مطالعه ی تطبیقی دو تراژدی در مسیحیّت و اسلام (1)
چکیده:
سابقه ی مخالفت با جانشینان بر حق پیامبران الهی و فاصله گرفتن اکثریت از مسیر اصلی دین، از موارد قابل توجهی است که در امت های پیشین دیده می شود. در مسیحیت نیز این مساله، با محوریت مخالفت با وصی حضرت مسیح علیه السلام مشهود است که شواهد ان- که اسناد تاریخی و روایی آنرا تایید می کند- هنوز هم در منابع معتبر مسیحیت کنونی موجود است. مطالعه ی تطبیقی در تشابه یا تمایز این رویداد با مخالفت امت اسلام با جانشین حقیقی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم از مسائل حائز اهمیت و شایسته ی عنایت ویژه، در بحث های امامت است که شاید چندان مورد توجه اهل پژوهش قرار نگرفته باشد.
مقدمه
در مطالعه ی زندگانی و سخنان آخرین فرستاده های آسمانی حضرت عیسی مسیح علیه السلام و حضرت محمدصل الله علیه و آله و سلم، این نکته قابل توجه است که هر دو پیغمبر الاهی در پیشگویی مسائل پس از خود، به اختلاف و انحراف امت های خویش از مسیر اصلی دین اشاره کرده اند. محور این انحرافات در مسیحیت و اسلام، مخالفت با وصی معرفی شده و جانشین حقیقی آنان بوده است.
تحقیق حاضر نشان می دهد که پدیده ی مخالفت با جانشینان بر حق پیامبران الاهی در امت های پیشین نیز سابقه داشته است و اکثر پیروان عیسی مسیح، مانند اکثریت امت اسلام، از سفارش های پیامبر خود در مورد متابعت از جانشین بایسته اش شمعون( پطرس) علیه السلام که بزرگ حواریان و حجت خدا بود سرپیچی کرده و به تحریف تعلیمات آسمانی پرداختند چنان که بعدها امت اسلام با علی بن ابی طالب علیه السلام جانشین راستین رسول خداصل الله علیه و آله و سلم چنین کردند.
نکته ای که در این جا باید متذکر شد این است که روش مقایسه ای (تطبیقی)، روشی است که در احادیث شیعی بیان شده است و روایات متعددی هست که نشان می دهد خاندان وحی و رسالت مخاطبان خود را به عبرت گیری از رفتار پیشینیان و مقایسه ی حجت های الاهی گذشته با حجج الاهی این امت، دعوت کرده اند.
این اشارات رسول خداصل الله علیه و آله و سلم و اهل بیتعلیه السلام، سفارش به هدفی دست نایافتنی نیست؛ زیرا در انجیل ها و سایر کتاب ها و رساله های عهد جدید- که بخش هایی از کتاب مقدس مسیحیان است و کلیسا براساس مسیحیت کنونی، این مجموعه را قانونی می داند- به مسایلی اشاره شده است که به وضوح، بر مخالفت امت مسیحی با جانشین حقیقی حضرت مسیحعلیه السلام دلالت می کند و مفسران مسیحی و دانشمندان آنان نیز این حقیقت را پذیرفته و نهایتاً درصدد برآمده اند که حق را به مخالفان جانشین آن حضرت داده و اعمال مخالفین را توجیه نمایند؛ چرا که در غیر این صورت، اساس اعتقادات کنونی مسیحیت زیر سوال خواهد رفت.
وجود چنین تشابهی در منابع مقدس مسیحیان در موضوع جانشینی از مسائلی است که در بحث های امامت، کمتر به آن توجه می شود در حالی که مطالعه ی دقیق آن گویای عمق انحراف ایجاد شده و تأثیرات مخرب آن در مسیر هدایت انسانها است.
نخستین مخالفت با جانشین الاهی
اولین مخالفت با حق در روی زمین، مخالفت قابیل با انتصاب هابیل علیه السلام به عنوان حجت الاهی و جانشین حضرت آدم علیه السلام بود. امام صادق علیه السلام در توضیح آیه ی 28 تا 31 سوره ی مائده، دلیل کشته شدن هابیل علیه السلام را حسادت قابیل بر او می دانند؛ چرا که خداوند قربانی هابیل علیه السلام را پذیرفت تا او را جانشین آدم علیه السلام و حامل اسم اعظم الاهی معرفی کند(1).
از امام باقر علیه السلام نقل شده است:
پس از رحلت آدم علیه السلام، قابیل به جانشین او هِبة الله علیه السلام گفت: پدرم آدم علم خود را تنها به تو داد و همان علم را به تو سپرد که قرار بود به جهت پذیرفته شدن قربانی هابیل، بدو بسپارد؛ اما من او را کشتم تا نسل او به این جهت برنسل من فخر نکنند. اگر این علم را که پدر به تو اختصاص داده است اظهار کنی، تو را نیز مانند برادرت، خواهم کشت! از این رو، هِبة الله علیه السلام و ذریّه ی او همواره در خوف و ترس بودند تا آن که حضرت نوح علیه السلام به رسالت مبعوث گشت(2).
جانشین حقیقی حضرت عیسی علیه السلام
طبق روایات، شمعون الصفا علیه السلام بزرگ حواریان،به دستور خداوند، به عنوان وصی حضرت مسیح علیه السلام منصوب گردید.(3) در مجموعه عهد جدید(4) از او با نام پطرس رسول (5) یاد شده است.
در دایرة المعارف کاتولیک(The Catholic Enclopedia) آمده است:
پطرس نام یونانی این حواری است. نام اصلی او«سمعان» بود و نام آرامی وی «کیفا» و معادل عربی آن «صفا» است. پطرس پیش از عیسی علیه السلام از شاگردان یوحنای معمّدان (یحیای نبی علیه السلام ) بود(6).
آیات عهد جدید بیانگر آن است که پطرس( شمعون الصفا علیه السلام)، بزرگ حواریان و اولین کسی بود که به عیسی بن مریم ایمان آورد(7) و عهده دار هدایت مردم و رهبری آیین و آموزه های آن حضرت بود. مطالعه ی انجیل ها نشان می دهد که پطرس، از ابتدای دعوت عیسی مسیح علیه السلام تا پایان حضور زمینی آن پیام آور آسمانی، ملازم و همراه و نزدیک ترین اشخاص به آن پیامبر نجات بخش و در بسیاری از موارد، مورد خطاب حضرتش بود.
بخش های اولیه ی کتاب اعمال رسولان از عهد جدید که گزارش احوال حواریان و شاگردان حضرت مسیح علیه السلام است بیانگر آن است که پطرس (شمعون الصفا) علیه السلام، رهبری ترسایان را پس از حضرت مسیح علیه السلام، بر عهده داشته است. مطرح بودن پطرس به عنوان سخن گوی حواریان، فصل الخطاب بودن وی در تصمیم گیری های مهم، اقدام آن به تبیین آیین مسیحیت برای غیرمسیحیان و انجام معجزاتی مانند حضرت مسیح علیه السلام همگی گواه این سخن است.
طبق بیان دایرة المعارف کاتولیک، همین ویژگی ها موجب آن شد که پطرس ( شمعون الصفا علیه السلام) از همان ابتدا، سرآمد حواریان و شاگردان مسیح باشد. در انجیل ها و کتاب اعمال رسولان، نام او همواره پیشاپیش و مقدم بر نام دیگر حواریان ذکر شده است(انجیل متّی 2:10؛ انجیل مَرقُس 3: 16؛ انجیل لوقا6: 14 و…) همچنین در میان اسامی سه تن از شاگردانی که در تقرب به حضرت عیسی بسیار جدی بودند، نام پطرس در ابتدای سایر نام ها مطرح شده است (انجیل متّی17 : 1؛ انجیل مرقس 5 : 37 و 9: 2و 13 : 3و 33:14 و انجیل لوقا 51:8 و 28:9)(8)
بنابراین روایات اسلامی، عیسی بن مریم علیه السلام پیش از رفتن به آسمان، در متابعت از وصی خود شمعون صفا علیه السلام ، از پیروان خویش پیمان گرفت و طایفه ی حق، گروهی بودند که از وصی راستین آن حضرت تبعیت کردند. طبق این دسته روایت، حضرت عیسی در آخرین شب- که به آسمان برده شد- به حواریان خبر دادند که مسیحیان پس از وی، به سه گروه متفرق خواهند شد؛ دو دسته از آنان به خداوند دروغ خواهند بست و سرانجامشان به سوی دوزخ است؛ اما آن گروه سوم- که از وصی آن حضرت (شمعون) پیروی می کنند- فرجامی بهشتی خواهند داشت.
از نمونه هایی که در مجموعه ی عهدجدید مسیحیان، بر وصیت حضرت مسیح علیه السلام به شمعون الصفا (پطرس) علیه السلام و جانشینی او و سرآمد بودن او نسبت به سایر حواریان دلالت می کند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
و من نیز تو را می گویم که: تویی پطرس و بر این صخره، کلیسای خود را بنا می کنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت و کلیدهای ملکوت آسمان را به تو می سپارم و آن چه در زمین ببندی، در آسمان بسته گردد و آن چه در زمین گشایی، در آسمان گشاده شود(9)
انجیل متّی 18:16- 19
…عیسی به شمعون پطرس گفت: ای شمعون پسر یونا، آیا مرا بیشتر از این ها محبت می نمایی؟ بدو گفت: بلی… تو می دانی که تو را دوست می دارم. بدو گفت: بره های مرا خوراک بده. باز در ثانی به او گفت: ای شمعون پسر یونا، آیا مرا محبت می نمایی؟ به او گفت: بلی… تو می دانی که تو را دوست می دارم. بدو گفت: گوسفندان مرا شبانی کن. مرتبه ی سوم بدو گفت: ای شمعون پسر یونا، مرا دوست می داری؟ پطرس محزون گشت؛ زیرا مرتبه ی سوم [ بود که] بدو[ می ] گفت: مرا دوست می داری؟ پس به او گفت:… تو بر همه چیز واقف هستی. تو می دانی که تو را دوست می دارم. عیسی بدو گفت: گوسفندان مرا خوراک ده.(10)
انجیل یوحنّا 15:21-18
… و چون مباحثه سخت شد، پطرس برخاسته بدیشان گفت: ای برادران عزیز! شما آگاه اید که از ایام اول، خدا از میان شما اختیار کرد که امت ها از زبان من، کلام بشارت را بشنوند و ایمان آورند و خدای عارف القلوب بر ایشان شهادت داد بدین که روح القدس را بدیشان داد؛ چنان که به ما نیز و در میان ما و ایشان، هیچ فرق نگذاشت؛ بلکه محض ایمان، دلی های ایشان را طاهر نمود.
کتاب اعمال رسولان، 7:15-9
بخش های نخستین کتاب اعمال رسولان نشان می دهد که پطرس، پیشگویی حضرت مسیح علیه السلام را مورد جانشینی او که فرمود: « و بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم»(11) محقق گرداند و رهبری امت عیسی را- که مسیحیان از آن به اعضای کلیسای نخستین تعبیر می کنند- بر عهده گرفت و او نمونه ای از ثبات ایمان بود.
امروزه کلیسای کاتولیک رم ( در واتیکان) و اسقف بزرگ آن( پاپ) ، از این جهت خود را رهبر کلیساهای جهان می داند که معتقدند کلیسای رم به دست پطرس قدیس(Saint Peter) تأسیس شده است و پاپ، جانشین پطرس است و طبق نصّ انجیل(12)، حضرت مسیح علیه السلام پطرس را- که رهبر کلیساست- به جانشینی منصوب کرد. بنابراین، کلیسای رم از طریق پطرس به مسیح علیه السلام می رسد.(13)
جان بی ناس در مورد گرگوریوس- راهب مسیحی- می نویسد:
وی این قاعده را وضع کرد که چون قدیس پطرس، پادشاه رسولان بود و حفظ کلیسای جهان از طرف خداوند، به عهده ی او مقرر شده[ بود]، همچنین پاپ رم نیز، پادشاه مطلق کلیسا و حافظ آن است.(14)
موقعیت ممتاز شمعون صفا(پطرس) علیه السلام در تقدیم ایمان به مسیح علیه السلام و ملازمت دائمی او با عیسی علیه السلام و سرانجام جانشینی حضرت عیسی علیه السلام پس از صعود به آسمان همه مانند امیرالمومنین علیه السلام است. حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام اولین کسی بود که به رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم ایمان آورد(15) و از ابتدای رسالت حضرت خاتم الانبیا علیه السلام تا پایان آن ملازم آن حضرت و نزدیک ترین افراد به رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم (16) بوده و به استناد سفارشات و بیانات مکرر پیامبر گرامی اسلام علیه السلام در موارد متعدد، به خصوص در مراسم رسمی( غدیرخم) جانشین آن حضرت بود.(17)
از سوی دیگر موقعیت شمعون نزد مخالفانش همانند امیرالمومنین علیه السلام است؛ همانطور که پولس- بدعت گذار در آیین مسیحیت و عامل انحراف مسیحیت کنونی- به مخالفت با پطرس پرداخت در حالیکه خود در رساله ی غلاطیان، اعتراف و اقرار دارد که پطرس یکی از ارکان مهم مسیحیت است و منصوب شده ی حضرت عیسی علیه السلام به جانشینی است(18)، غاصبان خلافت و مخالفان فضیلت و برتری و جانشینی علی بن ابی طالب علیه السلام نیز با آن که به این فضائل اعتراف می کردند- مانند سخنی که از خلیفه دوم در موارد مختلف، نقل شده که می گفت: « لولا علیٌّ لَهَلَک عُمَر»(19) و «أعوذُ باللهِ مِن کلِّ مُعضَلَهٍ لیس لها أبوالحسن(20)» و سخن عمرو بن عاص از دشمنان امیرالمومنین علیه السلام و دست یار معاویه و صحنه گردان واقعه ی صفین است که در قصیده ی معروف خود که به نام «قصیده جُلجُلیّه» به فضیلت امام علیه السلام اعتراف کرده است(21)- با این حال تمام توان خود را در مخالفت با آن حضرت خرج کردند.
انحراف در مسیحیت و اسلام پس از پیامبر
پیشگویی حضرت مسیح علیه السلام به پیدا شدن فرقه های متعدد در مسیحیت بعد از ایشان و صحیح بودن تنها یکی از آن ها، مساله ای است که در روایات اسلامی نیز بدان اشاره شده است: نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم خبر دادند که امت ایشان مانند امت های گذشته، به گروه های مختلف پراکنده خواهند شد و همان سان که یهودیان و مسیحیان به 71 و 72 فرقه تقسیم شدند. امت اسلام نیز به 73 فرقه تقسیم خواهند گردید(22).
مَتّی در انجیل خود، از زبان حضرت عیسی علیه السلام در مورد عاقبت برخی از کسانی که در دنیا به ظاهر به حضرت مسیح علیه السلام ایمان داشتند و به تبلیغ دین او پرداختند، چنین بازگو می گوید(23):
بسا در آن روز مرا خواهند گفت: خداوندا! خداوندا! آیا به نام تو، نبوت ننمودیم و به اسم تو، دیوها را اخراج نکردیم و به نام تو، معجزات بسیار ظاهر نساختیم؟ آن گاه به ایشان خواهم گفت که: هرگز شما را نشناختم. ای بدکاران! از من دور شوید!(24)
این گزارش انجیل متّی از عیسی بن مریم علیه السلام ، مشابه روایتی است که در صحیح بخاری از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم روایت شده است که:
گروهی از افراد امت مرا[ در روز قیامت] در شمار دوزخیان خواهند آورد. من به خداوند خواهم گفت: پروردگارا! این ها اصحاب من بودند! گفته خواهد شد: نمی دانی که پس از تو چه ها کردند!(25)
همچنین از پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در مورد برخی از صحابه روایت شده است که در روز قیامت، گروه گروه کسانی را به سوی جهنم خواهند برد که حضرتش ایشان را می شناسد؛ از آنها علت را جویا می شود، می گویند: « به ارتداد دچار شده و از مسلمانی به کفر و جاهلیت برگشتیم»(26).
عیسی بن مریم علیه السلام پس از آنکه امت ناسپاس بنی اسرائیل از هر گونه انکار و توطئه در کار او کوتاهی نکردند و به طراحی کشتن حضرتش مبادرت ورزیدند، به آنان خبر داد که خداوند او را نجات خواهد داد و به آسمان خواهد برد و وظیفه ی امت او این است که پس از آن حضرت، از جانشین او شمعون (پطرس) که حجت خداست متابعت کنند و با او مخالفت نورزند که عاقبت آن گمراهی است(27).
پس از آن حضرت، با ظهور نفاق در مسیحیت، مسیحیان به تدریج از متابعت از جانشین آن حضرت سرباز زدند و کم کم زمزمه های انحراف در آن آیین شنیده شد. به گونه ای که آنچه ما امروزه به نام مسیحیت می شناسیم آیین حقیقی عیسی بن مریم علیه السلام نیست؛ بلکه آموزه ها و تعلیمات شخص دیگری به نام پُولس است که با تلاشهای زیاد و مخالفتهای فراوان با جانشین حقیقی عیسی علیه السلام مسیحیت را منحرف کرده و مطابق ذائقه ی رومیان درآورد. این نظرات و تعلیمات چنان مسیحیت را متحول کرد که می توان گفت: از آموزه های حضرت عیسی علیه السلام تقریباً چیزی باقی نمانده است و در صورت وجود، در مقایسه با تعلیمات کنونی، ناچیز است.
در امت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نیز همان وضعیت امت حضرت مسیح علیه السلام و انبیای پیش تر رخ داد. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم پس از تحمل تمام مشقت ها و سختی ها و آزار مخالفان در راه هدایت امت و ابلاغ رسالت و دین خداوند، با تعیین جانشین و حجت الاهی برای روزگار پس از خود، وظیفه ی امت خویش را مشخص فرمود و هشدار داد که مخالفت با علی بن ابی طالب علیه السلام گم راهی است؛ اما با غلبه ی نفاق، امت ناسپاس از متابعت جانشین پیشوای خویش سرباز زده و راه را برای ایجاد اختلاف و ظهور بدعت ها و انحرافات، هموار کردند.
پولس و ومخالفت با جانشین حقیقی عیسی علیه السلام
چنان که اشاره شد اساس مسیحیت امروز، آموزه ها و تعلیمات شخصی به نام پولس(28) است. نقش تعلیمات و نظرات او در تحول مسیحیت به گونه ای است که آموزه های حقیقی حضرت عیسی علیه السلام را تحت سیطره ی خود قرار داده است به طوری که او را «مؤسس دوم مسیحیت» نامیده اند.
از امام کاظم علیه السلام روایت شده است که هفت نفر در جهنم و به سخت ترین عذاب ها معذب خواهند بود؛ یکی از این هفت تن پولس است که شکل کنونی آیین مسیحیت، ساخته و پرداخته ی اوست.(29)
دایرة المعارف کاتولیک و نیز قاموس الکتاب المقدس در معرفی پولس می گویند: نام عبری پولس به دلیل انتساب او به نوادگان بنیامین، شائول(30) و نام لاتین او به دلیل داشتن تابعیت یونانی پول(پولس)(31) بود. در بخش سیزدهم کتاب اعمال رسولان (32) از عهد جدید، به این نام وی اشاره شده است. او در خانواده ای یهودی در طَرَسوس(33) در کیلیکیه از توابع امپراتوری یونان(روم) متولد شد. پدرش از فریسیان یهود(34) بود.
طرسوس از مراکز علوم عقلی و فلسفه بود و پولس در این شهر به تحصیل پرداخت و سپس در حالی که بسیار کم سن بود به اورشلیم مرکز یهودیت رفت و مطابق نقل کتاب اعمال رسولان به تحصیل کتاب مقدس و فراگیری اعتقادات یهودیان نزد غمالائیل یا گامالائیل، برجسته ترین عالم و مفسر یهودی، پرداخت و در میان علما و رهبران یهودی و شورای سنهِدرین یهودیان، دارای موقعیت و نفوذ گردید. کتاب اعمال رسولان نخستین بار نام او را در قضیه ی به شهادت رساندن استیفان که برگزیده ی حواریان و نخستین شهید مسیحیت بود آورده است (کتاب اعمال رسولان58:7)
پولس در زمره ی مخالفان وی و دست اندرکار شکنجه ی او در شمار متهمان کشتن او بود و نقش مؤثری در به شهادت رساندن او داشت. او علاوه بر آزار مؤمنان مسیحی در اورشلیم، از شکنجه و تعقیب آنان در خارج از اورشلیم نیز کوتاهی نمی کرد.
فرازهایی از عهد جدید (مانند: کتاب اعمال رسولان، رساله ی اول پولس به قرنتیان، رساله ی پولس به غلاتیان و رساله ی اول پولس به تیموتائوس بیانگر تعصب او به دین یهودیت و آزار و شکنجه مسیحیان به دست اوست(35).
این شخص که برای مؤمنان به دین حضرت عیسی علیه السلام بسیار خطرناک بود و سد راه بزرگی در راه ایمان به آن پیام آور خدا به حساب می آمد در حدود سال 35 پس از میلاد، ناگهان تغییر شخصیت داده و مدعی شد که با ملکوت در ارتباط است و از ملکوت بر او الهام می گردد تا دین مسیح علیه السلام را تبلیغ کند!(36)
او ادعا کرد وقتی با همراهان خود، برای تعقیب و دستگیری مؤمنان به دمشق می رفت در اثنای سفر، ناگهان در وسط روز نوری از آسمان در اطراف او تابید و او بر زمین افتاد. آن گاه صدایی شنید که می گفت: « ای شائول! چرا بر من جفا می کنی؟ پرسید: خداوندا! تو کیستی؟! پاسخ آمد: من عیسی هستم؛ همان کسی که تو بر او جفا می کنی، ولی برخیز و به شهر برو و در آن جا، به تو گفته خواهد شد که چه باید بکنی.»
پس از بازگویی این حادثه، وی مدعی شد که حامی دین جدید است و به مسیحیت گرویده است و از آن پس شائول(37) به پولس(38) تغییر نام داد(39). وی پس از این حادثه، برای مدتی به عربستان و سپس به دمشق و سرانجام- پس از آن که مسیحیت در انطاکیه رشد یافت- به انطاکیه رفت و از آن جا، به مناطق مختلف آسیای صغیر و روم سفر کرده و کوشش زیادی در ابلاغ و گسترش تعلیمات خود کرد(40).
به گفته ی دایرة المعارف نوین کاتولیک (New Catholic Encyclopedia)، قابل توجه ترین نکته در تغییر آیین پولس، ناگهانی بودن آن است(41). ویل دورانت درباره ی اعلام تغییر عقیده ی پولس می نویسد:
هیچ کس نمی تواند بگوید چه فرایند طبیعی شالوده ی این تجربه ی سرنوشت ساز بوده است. خستگی سفر طولانی، حرارت آفتاب بیابان، شاید گرمازدگی بدنی ضعیف و احتمالا مصروع و روحی دستخوش شکنجه ی تردید و احساس گناه… همه بر روی هم، در به ثمر رساندن فرایند نیمه آگاهانه ای که این منکر متعصب را بدل به تواناترین واعظ مسیح استیفان کرد، محتملا نقش داشتند. اطرافیان یونانی او در طرسوس برایش از یک سوتِر یا منجی گفته بودند که بشر را نجات می دهد. در آموزش مذهبی یهودی خود نیز شنیده بود که مسیحی می آید، حال، چگونه می توانست اطمینان داشته باشد که این عیسای مرموز که به خاطر او، مردم جانشان را فدا می کردند همانی نیست که وعده داده شده است؟!…چند روز بعد، داخل کنیسه های دمشق شد و اعلام کرد که:عیسی پسر خداست!(42)
مشابه این رفتار دور از باور دراسلام نیز نمونه های بسیار دارد. بسیاری از منافقان در میان صحابه ی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم که قرآن در آیه ی 🙁 وَ ممّن حَولَکُم مِنَ الأعرابِ مُنافِقونَ وَ مِن أهلِ المَدینَهِ مَرَدوا علَی النفِّاقِ…(43))از نفاق آنان خبر داد به طمع برخی از منافع مادی، در ظاهر، به اسلام گرویدند و در باطن، از هیچ گونه کارشکنی و ضربه زدن به اسلام، کوتاهی نورزیدند.
چهره ی زاهدانه و دلسوزانه که پولس به ظاهر در رساله های خود نسبت به آیین مسیح علیه السلام نشان می داد و در جای جای عهد جدید از کتاب مقدس مسیحیان، از آن یاد شده است، مشابه توصیفی است که قرآن از منافقان صدر اسلام کرد و خطاب به رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: ( وَ إذا رَأیتَهُم تُعجِبُکَ أجسامُهُم…(44)).
پولس با توجه به جایگاه برجسته و والای شمعون(پطرس) علیه السلام در میان حواریان و مسیحیان و موقعیت نامطلوب خود در میان آنان نمی توانست به صورت علنی جایگاه او را انکار کند. بنابراین، ادعا کرد: «پطرس(شمعون الصفا) علیه السلام مأمور هدایت یهودیان و ساکنان بخش کوچکی از امپراتوری بزرگ روم( یعنی یهودیه) است و خود مامور تبلیغ غیریهودیان و ساکنان تمام امپراتوری است(45).»
در اسلام، غاصبان خلافت حتی مدعی تقسیم جانشینی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نبودند؛ بلکه از همان ابتدا و بلافاصله پس از رحلت آن پیام آور بزرگ، با جرات تمام، بیعت روز غدیرخم را زیر پا نهادند و از وصی و جانشین پیغمبرخدا صل الله علیه و آله و سلم خواستند تا دیگری را به جانشینی بپذیرد و با وی بیعت کند! دستگاه خلافت به این شکل مساله را آغاز کرد و سپس مدعی شد که پیامبر اساساً جانشینی تعیین نکرد و امت را به حال خود رها کرد تا خود خلفا را انتخاب کنند!(46)
گواهی های متعددی که از ناحیه ی مخالفان در حوادث مختلف تاریخی در مورد واقعه ی غدیر و تعیین امیرالمومنین علیه السلام به عنوان جانشین رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نقل شده است، بسیار زیاد است- هم چنان که اعتراف مخالفان جانشینی پطرس( شمعون الصفا علیه السلام ) را مسیحیت نیز بسیار است- از جمله:
گواهی طلحه در روز جنگ جمل در مورد غدیر در پاسخ به سوال امیرالمومنین(47) علیه السلام احتجاج عمّار بن یاسر بر عمرو بن العاص در جنگ صفین با حدیث غدیر(48)، احتجاج امام حسن علیه السلام در روز صلح با معاویه با واقعه ی غدیر(49)، احتجاج عمرو بن العاص بر معاویه به واقعه ی غدیر و غیره.
تفاوت غاصبان خلافت در اسلام با پولس که به مخالفت با شمعون علیه السلام وصی حضرت مسیح علیه اسلام پرداخت، این بود که چون پولس از علمای یهودی بود، با برخورداری از دانش وسیع خود، جرأت ادعای ارتباط با عالم غیب را پیدا کرد؛ اما غاصبان خلافت به دلیل بی بهره گی از علوم دینی، به ویژه در قیاس با اهل بیت علیه السلام، جرأت مخالفت های این گونه را با جانشین رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نداشتند؛ بلکه با توسل به زور و قرار دادن مردم در مقابل عمل انجام شده بر اوضاع مسلط شدند. در این باره، خلیفه ی دوم از بیعتی که برای خلیفه ی اول گرفته شد، چنین یاد می کرد:
بیعت ابوبکر امری با عجله و شتاب زدگی بود؛اما خداوند شر آن را بازداشت و از این پس… اگر کسی بدون مشورت با مسلمانان، برای کسی بیعت بگیرد، باید هم بیعت گیرنده و هم بیعت شونده را بکشند.(50) برای مشخص شدن واقعیت شخصیت پولس و عملکرد ها و تعلیماتش و نیز چگونگی انحراف مسیحیت به دست او، باید به برخی ویژگی های وی اشاره کرد:
1) آزار و خصومت شدید نسبت به مومنان مسیحی
نمونه های فراوانی از دشمنی پولس با مومنان مسیحی در عهد جدید، بروشنی گزارش شده است(51). پیروان کنونی انجیل آزار رسانی و خصومت شدید پولس نسبت به مومنان مسیحی را چنین توجیه می کنند که این رفتارهای او از روی پای بندی به تورات و برای کسب رضای خداوند بوده است(52). این مطلب از گوشه هایی از رساله های او در عهد جدید نیز استفاده می شود(53): اما باید دانست که پولس همان گونه که گذشت از علمای یهودیت و صاحب نفوذ و مقام در میان علمای یهودی بود؛ به طوری که طبق گزارش کتاب اعمال رسولان از عهد جدید، وقتی در حضور اَغریپاسِ پادشاه و فَستوسِ فرماندار در قیصریه، ادعای عجیب خود را در مورد ارتباط با غیب مطرح می کند، فستوس به او می گوید: ای پولس! تو دیوانه هستی؛ کثرت علم تو را دیوانه کرده است(54).
بنابراین، مسلّماً پولس- به دلیل آن که علمای یهود بوده به خوبی می دانسته که رضای حقیقی خداوند در چیست؟ ! وی یک فرد عادی جاهل نبود تا کورکورانه و به تعصب از یک مرام با آزار مسیحیان، رضای الاهی را کسب کند! از طرفی، جرم تازه مؤمنان مسیحی از نظر پولس تنها این بود که به پیامبر الاهی حضرت مسیح علیه السلام ایمان آوردند، و مشخص است که خداوند پیامبران خود را با بینات و دلایل آشکار می فرستد؛ چنان که در قرآن نیز به آن اشاره(55) و به خصوص درباره ی حضرت مسیح علیه السلام تصریح شده است(56). از این جهت، بر همه ( به ویژه عالمان یهودی) حجت تمام بود و عذری در تقصیر خود در مخالفت با ایمان به حضرت مسیح علیه السلام در آن زمان نداشتند.
2) عدم فراگیری آموزه های مسیح علیه السلام
پولس نه از جانب حضرت عیسی علیه السلام تعلیمی در مورد دین جدید، یعنی آیین مسیح، دیده بود و نه از حواریان آن حضرت به شمار می رفت وی تنها به ادعای ارتباط با غیب بسنده کرد؛ اما با وجود ادعای رابطه غیبی با مسیح و مأموریت از جانب او، در تعلیمات خویش، با تعالیم حضرت مسیح علیه السلام و حواریان دچار اختلاف گردید.
بنابراین، روشن به نظر می رسد که این ادعای او برای آن بود که مومنان مسیحی و حواریان حضرت مسیح علیه السلام تعلیمات وی را زیر سوال نبرند. او در نامه ی خود به مسیحیان غَلاطیه، چنین می نویسد:
شما را اعلام می کنم از انجیلی که بدان بشارت داده ام که به طریق انسان نیست؛ زیرا که من آن را از انسان نیافتم و [آن را] نیاموختم؛ مگر به کشف عیسی مسیح.
رساله ی پولس به غلاطیان 11:1-12
پولس حتی علاوه بر ادعای ارتباط باغیب، مدعی رفتن به معراج نیز شد. او ادعا داشت که او را به آسمان بردند و در بهشت قدم نهاد! وی در نامه به مسیحیان قُرِنتُس …در این باره می نویسد:
لابد است که فخر کنم… هر چند شایسته ی من نیست- لیکن به رویاها و مکاشفات خداوند می آیم. شخصی را در مسیح می شناسم؛ چهارده سال قبل از این. آیا در جسم؟ نمی دانم و آیا بیرون از جسم؟ نمی دانم؛ خدا می داند. چنین شخصی که تا آسمان سوم ربوده شد و چنین شخص را می شناسم خواه در جسم و خواه جدا از جسم، نمی دانم خدا می داند که به فردوس ربوده شد و سخنان ناگفتنی شنید که انسان را جایز نیست به آن ها تکلم کند.
رساله ی دوم پولس به قرنتیان 1:12-4
3) ادعای ارتباط با عالم غیب، به عنوان فرستاده ی عیسی علیه السلام
با مطالعه ی کتاب اعمال رسولان و رساله های پولس در عهد جدید، ملاحظه می شود که پولس کار خود را با ادعای انتخاب شدنش از عالم ملکوت و غیب به عنوان فرستاده عیسی علیه السلام آغاز و تمام رساله های خود را تقریبا با مضمون: « از طرف پولس برگزیده و فرستاده و رسول خدا یا رسول مسیح…» آغاز کرد.
در رساله های او، یا در نقل صحبت های وی در کتاب اعمال رسولان نیز گاه به این مضمون اشاره شده است(57)؛ اما مؤمنان مسیحی به این ادعاها، با دیده ی تردید می نگریستند. نامه ی اول پولس به مسیحیان اهل قرنتس بیانگر آن است که با شک به او نگریسته می شده است:
آیا رسول نیستم؟ آیا آزاد نیستم؟… هر گاه دیگران را رسول نباشم، البته شما را هستم؛ زیرا که مهر رسالت من در خداوند شما هستید. حجت من به جهت آنانی که مرا امتحان می کنند این است که آیا اختیار خوردن و آشامیدن نداریم؟…
رساله ی اول پولس به قرنتیان 1:9- 5
التفسیر التطبیقی للعهد الجدید این عبارت را چنین توضیح می دهد:
برخی از مومنان( مسیحی) در این ادعای پولس که ( از طرف حضرت مسیح)(58) فرستاده شده است (و از جانب او مأموریت دارد) تردید می کردند.(59) پولس پس از مطرح کردن چنین ادعای بزرگی،سعی کرد نام خود را در ردیف نام حواریان حضرت مسیح علیه السلام به خصوص پطرس( شمعون الصفا علیه السلام) جانشین آن حضرت قرار دهد. در این باره، موضع گیری های مختلفی از پولس مشاهده می شود. گاه موضعی متواضعانه از خود نشان می دهد و خویش را به دلیل سوابق سوء پیشین، نالایق و کوچک ترین و کم ترین رسولان می داند و خود را به همین مقدار که نام او در شمار رسولان باشد، راضی جلوه می دهد(60):
بعد ها( که پولس بیشتر بر امور مسلط می گردد) گاه در مقام موعظه، چنین بیان می کند که با رسولان دیگر هیچ تفاوتی ندارد و مهم آن است که او و دیگر رسولان و حواریان همگی بشارت دهنده ی پیام عیسی مسیح اند:
… زیرا چون یکی گوید: من از پولس و دیگری من از اَپَلُّس هستم، آیا انسان نیستند؟ پس کیست پولس و کیست اَپَلُّس؛ جز خادمانی که به واسطه ی ایشان، ایمان آوردید؟..
رساله ی اول پولس به قرنتیان 4:3-6
با ریشه دار شدن تدریجی فعالیت های تخریبی پولس و شکست جناح شمعون (پطرس علیه السلام) جانشین حقیقی حضرت مسیح علیه السلام و حواریان، از این نیز فراتر رفته و گاه با لحنی شدید، به توهین دیگر رسولان و حواریان پرداخته می گوید:
اگر آنان رسول حضرت مسیح اند، من نیز هستم. پس چه تفاوتی میان ماست؟ آن ها می خواهند علم و دیگر خصوصیات خود را به رخ من بکشند؛ زیرا مرا یقین است که از بزرگ ترین رسولان هرگز کمتر نیستم؛ اما هر چند در کلام نیز امّی باشم؛ لیکن در معرفت، نی
رساله ی دوم پولس به قرنتیان 5:11-6
4) اختلاف با حواریان و وصی حضرت مسیح علیه السلام
بندهای مختلفی از رساله های عهد جدید نشان می دهد که پس از آن که پولس شخصیت جدیدی به خود گرفت و وارد مسیحیت شد و رساله ی تبلیغ آن دین مداخله کرد و خود را در زمره ی رسولان حضرت مسیح علیه السلام شمرد، میان او و حواریان حضرت مسیح علیه السلام به ویژه جانشین آن حضرت پطرس(شمعون صفا علیه السلام) اختلاف به وجود آمد. هاروی کاکس گزارش می دهد:
بسیاری از رساله های پولس به رد معلمان و رهبرانی در کلیسای اولیه اختصاص دارد که او در مسائل زیربنایی با آن ها اختلاف داشت. بی درنگ، بین پطرس- که عیسی را قبل از مصلوب شدن شناخته بود- و پولس – که تأکید می کرد که هرگز عیسی را در جسم ندیده بلکه او را تنها پس از قیام از مردگان دیده است- نزاع تندی در گرفت.(61)
ویل دورانت در باب این موضع پولس، توضیح می دهد:
یهودیان اندکی سخنانش را پذیرفته بودند. ناچار مانند کسانی که امروز جمعیت ها را در شارع عام مخاطب قرار می دهند، بازار را پایگاه خود کرد و با ده ها رقیب بر سر جلب مستمعان رهگذر، به رقابت پرداخت(62)
پولس ابتدا با بَرنابای حواری همراه شد(63)؛ اما در اثنای سفرهای تبلیغی، میان او و برنابا اختلاف به وجود آمد و شدت این اختلاف به جایی رسید که موجب جدایی آن دو از یکدیگر گردید.(64) این نشانگر آن است که برنابا که یکی از حواریان بود ابتدا با خوشبینی، مسیحی شدن ظاهری پولس را باور کرد ولی پس از مدتی برخورد و نشست و برخاست با او به نفاق درونی وی پی برد و روش او را مخالفت با حضرت مسیح علیه السلام و شمعون صفا و سایر حواریان دید و به همین دلیل، با او درگیر و از او جدا شد.
به استناد روایت کتاب اعمال رسولان، زمانی که پولس با بَرنابا در اَنطاکیه بود، گروهی از یهودیان مسیحی( همان مسیحیان حقیقی و پای بند تعلیمات اصلی حضرت عیسی علیه السلام) با او وارد نزاع شدند و گفتند: « اگر کسی در آداب و رسوم قدیمی یهود وفادار نماند و ختنه نشود؛ محال است بتواند نجات پیدا کند.» پولس به مخالفت با آن ها پرداخت. این نزاع به اورشلیم نیز کشیده شد. پولس تأکید می کرد که اگر تصور می کنید که با ختنه شدن و انجام احکام مذهبی، می توانید مقبول خدا گردید، در آن صورت، دیگر مسیح نمی تواند شما را رستگار سازد(65). این نخستین گام برای دور شدن از شریعت عیسی بن مریم علیه السلام بود.
پولس تأکید داشت که نجات و رستگاری فقط به ایمان است و شدیداً با افرادی که نجات و رستگاری را به ایمان و عمل به شریعت می دانستند، و مخالفت می ورزید و ایشان را بی فهم و بی ایمان توصیف می کرد.
لحن عتاب آمیز و همراه با خشم پولس در نامه ی او به مسیحیان غَلاطیه که به حفظ شریعت پایبند بودند یکی از نمونه های اختلاف وی با کسانی است که بر انجام شریعت تأکید داشتند(66).
این عبارت نشان می دهد که پولس تمام سعی خود را بر آن داشت که تعلیمات خود را در بین پیروان مسیح رواج دهد و از نشر تعالیم حقیقی که مطابق عمل کرد حضرت عیسی علیه السلام و جانشین آن حضرت و سایر حواریان بود جلوگیری کند. بنابراین، کسانی را که برخلاف تعلیمات او، به بیان مسیحیت می پرداختند نفرین می کند؛ حتی اگر از فرشتگان الاهی باشند!
این حوادث مشابه ی وقایع صدر اسلام و مساله ی جلوگیری از نشر تعالیم حقیقی و فرمان منع نقل روایات رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم و منع بیان تفسیر قرآن است که دستگاه حاکم، پس از رحلت آن حضرت اعمال کرده و با مخالفان آن نیز به شدت برخورد می کرد.
تفاوت مسیحیت و اسلام در جلوگیری از نشر تعالیم حقیقی الاهی این بود که دستگاه غاصب خلافت در مسیحیت بر آن شد که از نشر تعالیم حقیقی جلوگیری کند و تنها آموزه ها و تفسیرهای خود را از دین رواج دهد؛ اما دستگاه غاصب خلافت در اسلام، به بهانه ی عدم غفلت مردم از قرآن، از نشر احادیث و تفاسیر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم جلوگیری کرد و به دلیل در دست داشتن زمام حکومت، آن را به شکل یک فرمان حکومتی در آورد و در برابر تخطی از آن، مجازات های سنگینی در نظر گرفت.
سیاست منع نقل حدیث، پس از رحلت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به صورت های زیر دنبال می شد: از بین بردن احادیث و فرمان عمومی برای اجرای آن، در همه ی شهرها و در آتش سوزاندن احادیث رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم توسط خلیفه ی اول(67)، سوزاندن احادیث نبوی که در دست مردم بود، توسط خلیفه ی دوم(68)، دستور سوزاندن احادیث به تمام شهرها به صورت فرمان حکومتی(69)، توصیه ی خلیفه ی دوم به امرای شهرها و مناطق به عاری کردن قرآن از روایت و تفسیر و نقل بسیار کم روایت از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم، برخورد شدید و مجازات و توبیخ و ضرب و جرح و به حبس افکندن صحابه در مقابل نقل حدیث(70)، بندهای مختلفی از عهد جدید بیانگر و جود دوگانگی در میان مسیحیت نخستین بعد از پیدایش پولس و اختلاف نظر او با حواریان و بزرگ آنان پطرس هست. او حتی در برخی ازبندها به پطرس نسبت نفاق می دهد:
اما چون پطرس به انطاکیه آمد، او را روبه رو مخالفت نمودم؛ زیرا که مستوجب ملامت بود… و سایر یهودیان هم با وی نفاق کردند؛ به حدی که بَرنابا نیز در نفاق ایشان گرفتار شد؛ ولی چون دیدم که به راستی انجیل، به استقامت رفتار نمی کنند، پیش روی همه پطرس را گفتم: اگر تو که یهود هستی به طریق امت ها نه به طریق یهود زیست می کنی، چون است که امت ها را مجبور می کنی که به طریق یهود رفتار کنند؟!…
رساله ی پولس به غلاتیان11:2-17
کتاب التفسیر التطبیقی للعهد الجدید این عمل پولس را چنین تفسیر و توجیه می کند:
وی پس از آن که پطرس کلیسا را تباه کند با او به مخالفت پرداخت؛ به این دلیل که گاه پیشوایان (71) نیز به خطا خواهند رفت(!) و مخلصان(!) باید آنان را به راه مستقیم و راست برگردانند.(72)
همان طور که می بینیم، مولفان این کتاب حاضرند در توجیه عملکرد پولس، همه ی پیشوایان و حجت های الاهی را فدای شخصی چون پولس کنند که بدعت گزار در مسیحیت است. این مانند توجیه برخی از متعصبان مسلمان است که اشتباهات تنی چند از صحابه ی صدر اسلام در مخالفت با وصیت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم و مخالفت با امیرمومنان علیه السلام جانشین آن حضرت و دیگر خطاهای آنان را به راحتی توجیه می کنند و آن را اجتهاد آنان در این مسایل دانسته و آن ها را لایق ثواب می دانند!
پولس عدم لزوم پای بندی به شریعت و کافی بودن ایمان برای نجات را با جدیت بسیار پی گیری و این آموزه را در سراسر امپراتوری روم منتشر می کرد. او همچنین در نامه ای به مسیحیان روم، در مخالفت با حواریان و شمعون الصفا(پطرس) علیه السلام جانشین حقیقی حضرت مسیح علیه السلام که با تعالیم او مخالف بودند می نویسد:
لکن- ای برادران-از شما استدعا می کنم آن کسانی را که منشأ تفاریق و لغزش های مخالف آن تعلیمی که شما یافته اید می باشند ملاحظه کنید واز آنان اجتناب نمایید…؛ زیرا اطاعت شما در جمیع مردم شهرت یافته است. پس درباره ی شما مسرور شدم… و خدای سلامتی به زودی شیطان را زیر پاهای شما خواهد سایید.
رساله ی پولس به رومیان 17:16-20
مخالفت حواریان با این اعتقادات پولس در رساله ی یعقوب که از حواریان حضرت مسیح علیه السلام بود مشاهده می شود. یعقوب حواری در نامه به برخی از مسیحیان، استدلال می کند که اگر ایمان همراه با عمل نباشد، مرده است. او ایمان بدون عمل را باطل می داند و در رساله ی خود، استدلال می کند که پدر ما ابراهیم به اعمال عادل شمرده شد؛ نه به ایمان محض(73)
علاوه بر یعقوب حواری، پطرس( شمعون الصفا علیه السلام ) بزرگ حواریان و جانشین حقیقی حضرت مسیح علیه السلام نیز با این اندیشه های پولس مخالف بود. پولس در نامه به غلاطیان، به این دلیل پطرس( شمعون الصفا علیه السلام ) را سرزنش می کند که به احکام شریعت معتقد بود و اعتقاد داشت که هیچ کس با ایمان تنها نجات نمی یابد و باید خود را به انجام شریعت نیز پای بند کند و بر این مسأله تأکید می ورزید.
به همین دلیل، پولس پس از ریاکار و منافق خواندن پطرس(74)، از عدم لزوم شریعت سخن می گوید:
هیچ کس از اعمال شریعت عادل شمرده نمی شود؛ بلکه به ایمان به عیسی مسیح[عدالت محقق می شود]
رساله ی پولس به غلاطیان 16:2
لوقا در کتاب اعمال رسولان از عهد جدید چنین روایت می کند:
که پس از آن که نزاع پولس و طرفداران عمل به شریعت از انطاکیه به اورشلیم کشیده شد، همه ی حواریان حاضر در شورای اورشلیم حتی پطرس و یعقوب، به لغو احکام شریعت یهود برای مسیحیان غیریهودی حکم کردند.
با این همه، عبارات دیگر عهد جدید نشان می دهد که یعقوب و پطرس که از حواریان حاضر در شورای اورشلیم بودند با این مسأله مخالفت بودند و بر انجام شریعت تأکید می ورزیدند.
نزاع در عمل به شریعت، نزاع های دیگری چون اختلاف در مورد حوزه ی مأموریت پولس و پطرس (شمعون الصفا علیه السلام) را نیز در پی داشت و همان طور که بیان شد، پولس مدعی شد: شمعون تنها مأمور هدایت یهودیان، یعنی بخش کوچکی از امپراتوری بزرگ روم است و مسؤولیت هدایت سایر مناطق و بخش عظیم مملکت روم، به من واگذار شده است! با آن که در نامه های خود، اقرار داشت که پطرس( شمعون الصفا علیه السلام) جانشین حقیقی حضرت مسیح است آنجا که می گوید:
چون دیدند که بشارت نامختونان[= غیریهود] به من سپرده شد چنان که بشارت مختونان به پطرس زیرا او [مسیح] که برای رسالت مختونان در پطرس عمل کرد در من هم برای امت ها عمل کرد. پس چون یعقوب و کیفا[= پطرس] و یوحنا که معتبر به ارکان بودند آن فیضی را که به من اعطا شده بود دیدند، دست رفاقت به من و بَرنابا دادند تا ما به سوی امت ها برویم؛ چنان که ایشان به سوی مختونان.
رساله ی پولس به غلاطیان 7:2-9
جالب این است که کسی جز پولس، به چنین عملی مبادرت نورزید و چنین ادعایی نداشت که مقام جانشینی حضرت مسیح علیه السلام بین او و پطرس تقسیم شده است تا از این راه، دایره ی عملکرد پطرس را محدود کند. این ادعای پولس در حالی است که عهد جدید از کتاب مقدس مسیحیان خلاف این اعتقاد و ادعای پولس را از پطرس (شمعون) علیه السلام جانشین راستین حضرت مسیح علیه السلام نقل کرده است:
و چون مباحثه سخت شد، پطرس برخاسته بدیشان گفت: ای برادران عزیز! شما آگاه اید که از ایام اول، خدا از میان شما اختیار کرد که امت ها از زبان من، کلام بشارت را بشنوند و ایمان آورند و خدای عارف القلوب بر ایشان شهادت داد بدین که روح القدس را بدیشان داد( چنان که به ما نیز) و در میان ما و ایشان، هیچ فرق نگذاشت؛ بلکه محض ایمان، دل های ایشان را طاهر نمود.
کتاب اعمال رسولان 7:15-9
این عبارات عهد جدید از قول پطرس( شمعون الصفا) علیه السلام نشان می دهد که او برخلاف ادعای پولس، تنها مأمور هدایت یهودیان نبود؛ بلکه علاوه بر آن، از طرف حضرت مسیح علیه السلام به هدایت غیریهودیان به آیین عیسی علیه السلام نیز مأموریت داشت.
نتیجه ی این نزاع به تدریج، به پیروزی پولس و انزوا و شکست شمعون پطرس علیه السلام و پیروان آن حضرت و حواریان انجامید.
توماس میشل در کتاب خود(75)، با جانب داری از پولس، این توضیح را می آورد:
به عقیده ی مسیحیان، پولس بزرگ ترین الاهیات شناس عهد جدید است. شگفت آور است که وی با آن که در طول زندگی خود، با مسیح ملاقات نکرد، مهم ترین مفسر زندگی وکارهای عیسی شناخته شده است! شگفتی ما هنگامی از بین می رود که سابقه ی زندگی او را مورد توجه قرار دهیم: وی دانشمندی بود که کتاب های مقدس یهود را آموخته [بود] و در شریعت آنان تخصص داشت؛ ولی حواریان دوازده گانه و سایر شاگردان مسیح، ماهی گیرانی ساده دل بودند. علاوه بر این، پولس در شهر بزرگ شده بود و در نتیجه، توانایی آن را داشت که پیام عیسی را در سطح فهم مردم شهرهای بزرگ امپراتوری روم نقل کند!(76)
در خصوص این سخن توماس میشل، باید توجه کرد که:
اولاً:
عالم بودن پولس دلیل بر عالم نبودن حواریان نیست، زیرا تعلیم از استاد والای الاهی چون پیامبر خدا عیسی مسیح علیه السلام برای سرآمدبودن آنان بر دیگران کافی است؛ در حالی که پولس تنها نزد استادان بشری، یعنی عالمان یهود و نیز مکتب فلسفه ی یونان درس آموخته بود. بنابراین، به هیچ وجه نمی توان ارتباط با واسطه ی وحیانی و الاهی را با عالم بشری و معمولی مقایسه کرد.
ثانیاً :
پولس هرگز حضرت مسیح علیه السلام را ندیده بود و در بسیاری از موارد، آموزه های او با تعالیم مسیحیت نخستین که همان آموزه های حضرت مسیح علیه السلام و حواریان بود در تضاد بود و به همین سبب درگیری هایی را نیز به وجود آورد.
ثالثاً
، در انجیل لوقا، سخن حضرت مسیح علیه السلام که برخلاف نظر توماس میشل، در باره ی پولس و حواریان است چنین گزارش شده است:
درهمان ساعت، عیسی در روح وجد نموده گفت: ای پدر مالک آسمان و زمین! تو را سپاس می کنم که این امور را از دانایان و خردمندان مخفی داشتی و بر کودکان مکشوف ساختی. بلی، ای پدر! چون که همین منظور نظر تو افتاد و به سوی شاگردان خود توجه نموده گفت: همه چیز را پدر به من سپرده است و هیچ کس نمی شناسد که پسر کیست، جز پدر و نه که پدر کیست، غیر از پسر و هر که پسر بخواهد، برای او مکشوف سازد و در خلوت، به شاگردان خود التفات فرموده گفت: خوشا به حال چشمانی که آن چه [را] شما می بینید، می بینند؛ زیرا به شما می گویم: بسا انبیا وپادشاهان می خواستند آن چه [را] شما می بینید، بنگرند و ندیدند و آن چه[را] شما می شنوید، بشنوند و نشنیدند.
انجیل لوقا 21:10-24
توجه توماس میشل و جانب داری او مانند توجیه گری بسیاری از عالمان مسلمان است. که اعمال خلافت صحابه را- که با نص گفتارهای رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم و سنت آن حضرت در تضاد بود، با این بیان که به اجتهاد آنان برمی گردد- توجیه می کنند و واضح است که اجتهاد شخصی در برابر نص صریح قانون، نه تنها ارزشی ندارد؛ بلکه عملی ناپسند و خلاف است.(77)
پینوشتها:
1- بحارالانوار 245:11 ؛ تفسیر الصافی 2: 28؛ نورالثقلین610:1؛ تفسیر العیاشی 312:1
2-کمال الدین و تمام النعمة 213-220(باب 22 اتصال الوصیة من لدن آدم علیه السلام).
3- شمعون (پطرس) علیه السلام جّد اعلای امام زمان علیه السلام از طرف مادر است؛ همان گونه که حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام وصی و جانشین رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم ، نیای بزرگ پدری آن حضرت به شمار می رود؛ زیرا مادر آن حضرت بانو نرجس نواده ی قیصر روم و از نوادگان شمعون است( رک. کمال الدین و تمام النعمه: 420؛الغیبة (طوسی): 210 و…
4- مجموعه ی عهد جدید شامل انجیل های چهارگانه، کتاب اعمال رسولان، نامه های پولس، نامه به عبرانیان و نامه های یعقوب و پطرس و یوحنا و یهودا و مکاشفه ی یوحناست.
5- Peter ( Saint Peter = پِطِر قدیس)
6-The Catholic Encyclopedia, VOL. II, P. 1666
همچنین : قاموس الکتاب المقدس: 174
7- انجیل متّی18:4؛ انجیل مرقس 16:1؛ انجیل لوقا 8:5( ر ک. التفسیر التطبیقی للعهد الجدید: 21).
8- 6-The Catholic Encyclopedia, VOL. II, P. 1667
همچنین نک: قاموس الکتاب المقدس: 174-177
9- این عبارت حضرت مسیح علیه السلام در مورد پطرس( شمعون)علیه السلام « آن چه در زمین ببندی، در آسمان بسته گردد و آن چه در زمین گشایی، در آسمان گشاده شود» بیانگر اعلام مقام«حجت خدا» و «مفترض الطاعة» بودن اوست. مشابه آن در اسلام، اعلام مقام« من کنت مولاه فهذا علیٍّ مولاه» توسط رسول خداصل الله علیه و آله و سلم در مورد امیرالمومنین علیه السلام در روز غدیر خم است.
10- منظور از خوراک دادن بره ها و گوسفندان و شبانی کردن، رهبری امت است( ر ک. التفسیر التطبیقی للعهد الجدید: 386- 388) چنان که در تفسیر آیات: (انجیل یوحنا 26:10-28) گوسفندان، امّت آن حضرت تفسیر شده است. همان طور که چوپان از گوسفندان خود حمایت می کند، آن حضرت مسؤول شُبانی امت خود خواهد بود( رک. التفسیر التطبیقی للعهد الجدید: 349)
11- عهد جدید: انجیل متّی 18:16-19
12- همان.
13- دایرة المعارف،کاتولیک دراین باره می نویسد: «حقیقت اساسی این است که پطرس در رم از دنیا رفت و این تشکیل دهنده ی بنای تاریخی ادعای اسقف های رم در مورد تقدم اسقفیت و پاپیت پطرس است»(-The Catholic Encyclopedia, VOL. II, P. 1673 )
پروتستان ها در مورد این که آیا اصلاً پطرس علیه السلام در طول مدت زندگانی خود، به رم رفته باشد، ایجاد تردید کرده اند. این تردید نهایتاً می تواند مرجعیت کلیسای رم را که کاتولیک ها به آن اعتقاد دارند نفی کند؛ اما نرفتن پطرس به رم دلیل عدم جانشینی او برای حضرت مسیح علیه السلام نیست.
14- تاریخ جامع ادیان: 641
البته کلیسای کاتولیک مشروعیت خود را از طریق اتصال پطرس(شمعون الصفا)علیه السلام به حضرت مسیح علیه السلام می داند؛ اما خواهیم دید که در تعلیمات آیین مسیحیت، تابع پولس، مؤسس دوم و بدعت گذار مسیحیت است که پطرس و حواریان مسیح علیه السلام، به مخالفت پرداخت.
15 – المعجم الکبیر 95:1 و 269:6 الاستیعاب 1090:3 و 1095:3 کتاب الاوائل : 81؛ کشف الغُمه 62:1 المناقب :126 شرح نهج البلاغه 225:13 و 229: 13 و 228: 13 و 116:4 (ابن ابی الحدید در این جزء اول مؤمن بودن آن حضرت را قول اکثریت محققان سیره و محدثان می داند)؛ و نیز 232:13( ابن ابی الحدید در این مجلد، ادعای اول مؤمن بودن غیرعلی بن ابی طالب علیه السلام را ذکر دلیل مردود می داند)؛ همچنین 231:13-232 (ابن ابی الحدید در این جزء، درصدد بیان این نکته است که علاوه بر محدثان و مورخان، شعرا نیز در اشعار خود، به اول مؤمن بودن آن حضرت تصریح کرده اند).
16- الطبقات الکبری 338:2- 343؛ شواهد التنزیل 42:1-44؛ الکافی 64:1
17- کتاب های یا مفصلی در این باره تألیف شده است که از مبسوط ترین آن ها الغدیر نوشته ی علامه امینی در 11 مجلد و نیز ثمرات الاسفار إلی الأقطار در 4 جزء است.
18- عهد جدید، رساله ی پولس به غلاطیان 7:2-9
19و 20 تاویل مختلف الحدیث :152؛ الاستیعاب3 : 1102-1103
21- خطیب خوارزمی حنفی احتجاج عمروبن العاص بر معاویه در فضایل علی بن ابی طالب علیه السلام را در جواب عمرو به نامه ی معاویه در داستان پیروزی در جنگ صفین گزارش می کند( المناقب، الخطیب الخوارزمی: 199 ( رک. الغدیر 403:1) ابن ابی الحدید و محمد بن عبدالمُعطی اسحاقی مصری این احتجاج را در پاسخ عمرو به نامه ی معاویه برای توبیخ او از سرباز زدن از پرداخت خراج مصر، آورده اند( شرح نهج البلاغه 56:10 (الخطبة 178) و لطائف اخبار الأول فی من تصرَّف بمصر من ارباب الدُّول، الاسحاقی: 161( ر ک. الغدیر 176:2- 177). این منظومه با این مطلع آغاز می شود: معاویةُ ! الحالَ لا تجهَل و عَن سُبُل الحقِّ لا تعدِلِ…
22- المستدرک علی الصحیحین 128:1 ( او می افزاید: هذا حدیثٌ صحیح علی شرط مسلم، ولم یُخرِجاه)؛ سنن أبی داود 390:2؛ بحارالأنوار 346:14
23 – ر ک. التفسیر التطبیقی للعهد الجدید: 35
24-انجیل متّی 22:7-23.
25- صحیح البخاری 191:5-192.
26- صحیح البخاری 208:7-209. همچنین با این مضمون در مصادر دیگر روایی سنّی مانند: صحیح البخاری 206:7؛ صحیح مسلم 150:1 و 67:7؛ مسند احمد 235:1 و 384 و 28:3 و ..
27- بحارالأنوار 336:14- 337. همین پیشگویی در انجیل ها نیز بیان شده است؛ با این تفاوت که انجیل های موجود که براساس اعتقادات مسیحیت کنونی تدوین شده است علاوه بر آن، بیان می کنند که مسیح علیه السلام کشته شد و سه روز پس از مرگ، مجددا زنده شد وبه آسمان رفت. ( رک. انجیل متّی 1:26 انجیل متّی 27 و 28؛ انجیل متّی 18: 16- 19؛ انجیل یوحنّا 21: 15- 18 و …)
28- Paul
29- بحارالأنوار 310:8-311 و 407:30-409؛ الخصال؛ 398-399؛ ثواب الأعمال 214- 215.
30- Saul
31- Paul
32- عهد جدید(اعمال رسولان 9:13)
33- طّرّسوس (معرّب Tarsus) شهری در ترکیه کنونی و کیلیکیه ی قدیم (Encyclopedia of World Religions P.846. Paul, The Apostle, Saint; , ” Tarsus Bible Dictionary, p.786) مأمون خلیفه عباسی در سال 788 م آن را فتح کرد و در سال 218(= 832 م) در نزدیکی آن مرد و در آن به خاک سپرده شد(معجم البلدان 28:4؛ الکامل فی التاریخ 432:6 ؛ فرهنگ معین 5(اعلام) ، حرف ط.).
34- فریسیان و صادوقیان دو گروه معروف یهودیت و خالف یکدیگر بودند. صادوقیان گروهی از یهودیان بودند که حدود سال های 105 تا 135 قبل از میلاد به وجود آمدند و با تمسک به ظاهر مکتوب تورات، تلمود (یعنی بخش منقول از شریعت) را که به عنوان سنت به شمار می رود قبول نداشتند و با آن به مخالفت پرداختند و معتقد بودند که در متن تورات، نامی از رستاخیز برده نشده است. در مقابل آن، فریسیان به سنت در کنار کتاب (تورات) اعتقاد داشتند اکنون تنها گروه فریسیان از یهود باقی مانده اند. ( ر ک. گنجینه ای از تّلمود : 10؛ سیری در تلمود؛ 379- 385؛ بخش : «اهمیت تلمود نزد قوم یهود»).
35- The Catholic Encyclopedia, VOL. II, P. p. 1275-1276
همچنین : قاموس الکتاب المقدس: 195-199.
36- The Catholic Encyclopedia, VOL. II, P. 1275
همچنین : قاموس الکتاب المقدس: 198؛ صعود حضرت مسیح علیه السلام به آسمان سال 29 یا 30 بعد از میلاد بوده است(
. The Catholic Encyclopedia, VOL. . II.pp.807-808), قاموس الکتاب المقدس: 885)
37- به معنای مطلوب ( رک. قاموس الکتاب المقدس: 196)
38- به معنای کوچک( ر ک. قاموس الکتاب المقدس : 196)
39- عهد جدید( کتاب اعمال رسولان1:9- 32 و 22: 1- 26 و 9:26-29)؛
35- The Catholic Encyclopedia, VOL. II, P. p. 1277؛ قاموس الکتاب المقدس؛ 195- 199
طبق بیان دایرة المعارف کاتولیک، طبیعی بود که او نام رومی خود،یعنی پولس، را انتخاب کند؛ به خصوص که نام شائول معنای مضحک و ناپسندی در یونان داشت؛
It Was natural in inaugurating his Apostolate among the Gentiles paul Should Have adopted his Roman name. especially as the name Saul Had a Iudicrous meaning in Greek. (The Catholic Encyclopedia Vol II. PP. 1275-1276)
40- عهد جدید: (رساله ی پولس به غلاطیان 13:1-14).
41- New Catholic Encyclopedia,” Paul, Apostle, St.”:” The most remarkable note of Paul, s conversion “was its suddenness.
Greek. (The Catholic Encyclopedia Vol II. P. 1275-) تغییر آیین پولس ، سال 35 و سال کشته شدن او، سال 67 گزارش شده است
42- تاریخ تمدن 682:3
43- [ آگاه باشید که ] برخی از اعراب پیرامون شما منافق اند و از مردم مدینه نیز گروهی بر دورویی خویش ثابت اند…)توبه /101
44- و اگر به ایشان بنگری، ظاهر فریبننده شان تو را به شگفتی وا می دارد) منافقون /4
45- رساله ی پولس به غلاطیان 7:2-9
46- صحیح البخاری 126:8
47- السمتدرک علی الصحیحین، الحاکم النیشابوری 419:3( ر ک. الغدیر، الأمینی، 378:1- 380)
48- وقعةُ صِفّین، نصر بن مزاحم الکوفی: 338؛ شرح نهج البلاغه( ابن ابی الحدید)21:8(الخطبة 124) ( رک الغدیر404:1)
49- ینابیع المودة، القندروزی الحنفی 150:3( ر ک .الغدیر398:1)
50- صحیح البخاری 26:8؛ همچنین : کنز العمال 649:5 و 651:5 ،؛ تاریخ الطبری 446:2؛ تاریخ مدینة دمشق281:30؛ الکامل فی التاریخ 326:2
51- کتاب اعمال رسولان 3:8؛ همان 9:26- 12؛ رساله پولس به غلاتیان 13:1؛ رساله اول پولس به تیموتائوس 13:1
52- … و فی کلِّ ذلک کان یظنُّ أنّه یؤدّی خدمةً لله و الناموس( قاموس الکتاب المقدس 197:)، … و کان مخلِصًا فی غیرته، ولکنَّه کان علی خطأ…( التفسیر التطبیقی للعهد الجدید: 638)
53- به عنوان نمونه، اعمال رسولان 24:26
54- اعمال رسولان26: 24
55- ( و لَقد جاءتهم رسلُنا بالبیِّنات…)مائده /32
( فإن کَذَّبوک فقد کُذّب رُسُل من قبلِک جاؤوا بالبینِّات و الزُّبُر و الکتاب المنیر) آل عمران/184
( ..قُل: قد جاءکم رُسلٌ مِن قَبلی بالبیِّناتِ و باَّلذی قلتم. فِلمَ قَتَلتُموهم إن کنتُم صادقی؟!) آل عمران /183
56- اذ قال الله: یا عیسی بنَ مریم! اذکُر نعمتی علیک و علی والدَتِک إذ أیَّدتُکَ بروح القُدُس… و إذ کففتُ بنی إسرائیلَ عنک؛ إذ جئتَهم بالبیِّنات؛ فقال الدین کفرو منهم: إن هذا إلاّ سِحرٌ مبین!) مائده/110
57- عهد جدید: (اعمال رسولان 14:22-15)؛ (رساله ی اول پولس به قرنتیان 1:1)؛ (رساله ی اول پولس به قرنتیان 17:9)؛ (رساله ی دوم پولس به قرنتیان 1:1)و …
58- کان بعضُ المؤمنینَ یشکِّکون فی سلطان بَولُسَ کرسولٍ…(التفسیر التطبیقی للعهد الجدید: 581)
59- رساله اول پولس به قرنتیان 9:15؛ همان 21:3- 22
60-مسیحیت (هاروی کاکس) :46
61- تاریخ تمدن 684:3
62- ر ک. عهد جدید: (اعمال رسولان 25:14)
63- ر ک. عهد جدید: (اعمال رسولان 38:15-40)
64- عهد جدید: (کتاب اعمال رسولان، 15)
65- عهد جدید، رساله ی پولس به غلاطیان 15:5-19؛ نیز رک : همان 6:1-9
66- تذکرة الحفاظ 5:1
67- تاریخ الإسلام220:7؛ الطبقات الکبری 188:5، سیر أعلام النبلاء 59:5(با همین مضمون)
68- کنز العمال 292:10 ؛ جامع بیان العلم و فضله 65:1
69- تاریخ الطبری 273:3 ؛ همچنین : المستدرک علی الصحیحین 102:1؛ المعجم الأوسط، الطبرانی 279:2؛ فتح الباری 207:13 ،؛ تذکره الحفاظ 7:1؛ کنز العمال 284:2- 285 و ج447:9؛ شرح نهج البلاغة (ابن أبی الحدید) 93:12
70- تاریخ مدینة دمشق 501:40 و 344:67؛ همچنین : أضواء علی السنة المحمدیة :201؛ تذکرة الحفاظ 7:1؛ کنز العمال 284:2- 285 و 447:9 و 292:10-293؛ تاریخ مدینة دمشق 500:40-501؛ تذکره الحفاظ 7:1
71- مراد پطرس(شمعون الصفا)علیه السلام است.
72- التفسیر التطبیقی للعهد الجدید:641
73-رساله ، یعقوب 17:2-26
74- عهدجدید، رساله ی پولس به غلاطیان 11:2-17. در این خصوص همچنین بنگرید به: تاریخ تمدن 688:3
75-An Introduction to Christian Thelogy: ترجمه ی فارسی این اثر به نام «کلام مسیحی» به چاپ رسیده است.
76- کلام مسیحی: 55-56
77- برخی از مؤلفان سنی، حتی قدم را از این نیز فراتر نهاده، اعمال خلافت و ناپسند غیرصحابه را هم با همین روش توجیه می کنند. به عنوان نمونه، ابن حزم اندلسی به شهادت رساندن امیرالمومنین علیه السلام و دست به خون آن حضرت آلوده کردن را اجتهاد عبدالرحمان مرادی می داند و با این توجیه، سعی دارد ابن ملجم را از آن جنایت بزرگ تبرئه کند! وی می نویسد: «… إنّ عبدَالرحمانِ بنَ ملجَم لم یقتل علیًّا رضی الله عنه إلّا متأوِّلاً مجتهدًا مقدّرًا علی أنّه علی صوابٍ…»(المحلّی 484:10)
ادامه دارد…
منبع مقاله:
فصلنامه تخصصی امامت پژوهی 1، بهار 1390
/م