محمد بن جمهور؛ ابو عبدالله، یکی از راویان امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) است. وی کتابهایی مانند «ملاحم»، «نوادر الحج»، «ادب العلم»،[1] «صاحب الزمان»، «وقت خروج قائم(عج)» و «رساله مذهبه» از امام رضا(ع)[2] را تألیف کرده است. ایشان جزو معمرین بوده به طوری که؛ فرزندش؛ یعنی حسن بن محمد بن جمهور، در سن صد و ده سالگی پدرش؛ از او روایت نقل کرده است.[3]
قطعه شعری را به او نسبت دادهاند که در آن؛ حرامهای خداوند را حلال شمرده است،[4] که البته، نسبت این گونه موارد به او ثابت نیست. شاید به همین دلیل، بزرگان دانش رجال؛ او را ضعیفِ در حدیث و دارای مذهب فاسد دانستهاند.[5]
در کتابهای حدیثی؛ از صفوان بن یحیى، فضالة بن أیوب ازدی، محمد بن إسماعیل ابن بزیع، معمر بن خلاد، یونس بن عبد الرحمن، عبد الرحمن بن أبی نجران، حسین بن مختار، حماد بن عثمان، حماد بن عیسى جهنی، و أحمد بن حمزة قمی، محمد بن سنان، سلیمان بن سماعة خزاعی، و… روایت نقل کرده است.
شاگردان او در حدیث شامل: إسحاق بن محمد نخعی، یعقوب بن یزید انباری، معلّى بن محمد بصری و أحمد بن محمد سیاری هستند.[6]
آیت الله خویی به این علت که محمد بن جمهور در سلسله اسناد کتاب «کامل الزیارات» قرار گرفته، وی را مورد تأیید قرار داده و حکم به وثاقت او در حدیث کرده است، اگرچه، همچنان او را فاسد المذهب میدانند.[7]
با تمام این اوصاف، اشخاصی مانند شیخ طوسی که روایاتی را از او نقل کردهاند، به وضعیت حدیثی او آگاه بودهاند؛ لذا روایاتی را از او نقل کردهاند که شائبه غلوّ و تخلیط[8] در آن نباشد. شیخ طوسی درباره نقل روایات او میگوید: روایات بدون غلوّ و تخلیط محمد بن جمهور را عدهای (برای من) نقل کردهاند و آنان این مجموعه روایات را از محمد بن علی بن حسین(شیخ صدوق) و او از … نقل کرده است.[9]
در پایان متذکر میشویم که در بین علمای شیعه؛ شخص دیگری نیز به نام محمد بن أبی جمهور دیده میشود که کنیه پدرش؛ «أبی جمهور» است. ایشان؛ همان محمد بن علی بن ابراهیم بن ابی جمهور أحسائی است که معمولاً به نام «ابن أبی جمهور » نامیده میشود. از مشهورترین کتابهای ایشان، میتوان به کتاب «عوالی اللآلی»[10] اشاره کرد. مرحوم ابن أبی جمهور؛ از دانشمندان و بزرگان حدیثشناس شیعه در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری بوده است.[11]
قطعه شعری را به او نسبت دادهاند که در آن؛ حرامهای خداوند را حلال شمرده است،[4] که البته، نسبت این گونه موارد به او ثابت نیست. شاید به همین دلیل، بزرگان دانش رجال؛ او را ضعیفِ در حدیث و دارای مذهب فاسد دانستهاند.[5]
در کتابهای حدیثی؛ از صفوان بن یحیى، فضالة بن أیوب ازدی، محمد بن إسماعیل ابن بزیع، معمر بن خلاد، یونس بن عبد الرحمن، عبد الرحمن بن أبی نجران، حسین بن مختار، حماد بن عثمان، حماد بن عیسى جهنی، و أحمد بن حمزة قمی، محمد بن سنان، سلیمان بن سماعة خزاعی، و… روایت نقل کرده است.
شاگردان او در حدیث شامل: إسحاق بن محمد نخعی، یعقوب بن یزید انباری، معلّى بن محمد بصری و أحمد بن محمد سیاری هستند.[6]
آیت الله خویی به این علت که محمد بن جمهور در سلسله اسناد کتاب «کامل الزیارات» قرار گرفته، وی را مورد تأیید قرار داده و حکم به وثاقت او در حدیث کرده است، اگرچه، همچنان او را فاسد المذهب میدانند.[7]
با تمام این اوصاف، اشخاصی مانند شیخ طوسی که روایاتی را از او نقل کردهاند، به وضعیت حدیثی او آگاه بودهاند؛ لذا روایاتی را از او نقل کردهاند که شائبه غلوّ و تخلیط[8] در آن نباشد. شیخ طوسی درباره نقل روایات او میگوید: روایات بدون غلوّ و تخلیط محمد بن جمهور را عدهای (برای من) نقل کردهاند و آنان این مجموعه روایات را از محمد بن علی بن حسین(شیخ صدوق) و او از … نقل کرده است.[9]
در پایان متذکر میشویم که در بین علمای شیعه؛ شخص دیگری نیز به نام محمد بن أبی جمهور دیده میشود که کنیه پدرش؛ «أبی جمهور» است. ایشان؛ همان محمد بن علی بن ابراهیم بن ابی جمهور أحسائی است که معمولاً به نام «ابن أبی جمهور » نامیده میشود. از مشهورترین کتابهای ایشان، میتوان به کتاب «عوالی اللآلی»[10] اشاره کرد. مرحوم ابن أبی جمهور؛ از دانشمندان و بزرگان حدیثشناس شیعه در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری بوده است.[11]
[1]. همان.
[2]. شیخ طوسی، الفهرست، محقق و مصحح: آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص 413، المکتبة المرتضویه، نجف، چاپ اول، بیتا.
[3]. رجال نجاشی، ص 337.
[4]. غضائری، احمد بن حسین، کتاب الضعفاء، ص 92، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1364ق.
[5]. ر.ک: نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 337، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ ششم، 1365ش.
[6]. سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 3، ص 486، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، 1418ق.
[7]. خوئی، ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج 15، ص 179، مرکز نشر آثار شیعه، قم، 1410ق.
[8]. اصطلاحی است در علم حدیث به معنای عدم سلامت حدیث است.
[9]. الفهرست، ص 413.
[10]. برخی، این کتاب را «غوالی اللآلی» میگویند.
[11]. موسوعة طبقات الفقهاء، ج 10، ص 244.