خانه » همه » مذهبی » مصلحت هاي اصلاح

مصلحت هاي اصلاح

مصلحت هاي اصلاح

گفت و گو با حجت الاسلام سيد ابوالقاسم حسيني (ژرفا) با وي که متولد هفتم خرداد 1341 است و از 1359 به کسوت طلبگي علوم ديني در آمده در حالي سخن گفتيمن که منظر ارايه شده وي در سخنراني اش نسبت به عاشورا و زواياي اجتماعي آن مورد نقد و نظر بسياري قرار گرفته است. او در حوزه دانشگاهي داراي درجه کارشناسي ارشد حقوق بين الملل از دانشگاه شهيد بهشتي است.

dbbc64db cbaa 46dd a418 bd1a385c753b - مصلحت هاي اصلاح
2254 - مصلحت هاي اصلاح
مصلحت هاي اصلاح

گفت و گو با حجت الاسلام سيد ابوالقاسم حسيني (ژرفا) با وي که متولد هفتم خرداد 1341 است و از 1359 به کسوت طلبگي علوم ديني در آمده در حالي سخن گفتيمن که منظر ارايه شده وي در سخنراني اش نسبت به عاشورا و زواياي اجتماعي آن مورد نقد و نظر بسياري قرار گرفته است. او در حوزه دانشگاهي داراي درجه کارشناسي ارشد حقوق بين الملل از دانشگاه شهيد بهشتي است.

– در باره ريشه هاي اغراق و تحريف برخي از واقعيت هاي تاريخي، دلايل متفاوتي مطرح شده است. اغراق و تحريف در حوزه مناسک ديني و آييني، وجهي ديگر نيز پيدا مي کند. تحليل شما در اين باره چيست؟ منشأ تحريف در اين حوزه کجاست و تا کجا مي رود؟
در اين باره مي توان واقعه عاشورا و نقل قول هايي مختلف از آن را نمونه مناسب و قابل مطالعه دانست. در اين حوزه، برخي ذاکرين و مداحان، اغراق ها و تحريفاتي را بيان مي کنند که کم و بيش، همه، از آن ها آگاه هستند. فقط آن ها، آگاه نيستند.
همان طور که اشاره شد، اين نوع معرفي عاشورا، منشأ و ريشه اي دارد. در تحليل دقيق اين جريان بايد به منابعي که مداحان به آن ها مراجعه مي کنند، بيشتر توجه کنيم و ببينيم که سند حرف هاي ذاکرين و واعظان، چه منبعي است. ريشه اين بزرگ نمايي ها، در آثار علمايي است که از صفويه به بعد، حضوري چشم گير و تأثيري به سزا در اين زمينه داشته اند.
– همان تشيع صفوي که هدف اش، استفاده نادرست از برخي مفاهيم ديني بود؟
بله، منشأ خيلي از مشکلات ياد شده، حاکمان صفوي بودند. زماني که شيعه، از سوي آنان، مذهب رسمي کشور اعلام شد، بهره برداري از مذهب به نفع حکومت نيز اوج گرفت. آنان، تشيع را ابزاري براي همراه کردن توده ها با منويات خود مي دانستند. البته ممکن است از اين ره گذر، کار مثبتي هم، انجام شده باشد، اما هدف اصلي آن ها، استفاده ابزاري از شيعه بود. شيعه بايد در مقابل عثماني ها که سني بودند. صف آرايي مي کرد. به همين دليل، تشيع در خدمت دستگاه حکومتي آن زمان قرار گرفت. اسلام، با تأثير آن فضا، به آموزه هاي مذهبي خاصي، منحصر شد. از اين رو، براي آن ها مهم نبود شيعه، حق است يا نه. بلکه سعي داشتند از اين مذهب، استفاده سياسي کنند. براي رسيدن به اين هدف بايد مذهب نيز متناسب با اهداف حاکمان تنظيم مي شد.
– نتيجه اين تغييرات در مذهب چه بود؟ مهندسي جديد مذهب در زمان صفويه، چه بلايي بر سر بنياد مذهب آورد؟
بدين ترتيب وزن عناصر موجود در مذهب، به نفع حاکميت، تغيير کرد. يک سري آموزه ها، بر بعضي از مفاهيم، غلبه کرد و در مقابل، برخي عناصر ديني، تضعيف شد تا مذهب جديد بتواند به عنوان يک ابزار قدرت مند، مطرح باشد. به عنوان مثال، در همان بيان مشهور پيامبر که «حديث ثقلين» است، قرآن، ثقل اکبر و عترت، ثقل اصغر است، اما بعد از صفويه، اين نسبت، به هم خورد. به نحوي که سهم قرآن، کمتر شد و برخي از مفاهيم آن، رو به فراموشي رفت. نمونه ديگر آن، نگاه به عاشورا در اين دوره است. اگر به ترکيب بند مشهور «محتشم کاشاني» توجه کنيد، متوجه خواهيد شد که اشعار او نيز با تأثير از همان مذهبي است که بسيار از عناصرش، نامتوازن است. به تعبير ديگر، کفه عقل گرايي و آرمان گرايي، سبک تر شد و کفه عواطف مذهبي متبلور در عزاداري ها، سنگين تر.
– با اين توصيف، يکي از قربانيان نگاه نامتوازن به مذهب، واقعه عاشورا است.
همين طور است. در بحث شعر عاشورايي، با تأثير اين عواطف، تعزيه و شعر و نوحه، جدي تر و جنبه هاي تئوريک عاشورا، کم رنگ تر شد.
عالمان اين دوره هم، به اين بخش، بيشتر توجه مي کنند و مداحان و واعظان نيز با تأثير گرفتن از آن ها، به عواطف مذهبي، بيشتر توجه مي کنند. مثلا حديث «اگر بر حسين بگرييد همه گناهان محو مي شود» که بسيار معروف شد؛ اگر به اين حديث در چرخه ساير آموزه ها نگاه کنيم، منطقي است، اما اگر بدون عقبه تئوريک آن بررسي شود، نتيجه منطقي و معقولي ندارد. حديث مذکور، ناظر به فرض هاي خاصي است. اگر با دل سالم به سوي حسين که سفينه نجات و چراغ هدايت است، برويم و اشک بريزيم، در اثر آن اشک ريختن، بسياري از گناهان محو مي شود.
اگر فقط مسايل عاطفي مطرح شود، بديهي است که اشک بر حسين (ع) هم، نتيجه خاصي ندارد. طبيعي است وقتي عالمي، اين تفکر را تبليغ مي کند، مداح هم يک پله بالاتر مي رود و مي گويد: «چه اشکال دارد چند روايت هم من براي حسين که مقرب اين درگاه است، بسازم تا مردم، بيشتر اشک بريزند. » به اين ترتيب، درباره عاشورا، بيش از پيش، اغراق مي شود.
– اغراق در برخي از مفاهيم و وقايع، هم چون عاشورا، زمينه ساز مشکلات ديگري نيز هست که در جوامع مختلف، شکل متفاوتي دارد. در ايران چه مشکلاتي به وجود آمد؟
نگاه نامتوازن به مذهب و نگاه اغراق آميز به عاشورا، با نوعي عصبيت و افراط و تفريط همراه شد. دليل آن نيز همان طور که گفته شد، صف آرايي در مقابل دشمن خارجي بود. از اين رو، نوعي از تشيع رايج شد که اجزايش، متناسب نبود. شاهان، زيارت را گسترش مي دادند تا مردم بيشتر بخوابند. چون اگر به ثقل اکبر اهميت مي دادند، ممکن بود خيلي از ريشه هاي خودشان از ميان مي رفت. دين براي آن ها، وسيله اي براي خواباندن مردم و به نوعي، افيون بود. نتيجه اين نگاه، افراط و تفريط است و در اين ميان، نگاه مذهب گرا باعث مي شود بعضي مواقع، سره از ناسره، به خوبي تفکيک نشود واصل موضوع، به خوبي براي توده مردم، جا نيفتد.
– براي حل اين مسأله، بايد به کدام بخش، بيشتر توجه کرد؟
طبيعي است اين مشکل، با اصلاح و روشن گري، تا حد زيادي، برطرف مي شود. در اصلاح اين نگاه بايد مصلحت گرايي هايي نيز در نظر گرفته شود و نبايد اساس باورهاي مردم، به يک باره، از ميان برود. در اصلاح نگاه مذهب گرا بايد هم به تدريج و هم به تدبير عمل کرد. در عين اين که آرمان ها بايد حفظ شود، عاطفه هم باشد و نکاتي که باعث مي شود مردم، شناخت بهتري از عاشورا داشته باشند، در کنار اين شور عاشورايي، مطرح شود. يعني در اصلاح گري نبايد همان افراط و عدم توازن، به ميان آيد، بلکه بايد به همه عناصر حرکت عاشورا توجه شود و به بهاي نگاه عميق و منطقي، از عنصر عشق و شور، غفلت نشود.
– فکر نمي کنيد يکي از مشکلات در اين حوزه، نگاه ايدئولوژيک به مذهب و دين است؟ در صورت پذيرش اين مشکل، چه راه حلي براي اين معضل پيشنهاد مي کنيد؟
نگاه ايدئولوژيک به دين را ريشه هاي اين مشکل نمي دانم. ايدئولوژيک کردن دين، به معناي نامتناسب کردن دين و مذهب نيست. بين اين دو نگاه، ارتباط محکمي نيست. ممکن است بعضي، دچار افراط باشند، اما به دين، نگاه ايدئولوژيک نداشته باشند. اشتباه برخي از انديش مندان امروز، اين است که اين ملازمه ها را کلي و قطعي مي دانند. بين افراطي گري و ايدئولوژيک انديشيدن، ارتبقاط منطقي، برقرار نيست. به عنوان مثال، انجمن حجتيه، نگاه ايدئولوژيک به دين نداشت، اما نگاهي افراطي به دين داشت.
– بنابراين بايد نتيجه نگاه ايدئولوژيک به دين را مثبت ارزيابي کرد؟
اوج نگاه ايدئولوژيک به دين، در بخش روشن فکري، مرحوم شريعتي بود و در بين عالمان، امام خميني (ره) که بحث ولايت مطلقه فقيه را مطرح کرد. در مجموع، در ميان دين داران سنتي که اعتقادي به دين ايدئولوژيک نداشتند، جنبه هاي افراطي گري بيشتري ديده مي شود که در جمع دين داران ايدئولوژيک، کم رنگ تر است. امام، در بحث ولايت فقيه اعتقاد داشت که براي مصلحت، ممکن است فقيهي حکم کند مسلمانان، 10 سال به حج نروند. اين يعني فروع، فداي اصول مي شود. اين نوع نگاه، بسيار باز و کارآمد است. خيلي از کساني که دين ايدئولوژيک را قبول ندارند، سنتي تر و افراطي تر هستند.
– نگاه ايدئولوژيک به دين، موجب رسمي شدن يک قرائت خاص از دين مي شود که آثار آن در مناسک ديني نيز ديده مي شود.
بله، اين انتقاد به دين ايدئولوژيک را مي پذيرم. وقتي به يک نگاه، تقدس بخشيديد. بقيه نگاه ها محکوم مي شوند. تا زماني که عالمان، به نام علم، از دين صحبت مي کنند، نه تنها نبايد با آن ها برخورد شود، بلکه حکومت بايد زحمت بکشد و هزينه کند تا آن ها، نگاه شان را عرضه کنند. ما نمي توانيم بر همه نقدها، سرپوش بگذاريم و تخطئه کنيم. چه طور شيخ صدوق و شيخ مفيد، در مورد سهوالنبي، آن همه بحث مي کنند، اما متأسفانه برخي سياست مندان ما، به نام دين، هر نگاه مخالف با ديدگاه خويش را تکفير مي کنند؟ اگر نظريه اي خطا باشد، بايد در چارچوب و روال خود، مطرح شود و مجال عرضه و بروز بيابد تا اگر ماندني بود، بماند وگرنه برود.
در حکومت اسلامي، آفتي که ممکن است به وجود آيد، اين است که نگاه رسمي از دين، مطرح شود و بقيه نگاه ها محکوم شوند. اين نوع برخوردها، در تفکر امام، جايگاهي نداشت. امام، به تعبير خودشان، قايل به اسلام ناب بودند. اين تعبير، در مقابل علمايي که امام، اسلام آن ها را اسلام آمريکايي مي ناميدند، قرار مي گيرد.
اسلام ناب محمدي، اعتراضي است مؤدبانه اما به طنز، به اسلامي که ديروز شاه عباس آورد و امروز نيز استکبار مي خواهد؛ يعني اسلام آمريکايي، يعني همان اسلامي که در آن، همه جنبه ها، با هم رشد نمي کنند و تناسب ندارند.
دين داري امام، با مذهب داري اش، فرقي نداشت. مناسک اش طوري نبود که موجب از بين رفتن اصل دين شود. حتي در زندگي خانوادگي ايشان، اين مسأله جريان داشت و فتواهاي بازي که از جمله در مورد حجاب داشتند، نماينده همين تفکر است. امام، ديني را عرضه مي کرد که در آن، آموزه هاي علوي و محمدي، با هم منطبق بود، نه تشيعي که حاکمان صفوي مي خواستند و بسياري از عالمان سنتي ترويج مي کنند. مثلا ايشان بارها، مسأله فقير و غني را مطرح مي کردند. چون اعتقاد داشتند ديني که مروج فقر است، دين نيست. نبايد ديني به وجود آيد که عده اي، سرمايه دار باشند و ديگران، زيردست و بندگان آن ها باشند.
نتيجه آن که مي توان و بايد در چارچوب نگاه امام، يک بار ديگر، به تفسيري انقلابي و ناب از اسلام رسيد و باور کرد که در اين تفسير، هر چند اصل نگاه ايدئولوژيک به دين محفوظ مي ماند ،توازن ميان دو ثقل دين هم پابرجاست و همه اسلام، با اندام وارگي متوازن اش، در نظر است.
منبع: مجله ي خيمه

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد