شرح و بیان داستان پیدایش مذهب زرتشت کار آسانی نیست و مأخذ موجود در این زمینه چندان روشن و موثق نیست. کتاب مقدس و آسمانی دین زرتشتیان «اوستا» ست و آن مجموعه ای می باشد کمابیش از مطالب مختلف که بدون ارتباط و الصاق با هم در آمیخته شده و در حقیقت باقی مانده از مجموعه بزرگی از یک ادبیات باستانی و کهن است که قسمت عمده آن از میان رفته و نابود شده است. مهمترین قسمت اوستای موجود در زمان ما «یسنا» است و آن مشتمل بر «گاتها» یعنی سرودهای خاص زرتشت می باشد و از آن بعضی اطلاعات موثق و معلومات مطمئن در باب حیات و اندیشه های زرتشت به دست می آید. قسمت های دیگر اوستا یعنی: ویسپرد، وندیداد، پشتها (نغمات ستایش) و خرده اوستا (اوستای کوچک) در مرتبه وثوق و اعتماد به پای «یسنا» نمی رسند، زیرا آن بخش ها در قرون بعد از حیات زرتشت تألیف شده و بیشتر در معرض جرح و تعدیل قرار داشته است.
به هر حال زرتشت پیامبری ایرانی است که آیینی اخلاقی و طریقه یکتاپرستی را رواج داده است. وی خدای کیش خود را «اهورامزدا» لقب داد؛ یعنی «خدای حکیم»، این نام چیزی بود که در زمان او نامی معروف و شناخته شده بود. و همگی اهورامزدا را خدای عالم می دانستند.
از آداب عبادی و اعمال مذهبی کیش اهل زرتشت چیز مهمی باقی نمانده است، همین قدر معلوم است که زرتشت رسوم و مناسک آریایی های قدیم را، که مبتنی بر اعتقاد به سحر و جادو و بت پرستی بود و رو به زوال می رفته، به کلی منسوخ کرده است. چیزی که امروز باقی مانده مراسم پرستش در برابر محراب آتش مقدس است؛ وی در یکی از سروده های خود می گوید: «هنگامی که بر آذر مقدس نیازی تقدیم می کنم خود را راست کردار و نیکو کار می دانم». باید توجه داشت که او خود آتش را نمی پرستیده هر چند پیش از او مردمان آتش را می پرستیدند و پس از او نیز دینش دچار انحراف شد و پیروانش، آتش پرست شدند. (ر.ک: تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، ترجمه علی اصغر حکمت، فصل 12)
کیش زرتشت برای جهان قائل به دو منشأ است: یکی سپنته مئنو که در رأس آن اهورامزدا قرار دارد و دیگری انگره مئنو که فرمان روای آن اهریمن است که بعد به شیطان ملقب شد و شر و پلیدی را آفرید.
اما زرتشتیان به خدایی واحد معتقدند هر چند که دو منشأ برای جهان قائل اند. و به اصطلاح گرفتار شرک در خالقیت شده و توحید ناب را از دست داده اند. در این آیین تنها اهورامزدا پرستش می شود و اهریمن مورد پرستش واقع نمی گردد.
در مورد انسان معتقدند که انسان دو بعد دارد: یکی جسمانی و دیگری روحانی، و تنها بعد روحانی انسان باقی می ماند. و بر این باورند که انسان را آنگاه که مرد، نباید سوزاند چرا که آتش نزد آنان مقدس است و به خاک نیز نمی سپارند از آن رو که خاک را نیز مقدس می دانند. بلکه اجساد انسان را باید در جایی بلند گذاشت تا پرندگان، گوشت های آن را بخورند از آن پس اجساد را در چاهی عمیق فرو ریخت.
دین زرتشت بر اخلاق بسیار تأکید می کند و اخلاق را نیز که ترویج می کند اخلاق فردی است. این دین شریعت و قوانینی که مربوط به زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی انسان باشد، نیست. راه نجات را در سه چیز می داند:
1. پندار نیک؛
2. کردار نیک؛
3. گفتار نیک.
که یادآور قول حضرت علی (ع) است که می فرماید: «الایمان قول باللسان و اقرار بالجنان و عمل بالارکان»
به هر حال هدف از بیان آشنایی اجمالی با آیین زرتشت است. که تمام خوبی ها آن و بیشتر در اسلام نیز هست و آنچه از خرافات و رفتارهای شرک آلود هست در اسلام نیست به طور مثال از آیین های زرتشتی ها احترام به ادرار گاو است. و هدف از چنین مقدمه ای این نبود که شما را با آیین زرتشت آشنا سازیم؛ چرا که مطمئنا شما که به این دین علاقه مند شده اید از این ها آگاهید، و من نیز قصد آگاه کردن شما را نداشتم.
در این جا، آنچه ما را به انگیزه شما هدایت می کند، نوشته و پرسشی است که طرح کرده اید، و از این رو اگر برداشت و تلقی ای ناصواب در مورد شما در ما پدید آمد، مواخذه ما را روا ندارید چرا که توانی بیش از این در درک افکار و منظور شما نداشتیم.
در سؤال گفته بودید که فردی ام مذهبی و خانوده ای به شدت مذهبی رشد یافتم که تا چند صباحی هم کلید دار مسجد محله یمان بودم، اما گویا پس از ورود به دانشگاه و درک این که علاوه بر اسلام ادیان دیگری نیز هست، شیفته دین زرتشت شده و آن را به عنوان دین خود برگزیده اید. حال آنچه به ذهن خطور می کند این است که شما در دوران قبل از ورود به دانشگاه اعمالی را انجام دادید و عقایدی را داشتید که از مردمان اطراف خود برگرفته اید مردمانی که چه بسا در میان آنان افرادی به ظاهر مومن و معتقد بودند اما در رفتار و گفتار، کار دگری می کردند.
به هر حال دین خود را دینی عوامانه و اعمال آن را، اعمالی از سر عادت و روزمرگی می دانید. و گویا بر این باورید که دین اسلام، قادر به پاسخ گویی و رفع نیازهای اخلاقی انسان نیست، و اسلام همان است که آنها می کنند و می گویند.
البته من شما را به چیزی متهم نمی کنم، اما باید این حق را بدهید که فعلا آنچه در دست ماست سؤالی است که شما طرح کرده اید و آنهم آن قدر کلی است که انسان ابتدا در طرح دچار ابهام و سر درگمی می شود. مثلا این ابهام هست که، چرا شما به این دین گرایش یافتید؟ اگر به جهت آن است که دینی اخلاقی است و حرف از کردار و اعمال و گفتار نیک می زند، خوب چرا به ادیان دیگری هم چون بودیزیم، هندوئیزم و یا حتی مسیحیت که خود را سروش محبت می داند گرویده نشدید. اینها ادیانی اند بسیار آموزه های اخلاقی در آنها وجود دارد و حتی در دین بودائی عناصر عرفانی نیز بسیار مشاهده می شود چیزی که مثلا درکشورهای امریکایی و اروپائی بسیاری از جوان ها را به سوی خود می کشد. شاید هم از آن رو است که در مورد دین اسلام تفحص و تحقیق نکرده اید و بنا را بر همان رفتار های عامیانه و برداشت های سطحی مردمان از آن گذاشته اید؟ و شاید هم از آن روست که معتقدید اسلام قادر نیست نیازهای انسان را برآورده سازد؟ که اگر چنین باشد هر کسی می داند که دین زرتشت برای تمام ابعاد انسان برنامه ای ارائه نکرده است و اخلاقی را نیز که ترویج می کند اخلاقی فردی است نه اجتماعی. از اقتصاد و شئونات انسان اجتماعی حرفی نزده و برای بشر سرگردان امروز برنامه ای جامع ارائه نداده است. اما در مقابل اسلام دینی است که در مورد شئونات انسان گفتار و برنامه های هدایتگرانه زیادی دارد و انسان را در هیچ بعدی از زندگی اش سرگردان رها نساخته است.
البته باز هم تاکید می شود قصد ما جسارت و یا اتهامی نسبت به شما نیست. چرا که چون خود حاضر نیستید و تنها نوشتار شما این جاست اگر چنین برداشتی صورت می گیرد چه بسا که ناروا نباشد.
به هر حال اگر توضیح بیشتری می دادید بهتر می توانستیم با هم به گفتگو بنشینیم و از عقاید خود، یکدیگر را آگاه سازیم. اما آنچه از سؤال شما بر می آید این است که شما تصمیم خود را گرفته اید و دین زرتشت را به عنوان کیش خود برگزیده اید و تنها سؤال این است آیا می توانم دینم را عوض کنم یا نه؟ به عبارت دیگر اگر دینم را عوض می کردم در امان هستم یا نه؟ اکنون با وجود آن ابهاماتی که عرض کردم، من در مقام پاسخ گویی به این سؤال برنمی آیم. اما همان طور که از ما خواستید بدون تعصب با شما سخن بگوییم ما نیز از شما می خواهیم چنین کنید و بدون تعصب به آنچه خود دارید بیشتر اندیشه کنید.
دین اسلام هیچ گاه از شما نخواسته در مورد اصول عقاید این دین (یعنی: توحید، نبوت، معاد، عدل، امامت) دست به تقلید بزنید و همواره ما را برانگیخته است تا خود با بررسی و تحقیق به صدق آنها دست یابیم. و لذا به شما توصیه می شود به کتاب های در این زمینه مراجعه کنید- اول از همه امیدوارم قرآن، نهج البلاغه و احادیث پیامبر و امامان شیعه را مطالعه کنید و در آن اندیشه کنید- شما می توانید به کتاب ها و نظرات افرادی نظیر: شهید مطهری، دکتر علی شریعتی، آیت الله جوادی آملی، محمدتقی مصباح یزدی، علامه طباطبائی جعفری، سبحانی و … و نیز افرادی در جهان غرب مانند دکتر هانری کرین، دکتر توشی هیکوایز تسو و دکتر محمد (گری) لگنهاوزن- که وی استاد دانشگاه تگزاس جنوبی در زمینه فلسفه و فردی مسیحی بودند و چند سالی است که شیعه شده اند و به ایران آمده اند-و افراد دیگر مراجعه کنید، تا خدای ناکرده مصداق این شعر نگردیم که:
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
البته من از عارفان و شاعرانی چون حافظ، مولوی، ابن عربی و فلیسوفانی چون ملاصدرا، ابن سینا، سهرودی و دانشمندانی که از ادیان مختلف به دین اسلام گرویده اند سخنی به میان نیارودم. افرادی را نیز که نام بردم از آن رواست که یا کتاب هایشان راحت در دسترس و قابل فهم است و یا این که می توان با آنها در ایران تماس گرفت؛ از آن جمله مثلا دکتر محمد (گری) لگنهاوزن، آقای جوادی آملی، مصباح یزدی … است.
البته امیدوارم که نسبت به این افراد تعصبی نداشته باشید و بدون پیش داوری به سراغ این افراد بروید. هر چند که یک دانشجو در مسیر یافتن حقیقت، نسبت به فرد یا گروهی تعصب نداشته و فقط به دنبال یافتن حقیقت است. چرا که انسان با عقل خود توان تشخیص و داوری را دارد. و از آن رو است که عقل بی محابانه به هر گوشه سر می کشد و در هر مورد نظر می دهد.
بدان امید که همگان به اسلام ناب و حقیقتی ایمان آورده و آنرا بشناسند و خود را از خرافات و کج فهمی هایی که گاه گاهی دامن گیر این دین عزیز می شود رهایی بخشند. و امید است که اگر ما در فهم سؤال شما به خطا رفته ایم، ما را آگاه کرده تا بتوانیم در فضایی بهتر و بدون پیش فرض هایی اشتباه با هم به سخن بنشینیم و گفتگو کنیم.
منابعی برای مطالعه:
1. علامه سید محمد حسین طباطبائی، فرازهایی از اسلام؛
2. علامه سید محمد حسین طباطبائی، شیعه در اسلام؛
3. محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید؛
4. همراه با راستگویان، محمد تیجانی؛
5. آنگاه هدایت شدم، محمد تیجانی؛
6. اقتصاد ما، سید محمد باقر صدر؛
7. شهید مطهری، جهان بینی اسلامی؛
8. شهید مطهری، تکامل اجتماعی انسان؛
9. تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس؛ ترجمه علی اصغر حکمت؛
10. علم اخلاق اسلامی، مهدی نراقی، ترجمه؛ مجتبوبی؛
11. جوادی آملی، دین شناسی، انتظار بشر از دین.
به هر حال زرتشت پیامبری ایرانی است که آیینی اخلاقی و طریقه یکتاپرستی را رواج داده است. وی خدای کیش خود را «اهورامزدا» لقب داد؛ یعنی «خدای حکیم»، این نام چیزی بود که در زمان او نامی معروف و شناخته شده بود. و همگی اهورامزدا را خدای عالم می دانستند.
از آداب عبادی و اعمال مذهبی کیش اهل زرتشت چیز مهمی باقی نمانده است، همین قدر معلوم است که زرتشت رسوم و مناسک آریایی های قدیم را، که مبتنی بر اعتقاد به سحر و جادو و بت پرستی بود و رو به زوال می رفته، به کلی منسوخ کرده است. چیزی که امروز باقی مانده مراسم پرستش در برابر محراب آتش مقدس است؛ وی در یکی از سروده های خود می گوید: «هنگامی که بر آذر مقدس نیازی تقدیم می کنم خود را راست کردار و نیکو کار می دانم». باید توجه داشت که او خود آتش را نمی پرستیده هر چند پیش از او مردمان آتش را می پرستیدند و پس از او نیز دینش دچار انحراف شد و پیروانش، آتش پرست شدند. (ر.ک: تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، ترجمه علی اصغر حکمت، فصل 12)
کیش زرتشت برای جهان قائل به دو منشأ است: یکی سپنته مئنو که در رأس آن اهورامزدا قرار دارد و دیگری انگره مئنو که فرمان روای آن اهریمن است که بعد به شیطان ملقب شد و شر و پلیدی را آفرید.
اما زرتشتیان به خدایی واحد معتقدند هر چند که دو منشأ برای جهان قائل اند. و به اصطلاح گرفتار شرک در خالقیت شده و توحید ناب را از دست داده اند. در این آیین تنها اهورامزدا پرستش می شود و اهریمن مورد پرستش واقع نمی گردد.
در مورد انسان معتقدند که انسان دو بعد دارد: یکی جسمانی و دیگری روحانی، و تنها بعد روحانی انسان باقی می ماند. و بر این باورند که انسان را آنگاه که مرد، نباید سوزاند چرا که آتش نزد آنان مقدس است و به خاک نیز نمی سپارند از آن رو که خاک را نیز مقدس می دانند. بلکه اجساد انسان را باید در جایی بلند گذاشت تا پرندگان، گوشت های آن را بخورند از آن پس اجساد را در چاهی عمیق فرو ریخت.
دین زرتشت بر اخلاق بسیار تأکید می کند و اخلاق را نیز که ترویج می کند اخلاق فردی است. این دین شریعت و قوانینی که مربوط به زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی انسان باشد، نیست. راه نجات را در سه چیز می داند:
1. پندار نیک؛
2. کردار نیک؛
3. گفتار نیک.
که یادآور قول حضرت علی (ع) است که می فرماید: «الایمان قول باللسان و اقرار بالجنان و عمل بالارکان»
به هر حال هدف از بیان آشنایی اجمالی با آیین زرتشت است. که تمام خوبی ها آن و بیشتر در اسلام نیز هست و آنچه از خرافات و رفتارهای شرک آلود هست در اسلام نیست به طور مثال از آیین های زرتشتی ها احترام به ادرار گاو است. و هدف از چنین مقدمه ای این نبود که شما را با آیین زرتشت آشنا سازیم؛ چرا که مطمئنا شما که به این دین علاقه مند شده اید از این ها آگاهید، و من نیز قصد آگاه کردن شما را نداشتم.
در این جا، آنچه ما را به انگیزه شما هدایت می کند، نوشته و پرسشی است که طرح کرده اید، و از این رو اگر برداشت و تلقی ای ناصواب در مورد شما در ما پدید آمد، مواخذه ما را روا ندارید چرا که توانی بیش از این در درک افکار و منظور شما نداشتیم.
در سؤال گفته بودید که فردی ام مذهبی و خانوده ای به شدت مذهبی رشد یافتم که تا چند صباحی هم کلید دار مسجد محله یمان بودم، اما گویا پس از ورود به دانشگاه و درک این که علاوه بر اسلام ادیان دیگری نیز هست، شیفته دین زرتشت شده و آن را به عنوان دین خود برگزیده اید. حال آنچه به ذهن خطور می کند این است که شما در دوران قبل از ورود به دانشگاه اعمالی را انجام دادید و عقایدی را داشتید که از مردمان اطراف خود برگرفته اید مردمانی که چه بسا در میان آنان افرادی به ظاهر مومن و معتقد بودند اما در رفتار و گفتار، کار دگری می کردند.
به هر حال دین خود را دینی عوامانه و اعمال آن را، اعمالی از سر عادت و روزمرگی می دانید. و گویا بر این باورید که دین اسلام، قادر به پاسخ گویی و رفع نیازهای اخلاقی انسان نیست، و اسلام همان است که آنها می کنند و می گویند.
البته من شما را به چیزی متهم نمی کنم، اما باید این حق را بدهید که فعلا آنچه در دست ماست سؤالی است که شما طرح کرده اید و آنهم آن قدر کلی است که انسان ابتدا در طرح دچار ابهام و سر درگمی می شود. مثلا این ابهام هست که، چرا شما به این دین گرایش یافتید؟ اگر به جهت آن است که دینی اخلاقی است و حرف از کردار و اعمال و گفتار نیک می زند، خوب چرا به ادیان دیگری هم چون بودیزیم، هندوئیزم و یا حتی مسیحیت که خود را سروش محبت می داند گرویده نشدید. اینها ادیانی اند بسیار آموزه های اخلاقی در آنها وجود دارد و حتی در دین بودائی عناصر عرفانی نیز بسیار مشاهده می شود چیزی که مثلا درکشورهای امریکایی و اروپائی بسیاری از جوان ها را به سوی خود می کشد. شاید هم از آن رو است که در مورد دین اسلام تفحص و تحقیق نکرده اید و بنا را بر همان رفتار های عامیانه و برداشت های سطحی مردمان از آن گذاشته اید؟ و شاید هم از آن روست که معتقدید اسلام قادر نیست نیازهای انسان را برآورده سازد؟ که اگر چنین باشد هر کسی می داند که دین زرتشت برای تمام ابعاد انسان برنامه ای ارائه نکرده است و اخلاقی را نیز که ترویج می کند اخلاقی فردی است نه اجتماعی. از اقتصاد و شئونات انسان اجتماعی حرفی نزده و برای بشر سرگردان امروز برنامه ای جامع ارائه نداده است. اما در مقابل اسلام دینی است که در مورد شئونات انسان گفتار و برنامه های هدایتگرانه زیادی دارد و انسان را در هیچ بعدی از زندگی اش سرگردان رها نساخته است.
البته باز هم تاکید می شود قصد ما جسارت و یا اتهامی نسبت به شما نیست. چرا که چون خود حاضر نیستید و تنها نوشتار شما این جاست اگر چنین برداشتی صورت می گیرد چه بسا که ناروا نباشد.
به هر حال اگر توضیح بیشتری می دادید بهتر می توانستیم با هم به گفتگو بنشینیم و از عقاید خود، یکدیگر را آگاه سازیم. اما آنچه از سؤال شما بر می آید این است که شما تصمیم خود را گرفته اید و دین زرتشت را به عنوان کیش خود برگزیده اید و تنها سؤال این است آیا می توانم دینم را عوض کنم یا نه؟ به عبارت دیگر اگر دینم را عوض می کردم در امان هستم یا نه؟ اکنون با وجود آن ابهاماتی که عرض کردم، من در مقام پاسخ گویی به این سؤال برنمی آیم. اما همان طور که از ما خواستید بدون تعصب با شما سخن بگوییم ما نیز از شما می خواهیم چنین کنید و بدون تعصب به آنچه خود دارید بیشتر اندیشه کنید.
دین اسلام هیچ گاه از شما نخواسته در مورد اصول عقاید این دین (یعنی: توحید، نبوت، معاد، عدل، امامت) دست به تقلید بزنید و همواره ما را برانگیخته است تا خود با بررسی و تحقیق به صدق آنها دست یابیم. و لذا به شما توصیه می شود به کتاب های در این زمینه مراجعه کنید- اول از همه امیدوارم قرآن، نهج البلاغه و احادیث پیامبر و امامان شیعه را مطالعه کنید و در آن اندیشه کنید- شما می توانید به کتاب ها و نظرات افرادی نظیر: شهید مطهری، دکتر علی شریعتی، آیت الله جوادی آملی، محمدتقی مصباح یزدی، علامه طباطبائی جعفری، سبحانی و … و نیز افرادی در جهان غرب مانند دکتر هانری کرین، دکتر توشی هیکوایز تسو و دکتر محمد (گری) لگنهاوزن- که وی استاد دانشگاه تگزاس جنوبی در زمینه فلسفه و فردی مسیحی بودند و چند سالی است که شیعه شده اند و به ایران آمده اند-و افراد دیگر مراجعه کنید، تا خدای ناکرده مصداق این شعر نگردیم که:
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
البته من از عارفان و شاعرانی چون حافظ، مولوی، ابن عربی و فلیسوفانی چون ملاصدرا، ابن سینا، سهرودی و دانشمندانی که از ادیان مختلف به دین اسلام گرویده اند سخنی به میان نیارودم. افرادی را نیز که نام بردم از آن رواست که یا کتاب هایشان راحت در دسترس و قابل فهم است و یا این که می توان با آنها در ایران تماس گرفت؛ از آن جمله مثلا دکتر محمد (گری) لگنهاوزن، آقای جوادی آملی، مصباح یزدی … است.
البته امیدوارم که نسبت به این افراد تعصبی نداشته باشید و بدون پیش داوری به سراغ این افراد بروید. هر چند که یک دانشجو در مسیر یافتن حقیقت، نسبت به فرد یا گروهی تعصب نداشته و فقط به دنبال یافتن حقیقت است. چرا که انسان با عقل خود توان تشخیص و داوری را دارد. و از آن رو است که عقل بی محابانه به هر گوشه سر می کشد و در هر مورد نظر می دهد.
بدان امید که همگان به اسلام ناب و حقیقتی ایمان آورده و آنرا بشناسند و خود را از خرافات و کج فهمی هایی که گاه گاهی دامن گیر این دین عزیز می شود رهایی بخشند. و امید است که اگر ما در فهم سؤال شما به خطا رفته ایم، ما را آگاه کرده تا بتوانیم در فضایی بهتر و بدون پیش فرض هایی اشتباه با هم به سخن بنشینیم و گفتگو کنیم.
منابعی برای مطالعه:
1. علامه سید محمد حسین طباطبائی، فرازهایی از اسلام؛
2. علامه سید محمد حسین طباطبائی، شیعه در اسلام؛
3. محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید؛
4. همراه با راستگویان، محمد تیجانی؛
5. آنگاه هدایت شدم، محمد تیجانی؛
6. اقتصاد ما، سید محمد باقر صدر؛
7. شهید مطهری، جهان بینی اسلامی؛
8. شهید مطهری، تکامل اجتماعی انسان؛
9. تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس؛ ترجمه علی اصغر حکمت؛
10. علم اخلاق اسلامی، مهدی نراقی، ترجمه؛ مجتبوبی؛
11. جوادی آملی، دین شناسی، انتظار بشر از دین.