تشبیه و تنزیه دارای دو اصطلاح است: یکی اصطلاح کلامی و دیگری اصطلاح عرفانی.
تشبیه و تنزیه در این دو اصطلاح هر چند تقریباً نزدیک به هم هستند، ولی تفاوتهایی نیز دارند. تشبیه در اصطلاح کلامی به معنای مشابه دانستن خداوند با مخلوقات است؛ چنانکه تنزیه کلامی به این معنا است که بگوییم خداوند هیچگونه شباهتی با مخلوقات ندارد.[1] اما تشبیه در اصطلاح عرفان به معنای اعتقاد به عینیّت خداوند با مخلوقات است و تنزیه عرفانی به معنای جدایی بین خداوند و مخلوقات است.
اهل تحقیق در هر دو علم بر این باورند که؛ سخن حق در هر دو مبحث نه تنزیه صرف است و نه تشبیه کامل؛ بلکه حق جمع بین تشبیه و تنزیه است؛ یعنی در مبحث کلامی خداوند در صفات خود هم شبیه مخلوقات است و هم منزّه از آنان است؛ یعنی کمالاتی که در مخلوقات وجود دارد، در خداوند نیز وجود دارد؛ ولی باید توجه داشت که منظور این نیست که دقیقاً کمالات مخلوقات با تمام خصوصیات در خداوند وجود دارد؛ زیرا کمالات در مخلوق با نوعی نقص و محدودیت همراه است؛ ولی در خداوند همان کمالات بدون نقص و محدودیت است.
چنانکه سخن حق در مبحث عرفانی این است که؛ خداوند نه عینیّت کامل با مخلوقات دارد و نه کاملاً جدای از آنان است؛ بلکه خداوند در عین امتیاز از مخلوقات، جدای از آنها نیست؛ بلکه مخلوقات تجلّی و مظهر اسما و صفات خداوند متعال هستند.
برای تأیید نظریه اهل تحقیق میتوان از سخنان ائمه اطهار(ع) بهره برد، امیر المؤمنین علی(ع) میفرماید: «خداوند با همه چیز هست، نه اینکه همنشین آنان باشد، و با همه چیز فرق دارد نه اینکه از آنان جدا و بیگانه باشد».[2]
اما این جمله که «انسان کامل مظهر تشبیه و تنزیه و جامع همه اسمای حسنای الهی است»، از مباحث تخصصی عرفانی است که مفهوم دقیق آنرا باید در کتابهای تخصصی علم عرفان و زیر نظر استاد ماهر فرا گرفت. آنچه به اختصار میتوان اشاره کرد این است: انسان کامل به دلیل اینکه کاملترین مظهر خداوند و خلیفة الله است، او را نیز میتوان مظهر تشبیه و تنزیه خداوند دانست؛ یک تفسیر ساده آن این است که انسان کامل از آن نظر که به حق رسیده و وجود حقانی یافته شباهتی با موجودات دیگر ندارد و از آن جهت که خلق و مخلوق است مانند موجودات دیگر است؛ بنابر این، او نیز جامع تشبیه و تنزیه است.[3]
تشبیه و تنزیه در این دو اصطلاح هر چند تقریباً نزدیک به هم هستند، ولی تفاوتهایی نیز دارند. تشبیه در اصطلاح کلامی به معنای مشابه دانستن خداوند با مخلوقات است؛ چنانکه تنزیه کلامی به این معنا است که بگوییم خداوند هیچگونه شباهتی با مخلوقات ندارد.[1] اما تشبیه در اصطلاح عرفان به معنای اعتقاد به عینیّت خداوند با مخلوقات است و تنزیه عرفانی به معنای جدایی بین خداوند و مخلوقات است.
اهل تحقیق در هر دو علم بر این باورند که؛ سخن حق در هر دو مبحث نه تنزیه صرف است و نه تشبیه کامل؛ بلکه حق جمع بین تشبیه و تنزیه است؛ یعنی در مبحث کلامی خداوند در صفات خود هم شبیه مخلوقات است و هم منزّه از آنان است؛ یعنی کمالاتی که در مخلوقات وجود دارد، در خداوند نیز وجود دارد؛ ولی باید توجه داشت که منظور این نیست که دقیقاً کمالات مخلوقات با تمام خصوصیات در خداوند وجود دارد؛ زیرا کمالات در مخلوق با نوعی نقص و محدودیت همراه است؛ ولی در خداوند همان کمالات بدون نقص و محدودیت است.
چنانکه سخن حق در مبحث عرفانی این است که؛ خداوند نه عینیّت کامل با مخلوقات دارد و نه کاملاً جدای از آنان است؛ بلکه خداوند در عین امتیاز از مخلوقات، جدای از آنها نیست؛ بلکه مخلوقات تجلّی و مظهر اسما و صفات خداوند متعال هستند.
برای تأیید نظریه اهل تحقیق میتوان از سخنان ائمه اطهار(ع) بهره برد، امیر المؤمنین علی(ع) میفرماید: «خداوند با همه چیز هست، نه اینکه همنشین آنان باشد، و با همه چیز فرق دارد نه اینکه از آنان جدا و بیگانه باشد».[2]
اما این جمله که «انسان کامل مظهر تشبیه و تنزیه و جامع همه اسمای حسنای الهی است»، از مباحث تخصصی عرفانی است که مفهوم دقیق آنرا باید در کتابهای تخصصی علم عرفان و زیر نظر استاد ماهر فرا گرفت. آنچه به اختصار میتوان اشاره کرد این است: انسان کامل به دلیل اینکه کاملترین مظهر خداوند و خلیفة الله است، او را نیز میتوان مظهر تشبیه و تنزیه خداوند دانست؛ یک تفسیر ساده آن این است که انسان کامل از آن نظر که به حق رسیده و وجود حقانی یافته شباهتی با موجودات دیگر ندارد و از آن جهت که خلق و مخلوق است مانند موجودات دیگر است؛ بنابر این، او نیز جامع تشبیه و تنزیه است.[3]
[2]. «مَعَ کُلِّ شَیْءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْءٍ لَا بِمُزَایَلَة»؛ شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق و مصحح:صبحی صالح، خطبه 1، ص 40، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.