خانه » همه » مذهبی » معنای این حدیث که می گوید؛ بهترین چیز برای زن آن است که نه او مردی را ببیند و هیچ نا محرمی هم او را نبیند چیست؟

معنای این حدیث که می گوید؛ بهترین چیز برای زن آن است که نه او مردی را ببیند و هیچ نا محرمی هم او را نبیند چیست؟

حدیث مطرح شده، در کتب اربعه (کتاب های چهار گانه) حدیثی شیعه وجود ندارد. اما در برخی از منابع بعدی؛ مانند دعائم الاسلام[1] و مناقب ابن شهر آشوب[2] حدیثی با همین مضمون، البته بدون سند و به صورت خلاصه ذکر شده است. بنابر این، از آن جا که این حدیث در متون اولیه روایی نیامده، و در موارد دیگر نیز بدون سند ذکر شده است؛ لذا طبیعی است که از نظر سندی قابل اعتماد نباشد، ولی در عین حال متن آن با آموزه ها و تعالیم معتبر دینی ما سازگار است.

از این روایت، حرمت حضور زنان در اجتماع برداشت نمی شود؛ چرا که آنچه در متن روایت آمده، با سیره و منش خود حضرت زهرا (س) مخالف است؛[3] به این دلیل که آن حضرت در مواقع لزوم و ضروری در اجتماع حاضر می شده، و هم او مردان را می دیده و هم آنان او را می دیدند.[4]

بنابر این، حدیث در مقام بیان این حکم شرعی نیست که به هیچ وجه زنان و مردان مجاز به گفت و گوی با هم نیستند و یا مجاز نیستند همدیگر را ببینند، بلکه در مقام بیان یکی از ارزش های اخلاقی است، و آن این که تا جایی که امکان دارد، باید ارتباط و برخوردهای روز مره میان مردان و زنان نامحرم به حداقل ممکن برسد. دختر رسول خدا –بر فرض صحت این انتساب- می خواهد به زنان مسلمان بگوید که بدون دلیل و برای کارهای جزئی و پیش پا افتاده و بدون جهت راهی مراکز عمومی نشوند، در کوچه و بازار و… در معرض دید نا محرم حضور پیدا نکنند که این در شأن و مقام زنان مسلمان نیست.                         

 

[1] تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم‏الإسلام، ج 2، ص 215، دار المعارف، مصر، 1385ق. «و عن علی ع أنه قال قال لنا رسول الله (ص) أی شی‏ء خیر للمرأة فلم یجبه أحد منا فذکرت ذلک لفاطمة (ع) فقالت ما من شی‏ء خیر للمرأة من أن لا ترى رجلا و لا یراها فذکرت ذلک لرسول الله (ص) فقال صدقت إنها بضعة منی».

[2] ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب (ع)، ج 3، ص 341، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379ق.«قال النبی لها أی شی‏ء خیر للمرأة قالت أن لا ترى رجلا و لا یراها رجل فضمها إلیه و قال ذریة بعضها من بعض».

[3] ر. ک: کلینی، کافی، ج 5، ص 528، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.

[4] همان، ج 1، ص 460، ح 5.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد