خانه » همه » مذهبی » معاني كلمات: تواشيح، غفيله، امام منصوص، عيسي، موسي،‌آدم، ذوالقرنين را توضيح داده و وجه تسميه ذوالقرنين را نيز بفرماييد.

معاني كلمات: تواشيح، غفيله، امام منصوص، عيسي، موسي،‌آدم، ذوالقرنين را توضيح داده و وجه تسميه ذوالقرنين را نيز بفرماييد.

معاني كلمات فوق را به اختصار بيان مي‌كنيم:
1. تواشيح: كلمة «تواشيح» جمع است و مفرد آن «وِشاح» است و آن قطعه‌اي از چرم بوده كه در زمان‌هاي گذشته به شكل نوار عريضي برش داده مي‌شد و آن را با جواهرات مزيّن مي‌كردند و زنان خود را با آن زينت مي‌دادند. «مُوَشح» نوعي از شعر است كه با نظم خاصي سروده شده كه شبيه وشاح‌اند كه همان چرم زراندود و جواهرنشان است. و در اصطلاح تواشيح مجموعه‌اي از اشعار است كه در مدح يا رثاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اهل‌بيت مكرم ايشان ـ عليهم السّلام ـ سروده شد و معمولاً در مجالس دسته جمعي خوانده مي‌شود. [1]2. غُفيله: در اصطلاح نام نماز مستحبي است كه بين نماز مغرب و عشاء خوانده مي‌شود و آن دو ركعت است و در ركعت اول بعد از حمد آية «وذالنون..» و در ركعت دوم بعد از حمد آية «وعنده مفاتح الغيب…» خوانده مي‌شود و در قنوت دعاي «اللهم اني اسئلك بمفاتح الغيب…» خوانده مي‌شود.[2]3. امام منصوص: در اصطلاح به امامان اطهار ـ عليهم السّلام ـ اطلاق مي‌شود كه به دستور خداوند و با نص پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به عنوان جانشين ايشان معرفي شده‌اند آياتي از قبيل آية تبليغ[3] و آية اكمال الدين[4] و احاديث متواتري چون حديث معروف غدير در حجة الوداع و حديث ثقلين به امام منصوص اشاره دارد.[5]4. عيسي: نام پيامبر مسيحيان است. اصل آن يسوع است. به معني نجات دهنده در قاموس كتاب مقدس زير لغت يسوع گويد: آن به معني نجات دهنده و مقصود از آن مسيح است و در لغت عبراني ميان لفظ يسوع و يوشع فرقي نيست، در اقرب الموارد گويد: عيسي لفظي است عبراني يا سرياني كه آن مقلوب يسوع است.  الميزان ج 3، ص 211 فرمود: اصل عيسي يشوع است و آن نجات دهنده تفسير كرده‌اند.[6]5. موسي: موسي نام پيامبر يهوديان است موسي لفظ عبري است به معني از آب گرفته شده ظاهراً از آن جهت است كه مأموران فرعون او را در بچگي از آب گرفته‌اند. حالات موسي ـ عليه السّلام ـ در قرآن مجيد بيشتر از حالات ديگر پيامبران ذكر شده و ظاهراً وجه آن، اصطكاك بيشتر مسلمين با يهود و عناد و لجاجت آنان در مقابل قرآن بوده يا علل ديگري هم داشته است.[7]6. آدم: كلمه‌اي است غير عربي، 25 بار در قرآن به كار رفته هفده دفعه آدم و هشت دفعه بني‌آدم و آن را علم شخص دانسته‌اند و نام يك فرد گفته‌اند. بعضي هم آن را مانند انسان و بشر، نوع دانسته‌اند اما اطلاق آيات و روايات بر حضرت آدم از اين لفظ در مواردي قطعي است.[8]7. ذوالقرنين: نام شخصيتي است كه در قرآن سورة كهف از آية 83 تا 98 درباره او سخن گفته و ويژگي‌هاي ممتاز و عملكرد او را شرح داده است روايات اسلامي او را بنده‌اي از بندگان صالح خدا مي‌دانند. وجه تسميه او را بدين نام بعضي از اين جهت دانسته‌اند كه او به شرق و غرب عالم رسيد كه عرب از آن تعبير به قرني الشمس (دو شاخ آفتاب) مي‌كند بعضي مي‌گويند بدين خاطر كه دو قرن حكومت كرده و بعضي گويند در دو طرف سر او برآمدگي مخصوصي بود و به خاطر آن به ذوالقرنين مشهور شد بعضي مي‌گويند تاج مخصوص او داراي دو شاخك بود.[9]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تواشيح دلباختگان، صابر شوشتري.
2. قاموس قرآن، همان، سيد علي اكبر قرشي.
3. تفسير نمونه، همان، ج 11.
4. مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي.

پي نوشت ها:
[1] . شوشتري، صابر، تواشيح دلباختگان، قم، مؤسسه دارالثقلين، چاپ اول، 1377، ص  3 تا 5.
[2] . تفصيل اين نماز در مفاتيح الجنان در تعقيب نماز مغرب آمده است.
[3] . مائده/ 67.
[4] . مائده/ 3.
[5] . کليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، جلد اول، كتاب الحجة.
[6] . قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلامية، چاپ دوازدهم، سال 1376، ج 5، ص 82.
[7] . همان، ج 6، ص 304.
[8] . همان، جلد1، ص 38 تا 52.
[9] . ر. ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ يازدهم، سال 1377، ج 11، ص 523 تا 552.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد