در جنوب غربي اروپا ناحيهاي است كه درياي مديترانه از جنوب و شرق، اقيانوس اطلس از غرب و خليج بيسكاي از شمال، آن را احاطه كرده است و به آن شبه جزيره ايبري[1] ميگويد كه از كوهستانيترين مناطق قاره اروپاست. و در زيبايي به «بهشت روي زمين» معروف شده است.
پس از انحطاط امپراطوي روم اين سرزمين رو به افول نهاد و با تسلط اقوام «ويزيگت» بر آنجا مردم تحت فشار هاي شديد اقتصادي، اجتماعي و مذهبي قرار گرفتند. اسفبارتر از اين زماني بود كه اربابان كليسا نيز دست در دست حاكمان به اين ظلم ها دامن زدند.[2]به اين ترتيب مردم به دنبال دريچهاي بودند كه با نسيم آزادي و عدالت، جسم و روح رنجورشان را نوازش دهد. شنيدن آوازه حكومت اسلامي ـ كه در فاصله نه چندان دور استقرار داشت ـ بذر اميد به آزادي را در دلهايشان افشاند از اينرو از مسلمانان دعوت كردند تا قدم در سرزمين آنها بگذارند.[3]سرانجام در سال 92 هـ . ق مسلمانان عرب و بربرهاي شمال آفريقا تحت فرماندهي «طارق بن زياد» از تنگه ميان مراكش و اسپانيا (تنگه جبل الطارق) وارد اين شبه جزيره شده و در مدت حداكثر پنج سال آن را تسخير كردند.[4]پيروزي سپاه اسلام را در اين جنگ بيشك بايد از نيروي ايمان و شجاعت آنان دانست، هر چند عوامل ديگري از داخل شبه جزيره نيز اين فتح را ياري كردند؛ مانند وضعيت سياسي ـ اجتماعي حاكم بر جامعه و مردم.
پيام اسلام و عملكرد مسلمانان (نرمخويي و مدارا و عدالت مداري) باعث شد تا مردم خيلي راحت مسيحيت تحريف شده را رها كرده و به اسلام بگروند.
سلسله هاي حاكم
حكومت مسلمانان در اندلس، از زمان فتح آن تا شكست كامل حكومت اسلامي در «غرناطه» راه ميتوان به دورههاي زير تقسيم كرد:
1. اندلس جزيي از حكومت شام
در اين دوره، كه از فتح اندلس و تأسيس حكومت اسلامي در آن (92 هـ) آغاز ميشود و در سال 138 هـ .ق به پايان ميرسد، اندلس زير نظر حكومت بني اميه در شام بود و فرمانروايش گامي مستقيم از شام و زماني به واسطه حاكم شمال آفريقا ـ كه خود جزيي از حكومت اموي شام بود ـ انتخاب ميشد.
2. حكومت مستقل بني اميه در اندلس
در سال 132 هـ .ق بني عباس قدرت را به دست گرفنتد و لذا يكي از افراد خاندان اموي به نام عبدالرحمن بن معاويه از راه آفريقا وارد اندلس شد و حكومت مستقل اموي اندلس را در سال 138 هـ .ق بنياد نهاد. اين حكومت تا سال 422 هـ .ق ادامه داشت.[5]3. ملوك الطوايفي اوّل
پس از نمايان گشتن سستي و بيلياقتي كه در زواياي حكومت اموي اندلس رسوخ كرده بود، از نخستين سالهاي قرن پنجم هجري حكومتهاي مستقل در نقاط مختلف، پي در پي ظهور كردند و در مجموع 26 حكومت مستقل بوجود آمدند كه هر يك براي گسترش قلمرو خود با همسايگانش درگير بود. براي دستيابي به مقصود خويش به مسيحيان شمال باج ميداد تا همكاري آنان را جلب كند و البته آنان هم از فرصت استفاده كرده، و چون مار زخم خورده عقدة شكستهاي چند ساله را از دل گشودند و انتقامهاي سختي گرفتند.[6]4. مرابطين:
پيروان عبدالله بن ياسين بودند كه در جنگ با مسيحيان و ديگر حكومتها پيروزي بدست آورند.
5. ملوك الطوايفي دوّم
با سست شدن پايههاي حكومت مرابطين در اواخر دوره فرمانروايي آنها دوباره دولتهاي مستقل و كوچك قد علم كردند و آهنگ جدايي نواختند.
6. موحدون
اين سلسله كه در شمال افريقا پايه گذاري گرديده بود در سال 541 هـ .ق وارد شبه جزيره ايبري شد و با شكست مرابطين و ديگر دولتهاي كوچك، حكومت را به دست گرفت و در طول 127 سال اندلس را به آرامش نسبي رساند.[7]7. ملوك الطوايفي سوّم
با شكست موحدون از مسيحيان و تضعيف دولت مركزي براي بار سوّم دولتهاي كوچك در گوشه و كنار اندلس سر بر آوردند كه به رقابت با هم پرداختند اين بهترين فرصت را براي پادشاهان مسيحي فراهم كرد تا ضربه نهايي را بر پيكر حكومت اسلامي در اندلس وارد سازند، به طوري كه در پايان قرن هفتم هجري، تنها «غرناطه» به عنوان آخرين دژ اسلام در اندلس باقي ماند و آن هم در سال 897 هـ .ق پروندهاش بسته شد.[8] و بدين ترتيب اندلس اسلامي از اوج تمدن به ورطة جهل و بيخبري و ويراني سقوط كرد و از قافلة دانش و تمدن قرنها فاصله گرفت.[9]چرا شكست؟
هر مسلمان بيدار دلي با نظر كردن به حكومت اسلامي اندلس از خود ميپرسد: چرا حكومت اسلامي در اندلس از اوج قدرت به حضيض ذلت كشيده شد و به روز سياه نشست؟ براي يافتن جواب به عناوين آنچه كه به آن دست يافتيم اشاره مينماييم:
1. اختلاف و تفرقه؛ 2. فساد اخلاقي؛ 3. خشونت كليسايي.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سيماي اندلس، تاليف علي محمدي
2. دولت امويان در اندلس، ترجمه محمد سپهري.
3. آندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا، تاليف محمدابراهيم آيتي.
پي نوشت ها:
[1] . Ibria
[2] . ر.ك: گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه محمد تقي فخر داعي گيلاني.
[3] . ر.ك: منتسكيو، روح القوانين، ترجمه علي اكبر مهتدي، ص 785، و مونتگومري وات، اسپانياي اسلامي، ترجمه محمدعلي طالقاني، ص 11 و 12.
[4] . ارسلان، شكيب، تاريخ فتوحات اسلامي و اروپا، ترجمه علي دواني، ص 45 و 46.
[5] . اندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا، ص 42 ـ 95.
[6]. همان، ص 113 ـ 114.
[7] . همان، ص 161 ـ 164.
[8] . همان، ص 194 ـ 198.
[9] . ارسلان، شكيب، تمدن اسلام و عرب، ص343.