1. پس از ذکرى که از آسمانها و ستارگان –در آیات پیشین- به میان آمد، در این آیه سخن از زمین و آمادگى آن براى زندگى بشر است. خداوند در اینجا مىفرماید: «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ»؛[1] و زمین را گستردیم و در آن کوههاى ثابتى افکندیم و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم.
بررسی برخی از واژههای کلیدی این آیه برای روشن شدن معنا ضروری به نظر میرسد.
«مد ارض» به معناى گستردن طول و عرض آن است؛ چرا که اگر خداى تعالى زمین را گسترده نمىکرد و فقط از سلسله کوهها پوشیده مىشد، صلاحیت کشت و زرع و سکونت را نداشت و جانداران کمال حیات خود را نمىیافتند. چنانکه در جایی دیگر فرمود: «و زمین را گستردیم، و چه خوب گسترانندهاى هستیم».[2]
«رواسى» صفتى است که موصوف آن حذف شده، و تقدیر آن «القینا فیها جبالاً رواسى» است؛ یعنى انداختیم در زمین کوههاى رواسى. «رواسى» جمع «راسیه» به معناى ثابت است، و اشاره به مطلبى دارد که در جاى دیگر قرآن بیان نموده و آن این است که کوهها مانع از حرکت و اضطراب زمین مىشوند: «وَ أَلْقى فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ».[3]
کلمه «موزون» از «وزن»، به معناى سنجیدن اجسام از جهت سنگینى است. اما آنرا عمومیت داده و در اندازهگیرى هر چیزى که ممکن باشد آنرا اندازهگیرى کرد، استعمال کردهاند؛ مانند اندازهگیرى طول با ذراع یا متر، اندازهگیرى حجم، اندازهگیرى حرارت، نور، نیرو. و در کلام خداى تعالى که فرمود: «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ»،[4] در سنجیدن اعمال هم استعمال شده، با اینکه اعمال، سنگینى و سبکى اجسام زمینى را ندارد.
چه بسا در مواردى استعمال شود که مقصود از آن کم و زیاد نشدن شىء موزون است، از آنچه که حکمت یا طبیعتش اقتضاء مىکند. مانند آنکه گفته مىشود: فلانى سخنش موزون است، یا قامتش موزون است و یا افعالش موزون است؛ یعنى سخن، قامت و افعالش پسندیده و متناسب الاجزاء است و از آنچه طبع و یا حکمت اقتضاء دارد کمتر و بیشتر نیست.
و با در نظر گرفتن کلمه «من» که تبعیض را مىرساند؛ مقصود این مىشود که ما در زمین پارهاى از موجودات داراى وزن و ثقل مادى که استعداد زیاده و نقصان دارند، چه نباتى و چه ارضى رویاندیم. بنابر این معنا، دیگر مانعى وجود ندارد که کلمه «موزون» را هم به معناى حقیقیش بگیریم و هم به معناى کنایهاى آن.
بنابر این، معناى آیه چنین مىشود: ما زمین را گستردیم و در آن کوههاى پابرجا قرار دادیم تا از اضطراب آن جلوگیرى کند، و در آن از هر چیز موزون(داراى وزن و واقع در تحت جاذبه و یا متناسب) مقدارى را که حکمت اقتضاء مىکرد آفریدیم.[5]
البته این احتمال نیز در معناى جمله «وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ» داده شده است که منظور، روئیدن معادن مختلف در کوهها باشد؛ زیرا عرب کلمه «انبات» را درباره معدن نیز به کار مىبرد. چنانکه در بعضى از روایات نیز به این معنا اشاره شده است. در روایتى از امام باقر(ع) تفسیر این آیه پرسیده شد و حضرتش فرمود: منظور این است که خداوند در کوهها معادن طلا، نقره، جواهرات و سایر فلزات آفریده است.[6]
گفتنی است که مانعى ندارد، آیه مفهوم گستردهاى داشته باشد، و گیاهان، انسانها، معادن و مانند آنرا شامل شود.[7]
2. «وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِینَ»؛[8] و براى شما انواع وسایل زندگى در آن قرار دادیم، همچنین براى کسانى که شما نمىتوانید به آنها روزى دهید!
«معایش» جمع «معیشت» است، به معناى چیزهایى است که مایه زندگى جانداران و ادامه حیات آنان است، از قبیل خوردنیها، آشامیدنىها و…
خداوند در این آیه تذکر مىدهد که ما براى شما در زمین وسیله و ابزار زندگى قرار دادیم، نه تنها براى شما، بلکه براى حیواناتى که شما روزى دهنده آنان نیستید، نیز وسیله زندگى فراهم کردیم.
البته مقصود از «مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِینَ»، در این آیه این است که ما براى شما گروه بشر در زمین چیزهایى قرار دادیم که بتوانید تا زندهاید با آنها زندگى کنید، همچنین براى غیر شما از جانداران(مانند چهار پایان) روزیای مانند روزی شما قرار دادیم که شما قدرت و توانایى روزى دادن آنها را ندارید.[9]
البته ابزار زندگى که خداوند در زمین قرار داده به دو گونه است: یکى چیزهایى است که به آسانى قابل استفاده است؛ مانند گیاهان و میوههاى درختان و گوشت حیوانات که انسان و حیوان به راحتى مىتوانند از این نعمتها برخوردار شوند. دیگری امکاناتى است که بشر با فکر کردن و زحمت کشیدن و ترکیب برخى از مواد با یکدیگر و ساختن ابزارهاى لازم در جهت راحتى و آسایش خود از آن بهرهمند مىشوند. همه این وسایل و امکانات را خداوند در اختیار بشر قرار داده و به او اندیشهاى پویا و دستانى سازنده داده که با تصرّف در طبیعت براى خود زندگى بهترى فراهم کند.[10]
بررسی برخی از واژههای کلیدی این آیه برای روشن شدن معنا ضروری به نظر میرسد.
«مد ارض» به معناى گستردن طول و عرض آن است؛ چرا که اگر خداى تعالى زمین را گسترده نمىکرد و فقط از سلسله کوهها پوشیده مىشد، صلاحیت کشت و زرع و سکونت را نداشت و جانداران کمال حیات خود را نمىیافتند. چنانکه در جایی دیگر فرمود: «و زمین را گستردیم، و چه خوب گسترانندهاى هستیم».[2]
«رواسى» صفتى است که موصوف آن حذف شده، و تقدیر آن «القینا فیها جبالاً رواسى» است؛ یعنى انداختیم در زمین کوههاى رواسى. «رواسى» جمع «راسیه» به معناى ثابت است، و اشاره به مطلبى دارد که در جاى دیگر قرآن بیان نموده و آن این است که کوهها مانع از حرکت و اضطراب زمین مىشوند: «وَ أَلْقى فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ».[3]
کلمه «موزون» از «وزن»، به معناى سنجیدن اجسام از جهت سنگینى است. اما آنرا عمومیت داده و در اندازهگیرى هر چیزى که ممکن باشد آنرا اندازهگیرى کرد، استعمال کردهاند؛ مانند اندازهگیرى طول با ذراع یا متر، اندازهگیرى حجم، اندازهگیرى حرارت، نور، نیرو. و در کلام خداى تعالى که فرمود: «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ»،[4] در سنجیدن اعمال هم استعمال شده، با اینکه اعمال، سنگینى و سبکى اجسام زمینى را ندارد.
چه بسا در مواردى استعمال شود که مقصود از آن کم و زیاد نشدن شىء موزون است، از آنچه که حکمت یا طبیعتش اقتضاء مىکند. مانند آنکه گفته مىشود: فلانى سخنش موزون است، یا قامتش موزون است و یا افعالش موزون است؛ یعنى سخن، قامت و افعالش پسندیده و متناسب الاجزاء است و از آنچه طبع و یا حکمت اقتضاء دارد کمتر و بیشتر نیست.
و با در نظر گرفتن کلمه «من» که تبعیض را مىرساند؛ مقصود این مىشود که ما در زمین پارهاى از موجودات داراى وزن و ثقل مادى که استعداد زیاده و نقصان دارند، چه نباتى و چه ارضى رویاندیم. بنابر این معنا، دیگر مانعى وجود ندارد که کلمه «موزون» را هم به معناى حقیقیش بگیریم و هم به معناى کنایهاى آن.
بنابر این، معناى آیه چنین مىشود: ما زمین را گستردیم و در آن کوههاى پابرجا قرار دادیم تا از اضطراب آن جلوگیرى کند، و در آن از هر چیز موزون(داراى وزن و واقع در تحت جاذبه و یا متناسب) مقدارى را که حکمت اقتضاء مىکرد آفریدیم.[5]
البته این احتمال نیز در معناى جمله «وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ» داده شده است که منظور، روئیدن معادن مختلف در کوهها باشد؛ زیرا عرب کلمه «انبات» را درباره معدن نیز به کار مىبرد. چنانکه در بعضى از روایات نیز به این معنا اشاره شده است. در روایتى از امام باقر(ع) تفسیر این آیه پرسیده شد و حضرتش فرمود: منظور این است که خداوند در کوهها معادن طلا، نقره، جواهرات و سایر فلزات آفریده است.[6]
گفتنی است که مانعى ندارد، آیه مفهوم گستردهاى داشته باشد، و گیاهان، انسانها، معادن و مانند آنرا شامل شود.[7]
2. «وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِینَ»؛[8] و براى شما انواع وسایل زندگى در آن قرار دادیم، همچنین براى کسانى که شما نمىتوانید به آنها روزى دهید!
«معایش» جمع «معیشت» است، به معناى چیزهایى است که مایه زندگى جانداران و ادامه حیات آنان است، از قبیل خوردنیها، آشامیدنىها و…
خداوند در این آیه تذکر مىدهد که ما براى شما در زمین وسیله و ابزار زندگى قرار دادیم، نه تنها براى شما، بلکه براى حیواناتى که شما روزى دهنده آنان نیستید، نیز وسیله زندگى فراهم کردیم.
البته مقصود از «مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِینَ»، در این آیه این است که ما براى شما گروه بشر در زمین چیزهایى قرار دادیم که بتوانید تا زندهاید با آنها زندگى کنید، همچنین براى غیر شما از جانداران(مانند چهار پایان) روزیای مانند روزی شما قرار دادیم که شما قدرت و توانایى روزى دادن آنها را ندارید.[9]
البته ابزار زندگى که خداوند در زمین قرار داده به دو گونه است: یکى چیزهایى است که به آسانى قابل استفاده است؛ مانند گیاهان و میوههاى درختان و گوشت حیوانات که انسان و حیوان به راحتى مىتوانند از این نعمتها برخوردار شوند. دیگری امکاناتى است که بشر با فکر کردن و زحمت کشیدن و ترکیب برخى از مواد با یکدیگر و ساختن ابزارهاى لازم در جهت راحتى و آسایش خود از آن بهرهمند مىشوند. همه این وسایل و امکانات را خداوند در اختیار بشر قرار داده و به او اندیشهاى پویا و دستانى سازنده داده که با تصرّف در طبیعت براى خود زندگى بهترى فراهم کند.[10]
[1]. حجر، ۱۹.
[2]. «وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ». ذاریات، 48.
[3]. نحل، 15. «و در زمین، کوههاى ثابت و محکمى افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد».
[4]. انبیاء، 47. «ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا مىکنیم».
[5]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 138- 139، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[6]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 374 -375، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[7]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 54، تهران، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[8]. حجر، 20.
[9]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 139- 140؛ تفسیر نمونه، ج 11، ص 56.
[10]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج 6، ص 35، بیجا، بیتا.