مصاف بين دو ايدئولوژي
از ابتداي خلقت تا كنون صف آرايي بين دو ايدئولوژي در دنيا وجود داشته است. يك طرف جرياني است كه معتقد به يگانه پرستي ، عبادت خداوند و به يك معنا توحيد در تمام وجوه زندگي بشر از جمله دين ، فرهنگ ، سياست و اقتصاد است. اين راهي است كه پيامبران بزرگ الهي از آدم ، نوح ، سليمان و اسحاق گرفته تا موسي و عيسي و محمد (ص) مروج و مبلغ آن بوده اند.
مصاف بين دو ايدئولوژي
نویسنده : علیرضا شریف منش
از ابتداي خلقت تا كنون صف آرايي بين دو ايدئولوژي در دنيا وجود داشته است. يك طرف جرياني است كه معتقد به يگانه پرستي ، عبادت خداوند و به يك معنا توحيد در تمام وجوه زندگي بشر از جمله دين ، فرهنگ ، سياست و اقتصاد است. اين راهي است كه پيامبران بزرگ الهي از آدم ، نوح ، سليمان و اسحاق گرفته تا موسي و عيسي و محمد (ص) مروج و مبلغ آن بوده اند.
اين نوع جهان بيني معتقد است كه حضرت باري تعالي كه خالق فطرت بشر است، بهترین صلاح و راه رستگاري بشر را مي داند و از طريق وحي شيوه ي رسيدن به اين سعادت را به بشر شناسانده است.
در اين تفكر عقل در پرتو وحي است كه شكوفا مي شود و راه رسيدن به روشنايي را مي يابد.
در جبهه ي مقابل تفكري است كه به خودستايي، نفس پرستي و در يك كلمه به «انسان گرايي» معتقد مي باشد.
در اين نوع تفكر حقيقت بشر به حالت هاي مختلف به عنوان موجودي قائم به خود و خود بنياد تعريف مي شود.
نظريه هاي امروز در مورد خدا و دين را خوانده ايد؟ متوجه ويژگي مشترك همه ي آن ها شده ايد؟!!
«خدايي وجود ندارد» ، «خدا توهمي ارضا كننده، زاييده ذهن بشر است.» ، «شما يك خدا هستيد» ،«به واسطه ي هوشياري و دركتان يك خالق هستيد.» ، «شما از نسل ميمون ها تكامل يافته ايد» ، «هرچه مي خواهي انجام بده» ، «موجودات بيگانه پشت پرده ي كتاب مقدس شما بودند.» ، «شما از اصل توسط موجودات بيگانه آفريده شده ايد»، «طبقه ممتاز، دين را به عنوان ابزاري كنترل به وجود آورد.»
اگر شما يكي از اين موضوعات ذكر شده را باور داريد دردام اين تفكر افتاده ايد.
جهان بيني اي كه هدفش گمراه كردن ما از حقيقت است.
اين تفكر با حذف خدا از زندگي بشر و توجه بر روي لذات و منفعت هاي دنيوي و تمركز روي پاداش هاي اين دنيا ، نه پاداش هاي زندگي پس از مرگ اهداف خود را به دست مي آورد.
اما قضيه به اين راحتي هاي ختم نمي شود. مشكل اصلي اينجاست : افرادي كه معتقد به جريان دوم هستند با قيافه اي گريم شده خودرا در جايگاه تفكر اول قرار مي دهند.
آنگاه است كه نفاق روي مي نماياند و شناخت خودي از غير خودي و حق از باطل دشوار و در مقاطعي غير ممكن مي گردد.
همان كه پيامبر به حضرت اميرالمومنين (ع) فرموده كه دوران من ، دوران جنگ «تنزيل» است و شناخت دوست و دشمن آسان است اما در دوران تو و پس از من «جنگ تأويل» سر خواهد گرفت . در آن هنگام هيچ كسي با چهره ي واقعي اش نمي آيد و حرف دلش را در صحنه نمي زند . عقايد واقعي و اهداف نهايي اشان را رو نمي كنند، با كلمات بازي مي كنند .همه به نام دين حرف مي زنند و بعد هم مي گويند اين درك ما از دين است. اسلام را بي جهت ، بي طرف و خنثي مي كنند ، براي آنكه قابل سوء استفاده بشود و بتوانند دين مردم را غارت كنند. علي (ع) از مشركان ضربه نخورد ،علي (ع) از رفقاي سابق خودش ضربه خورد. ابوذر در جهاد قبرس، با كفار ، مشركين و روم كشته نشد بلكه در ربذه داخل سرزمين هاي اسلامي و به فتواي مفتي حكومت تبعيد شد. حسين و حرم پيغمبر هم به دست قيصر و سزار، در يرموك يا قادسيه كشته نشدند بلكه در كنار كوفه كشته شدند.
كوفه اي كه پايگاه حكومت اسلام و مركز حكومت پدرش و پادگان مجاهدين اسلام در نبرد با امپراتوري ساساني بود. حسين به فتواي موبد محبوس و كشيش نصاري و احبار يهود و يا برَهْمَن هاي سومنات كشته نشد؛ به فتواي شريح قاضي، قاضي بلند مرتبه اي كه در حكومت ديني و درزمان عثمان و در زمان علي بن ابي طالب بود كشته شد.
این تاریخ دردناک اسلام است روح اسلام قربانی کالبدش شد و محتوایش پیش پای فرمش شهید گشت.
جریان نفاق ، اسلامی را می خواستند و می خواهند بسازند که دیگر با گنج قارون و تخت فرعون کاری نداشته باشد.
یک اسلام بی طرف که در سیاست و اجتماعیات و حکومت و عدالت و حقوق بشر دخالت نکند. می خواهند دین را به مقداری شعائر خنثی و غیر عینی و غیر سیاسی تبدیل کنند و یک اسلام خراب ، گیج و کور بسازند و تحویل مردم بدهند.
به اعتقاد کارشناسان منصف یگانه نماینده ی تفکر اول که جریان معتقد به حکومت زیر لوای خداپرستی ، وحی و روش انبیاء می باشد حضرت امام خمینی (ره) است. جریان اول مدتی بود که در خواب به سر می برد و با گسترش نفوذ جریان نفاق تسلیم خواست استکبار گشته و اسلام فردی را برگزیده بود. اما با درخشش امام خمینی امیدی دیگر در دل تمام مجاهدان راه حق زنده گشت و درست به همین دلیل است که باید گفت نام این دوران «عصر امام خمینی» است. خصوصیت رهبران دینی این است که بر خلاف رهبران غیر دینی راه جدیدی را به روی بشر باز نمی کنند بلکه همان جاده ای که انبیاء و امامان ساخته اند را نشان می دهند و فقط خاک و غبار را از روی آن می زدایند. امام خمینی همان جاده ای را که رسول ا… و امام حسین به روی بشر گشوده بودند را غبار زدایی کرد و مجاهدان را حق را به آن جاده هدایت نمود.
قلم از توصیف شأن و عظمتش ناتوان است. بگذارید مطلب را با چند جمله از کلام نورانی حضرت امام خمینی(رحمت الله به پایان برسانیم . شاید در این جملات یزیدیان زمان راحت تر شناخته شوند.
«فرزندان عزیز جهادی ام! به تنها چیزی که باید فکر کنید به استواری پایه های اسلام ناب محمدی (ص) است. اسلامی که غرب و در رأس آن آمریکای جهان خوار و شرق، در رأس آن شوروی جنایتکار را به خاک مذلت خواهد نشاند. اسلامی که پرچم داران آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهان اند و دشمنان آن ملحدان و کافران و سرمایه داران و پول پرستان اند. اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بی بهره بوده اند و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیله گر و قدرتمندان بازیگر و مقدس نمایان بی هنراند.»1
«مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رأی دهند که متعهد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین ، اسلام مستضعفین ، اسلام رنج دیدگان تاریخ ، اسلام عارفان مبارزه جو ، اسلام پاک طینتان عارف و در یک کلمه مدافع اسلام ناب محمدی (ص) باشند و افرادی را که مدافع اسلام سرمایه داری، اسلام مستکبرین ، اسلام مرفهین بی درد، اسلام منافقین ، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان و در یک کلمه اسلام آمریکایی هستند ، طرد نموده و به مردم معرفی ننمایند.»2
اين نوع جهان بيني معتقد است كه حضرت باري تعالي كه خالق فطرت بشر است، بهترین صلاح و راه رستگاري بشر را مي داند و از طريق وحي شيوه ي رسيدن به اين سعادت را به بشر شناسانده است.
در اين تفكر عقل در پرتو وحي است كه شكوفا مي شود و راه رسيدن به روشنايي را مي يابد.
در جبهه ي مقابل تفكري است كه به خودستايي، نفس پرستي و در يك كلمه به «انسان گرايي» معتقد مي باشد.
در اين نوع تفكر حقيقت بشر به حالت هاي مختلف به عنوان موجودي قائم به خود و خود بنياد تعريف مي شود.
نظريه هاي امروز در مورد خدا و دين را خوانده ايد؟ متوجه ويژگي مشترك همه ي آن ها شده ايد؟!!
«خدايي وجود ندارد» ، «خدا توهمي ارضا كننده، زاييده ذهن بشر است.» ، «شما يك خدا هستيد» ،«به واسطه ي هوشياري و دركتان يك خالق هستيد.» ، «شما از نسل ميمون ها تكامل يافته ايد» ، «هرچه مي خواهي انجام بده» ، «موجودات بيگانه پشت پرده ي كتاب مقدس شما بودند.» ، «شما از اصل توسط موجودات بيگانه آفريده شده ايد»، «طبقه ممتاز، دين را به عنوان ابزاري كنترل به وجود آورد.»
اگر شما يكي از اين موضوعات ذكر شده را باور داريد دردام اين تفكر افتاده ايد.
جهان بيني اي كه هدفش گمراه كردن ما از حقيقت است.
اين تفكر با حذف خدا از زندگي بشر و توجه بر روي لذات و منفعت هاي دنيوي و تمركز روي پاداش هاي اين دنيا ، نه پاداش هاي زندگي پس از مرگ اهداف خود را به دست مي آورد.
اما قضيه به اين راحتي هاي ختم نمي شود. مشكل اصلي اينجاست : افرادي كه معتقد به جريان دوم هستند با قيافه اي گريم شده خودرا در جايگاه تفكر اول قرار مي دهند.
آنگاه است كه نفاق روي مي نماياند و شناخت خودي از غير خودي و حق از باطل دشوار و در مقاطعي غير ممكن مي گردد.
همان كه پيامبر به حضرت اميرالمومنين (ع) فرموده كه دوران من ، دوران جنگ «تنزيل» است و شناخت دوست و دشمن آسان است اما در دوران تو و پس از من «جنگ تأويل» سر خواهد گرفت . در آن هنگام هيچ كسي با چهره ي واقعي اش نمي آيد و حرف دلش را در صحنه نمي زند . عقايد واقعي و اهداف نهايي اشان را رو نمي كنند، با كلمات بازي مي كنند .همه به نام دين حرف مي زنند و بعد هم مي گويند اين درك ما از دين است. اسلام را بي جهت ، بي طرف و خنثي مي كنند ، براي آنكه قابل سوء استفاده بشود و بتوانند دين مردم را غارت كنند. علي (ع) از مشركان ضربه نخورد ،علي (ع) از رفقاي سابق خودش ضربه خورد. ابوذر در جهاد قبرس، با كفار ، مشركين و روم كشته نشد بلكه در ربذه داخل سرزمين هاي اسلامي و به فتواي مفتي حكومت تبعيد شد. حسين و حرم پيغمبر هم به دست قيصر و سزار، در يرموك يا قادسيه كشته نشدند بلكه در كنار كوفه كشته شدند.
كوفه اي كه پايگاه حكومت اسلام و مركز حكومت پدرش و پادگان مجاهدين اسلام در نبرد با امپراتوري ساساني بود. حسين به فتواي موبد محبوس و كشيش نصاري و احبار يهود و يا برَهْمَن هاي سومنات كشته نشد؛ به فتواي شريح قاضي، قاضي بلند مرتبه اي كه در حكومت ديني و درزمان عثمان و در زمان علي بن ابي طالب بود كشته شد.
این تاریخ دردناک اسلام است روح اسلام قربانی کالبدش شد و محتوایش پیش پای فرمش شهید گشت.
جریان نفاق ، اسلامی را می خواستند و می خواهند بسازند که دیگر با گنج قارون و تخت فرعون کاری نداشته باشد.
یک اسلام بی طرف که در سیاست و اجتماعیات و حکومت و عدالت و حقوق بشر دخالت نکند. می خواهند دین را به مقداری شعائر خنثی و غیر عینی و غیر سیاسی تبدیل کنند و یک اسلام خراب ، گیج و کور بسازند و تحویل مردم بدهند.
به اعتقاد کارشناسان منصف یگانه نماینده ی تفکر اول که جریان معتقد به حکومت زیر لوای خداپرستی ، وحی و روش انبیاء می باشد حضرت امام خمینی (ره) است. جریان اول مدتی بود که در خواب به سر می برد و با گسترش نفوذ جریان نفاق تسلیم خواست استکبار گشته و اسلام فردی را برگزیده بود. اما با درخشش امام خمینی امیدی دیگر در دل تمام مجاهدان راه حق زنده گشت و درست به همین دلیل است که باید گفت نام این دوران «عصر امام خمینی» است. خصوصیت رهبران دینی این است که بر خلاف رهبران غیر دینی راه جدیدی را به روی بشر باز نمی کنند بلکه همان جاده ای که انبیاء و امامان ساخته اند را نشان می دهند و فقط خاک و غبار را از روی آن می زدایند. امام خمینی همان جاده ای را که رسول ا… و امام حسین به روی بشر گشوده بودند را غبار زدایی کرد و مجاهدان را حق را به آن جاده هدایت نمود.
قلم از توصیف شأن و عظمتش ناتوان است. بگذارید مطلب را با چند جمله از کلام نورانی حضرت امام خمینی(رحمت الله به پایان برسانیم . شاید در این جملات یزیدیان زمان راحت تر شناخته شوند.
«فرزندان عزیز جهادی ام! به تنها چیزی که باید فکر کنید به استواری پایه های اسلام ناب محمدی (ص) است. اسلامی که غرب و در رأس آن آمریکای جهان خوار و شرق، در رأس آن شوروی جنایتکار را به خاک مذلت خواهد نشاند. اسلامی که پرچم داران آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهان اند و دشمنان آن ملحدان و کافران و سرمایه داران و پول پرستان اند. اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بی بهره بوده اند و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیله گر و قدرتمندان بازیگر و مقدس نمایان بی هنراند.»1
«مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رأی دهند که متعهد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین ، اسلام مستضعفین ، اسلام رنج دیدگان تاریخ ، اسلام عارفان مبارزه جو ، اسلام پاک طینتان عارف و در یک کلمه مدافع اسلام ناب محمدی (ص) باشند و افرادی را که مدافع اسلام سرمایه داری، اسلام مستکبرین ، اسلام مرفهین بی درد، اسلام منافقین ، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان و در یک کلمه اسلام آمریکایی هستند ، طرد نموده و به مردم معرفی ننمایند.»2
پينوشتها:
1.صحیفه نور ، ج 21 ، ص 59
2.صحیفه نور ، ج 20 ، ص 194
ارسال توسط کاربر محترم سایت : omegaa
/ج