« مراحل عرفان » از دیدگاه عارفان به اشکال و گونه هاى مختلف مطرح و به صورت متکثر و متنوع ارائه شده که به برخى از آن مراحل اشاراتى خواهیم داشت : {J هفت شهر عشق J}
از دیدگاه شیخ فرید الدین عطار نیشابورى « هفت مرحله » براى سیر و سلوک عرفانى وجود دارد که عبارتند از :
. 1 طلب : سالک در این مرحله یکسره در جهد و جنب و جوش توأم با صبر و بصیرت یا بیدارى و پایدارى است و سالک هیچ آرامشى در این مرحله ندارد .
. 2 عشق : در این مرحله « عشق مدار » بوده و عقل حسابگر را رها مى کند و با نیروى عشق که سوزنده ، سازنده و گدازنده است و حرارت بخش و سوزآفرین همه مشکلات و آسیب هاى سیر و سلوک را تحمل مى نماید و به پیش مى رود .
. 3 معرفت : سالک در این مرحله در اثر مراقبت نفس و مواظبت بر طاعت الهى از جنبه خلقى و بشرى خویش فانى گشته و در ذات سلطان ازل مستغرق مى گردد و از تجلیات اسمائى بهره مند مى گردد و به « ولایت معنوى » نائل مى شود .
. 4 استغفار : در این مرحله سالک بر اثر رهایى از تعلقات و اعتباریات از وسائل مادى بى نیاز شده و از تجلیات صفاتى حضرت حق سبحانه بهره ور شود .
. 5 تجرید و توحید : در این مرحله سالک ما سواى الهى و کثرات عالم را مستهلک در ذات بى مثال الهى مى بیند و آفتاب درخشنده حق را بر عالم و آدم و جهان پیدا و پنهان پرتو افکن مى بیند .
. 6 حیرت : سالک در این مرحله ، از خویشتن و ماسواى خود یعنى از عالَم آفاق و انفس غافل و بى خبر مى گردد و نمى داند که باقى اند یا فانى ؟ و قلب سالک محل بارقه هاى اسرار و رموز الهى و رازهاى غیبى است و حقایق مرموز معنوى بدون تصرف خیال – بر زبانش جارى مى گردد . یعنى چون انسان قوى و کاملى نشده است جَذبه اى ، خَلسه اى ، هَیَمان شدیدى و حیرت شگفتى برایش روى آورد و مدتى از خود خبر ندارد تا چه رسد به بیرون از وجود خود و . . . .
. 7 فقر و فنا : در این مرحله سالک به مقام تجلى ذاتى حق ( مقام ولایت ) دست یافته و تنها « هستى مطلق » و « وجود ناب » را شهود مى کند و به فناى مطلق مى رسد . این مرحله « وحدت تام » الهى در فناى تام سالک به او روى مى آورد .
آرى سالک پس از پیمایش مراحل و وادى هاى پیشین به مقام « فناى فى اللَّه » مى رسد . در مقام فنا که « دار القرار » و مقصد سیر و سلوک سائران و سالکان و عارفان است ، سالک نه تنها غیر و « ماسوى اللَّه » را نفى مى کند بلکه اصلاً آنها و حتى خود را نمى بیند تا آن را نفى کند یعنى ، نه خود را و نه توحید و فناى خود را نیز نمى بیند یا از فناى خود نیز فانى مى شود و فقط « الله » و هویت مطلقه الهى را مى بنید و با تمام وجود کلمه : « لا اله الا هو » را مى گوید . البته ممکن است حالت بقاء بعد از فنا و صحو بعد از محو نصیب سالک گردد و با دید وحدت ، دوباره به کثرت برگردد و . . . .
{J اسفار چهارگانه از دیدگاه امام خمینى ( ره ) J}
سلوک که عبارت از سیر در مراتب وجود به قصد وصول به کمال و نیل به حقیقت است در بسیارى از نوشته هاى منظوم و منثور امام خمینى ( ره ) متبلور شده است که به برخى از آنها و اشعار دیگران اشاره خواهد شد :
{S گر سالک او منازلى سیر کند # خود مسلک نیستى بود منزل ما S}
1
* * *
{S سالک راه تو ز اول واصل است # کاین ره از سر تا به پایانش تویى S}
2
* * *
{S سالکان راه را محرم شدم # ساکنان قدس را همدم شدم S}
{S خون شدم جوشیده در رگ هاى عشق # در دو چشم عاشقانش نم شدم S}
3
* * *
{S به هنگام خزان در این خراب آباد بنشستم # بهار آمد که بهر وصل او بار سفر گیریم S}
4
و امام ( ره ) در مصباح الهدایه سفرهاى چهارگانه « انسان به سوى خدا » را چنین ترسیم کرده اند :
الف . سیر از خلق به حق مقید نه حق مطلق .
ب . سیر از حق مقید به حق مطلق .
ج . سیر از حق به سوى خلق حقّى به واسطه حق .
د . سیر از خلقى که همان حق است – یعنى از حضرت اعیان ثابته – به سوى خلق یعنى به سوى اعیان خارجى – به وسیله حق – یعنى به وجود حقانى خودش . 5
{J سفرهاى هفت گانه عرفانى از دیدگاه احمد غزالى J}
احمد غزالى در کتاب « بحر الحقیقه » سیر و سلوک را در « هفت بحر » با چینش خاصى ارائه داده است که عبارتند از :
. 1 بحر معرفت : که گوهر آن « یقین » است و این معرفت عبارت است از غرق شدن عارف در وجود ، جمال و کمال او .
. 2 بحر جلال : که گوهر آن حیرت است .
. 3 بحر وحدانیت : که گوهر آن حیات است .
. 4 بحر ربوبیت : که گوهر آن بقاء است .
. 5 بحر الوهیت : که جانمایه آن وصال است .
. 6 بحر جمال : که جان و سرّ آن رعایت است ( استغراق در لطافت و اضافت ) .
. 7 بحر مشاهد : که گوهر آن « فقر » است .
{J اسفار اربعه عرفانى J}
از دیدگاه عارفان در « عرفان عملى » که همان سیر و سلوک است . سالک باید چهار منزل و موقف را پشت سر بگذارد که عبارتند از :
. 1 سفر از خلق به حق
. 2 سفر از حق به حق
. 3 سفر از حق به خلق به وسیله حق
. 4 سفر از خلق به خلق بالحق . 6
{J بطون سبعه به اعتبار باطن وجود انسان J}
که عبارتند از :
. 1 بطن نفس
. 2 بطن عقل
. 3 بطن قلب
. 4 بطن روح
. 5 بطن سِرّ
. 6 بطن خفى
. 7 بطن أَخفى 7
{J استاد علاّمه حسن زاده آملى « چهار منزل » را مطرح کرده اند : J}
که در قالب شعرى ارائه داده اند و آن را چهار اصل براى سالک نیز تعبیر کرده اند :
{S سرمایه راهرو حضور و ادبست # آن گاه یکى همت و دیگر طلبست S}
{S ناچار بُوَد رهرو ازین چار اصو # ورنه به مراد دل رسیدن عجبست S}
( 1 ) دیوان امام ، ص . 44 ( 2 ) دیوان عطار ، ص . 680 ( 3 ) دیوان شمس ، ص . 616 ( 4 ) دیوان امام ، ص 182 ، ( فرهنگ دیوان امام ) . ( 5 ) مصباح الهدایه الى الخلافه و الولایه ، ص 208 – . 207 ( 6 ) شرح مقدمه قیصرى ، صص 668 – 664 ، 875 آشنایى با علوم اسلامى ، بخش عرفان ، ص . 238 ( 7 ) همان ، صص 585 – 561 با توضیح و تفسیر در متن و پاورقى ، لذا خوانندگان به آن مراجعه نمایند .
از دیدگاه شیخ فرید الدین عطار نیشابورى « هفت مرحله » براى سیر و سلوک عرفانى وجود دارد که عبارتند از :
. 1 طلب : سالک در این مرحله یکسره در جهد و جنب و جوش توأم با صبر و بصیرت یا بیدارى و پایدارى است و سالک هیچ آرامشى در این مرحله ندارد .
. 2 عشق : در این مرحله « عشق مدار » بوده و عقل حسابگر را رها مى کند و با نیروى عشق که سوزنده ، سازنده و گدازنده است و حرارت بخش و سوزآفرین همه مشکلات و آسیب هاى سیر و سلوک را تحمل مى نماید و به پیش مى رود .
. 3 معرفت : سالک در این مرحله در اثر مراقبت نفس و مواظبت بر طاعت الهى از جنبه خلقى و بشرى خویش فانى گشته و در ذات سلطان ازل مستغرق مى گردد و از تجلیات اسمائى بهره مند مى گردد و به « ولایت معنوى » نائل مى شود .
. 4 استغفار : در این مرحله سالک بر اثر رهایى از تعلقات و اعتباریات از وسائل مادى بى نیاز شده و از تجلیات صفاتى حضرت حق سبحانه بهره ور شود .
. 5 تجرید و توحید : در این مرحله سالک ما سواى الهى و کثرات عالم را مستهلک در ذات بى مثال الهى مى بیند و آفتاب درخشنده حق را بر عالم و آدم و جهان پیدا و پنهان پرتو افکن مى بیند .
. 6 حیرت : سالک در این مرحله ، از خویشتن و ماسواى خود یعنى از عالَم آفاق و انفس غافل و بى خبر مى گردد و نمى داند که باقى اند یا فانى ؟ و قلب سالک محل بارقه هاى اسرار و رموز الهى و رازهاى غیبى است و حقایق مرموز معنوى بدون تصرف خیال – بر زبانش جارى مى گردد . یعنى چون انسان قوى و کاملى نشده است جَذبه اى ، خَلسه اى ، هَیَمان شدیدى و حیرت شگفتى برایش روى آورد و مدتى از خود خبر ندارد تا چه رسد به بیرون از وجود خود و . . . .
. 7 فقر و فنا : در این مرحله سالک به مقام تجلى ذاتى حق ( مقام ولایت ) دست یافته و تنها « هستى مطلق » و « وجود ناب » را شهود مى کند و به فناى مطلق مى رسد . این مرحله « وحدت تام » الهى در فناى تام سالک به او روى مى آورد .
آرى سالک پس از پیمایش مراحل و وادى هاى پیشین به مقام « فناى فى اللَّه » مى رسد . در مقام فنا که « دار القرار » و مقصد سیر و سلوک سائران و سالکان و عارفان است ، سالک نه تنها غیر و « ماسوى اللَّه » را نفى مى کند بلکه اصلاً آنها و حتى خود را نمى بیند تا آن را نفى کند یعنى ، نه خود را و نه توحید و فناى خود را نیز نمى بیند یا از فناى خود نیز فانى مى شود و فقط « الله » و هویت مطلقه الهى را مى بنید و با تمام وجود کلمه : « لا اله الا هو » را مى گوید . البته ممکن است حالت بقاء بعد از فنا و صحو بعد از محو نصیب سالک گردد و با دید وحدت ، دوباره به کثرت برگردد و . . . .
{J اسفار چهارگانه از دیدگاه امام خمینى ( ره ) J}
سلوک که عبارت از سیر در مراتب وجود به قصد وصول به کمال و نیل به حقیقت است در بسیارى از نوشته هاى منظوم و منثور امام خمینى ( ره ) متبلور شده است که به برخى از آنها و اشعار دیگران اشاره خواهد شد :
{S گر سالک او منازلى سیر کند # خود مسلک نیستى بود منزل ما S}
1
* * *
{S سالک راه تو ز اول واصل است # کاین ره از سر تا به پایانش تویى S}
2
* * *
{S سالکان راه را محرم شدم # ساکنان قدس را همدم شدم S}
{S خون شدم جوشیده در رگ هاى عشق # در دو چشم عاشقانش نم شدم S}
3
* * *
{S به هنگام خزان در این خراب آباد بنشستم # بهار آمد که بهر وصل او بار سفر گیریم S}
4
و امام ( ره ) در مصباح الهدایه سفرهاى چهارگانه « انسان به سوى خدا » را چنین ترسیم کرده اند :
الف . سیر از خلق به حق مقید نه حق مطلق .
ب . سیر از حق مقید به حق مطلق .
ج . سیر از حق به سوى خلق حقّى به واسطه حق .
د . سیر از خلقى که همان حق است – یعنى از حضرت اعیان ثابته – به سوى خلق یعنى به سوى اعیان خارجى – به وسیله حق – یعنى به وجود حقانى خودش . 5
{J سفرهاى هفت گانه عرفانى از دیدگاه احمد غزالى J}
احمد غزالى در کتاب « بحر الحقیقه » سیر و سلوک را در « هفت بحر » با چینش خاصى ارائه داده است که عبارتند از :
. 1 بحر معرفت : که گوهر آن « یقین » است و این معرفت عبارت است از غرق شدن عارف در وجود ، جمال و کمال او .
. 2 بحر جلال : که گوهر آن حیرت است .
. 3 بحر وحدانیت : که گوهر آن حیات است .
. 4 بحر ربوبیت : که گوهر آن بقاء است .
. 5 بحر الوهیت : که جانمایه آن وصال است .
. 6 بحر جمال : که جان و سرّ آن رعایت است ( استغراق در لطافت و اضافت ) .
. 7 بحر مشاهد : که گوهر آن « فقر » است .
{J اسفار اربعه عرفانى J}
از دیدگاه عارفان در « عرفان عملى » که همان سیر و سلوک است . سالک باید چهار منزل و موقف را پشت سر بگذارد که عبارتند از :
. 1 سفر از خلق به حق
. 2 سفر از حق به حق
. 3 سفر از حق به خلق به وسیله حق
. 4 سفر از خلق به خلق بالحق . 6
{J بطون سبعه به اعتبار باطن وجود انسان J}
که عبارتند از :
. 1 بطن نفس
. 2 بطن عقل
. 3 بطن قلب
. 4 بطن روح
. 5 بطن سِرّ
. 6 بطن خفى
. 7 بطن أَخفى 7
{J استاد علاّمه حسن زاده آملى « چهار منزل » را مطرح کرده اند : J}
که در قالب شعرى ارائه داده اند و آن را چهار اصل براى سالک نیز تعبیر کرده اند :
{S سرمایه راهرو حضور و ادبست # آن گاه یکى همت و دیگر طلبست S}
{S ناچار بُوَد رهرو ازین چار اصو # ورنه به مراد دل رسیدن عجبست S}
( 1 ) دیوان امام ، ص . 44 ( 2 ) دیوان عطار ، ص . 680 ( 3 ) دیوان شمس ، ص . 616 ( 4 ) دیوان امام ، ص 182 ، ( فرهنگ دیوان امام ) . ( 5 ) مصباح الهدایه الى الخلافه و الولایه ، ص 208 – . 207 ( 6 ) شرح مقدمه قیصرى ، صص 668 – 664 ، 875 آشنایى با علوم اسلامى ، بخش عرفان ، ص . 238 ( 7 ) همان ، صص 585 – 561 با توضیح و تفسیر در متن و پاورقى ، لذا خوانندگان به آن مراجعه نمایند .