خانه » همه » مذهبی » مصاديق اهل بيت در آيه ي تطهير

مصاديق اهل بيت در آيه ي تطهير

مصاديق اهل بيت در آيه ي تطهير

عموم مفسران غيرشيعه بر اين باورند كه اين آيه ي شريف، همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را نيز شامل مي شود، آلوسي در تفسير خود آورده است:

05069 - مصاديق اهل بيت در آيه ي تطهير
05069 - مصاديق اهل بيت در آيه ي تطهير

 

نويسنده: سيدكمال حيدري

 


عموم مفسران غيرشيعه بر اين باورند كه اين آيه ي شريف، همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را نيز شامل مي شود، آلوسي در تفسير خود آورده است:
آنچه به نظر من مي رسد اين است كه منظور از اهل بيت، كساني هستند كه بيشترين رابطه را با آن حضرت داشته اند و رابطه ي خويشاوندي نزديكي ميان آنها برقرار بوده، به گونه اي كه عرفاً، سكونت آنها در يك منزل بي اشكال به نظر آيد و آنان عبارتند از: همسران آن حضرت و چهار نفر اصحاب عبا و علي (‌كرم الله وجهه) كه خويشاوندي نزديكي با رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) داشت و در دامان آن حضرت پرورش يافته بود و هيچ گاه از آن حضرت جدا نگرديد و آن حضرت نيز در كودكي همچون فرزند خويش با او رفتار كرد و در بزرگسالي، او را داماد خويش قرار داد. (1)
دلايل كساني كه بر اين باورند، از چند جهت قابل بررسي است:

نخست:

روايتي كه عكرمه و سعيد بن جبير از ابن عباس نقل كرده و شأن نزول اين آيه را درباره ي همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دانسته اند، چنان كه عكرمه در كوچه و بازار فرياد مي زد: (2) «هر كه مي خواهد اهل بيت را بشناسد، بداند كه اين آيه درباره ي همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده است.» (3)
و در جاي ديگر گفته است: «اين گونه كه شما عقيده داريد نيست، بلكه منظور آيه، همسران پيامبر است.» (4)
در اينجا نكاتي چند را درباره ي روايت پيش گفته يادآور مي شويم:
1. در بررسي عقيده عكرمه، پيش از هر چيز بايد به ارزيابي افكار و سخنان و انگيزه هاي او بپردازيم. چنان كه مي دانيم، او از خوارج بود.
و موضع خوارج در برابر امام علي (عليه السلام) مشخص و معلوم است. اگر عكرمه، نزول آيه ي تطهير را درباره ي اهل بيت كه علي (عليه السلام) نيز جزء آنهاست، مي پذيرفت، با دست خود تيشه بر ريشه ي عقايدي زده بود كه طغيان خوارج در برابر حضرت و مقابله با او را موجب شده و به شهادت رساندن ايشان را توجيه مي كرد. (5)
از سوي ديگر، دروغ بستن او به مولايش ابن عباس، زبانزد است و بزرگاني كه مي خواستند غلامان خود را از دروغ بستن به خويش برحذر دارند، عكرمه را مثال مي زدند؛ براي نمونه، سعيد بن مسيب به غلام خويش كه «برد» نام داشت، چنين مي گويد: «اي برد! مبادا همان گونه كه عكرمه بر ابن عباس نيت دروغ داد، تو نيز بر من دروغ بندي.» (6)
همچنين، از محمد بن سيرين درباره ي عكرمه پرسيدند، گفت: «خوش ندارم كه در ميان اهل بهشت، دروغگويي حضور داشته باشد.» (7)
عطاء نيز درباره ي او گفته است: «او دروغگو و كذّاب است.» (8)
از طرفي، فرزند ابن عباس، علي بن عبدالله بن عباس تلاش مي كرد او را از دروغ بستن به پدرش باز دارد و از ابزار تأديب و تنبيه نيز در اين راه استفاده مي كرد، چنان كه عبدالله بن ابي حارث گويد:
«به نزد علي بن عبدالله بن عباس رفتم و ديدم كه عكرمه را كنار در به ريسمان بسته اند. گفتم: آيا اين گونه با غلام خود رفتار مي كنيد؟ ‌علي بن عبدالله بن عباس گفت: بسته ام او را، زيرا او به پدرم نسبت دروغ مي دهد.» (9)
اكنون پرسش آن است كه آيا مي توان به روايت چنين كسي كه در دروغگويي و كينه توزي با اميرمؤمنان (عليه السلام) زبانزد است، اعتنا كرده و آن را در برابر ده ها روايات متواتر كه برخي از آنها را همگان صحيح مي دانند، قرار داد؟
بنابراين حديثي با اين مضمون كه از ابن عباس روايت شده، از طريق عكرمه است كه دروغ بستن او به مولايش ابن عباس آشكار است؛ اما درباره ي روايتي كه سعيد بن جبير با همين مضمون، مستقيماً از ابن عباس نقل كرده، احتمال بسيار وجود دارد كه به واسطه ي عكرمه بوده و در سلسله ي راويان تغيير تحريفي روي داده باشد؛ زيرا ديگر كساني كه اين روايت را از ابن عباس نقل كرده اند، يعني ابن ابي حاتم، ابن عساكر، ابن جرير، ابن مردويه، همگي آن را به واسطه ي عكرمه از ابن عباس روايت كرده اند. (10)
افزون بر اين، احاديث و روايات متعددي كه از ابن عباس و ديگران با موضوع نازل شدن آيه ي تطهير درباره ي پنج تن (عليهم السلام) نقل كرديم، روايت عكرمه را رد مي كند و اين روايت، هرگز قدرت مقابله با آن روايات را ندارد.
2. دقت و تأمل در متون و احاديث وارد شده درباره ي اهل بيت، اعم از احاديث مرتبط با آيه ي تطهير و يا روايات ديگري مانند حديث ثقلين، حديث مباهله و… بيانگر آن است كه در كاربردهاي عام زبان عربي، واژه ي «اهل» به معناي همسران نمي باشد، مگر آنكه مجازاً به اين معنا به كار رود كه در اين صورت نيز به صفت، قيد يا قرينه ي متصل يا منفصلي نياز دارد كه كاربرد آن بدين معنا را تبيين كند و چنان كه در سخن پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب به امّ سلمه مي بينيم، چنين قرينه اي وجود ندارد. آنجا كه امّ سلمه پرسيد: «اي رسول خدا! آيا من از اهل بيت نيستم؟ » و حضرت فرمود: «نه، تو از اهل خير هستي. تو همسر پيامبر هستي.» (11)
همچنين، مسلم در صحيح آورده است كه از زيد بن ارقم پرسيدند: «اهل بيت آن حضرت چه كساني هستند؟ ‌آيا همسران او، اهل بيت هستند؟ »
زيد پاسخ داد: «نه، به خدا سوگند، همسر مرد، مدتي در كنار او مي ماند و چه بسا او را طلاق دهد و او به نزد پدرش و خاندانش بازگردد.» (12)
دليلي كه زيد بن ارقم آورده نشان مي دهد كه در گفته پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، چنين قرينه اي كه دلالت بر همسران داشته باشد، وجود ندارد. پس بعيد نيست كه منظور از «اهل» تنها كساني باشند كه رابطه و پيوند خويشاوندي ثابت و نامتغير دارند كه از ميان رفتني نيست؛ اما همسر، هر چند به مرد نزديك است، اما چنان كه زيد گفته است، رابطه ي خويشاوندي و قرابت او با عواملي چون طلاق و… از ميان رفتني است. (13)
از طرفي، هيچ كس با نظر عروة بن زبير و عكرمه مبني بر اينكه آيه ي درباره ي همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده، موافق نبوده است، بلكه:
به عكس، عقيده و باور رايج در آن زمان، برخلاف نظر آنها بوده است، چنان كه از جمله اي كه در پاسخ به ديگران بيان كرده نيز چنين برمي آيد، آنجا كه گفته است: اين گونه كه شما عقيده داريد نيست، بلكه منظور، همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است. (14)

دليل دوم:

عبارت است از متون و روايات مورد ادعا كه به جز علي و فاطمه و دو فرزند آنها (عليهما السلام)، امّ سلمه يا واثلة بن اسقع را نيز از مصداق هاي اهل بيت مي داند. براي مثال از امّ سلمه روايت شده كه گويد:
آيه ي «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» در خانه ي من نازل گرديد. رسول خدا، كسي را در پي علي و فاطمه و حسن و حسين فرستاده و چون آمدند، گفت: «اينها اهل بيت من هستند». من عرض كردم: اي رسول خدا! آيا من از اهل بيت نيستم؟ فرمود: «چرا، ان شاءالله» (15).
و از اوزاعي روايت شده كه يكي از رجال ما به نام ابوعمار گفت: از واثلة بن اسقع ليثي شنيدم كه گفت:
در پي علي آمدم و او را نيافتم. فاطمه گفت: ‌به نزد رسول خدا رفته است تا او را فراخواند. بنشين.
پس علي به همراه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمدند و وارد شدند. من نيز به همراه آنها داخل شدم. رسول خدا، حسن و حسين را نزد خود خواند و هر يك را بر يكي از زانوان خود نشاند و فاطمه و همسرش را نيز به دامان خويش نزديك كرد. پس جامه اي به دور آنها پيچيد، در حالي كه من در گوشه اي نشسته بودم. سپس فرمود:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» خداوندا، اينها اهل من هستند و اهل من، سزاوارترند.
عرض كردم: اي رسول خدا! آيا من نيز از اهل تو هستم؟ فرمود: «تو هم از اهل من هستي». اين يكي از بزرگ ترين خواسته ها و آرزوهاي من بود. (16)
متوني از اين قبيل، دليل ديگري است مبني بر اينكه آيه ي تطهير، جز كساني كه شيعيان معتقدند، ديگران را نيز شامل مي شود.
در پاسخ بايد گفت كه اين دليل نيز قابل قبول نيست؛ زيرا احاديثي كه با اين مضمون بيان شده و مجموع آنها به ده حديث هم نمي رسد، ياراي مقاومت در برابر متون و روايات متعدد ذكر شده را ندارند، چرا كه استناد به احاديث داراي سند ضعيف، معقول نيست و آنچه «صحيح» نام دارد نيز خبر واحدي است كه نمي تواند در برابر اخبار و احاديث متواتر، قد علم كند، چنان كه آلوسي در تفسير خود آورده است:
اخبار و احاديثي كه موضوع گرد آمدن علي و فاطمه و دو فرزند آنان در زير عبا به وسيله ي پيامبر و فرمايش آن حضرت: «خداوندا! اينها اهل بيت من هستند» و دعا كردن آن حضرت براي آنها و قرار ندادن امّ سلمه در زير عبا را نقل كرده اند، پر تعدادتر از آن است كه قابل شمارش باشد و معناي اهل بيت در اينجا، معنايي خاص و ويژه است و منظور از آنان، كساني هستند كه در زير عبا بودند و همسران پيامبر جز آنها نيستند. (17)
همسران پيامبر، خود نيز در روايات مختلف و با سلسله ي سندهاي متعدد، ‌به اين مطلب اشاره كرده اند كه به برخي از آنها اشاره كرديم. (18)
از سوي ديگر، روايتي كه واثلة بن اسقع را جزء اهل بيت مي داند نيز نمي تواند در برابر روايات صحيحي كه از خود وي نقل شده و عبارت انتهايي در آن وجود ندارد، قرار گرفته و قابل توجه باشد. «گفتم: اي رسول خدا، آيا من نيز از اهل تو هستم؟ فرمود: «تو هم از اهل من هستي» و اين از بزرگ ترين آرزوهاي من بود.» (19)
آنچه هنگام مشاهده ي اين بخش هاي افزوده شده بر احاديث، به ذهن خطور مي كند آن است كه اينها همه ساخته و پرداخته ي اطرافيان حكمرانان بوده است، همان ها كه تلاش مي كردند با افزودن بر متون و احاديث شريف نبوي يا كاستن از آنها، از شأن و منزلت خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بكاهند و اگر جز اين بود و واثله، جزء مصاديق آيه ي تطهير قرار گرفته بود، ممكن نبود كه از چنين شرافت و كرامت بزرگي غفلت كند و يا آن را به فراموشي سپارد و در احاديث صحيحي كه راويان معتبر از خود او نقل كرده اند و برخي از آنها را از نظر گذرانديم، آن را ذكر نكند.

دليل سوم:

همگوني سياق آيات قبل و پس از آيه ي تطهير: و اين مهم ترين دليل است كه مدعيان براي استدلال به اينكه همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از مصاديق آيه ي تطهير هستند، از آن استفاده مي كنند. بدين ترتيب كه به نظر آنها، آيه ي تطهير در ميان آيات 28 تا 34 از سوره ي احزاب آمده است و اين آيات شريف، در ابتدا پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را خطاب قرار داده و به ايشان فرمان مي دهد كه از همسران خود بخواهد كه ميان دنيا و آخرت، يكي را انتخاب كنند: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ…» در ادامه، همسران ايشان مورد خطاب قرار گرفته، پند و اندرزهايي به آنان گوشزد شده و به آنان يادآوري شده كه آنها با ديگر زنان مسلمان تفاوت دارند و كار خير آنان، اجر مضاعف دارد، همچنان كه گناه و خطاي آنان نيز دو چندان عقوبت در پي خواهد داشت. آيه ي تطهير نيز در ميان همين آيات آمده و يكي از آياتي است كه شأن و جايگاه همسران پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را بيان مي كند. براساس ادعاي اين افراد، همگوني سياق آيات، دليلي است كه براي تعيين مصاديق اهل بيت كفايت مي كند و دست كم، همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز جزء مصاديق اهل بيت هستند.

پاسخ

مسئله ي «همگوني سياق آيات» نيز با چندين اشكال مواجه است:
1. شرط لازم براي آنكه مسئله همگوني سياق را در سخن معتبر بدانيم آن است كه نسبت به يكپارچگي مضمون آن سخن آگاهي داشته باشيم، به گونه اي كه هر يك از اجزاء آن، به وجود قرينه اي با بخش ديگر ارتباط معنايي داشته باشد. پس واضح است كه احتمال چندگانگي در جملات و عبارات به تنهايي براي بي اعتبار كردن مسئله همگوني سياق كافي است.
در مورد آيات شريف قرآن نيز تنها در صورتي مي توانيم آنها را قرينه اي براي يكديگر و مصداقي از همگوني سياق كلام بدانيم كه ثابت شود آن عده از آيات، به يكباره و در يك مناسبت نازل شده اند.
از طرفي، بديهي است كه ترتيب آيات قرآن كريم، بر اساس زمان نزول انجام نگرفته و چه بسا آيه اي مدني، در ميان آيات مكي و يا بالعكس، قرار گرفته باشد. و با نگاهي گذرا به شأن نزول بسياري از آيات قرآن، اين موضوع به سادگي آشكار مي شود.
بدين ترتيب، قرار گرفتن آيه ي تطهير در ميان آيات مربوط به همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، دليلي بر اينكه به همراه آن آيات نازل شده باشد، نيست تا بتوان موضوع همگوني سياق را در تعيين مصداق اهل بيت مورد توجه قرار داد. از طرفي، اثبات اينكه آيه ي تطهير به همراه آيات قبل و پس از آن به يكباره نازل شده باشد، بسيار دشوار است و روايات متواتري كه در همه ي طبقات رجال رواياتي متعدد دارند و بدان ها اشاره كرديم، براي نفي اين احتمال كافي است و تصريح مي كند كه آيه ي تطهير، مستقل از آيات پيش و پس از آن، به تنهايي نازل شده است.
افزون بر اين، رواياتي وجود دارد كه نشان مي دهد آيه ي تطهير، مدتي كه چندان هم كوتاه نيست، پيش از آيات مربوط به همسران پيامبر نازل شده است، چرا كه پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، نخستين بار آيه ي تطهير را هنگام ازدواج فاطمه و علي (عليهما السلام) تلاوت كردند و در ادامه نيز تا چهل روز پس از آن، هر صبحدم بر در خانه ي آن دو ايستاده و ندا مي دادند: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً». از سوي ديگر، مفسران بر اين عقيده هستند كه آيات مربوط به همسران پيامبر، پس از ازدواج آن حضرت با تعدادي از آنها نازل شده است، به طوري كه برخي از آنها، تعداد همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را در هنگام نزول اين آيات، نُه نفر دانسته اند (20) و هيچ يك از مفسران در اينكه «حفصه» در زمان نزول آيات، همسر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده و از جمله زناني است كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، مطابق با آيات مذكور، او را مخيّر كرد كه ميان دنيا و آخرت، يكي را برگزيند، ترديد ندارند. (21)
مطابق با نقل طبري و ديگر تاريخ نگاران، ‌ازدواج پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با حفصه در سال سوم هجرت و پيش از جنگ احد بوده است (22) و اين تاريخ، تقريباً يكسال يا بيشتر، پس از ازدواج فاطمه بوده است. (23)
با توجه به روايت هاي نقل شده از امّ سلمه كه آيه ي تطهير در خانه ي او نازل شده است، مي توان دريافت كه اين آيه به تنهايي نازل شده است، چنان كه حال و هواي پياده شده در اين روايت ها، اعم از گرد آوردن اهل خانه، قرار دادن آنان در زير عبا، بازداشتن امّ سلمه از حضور در كنار آنان و ديگر شواهد نيز همگي بر اين موضوع صحه مي گذارد. (24)
بدين ترتيب، حتي اگر اين ارزيابي ها دقت و طعيت كامل نيز نداشته باشد، دست كم احتمال و ترديدي ايجاد مي كند كه ما را از قائل شدن به همگوني سياق آيات باز مي دارد.
2. تمامي ضمايري كه در آيات مربوط به همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده مونث هستند، به جز ضمايري كه در آيه تطهير آمده است. آنجا كه خداوند متعال مي فرمايد: «يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْکُنَّ… وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْکُنَّ… يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُن… إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ… وَ قُلْنَ… وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِکُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ… وَ أَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَ آتِينَ الزَّکَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» و در ادامه نيز آمده است: «وَ اذْکُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِکُنَّ مِنْ آيَاتِ…» و آيه ي تطهير در ميان اين آيات شريف، با ضماير مذكور آمده است.
افزون بر آن، لحن كلام و نوع خطاب نيز در همه ي آيات با آيه ي تطهير تفاوت دارد، به گونه اي كه همه ي آيات تصريح دارند كه دستيابي همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به پاداش مضاعف و يا عذاب دوچندان، به خود آنان و اراده و انتخابشان بستگي دارد، چنان كه مي فرمايد: «إن كُنتُنَّ… و إن كُنتُنَّ… مَن يأتِ…» در بقيه ي موارد نيز اين گونه است؛ اما آنجا كه به اهل بيت مربوط مي شود، بيان مي فرمايد كه اراده ي الهي و نه اراده ي آنان، اين گونه مقرر فرموده كه پليدي را از آنان دور و آنها را پاكيزه و مطهر گرداند.
و چگونه ممكن است كه اراده ي الهي كه حتمي و تخلف ناپذير است، بري بودن همسران پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و پاك شدن آنان از همه ي آلودگي ها و پليدي ها را مقرر كرده باشد، حال آنكه در آيات پيشين اين احتمال به قوت خود باقي است كه چه بسا آنان در دام دنيا و زيورهاي آن گرفتار آيند. بديهي است كه اين احتمال، با تعلق اراده ي قطعي الهي مبني بر پاك گرداندن اهل بيت، مطابقت و همگوني ندارد.
اين نكته ما را به اثبات اينكه آيه ي تطهير به تنهايي نازل شده و موضوعيت مستقل داشته است، نزديك تر مي كند. حتي اگر به همراه اين آيه آيات ديگر نيز نازل شده باشد، شأن نزول آن با آيات پيش و پس از آن تفاوت دارد، چرا كه لازمه ي همگوني سياق آن است كه از يك سو، ضماير به كار رفته در همه ي عبارات يكسان بوده و از سوي ديگر، لحن كلام و نوع خطاب نيز يكسان و متحد باشد كه چنين مشخصه اي را در آيات مذكور مشاهده نمي كنيم. از اين رو، فخر رازي به ناچار، آيه ي تطهير را برخلاف آنچه كه ظاهر عبارات آن اقتضا مي كند، معنا كرده است. آنجا كه مي گويد:
معناي آيه آن است كه خداوند از امر و نهي كردن به شما (همسران پيامبر) سودي نمي برد و آنچه كه شما انجام دهيد، سودي به او نمي رساند، بلكه به نفع خود شماست و فرمان خداوند با توجه به مصلحت خودتان بوده است. (25)
اما پرسشي كه ممكن است در اينجا به ذهن برسد آن است كه: اگر آيه ي تطهير به همراه آيات قبل و بعد از آن نازل نشده كه به احتمال قوي چنين است، و يا اينكه با آن آيات نازل شده؛ اما شأن نزول آن متفاوت است؛ چه تناسبي وجود دارد كه اين آيه در ميان آيات مربوط به همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) قرارگيرد؟
پاسخ هاي مختلفي به اين پرسش داده شده است كه ما به آوردن يكي از آنها بسنده مي كنيم: از دقت و تأمل در ساختار و محتواي اين آيات شريف چنين برمي آيد كه همسران پيامبر، يا دست كم برخي از آنها:
نسبت به تنگناها و دشواري هاي كه زندگي در خانه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) برايشان به همراه داشت ابراز نارضايتي مي كردند. به آن حضرت شكايت مي بردند و پيشنهاد مي كردند كه گشايشي در زندگي آنها ايجاد نموده و آنان را از نعمت ها و زينت هاي زندگي مادي بهره مند كند. خداوند سبحان نيز آن حضرت را فرمان داد كه همسران خود را مخيّر گرداند كه يا ايشان او را ترك كنند و به آنچه مي خواهند، برسند و يا در كنار آن حضرت باقي بمانند و با وضع موجود بسازند. (26)
متون و روايات بسياري در بيان شأن نزول اين آيات آمده كه علت نزول اين آيات را بدرفتاري برخي از آنها نسبت به پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) برشمرده است، به گونه اي كه برخي از آنان، رسول خدا را به خشم آورده و در طول روز آن حضرت را تنها مي گذاشتند تا نفقه بيشتري بستانند. از جمله اين روايات، حديثي است كه بخاري و ديگران در صحيح نقل كرده و آورده اند:
هنگامي كه همسر عمر درباره ي رفتار همسران پيامبر با آن حضرت، به عمر توضيح مي داد، عمر رو به حفصه، دختر عمر و همسر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) كرد و گفت: آيا به نزد رسول خدا بازمي گردي؟
حفصه گفت: بله، اما هريك از ما، در طول روز ايشان را تنها مي گذارد.
(عمر) گفت: هر يك از شما چنين كند، ناكام و زيانكار خواهد بود. آيا خود را از خشم خداوند كه بر اثر خشم پيامبرش فرو خواهد آمد، در امان مي بينيد؟ هركه گرفتار خشم خدا شود، هلاك گردد. (27)
همچنين، مسلم در صحيح به نقل از جابربن عبدالله انصاري آورده است:
«ابوبكر به نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد، در حالي كه عده اي بر در خانه ي حضرت نشسته بودند. ابوبكر اجازه ي ورود خواست؛ اما حضرت اجازه نفرمود. سپس عمر نيز آمد و اجازه خواست؛ اما به او هم اجازه داده نشد. اندكي بعد به ابوبكر و عمر اجازه فرمود و آنها وارد شدند. پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نشسته بود. همسرانش نيز گرد او بودند و حضرت سكوت كرده بود. عمر (رضي الله عنه) گفت: سخني با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بگويم، باشد كه تبسمي كند. پس عرض كرد: اي رسول خدا! از اين پس اگر همسرم (دختر زيد) ‌را ببينم كه از من نفقه مي خواهد، گردنش را مي زنم!
پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را خنده آمد، چنان كه دندان هاي پسين ايشان پديدار گشت و فرمود: «چنان كه مي بيني اينها دور من نشسته اند و نفقه مي خواهند.»
ابوبكر برخاست و به سوي عايشه (رضي الله عنه) رفت تا او را بزند. عمر نيز به سوي حفصه رفت، در حالي كه هر دو (عمر و ابوبكر) مي گفتند: از رسول خدا خواسته اي داريد كه در توان او نيست؟!
پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آنها را از اين كار بازداشت. همسران آن حضرت گفتند: به خدا سوگند از اين پس از رسول خدا چيزي را كه در توان او نيست طلب نخواهيم كرد.
(راوي گويد): و در اينجا بود كه خداوند متعال آيات تخيير را نازل فرمود.» (28)
در روايت ديگري اينطور آمده است:
«… پيامبر فرمود: «چنان كه مي بيني، اينها (همسرانم) گرد من نشسته و نفقه مي خواهند.» در اين لحظه، ابوبكر به سوي عايشه رفت تا گردنش را بزند. عمر نيز به سوي حفصه رفت تا گردن او را بزند! در حالي كه هر دو مي گفتند: از رسول خدا چيزي مي خواهيد كه در اختيار ندارد!
(همسران پيامبر) گفتند: به خدا سوگند هرگز از رسول خدا چيزي را كه برايش مقدور نيست نمي خواهيم.
پس رسول خدا، يك ماه يا بيست و نه روز از آنان دوري گزيد و پس از آن، آيه ي «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ…» تا «… أَجْراً عَظِيماً» نازل شد.» (29)
بدين ترتيب، اين آيات كريمه در شرح حال همسران پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده و آنان را نسبت به در افتادن به دام گناه و معصيت هشدار داده و بيان فرموده كه مضاعف بودن پاداش يا عذاب، به سبب پيوند و انتساب آنان به پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و رابطه اي كه ميان آنها با پيامبر خدا وجود دارد، اگر با تقوا و پرهيزكاري و احساس همراه نباشد، هيچ گونه برتري يا كرامتي را در نزد خداوند متعال موجب نخواهد شد، چنان كه خداوند مي فرمايد: «يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ… اتَّقَيْتُنَّ».
و آنچه كه خداوند بر آنان تكليف فرموده، با وجودي كه بر تمامي انسان هاي مكلف واجب است؛ اما در مورد آنها تأكيد بيشتري وجود دارد و بر آنان است كه در پيروي از احكام و دستورات الهي بيشتر همت گمارند و بيش از ديگر زنان در دين خدا رعايت احتياط را بنمايند، چرا كه آنان در خانه اي حضور دارند كه خداوند متعال، رجس و پليدي را از اهل آن دور كرده و آنان را پاكيزه و مطهر قرار داده است، چنان كه در كتاب دلائل الصدق آمده است.
خداوند، همسران پيامبر را امر و نهي كرده و تربيت فرموده تا اهل بيت را تكريم نمايد تا هرگز به واسطه ي اعمال همسران پيامبر، اعتبار اهل بيت را گزندي نرسد و يا به دليل كارهاي آنان، اهل بيت را عيب و ننگي پيش نيايد و كسي از گنهكاران به آنها انتساب پيدا نكند. از اين رو خداوند متعال در ابتداي آيات مذكور مي فرمايد: «يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ… النِّسَاءِ» تا مشخص شود كه اين تفاوت، به دليل پيوند آنان با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و خاندان اوست، نه به خاطر خود آنان. بدين ترتيب آنان در يك مرتبه و اهل بيت در مرتبه اي ديگر هستند. همچنان كه گفته شود: «اي همسر فلاني! تو همانند ديگر زنان نيستي و بايد عفت پيشه كني و خود را بپوشاني و از دستورات خدا پيروي كني، چرا كه همسر تو به خاندان پاكي تعلق دارد كه خداوند مي خواهد آنان را از پليدي ها دور كند و از كاستي ها مصون دارد.» (30)
بدين ترتيب، گويي آيه ي تطهير در اين بخش از آيات قرار گرفته تا نشان دهد كه خانواده ي پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به دو بخش تقسيم مي شوند: يك بخش از آنها كه فرمان داده شده اند تا احكام و فرامين الهي را اطاعت كنند، به اخلاق و فضايل اخلاقي پايبند باشند و صفات پسنديده را در خود تقويت كنند، آن هم نه براي خودشان، ‌بلكه به دليل پيوند و انتسابشان به شخصيتي همچون رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) كه از هر عيب و نقصي مبرّا و منزّه است. قرآن كريم، اين عده را «نساء النبي» (همسران پيامبر)‌ مي نامد و حتي آن گاه كه سخن از خانه و منزل به ميان مي آيد، كلمه ي بيت (خانه) ‌را به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت نمي دهد، بلكه «‌بيت» را به آنان اضافه مي كند، آنجا كه مي فرمايد: «وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِکُنَّ» و يا «وَ اذْکُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِکُنَّ» و به طور كلي در اين آيات شريف، هيچ نشانه و دليلي مبني بر امتياز، برتري، برگزيدگي و يا جايگاه خاص آنان در نزد خداوند متعال وجود ندارد.
اما بخش ديگري از خانواده ي پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، كساني هستند كه خداوند متعال آنان را برگزيده و با اراده ي حتمي و تخلف ناپذير خود، چنين مقدر فرموده كه آنان از هر نوع آلودگي و زشتي مصون مانده و از بالاترين درجات عصمت برخوردار باشند و اين عده همان ها هستند كه از آنان به «اهل بيت» تعبير شده است، بدون اينكه كلمه اي در توصيف و توضيح«بيت» بدان افزوده گردد، چنان كه گويي در تمام دنيا، تنها همين يك «بيت»، آن خانه موردنظر است، همان گونه كه كعبه ي معظم را بيت الله ناميده اند و آن را «البيت» و «البيت الحرام» نيز مي گويند.
اهل اين «بيت» ارجمند، همان پنج تن هستند كه در زير عبا گرد آمدند و در رأس آنها نيز صاحب بيت و سرآمد آنان يعني حضرت رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قرار دارد.
بدين ترتيب، آيه ي تطهير همانند يك جمله ي معترضه و يك عبارت توضيحي در ميان آيات مذكور درج شده است تا تفاوت ميان دو گروه مذكور از خاندان پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را آشكار سازد تا مبادا كسي گمان كند كه همه ي افراد اين خاندان، از يك قماش هستند و در يك جايگاه قرار دارند. از اين رو، آنجا كه سخن از وعده و وعيد به ميان مي آيد و هشدار داده مي شود كه مبادا در گرداب دنيا و مافيها گرفتار شوند، روي سخن متوجه ي همه ي افراد اين خانواده نيست، بلكه به يك بخش از آنها كه همان «نساء النبي» هستند، ‌هشدار داده مي شود؛ اما گروه ديگر را خداوند برگزيده و با دور كردن از پليدي ها، كرامت بخشيده و پاك و مطهر قرار داده است.
3. حتي اگر از آنچه گفتيم، صرف نظر كنيم و توجه به همگوني سياق آيات را ممكن بپنداريم، «در اين حالت نيز نوعي اجتهاد در مقابل نص است و نصّ روايات مذكور كافي است تا راه را بر هرگونه اجتهاد و اعمال سليقه شخصي در بيان مطلبي برخلاف آنها ببندد.» (31)
4. هر انساني كه چنين آيه ي شريفي شامل حال او شده باشد، آن را شرافتي برشمرده، بدان افتخار مي كند و هرگاه كه ضرورت ايجاب كند، به بيان اين فضيلت خويش خواهد پرداخت و اين نكته را در بسياري از بيانات و موضع گيري هاي پنج تن اهل بيت (عليهم السلام) مشاهده مي كنيم، به گونه اي كه آنها در موارد متعددي اعلام فرموده اند كه اين آيه در شأن آنها نازل گرديده است، چنان كه در خطبه ي مذكور ديديم كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به مردم اعلام فرمود كه خداوند متعال، بيت ايشان را برترين خانه ها قرار داده و اينكه آن حضرت در زمره ي كساني هستند كه خداوند متعال، زشتي و پليدي را از آنان دور كرده و آنان را پاك و مطهر قرار داده است.
همچنين، حضرت امام حسن (عليه السلام)، پس از آنكه ضربت سرنيزه به پاي ايشان اصابت كرد، در ميان مردم به سخن آمده و فرمودند: «اي اهل عراق! در رفتار با ما از خداوند پروا كنيد كه ما حكمرانان و سرآمدان شما هستيم و ما اهل بيتي هستيم كه خداوند عزوجل درباره ي آنها فرموده است: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً». حضرت آنقدر به سخن گفتن ادامه دادند كه همه ي حاضران در مسجد به گريه افتادند.
ابن حجر در مجمع الزوائد گويد: «اين حديث را طبراني روايت كرده و جمله ي راويان آن ثقه و مورد اعتماد هستند.» (32)
اما در ميان همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مشاهده نشده كه كسي از آنها چنين مطلبي را درباره ي خود بر زبان آورد و ادعا كند كه آيه ي تطهير درباره ي او نازل شده است. حال آنكه برخي از همسران پيامبر، به شدت نيازمند آن بودند كه با چنين اعلامي، مواضع سياسي خويش را در مخالفت با خلافت و حكومت وقت توجيه نمايند و آن را صحيح جلوه دهند. اما آنها نه تنها چنين نكردند، بلكه به عكس، عايشه، امّ سلمه در مطالبي كه پيرامون حديث كساء آورده اند، اعتراف كرده اند كه با وجود آنكه آرزو داشتند به زير عبا وارد شوند؛ اما پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين اجازه اي را به آنها ندادند و اصرار داشتند كه آن دو جزء اصحاب كساء محسوب نشوند، چنان كه در احاديث مذكور بدان اشاره شد.
مجمع مي گويد: «به همراه مادرم به نزد عايشه رفتم. مادرم از او پرسيد: چگونه مي بيني حضور خود را در جنگ جمل؟ عايشه گفت: آن يك تقدير الهي بود. سپس مادرم درباره ي علي از او پرسيد. عايشه گفت: از من درباره ي كسي مي پرسي كه محبوب ترين مردم در نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و همسر محبوب ترين مردم در نزد ايشان بود. روزي ديدم كه رسول خدا، علي و فاطمه و حسن و حسين را در زير جامه اي گرد آورد و سپس فرمود: «خداوندا! اينها اهل بيت من و نزديكان من هستند. پس پليدي را از آنان دور كن و آنها را پاك و مطهر گردان.» من گفتم: اي رسول خدا! آيا من هم از اهل تو هستم؟
فرمود: «دور باش؛ اما تو از نيكان هستي.» (33)
همچنين، عمار بن ابي معاويه الدهني از عمره چنين نقل كرده است: از امّ سلمه شنيدم كه مي گفت: «آيه «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» در خانه من نازل گرديد و در هنگام نزول آن، هفت نفر در خانه بودند: جبرئيل، ميكائيل، پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، علي، فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام).
من در كنار در نشسته بودم، گفتم: اي رسول خدا! آيا من از اهل بيت نيستم؟ فرمود: «تو از نيكان هستي، تو از همسران پيامبر هستي»؛ اما نگفت كه من از اهل بيت هستم.» (34)
و در برخي روايات به نقل از امّ سلمه چنين آمده است: «اگر مي گفت بله، برايم از هر آنچه كه خورشيد بر آن طلوع و غروب مي كند، با ارزش تر بود.» (35)

پي‌نوشت‌ها:

1. روح المعاني، ج22، ص19. و نيز رك: ‌الكشاف، ج3، ص 538. تفسير فخر رازي، ج4، ص 209.
2. اسباب النزول، ص3، 268، الدرالمنثور، ج6، ص 603.
3. الدرالمنثور، ج6، ص 603.
4. همان.
5. الاصول العامة للفقه المقارن، ص 153.
6. الغدير، ج9، ص159، به نقل از المعارف، ص194. الاصول العامة للفقه المقارن، ص153.
7. الكامل في ضعفاء ‌الرجال، ابواحمد عبدالله بن عدي جرجاني، چ3، بيروت: انتشارات دارالفكر، ج5، ص 266.
8. همان.
9. الاصول العامة للفقه المقارن، ص153 به نقل از وفيات الاعيان، ج1، ص 320.
10. الدرالمنثور، ج6، ص 602.
11. مناقب اميرمؤمنان، ج1، ص 123. الدرالمنثور، ج6، ص 604.
12. صحيح مسلم، ج7، ص 123.
13. الاصول العامة للفقه المقارن، ص155.
14. همان، ص 152. الدرالمنثور، ج6، ص603.
15. شواهد التنزيل، ج2، ص 92.
16. همان، ص 64.
17. روح المعاني، ج22، ص 14.
18. تنها در كتاب شواهد التنزيل، افزون بر 140 حديث با الفاظ و اسنادات گوناگون در اين باره وارد شده كه بخشي از آنها را ذكر كرديم.
19. شواهد التنزيل، ج2، ص 64.
20. رك: الدرالمنثور، ج6، ص 596. مجمع البيان، ج8، ص 151.
21. رك: الدرالمنثور، ج6، ص 593.
22. تاريخ طبري، ج2، ص 499.
23. چنان كه اشاره كرديم، ازدواج فاطمه (عليها السلام) پس از جنگ بدر صورت گرفت.
24. الاصول العامة للفقه المقارن، ص158.
25. تفسير فخر رازي، ج24، ص209.
26. الميزان، ج16، ص 305.
27. صحيح بخاري، ج3، ص 104. سنن ترمذي، ج5، ص 94.
28. صحيح مسلم، ج4، ص187.
29. همان.
30. دلائل الصدق، شيخ محمدرضا مظفر، قم: انتشارات بصيرتي، 1359هـ، ج2، ص 72.
31. الاصول العامة للفقه المقارن، ص157.
32. مجمع الزوائد، ج9، ص 119.
33. شواهدالتنزيل، ج2، ص62.
34. همان، ص82.
35. همان، ص 133.

منبع مقاله :
حيدري، سيدكمال، (1392)، عصمت در قرآن، تهران، نشر سخن، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد