خانه » همه » مذهبی » معنای تسلیم

معنای تسلیم

«تسلیم» یکى از حالات سالک است که پس از «وصول»، به او دست مى دهد و این حالت عبارت است از استقبال قضا و تسلیم به مقدرات الهى و بنابه گفته خواجه عبدالله انصارى: «تسلیم، خویشتن به حق سپردن است»؛رساله صد میدان، ص 62؛ منازل السائرین، ص 36 – 37. در واقع در این مرتبه سالک، همه هستى خود را – با تمامى ابعاد اعتقادى و عملى اش – به خدا سپرده و تسلیم محض اوامر و افعال او است. خواجه عبدالله تسلیم را سه قسم مى داند: «یکى تسلیم توحید است و دیگر تسلیم اقسام است و سیم تسلیم تعظیم است. تسلیم توحید سه چیز است: خداى را نادیده بشناختن و نادریافته را پذیرفتن و بى معاوضه چیزى پرستیدن. تسلیم اقسام سه چیز است: بر وکیل وى اعتماد کردن و به ظن نیکو حکم پذیرفتن و کوشش در حفظ نفس بگذاشتن. تسلیم تعظیم سه چیز است: سعى خویش را در هدایت وى کم دیدن و جهدِ خود در معنویتِ وى کم دیدن و نشان خود در فضل وى کم دیدن همان..
امام چهارم«علیه السلام» مى فرماید: «به بیمارى سختى دچار شدم. پدرم حسین بن على«علیه السلام» به من فرمود: چه میل دارى؟ عرض کردم: میل دارم نسبت به خود براى حضرت حق تعیین تکلیف نکنم؛ او آنچه به نفع من است از باب لطف و مهرش تدبیر مى کند. من علاقه دارم در پیشگاه حضرتش تسلیم محض باشم. پدرم فرمود: آفرین! با ابراهیم خلیل هماهنگ شدى؛ به هنگامى که مى خواستند او را در آتش بیندازند، جبرئیل به او گفت: چه حاجتى دارى؟ پاسخ داد: براى حق تعیین تکلیف نمى کنم؛ او مرا کفایت مى فرماید که بهترین وکیل من در تمام شئون حیات است».دیار عاشقان، ج 1، ص 50.
عار نبود شیر را از سلسله نیست ما را از قضاى حق گله
شیر را برگردن ار زنجیر بودبر همه زنجیر سازان میر بود
مثنوى معنوى، دفتر1، ابیات 3160 – 3161.
گفتنى است «تسلیم»، هم با «توکل» فرق دارد و هم با «رضا»، در مقام «توکل» سالک کارى را مى طلبد؛ ولى چون خودش قادر نیست آن کار را به خوبى انجام دهد، وکیل مى گیرد تا به سود او کارهاى وى را انجام دهد و چون هیچ کس بهتر از خدا کار را نمى داند و نمى تواند انجام دهد، بهتر از همه آن است که خداوند را وکیل قرار دهد و بر او توکل کند.
مقام «رضا» از مقام «توکل» بالاتر است؛ زیرا در مقام توکل انسان خواسته خویش را اصل قرار مى دهد؛ ولى از خدا مى خواهد بر اساس خواسته او کار کند؛ اما در مقام «رضا» خواسته خدا اصل و خواسته سالک، فرع است.
در مقام «تسلیم» سالک اصلاً از خود خواسته اى ندارد و به خدا عرض مى کند: «حکم آنچه تو اندیشى، لطف آنچه تو فرمایى»؛ نه اینکه بگوید «پسندم آنچه را جانان پسندد». اصلاً در اینجا خواستن و خوشایند و بدآمدنى در خصوص سالک مطرح نیست؛ بلکه هرچه هست، خواسته او و خوشایند و بدآمدن او است مراحل اخلاق در قرآن (تفسیر موضوعى، ج 11)، ص 383، 384..
نیست کس را از توکل خوب ترچیست از تسلیم خود محبوب تر؟
مثنوى معنوى، دفتر1، بیت 916.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد