الرجال، ص 373، رقم 5525 و ص 384، رقم 5648؛ القهبائی: مجمع الرجال، ج 1، ص 49؛ الجابلقی البروجردی: طرائف المقال، ج 1، ص 273، رقم 1822؛ الموسوی الخوئی؛ معجم رجال الحدیث، ج 1، صص 213-215، رقم 179؛ التستری، ج 1، ص 207، رقم 124؛ مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 674؛ النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 1، ص 157، رقم 272؛ مهدوی: اعلام اصفهان، ج 1، ص 107؛ الترابی، ص 27، رقم 111 و فقیه ایمانی، ص 191.
12. شیخ الطوسی: الرجال، ص 414، رقم 5998 و الفهرست، ص 20، رقم 17 و ابن شهرآشوب: معالم العلماء، ص 43، رقم 25.
13. البرقی، ص 132، رقم 1518.
14. النجاشی، ص 23، رقم 33.
15. شیخ الطوسی: الفهرست، ص 20، رقم 17؛ النجاشی، ص 23، رقم 33 و ابن شهرآشوب: معالم العلماء، ص 43، رقم 25.
16. التفرشی، ج 1، ص 78، رقم 83؛ الطهرانی: الذریعه، ج 6، ص 305، رقم 1625؛ الموسوی الخوئی، ج 1، ص 245، رقم 237؛ التستری، ج 1، صص 168 و 259؛ الموحد الابطحی، ج 1، ص 354؛ مهدوی: اعلام اصفهان، ج 1، ص 123 و فقیه ایمانی، ص 197.
17. شیخ الطوسی: الفهرست، ص 12، رقم 7.
18. الترابی، ص 31، رقم 174.
19. النجاشی، ص 16، رقم 19؛ الحلی، ص 61، رقم 23؛ ابن داوود، ص 33، رقم31؛ المجلسی: الوجیزه، ص 15، رقم 40 و حائری، ج 1، ص 196، رقم 69.
20. سید بن طاووس: إقبال الأعمال، ج 1، ص 58. در چاپ موجود این کتاب، اسحاق بن ابراهیم الثقفی آمده است که منظور، ابی اسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید الثقفی است. (رک: الطهرانی: الذریعه، ج 7، ص 61 رقم 323.)
21. القمی، ابن قولویه، ص 204، حدیث 6 و القمی، علی بن ابراهیم، ج 2، ص 335.
22. ابن ندیم، ص 279.
23. شیخ الطوسی: الفهرست، ص 13، رقم 13 و التستری، ج 1، صص 276-279.
24. الموسوی الخوئی، ج 22، ص 117، رقم 14110.
25. الکافی، ج 2، ص 225، حدیث 12، ص 369، حدیث 3 و ج 6، ص 336، حدیث 7.
26. النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 6، ص 360 (قسم الکنی)، رقم 16787.
27. التستری، ج 11، ص 276 (قسم الکنی)، رقم 221؛ مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 674 و اعلام اصفهان، ج 1، ص 249؛ الترابی، ص 520 (قسم الکنی)، رقم 6833 و فقیه ایمانی، ص 181.
28. الاصفهانی، حافظ ابی نعیم، ج 1، ص 86 و مهدوی: اعلام اصفهان، ج 1، ص 184.
29. ابن شهرآشوب: معالم العلماء، ص 61، رقم 123.
30. الطهرانی: الذریعه، ج 3، ص 232، رقم 856 و ج 11، ص 50،رقم 306 و الامین العاملی، ج 3، ص 6.
31. الطهرانی: الذریعه، ج 3، ص 332، رقم 856 و نیز رک: التستری، ج 1، ص 493، رقم 406 و ج 11، ص 534 (قسم الکنی)، رقم 936.
32. النجاشی، ص 88، رقم 214.
33. الطهرانی: الذریعه، ج 10، ص 258، رقم 868.
34. شیخ الطوسی: تهذیب الاحکام، ج 3، ص 86، حدیث 244 و ج 10، ص 59 و القمی، ابن قولویه، ص 204، حدیث 6.
35. القمی، ابن قولویه، ص 204، حدیث 6، باب 75.
36. شیخ الصدوق: من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 514؛ شیخ الطوسی: الرجال، ص 412، رقم 5975 و ابن شهرآشوب: معالم العلماء، ص 182.
37. ابن داوود، ص 40، رقم 103 و التستری، ج 1، صص 511-513، رقم 432.
38. موجد ابطحی، ج 3، ص 412.
39. همان جا.
40. الامینی، ج 3، صص 347-352.
41. شیخ صدوق: من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 514.
42. شیخ صدوق: علل الشرایع، ج 2، ص 182، حدیث 2؛ معانی الأخبار، ص 122، حدیث 4 و ص 224، حدیث 1 (باب معنی الزینه)؛ ثواب الأعمال، ص 7؛ امالی، مجلس 4، حدیث 25، مجلس 20، حدیث 146، مجلس 26، حدیث 194 و مجلس 28، حدیث 314 و الطبری،‌عماد الدین، ص 260، حدیث 66.
43. شیخ صدوق: من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 514.
44. التستری، ج 1، ص 525، رقم 439.
45. الموسوی الخوئی، ج 2، ص 163، رقم 675 و النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 1، ص 370، رقم 1198.
46. الطهرانی: الذریعه، ج 21، ص 405، رقم 5705.
47. ابوالحسنی، ج 1، ص 76، رقم 30.
48. العسقلانی، لسان المیزان، ج 1، ص 262، رقم 815.
49. ابن شهرآشوب: مناقب آل أبی طالب، ج 3، صص 12 و 60.
50. العسقلانی: لسان المیزان، ج 1، ص 262، رقم 815؛ الذهبی: میزان الإعتدال، ج 1، ص 136، رقم 546؛ الذهبی، شمس الدین: تذکره الحفاظ، ج 3، ص 913 و الطهرانی: طبقات اعلام الشیعه، ج 2، صص 22-23.
51. العسقلانی: لسان المیزان، ج 1، ص 262، رقم 815.
52. مهدوی: اعلام اصفهان، ج 1، ص 168.
53. فقیه ایمانی، ص 261.
54. در چاپ موجود لسان المیزان چنین آمده است: «احمد بن محمد بن ذر الإصبهانی…»
55. العسقلانی: لسان المیزان، ج 1، ص 302، رقم 900.
56. الطهرانی: طبقات اعلام الشیعه، ص 23 و فقیه ایمانی، صص 159-161.
57. شیخ الطوسی: إختیار معرفه الرجال، ص 499، حدیث 405؛ الحلی: ترتیب خلاصه الأقوال، ص 77، رقم 63؛ التفرشی، ج 5، ص 285، رقم 6448 و کنی، ص 129.
58. ابن داوود، ص 313، رقم 20 و النمازی الشاهرودی: مستطرفات المعالی، ص 402، رقم 65.
59. النجاشی، ص 80، رقم 192.
60. همان جا؛ البرقی، ص 143، رقم 1670؛ شیخ الطوسی: الفهرست، ص 57، رقم 70 و الرجال، ص 397، رقم 5819 و التستری، ج 1، ص 608، رقم 549 و ج 11، ص 460 (قسم الکنی)، رقم 564-566.
61. شیخ الطوسی: إختیار معرفه الرجال، ص 499، رقم 1128.
62. شیخ الطوسی: الفهرست، ص 57، رقم 70؛ اصول علم الرجال، ص 355 و النجاشی، ص 80، رقم 192.
63. شیخ الطوسی، الرجال، ص 384، رقم 5650 و ص 397، رقم 5819.
64. النجاشی، ص 80، رقم 192؛ شیخ حر العاملی: الرجال، ص 56، رقم 121 و ص 270 (قسم الکنی)، رقم 107؛ زبده الأقوال فی معرفه الرجال، ص 51، رقم 202؛ الحلی: ترتیب خلاصه الاقوال، ص 77، رقم 63 و الترابی، ص 59، رقم 565-566.
65. الطبری، عمادالدین، ص 50، حدیث 43.
66. برای نمونه رک: شیخ حر العاملی: وسائل الشیعه، ج 5، ص 119، حدیث 6088 (بدون پسوند الاصفهانی)؛ المجلسی: بحارالأنوار، ج 74، ص 266 و الطبرسی، ج 6، ص 425، حدیث 7141.
67. النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 1، ص 255، رقم 698 و الترابی، ص 64، رقم 619.
68. الخطیب البغدادی، ج 5، ص 436، رقم 3021؛‌ فیروزآبادی، ج 1، ص 371 و الزبیدی، ج 3، ص 41، باب الراء.
69. شیخ الطوسی: تهذیب الأحکام، ج 3، ص 86، ح 16 و الترابی، ص 66، رقم 657.
70. المامقانی: تنقیح المقال فی علم الرجال، ج 8، ص 254، ذیل رقم 1714.
71. الصفدی، ج 8، ص 179؛ القمی، شیخ عباس، ج 2، ص 77 و الامین العاملی، ج 2، ص 206.
72. شیخ الطوسی: الرجال، ص 163، رقم 1849 و الموسوی الخوئی، ج 3، ص 173، رقم 1055.
73. التستری، ج 1، صص 700-702، رقم 644 و 645.
74. المامقانی: تنقیح المقال فی علم الرجال، ج 8، ص 335، رقم 1778.
75. الکلینی، ج 6، ص 548، (باب الحمام) ح 14 و ص 551، (باب الورشان) ح 2 و (باب الفاخته و الصلصل) ح 2.
76. همان، ج 3، ص 522، (باب اوقات الزکاه) ح 5.
77. شیخ الطوسی: تهذیب الأحکام، ج 4، ص 214، ح 29.
78. شیخ حر العاملی: وسائل الشیعه، ج 10، ص 44، ح 3 و ص 76، ح 10 و جامع أحادیث الشیعه، ج 9، ص 235، ح 674.
79. الموسوی الخوئی، ج 4، ص 189، رقم 1665؛ النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 2، ص 15، رقم 2057؛ الاردبیلی، ج 1، ص 659؛‌ الجواهری، ص 82 و الترابی، ص 89، رقم 985.
80. شیخ حر العاملی: وسائل الشیعه، ج 10، ص 44، ح 3.
81. شیخ الصدوق: امالی، ص 107، ح 80؛ ص 185، ح 192؛ ص 63، ح 26؛ ص 284، ح 312؛ ص 563، ح 760 و ص 574، ح 787.
82. النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 3، ص 63، رقم 4049. وی همچنین ذیل عنوان عبدالمؤمن بن خلف از حسن بن مهران بدون پسوند الاصبهانی نام برده است. (همان، ج 5، ص 136، رقم 8879).
83. ابن جوزی، ج 3، ص 157.
84. شیخ الصدوق: المعانی الأخبار، ص 121، ح 2 و المجلسی: بحارالأنوار، ج 35، صص 51-52، ح 5.
85. شیخ الصدوق: أمالی، ص 329، ح 390 و النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 3، ص 63، رقم 4049.
86. شیخ الطوسی: الرجال، ص 134، رقم 1389 و ص 198، رقم 2509.
87. النجاشی، ص 151، رقم 396.
88. همان جا.
89. التستری، ج 4، صص 99-100، رقم 2535.
90. المامقانی: تنقیح المقال فی علم الرجال، ج 25، صص 44-46، رقم 7305.
91. البرقی، ص 60، رقم 379؛ ابن داود، ص 86، رقم 545؛ التفرشی، ج 2، ص 180، رقم 1749؛ الاردبیلی، ج 1، ص 289؛ الجابلقی البروجردی، ج 2، ص 18، رقم 6682 و الموسوی الخوئی، ج 8، ص 13، رقم 4168.
92. الاصفهانی،‌حافظ ابی نعیم، ج 1، ص 305؛ المزی، ج 8، ص 156، رقم 1647؛‌ الذهبی: میزان الاعتدال، ج 1، ص 638، رقم 2454؛ العسقلانی: تهذیب التهذیب، ج 3، ص 98 و تقریب التهذیب، ج 1، ص 262، رقم 1675 و لسان المیزان، ج 7، ص 208، رقم 2830.
93. شیخ الطوسی: الرجال، ص 387، رقم 5700.
94. شیخ الطوسی: الفهرست، ص 229، رقم 342.
95. همان جا.
96. الحائری، ج 3، ص 314، رقم 1258 و المامقانی: تنقیح المقال، ج 2، ص 10، رقم 464.
97. ابن شهرآشوب: معالم العلماء، ص 93، رقم 387؛ الجابلقی البروجردی، ج 1، ص 307، رقم 2188؛ الامین العاملی، ج 7، ص 217، رقم 659؛ التستری، ج 5، ص 10، رقم 3125؛ عرفانیان الیزدی، ص 65، رقم 86؛‌النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 4، ص 17، رقم 6072 و فقیه ایمانی، ص 192.
98. البرقی، ص 140، رقم 1623؛ التفرشی، ج 2، ص 301، رقم 2181؛‌الاردبیلی، ج 2، ص 351؛ النوری الطبرسی: خاتمه المستدرک الوسائل، ج 6، ص 151، رقم 301؛ الموسوی الخوئی، ج 9، ص 43، رقم 5000؛‌الترابی، ص 208، رقم 2521.
99. شیخ الطوسی: اختیار معرفه الرجال، صص 18-33، ح 12-47 و همان، ص 24، ح 30.
100. همان، ص 27، ذیل حدیث 38.
101. الحلی: ترتیب خلاصه الاقوال، ص 232، رقم 7. شهید ثانی در کتاب حاشیه ی خلاصه الأقوال آورده است: «ارکان اربعه، سلمان، مقداد، ابوذر و حذیفه بن یمان بودند.» (شهید الثانی: رسائل الشهید الثانی، ج 2، ص 928، رقم 85.)
102. شیخ الطوسی: اختیار معرفه الرجال، ص 23، ح 25.
103. همان، ص 18، ح 13.
104. همان، ص 22، ح 21.
105. همان، ص 23، ح 26.
106. همان، ص 25، ح 33.
107. التستری، ج 11، ص 616، رقم 1170؛ النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم الرجال، ج 8، ص 496، رقم 17543 و مستطرفات المعالی، ص 406، رقم 111.
108. ابن الغضائری، ص 65، رقم 58؛ الحلی: ترتیب خلاصه الأقوال، ص 225، رقم 3 و الحائری، ج 3، ص 391، رقم 1366. همچنین رک: الانصاری، ج 2، ص 123، رقم 125 و الاصفهانی، حافظ ابی نعیم، ج 1، ص 333.
109. الخطیب البغدادی، ج 9، ص 42، رقم 4626.
110. النجاشی، ص 184، رقم 488؛ شیخ الطوسی: الفهرست، ص 221، رقم 326 و الطهرانی: الذریعه، ج 6، ص 337، رقم 1945.
111. الطهرانی: الذریعه، ج 4، ص 157، رقم 766.
112. الموسوی الخوئی، ج 9، صص 266-267، رقم 5442 و صص 268-272، رقم 5442؛ التستری، صص 265-268، رقم 3378 و فقیه ایمانی، صص 189-190.
113. النجاشی، ص 184، رقم 488؛ الحلی: أیضاح الإشتباه، ص 194، رقم 312؛ الحائری، ج 3، ص 391، رقم 1367؛ المامقانی: تنقیح المقال، ج 2، صص 60-61، رقم 5201؛‌ الموسوی الخوئی، ج 9، ص 268، رقم 5447 و النمازی الشاهرودی: مستطرفات المعالی، ص 140، رقم 316.
114. ابن الغضائری، ص 65، رقم 58؛ ابن داود، ص 248، رقم 22 و المجلسی: الوجیزه، ص 89، رقم 856.
115. الخطیب البغدادی، ج 9، ص 48؛ الاصفهانی، حافظ ابی نعیم، ج 1، ص 333 و الصفدی، ج 15، ص 233، رقم 3.
116. شیخ الطوسی: أمالی، مجلس 3، ص 89، ح 137 و شیخ مفید: أمالی، مجلس 38، ص 317، ح 3.
117. ابن ابی شیبه، ج 7، ص 200؛ الطبری، ابن جریر: جامع البیان، ج 27، ص 172 و ج 30، ص 202؛‌ الانصاری، ج 1، ص 363؛ القضاعی، ج 1، ص 289؛ البیهقی، ج 6، ص 228 و الواحدی النیسابوری، ص 35.
118. النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 4، ص 387، رقم 7619.
119. شیخ صدوق: من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 524.
120. النوری الطبرسی: خاتمه المستدرک الوسائل، ج 4، ص 424، رقم 186. همچنین رک: شیخ حر العاملی: وسائل الشیعه (چاپ مؤسسه آل البیت)، ج 30، ص 69، رقم 187 و (چاپ انتشارات اسلامیه)، ج 20، ص 380، رقم 184.
121. الموسوی الخوئی، ج 11، ص 112، رقم 6697 و التستری، ج 6، ص 248، رقم 4195.
122. شیخ مفید: أمالی، ص 134، ح 2.
123. همان جا.
124. البحرانی: حلیه الأبرار، ج 2، ص 228، ح 10 و النوری الطبرسی: مستدرک الوسائل، ج 16، ص 297، ذیل حدیث 1990.
125. الکلینی، ج 1، ص 326، ح 3.
126. همان جا و نیز رک: شیخ المفید: الإرشاد، ج 2، ص 315؛ شیخ الطوسی: الغیبه، ص 198، ح 163؛ الطبرسی، ج 2، ص 133؛ الفتال النیسابوری، ص 247؛ الترابی، ص 279، رقم 3480؛ الاربلی، ج 3، ص 200 و ابن شهرآشوب: مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 524.
127. النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 83، رقم 8628.
128. الاردبیلی، ج 1، ص 504؛ التستری، ج 6، ص 576، رقم 4490 و الموسوی الخوئی، ج 11، ص 323، رقم 7108.
129. الانصاری، ج 1، صص 105-107. شرح حال کامل این مؤلف همراه با بررسی کتاب های او را اکرم ضیاء العمری در مقدمه ی طبقات المحدثین باصبهان آورده است.
130. شیخ الصدوق: خصال، ص 174، ح 230 و علل الشرایع، ج 1، ص 72، ح 1.
131. شیخ الصدوق: عیون أخبارالرضا (ع)، ج 2، ص 108، ح 8.
132. الاصفهانی، حافظ ابی نعیم، ج 2، ص 275؛ سمعانی، ج 1، ص 338 و السهمی، ص 96، رقم 60.
133. البحرانی: غایه المرام، ج 6، ص 276، ح 3؛ النوری الطبرسی: مستدرک الوسائل، ج 5، ص 474، رقم 86؛ شیخ الصدوق: معانی الأخبار، ص 52، رقم 103؛ امالی، ص 20، رقم 90؛ التوحید، ص 311، ح 1 و معانی الأخبار، ص 5، ح 2.
134. النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 96، رقم 8691.
135. شیخ الصدوق: علل الشرایع، ج 1، ص 8، ح 5.
136. شیخ الصدوق: کمال الدین، ص 542، ح 8.
137. النوری الطبرسی: خاتمه المستدرک الوسائل، ج 5، ص 474، رقم 88.
138. الانصاری، ج 2، ص 392، رقم 201؛ الاصفهانی، حافظ ابی نعیم، ج 2، ص 49؛ سمعانی، ج 5، ص 99 و مهدوی: اعلام اصفهان، ج 1، ص 368.
139. الکلینی، ج 6، ص 548، ح 14 و ص 551، ح 2.
140. الموسوی الخوئی، ج 12، ص 114، رقم 7576.
141. المامقانی: تنقیح المقال، ج 2، ص 244.
142. المجلسی: بحارالأنوار، ج 62، ص 19، ح 25 و ص 21، ح 31 و الاردبیلی، ج 1، ص 532 و ج 2، ص 47.
143. الموسوی الخوئی، ج 1، صص 114 و 7576؛ التستری، ج 7، ص 111، رقم 4799؛ النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 212، رقم 9265 و الترابی، ص 295، رقم 3707.
144. شیخ حر العاملی: أمل الآمل، ج 2، ص 181، رقم 548.
145. الخوانساری الاصفهانی، ج 8، ص 149.
146. الحلی: ترتیب خلاصه الأقوال، ص 465، رقم 53؛ صدرالکاظمینی، ج 3، ص 555، رقم 1405 و القمی، شیخ عباس، ج 1، ص 138.
147. الطهرانی: طبقات أعلام الشیعه، ج 1، ص 189.
148. شیخ الصدوق: التوحید، ص 219، ح 11، ص 340، ح 10، ص 221، ح 14 و ص 279، ح 4؛ کمال الدین، صص 292 و 642؛ خصال، ص 29، ح 102، ص 164، ح 216، ص 494، ح 2 و ص 523، ح 13؛ علل الشرائع، ج 1، ص 58، ح 1، ج 2، صص 379 و 488؛ ح 1 و ج 2، ص 488، ح 5 و معانی الأخبار، ص 332، ح 1.
149. شیخ صدوق: کمال الدین، ص 292.
150. شیخ حر العاملی: وسائل الشیعه، ج 5، ص 247، ح 1، ج 10، ص 436، ح 1، ج 12، ص 153، ح 26، ج 16، ص 96، ح 4 و ج 24، ص 109، ح 13.
151. الجابلقی البروجردی، ج 1، ص 178، رقم 958؛ الموسوی الخوئی، ج 13، ص 85، رقم 8279؛ التستری، ج 7، ص 495، رقم 5191 و الترابی، ص 321، رقم 4057.
152. النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 400، رقم 10152.
153. شیخ المفید: أمالی، ص 105، ح 5.
154. همان، ص 105، مجلس 12، ح 12، ص 121، مجلس 14، ح 5، ص 145، مجلس 18، ح 5، ص 152، مجلس 19، ح 3، ص 162، مجلس 20، ح 3 و ص 175، مجلس 22، ح 6 و شیخ الطوسی: أمالی، ص 194، مجلس 7، ح 33. همچنین رک: المجلسی: بحارالأنوار، ج 6، ص 228، ح 58 و ج 22، ص 319، ح 290؛ البحرانی: مدینه المعاجز، ج 1، ص 236، ذیل حدیث 149؛ غایه المرام، ج 3، ص 23، ح 5، ج 4، ص 68، ح 6 و ج 5، ص 244، ح 7؛ حلیه الأبرار، ج 2، ص 228، ح 10 و ص 355، ح 1 و النوری الطبرسی: مستدرک الوسائل، ج 11، ص 91، ح 12494.
155. شیخ المفید: أمالی، ص 161، مجلس 20، ح 4.
156. النوری الطبرسی: مستدرک الوسائل، ج 8، ص 206، ح 9261.
157. شیخ الطوسی: تهذیب الأحکام، ج 3، ص 87، ح 245.
158. الطهرانی: الذریعه، ج 4، ص 431، رقم 1913.
159. الاردبیلی، ج 1، ص 591 و الموسوی الخوئی، ج 13، ص 88، رقم 8290.
160. المامقانی: تنقیح المقال، ج 2، ص 296، رقم 8372؛ التستری، ج 7، ص 498، رقم 5202 و الترابی، ص 322، رقم 4067.
161. الترابی، ص 330، ذیل رقم 4188.
162. البرقی، ص 138، رقم 1596 و میرداماد، ص 152.
163. الحلی: ترتیب خلاصه الأقوال، ص 310، رقم 88 و التستری، ج 7، ص 560، رقم 5300.
164. صفار، ص 3655، ح 22؛ المجلسی: بحارالأنوار، ج 62، ص 17، ذیل حدیث 12 و البحرانی: مدینه المعاجز، ج 5، ص 417، رقم 1754.
165. النجاشی، ص 315، رقم 763 و ابن الغضائری، ص 86، رقم 113.
166. شیخ الطوسی: الفهرست، ص 372، رقم 578.
167. همو: الرجال، ص 436، رقم 6246؛ ابن الغضائری، ص 86، رقم 113 و الحائری، ج 5، ص 231، رقم 2320.
168. النجاشی، ص 315، رقم 863؛ الحلی: إیضاح الإشتباه، ص 256، رقم 529؛ ابن داود، ص 267، رقم 402 و التفرشی، ج 5، ص 294، رقم 6498.
169. النجاشی، ص 315، رقم 863؛ الطهرانی: الذریعه، ج 24، ص 337، رقم 1783 و شیخ الصدوق: من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 467.
170. الموسوی الخوئی، ج 15، صص 46-48، رقم 9555.
171. شیخ الطوسی: إختیار معرفه الرجال، ص 184، رقم 376.
172. همان جا.
173. الموسوی الخوئی، ج 15، ص 218، رقم 19932.
174. التستری، ج 9، ص 52، رقم 6350.
175. همان جا؛ شیخ الطوسی: الرجال، ص 446، رقم 6345؛ الموحد الابطحی، ج 3، ص 413؛ الاردبیلی، ج 2، ص 59؛ المامقانی: تنقیح المقال، ج 2، ص 66، رقم 10302؛ ‌الموسوی الخوئی، ج 15، ص 331، رقم 10102 و الترابی، ص 386، رقم 4959.
176. النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7، ص 23، رقم 12988 و طبری، عمادالدین، ص 233، ح 4.
177. طبری، عمادالدین، ص 233، ح 4 و المجلسی: بحارالأنوار، ج 39، ص 282، ح 65.
178. قصص الأنبیاء، ص 296، ح 399.
179. النجاشی، ص 9، رقم 6.
180. الترابی، ص 419، رقم 5356.
181. المجلسی: بحارالأنوار، ج 17، ص 368 و التستری، ج 9، ص 287، رقم 6763.
182. النجاشی، ص 367، رقم 994 و الحلی: ترتیب خلاصه الأقوال، ص 379، رقم 111.
183. النجاشی، ص 367، رقم 994.
184. همان جا.
185. شیخ الطوسی: الرجال، ص 282، رقم 4100.
186. التستری، ج 9، ص 294، رقم 6783.
187. الاردبیلی، ج 2، ص 122؛ الحائری، ج 6، ص 59، رقم 2655 و ص 62، رقم 2663؛ المامقانی: تنقیح المقال، ج 3، ص 121، رقم 10787 و ص 123، رقم 10802 و الموسوی الخوئی، ج 17، ص 134، رقم 10897 و ص 140، رقم 10908.
188. ابن داود، ص 173، رقم 1396؛ المجلسی: الوجیزه، ص 161، رقم 1686؛ شیخ حر عاملی: الرجال، ص 222، رقم 1310 و 1315؛ الجابلقی البروجردی، ج 1، ص 585، رقم 5612 و 5618 و الترابی، ص 420، رقم 5371.
189. العسقلانی: تهذیب التهذیب، ج 9، ص 179، رقم 315.
190. القمی، ابن شاذان، ص 85، المنقبه 52 و البحرانی: غایه المرام، ج 3، ص 96، ح 1.
191. القمی، ابن شاذان، ص 85، المنقبه 52.
192. شیخ الصدوق: علل الشرائع، ج 1، ص 140، ح 4.
193. شیخ الطوسی: الفهرست، ص 547، رقم 908؛ التفرشی، ج 5، ص 265، رقم 6355 و الموسوی الخوئی، ج 24، ص 51، رقم 15194.
194. النجاشی، ص 380، رقم 1033 و الحلی: ترتیب خلاصه الأقوال، ص 386، رقم 142.
195. النجاشی، ص 381، رقم 1033.
196. شیخ الطوسی: الفهرست، ص 547، رقم 908.
197. همان جا.
198. النجاشی، ص 381؛ الطهرانی: الذریعه، ج 23، ص 236، رقم 8787، ج 5، ص 27، رقم 119 و ج 2، ص 335، رقم 1336 و ابن ندیم، ص 226.
199. ابن داود، ص 177، رقم 1435 و المامقانی: تنقیح المقال، ج 3، ص 146، رقم 11003.
200. المجلسی: الوجیزه، ص 164، رقم 1725؛ شیخ حر عاملی: الرجال، ص 226، رقم 1344؛ الحائری، ج 6، ص 103، رقم 2727؛ المامقانی: تنقیح المقال، ج 3، ص 145، رقم 11003 و التستری، ج 9، ص 391، رقم 6956.
201. الطوسی، ص 549، ح 493 و الراوندی: الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 392، ح 1.
202. النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7، ص 210، رقم 13904.
203. سید بن طاووس: إقبال الأعمال، ج 3، ص 73 و المجلسی: بحارالإنوار، ج 45، ص 64، ذیل حدیث 3؛ البحرانی: عوالم العلوم، ج 17، صص 335-340، ح 1؛ النوری الطبرسی: مستدرک الوسائل، ج 10، ص 408، ح 12266 و جامع أحادیث الشیعه، ج 12، ص 495، ح 4792.
204. التستری، ج 9، ص 504، رقم 7147 و النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7، ص 279، رقم 14257.
205. شیخ الصدوق: أمالی، ص 296، ح 330؛‌ الحلی، ص 375، ح 738، المجلسی: بحارالانوار، ج 39، ص 114، ح 1 و البحرانی: حلیه الابرار، ج 2، ص 223، ح 16 و مدینه المعاجز، ج 1، ص 159، ح 94.
206. الطهرانی: الذریعه، ج 22، ص 331، رقم 7319 و البحرانی: مدینه المعاجز، ج 1، ص 161، ح 95.
207. الاصفهانی، حافظ ابی نعیم، ج 1، ص 242 و مهدوی: اعلام اصفهان، ج 1، صص 6-22.
208. المجلسی: بحارالانوار، ج 47، صص 204-205، ح 46.
209. النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7، ص 346، رقم 14586.
210. بصائر الدرجات، ص 326، ح 15.
211. همان جا.
212. شیخ الصدوق: علل الشرایع، ج 1، ص 72، باب 63، ح 1.
213. همو: عیان اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 84، ح 8، ج 2، ص 108، ح 8، ص 235، ح 17 و ص 236، ح 20-21؛ شیخ حر عاملی: وسائل الشیعه، ج 16، ص 333، ح 4 و المجلسی: بحارالأنوار، ج 4، ص 78، ح 1، ص 85، ح 20 و ج 14، ص 92، ح 2.
214. شیخ الصدوق: التوحید، ص 136، باب 10، ح 8 و عیون اخبارالرضا (ع)، ج 2، ص 108، ح 8.
215. البغدادی، ج 2، ص 483.
216. الطبری، عمادالدین، ص 252، ح 49 و المجلسی: بحارالانوار، ج 7، ص 267، ح 31.
217. النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 8، ص 105، رقم 15706.
218. الطبری، ابن جریر: دلائل الأمامه، صص 546-551، ح 524؛ شیخ الطوسی: الغیبه، صص 273-280، ح 138 و مصباح المتهجد، صص 406-409، ح 144؛ الراوندی: الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 461-462، ح 6؛ سید بن طاووس: جمال الاسبوع، صص 301-306؛ البحرانی: مدینه المعاجز، ج 8، صص 123-131، ح 78؛ المجلسی: بحارالانوار، ج 52، صص 17-23، ح 2 و ج 94، صص 78-83، ح 2 و النوری الطبرسی: مستدرک الوسائل، ج 5، ص 347، ح 7.
219. التستری، ج 11، ص 141، رقم 8505 و النمازی الشاهرودی: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 8، ص 280، رقم 16466.
220. شیخ الصدوق: الفقیه، ج 3، ص 551، ح 4902؛ علل الشرایع، ج 2، ص 514، ح 5 و امالی، ص 662، مجلس 84، ح 896.
221. الترابی، ص 510، رقم 6700.
222. شیخ الصدوق: من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 531.
223. التستری، ج 11، ص 158، رقم 8538.
224. حافظ ابونعیم اصفهانی چنین آورده است: «یوسف بن یحیی بن عبدالله [بن یزید] الاصبهانی ابویعقوب، روی عن محمد بن میمون الخیاط…» (الاصفهانی، حافظ ابی نعیم، ج 2، ص 348.)
225. الاردبیلی، ج 2، ص 426؛ النوری الطبرسی: خاتمه المستدرک الوسائل، ج 5، ص 436، رقم 371 و الموسوی الخوئی، ج 21، ص 187، رقم 13840 و ج 23، ص 100، رقم 14977.

منبع: اعرابی، مهدی، (1390)، مجموعه مقالات همایش پیشینه تشیع در اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، اول.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد