معنای حسادت:
«حسادت» یعنی بدخواهی و حسود کسی است که بدخواه دیگران است, از نعمت دیگران ناراحت مى شود و آرزوى از بین رفتن آن نعمت را دارد.
در کتاب اخلاق در قرآن نوشته آیت الله ناصر مکارم شیرازی صفحه 120 آمده: حسد به معنى «ناراحت شدن از نعمتهایى که خداوند نصیب دیگران کرده و آرزوى زوال آنها و حتّى تلاش و کوشش در این راه»!
حسد فضاى روح آدمى را تیره و تار و فضاى زندگى او را ظلمانى و محیط جامعه را مملوّ از ناامنى مى کند!
حسودان نه آرامشى در دنیا دارند، نه آسایشى در آخرت و چون تمام تلاششان این است که نعمت را از محسود بگیرند، آلوده انواع جنایت ها مى شوند: دروغ مى گویند، غیبت مى کنند، دست به انواع ظلم و ستم مى زنند و حتّى در حالات شدید و بحرانى از قتل و خونریزى نیز ابا ندارند!
در واقع مى توان گفت: حسد یکى از ریشه هاى اصلى تمام بدى هاست و از دامهاى بسیار خطرناک شیطان است، همان دامى که در نخستین روزهاى آفرینش بشر کار خود را کرد و فرزند آدم(علیه السلام) «قابیل» را به کام خود فروکشید و دستش را به خون برادرش «هابیل» آلوده کرد و به همین دلیل در روایات اسلامى، حسد یکى از اصول سه گانه کفر شمرده شده است(تکبّر، حرص و حسد).
«حسود» در واقع معترض به حکمت الهى است و به همین دلیل نوعى کفر و شرک خفى محسوب مى شود.
نقطه مقابل حسد، «خیرخواهى» است و آن این است که انسان از نعمت هایى که نصیب دیگرى مى شود لذّت ببرد و در راه حفظ آن بکوشد و سعادت خود را در سعادت دیگران بداند و منافع دیگران را با منافع خود به یک چشم بنگرد.
معنای عجب و خودپسندی:
عجب و خودپسندى عبارت است از اینکه انسان خود را صاحب کمالات ببیند, آن کمالات را نیز از خود بداند, و به وجود این کمالات در دیگران توجه نداشته باشد و بدین خاطر در نفس خودش احساس رضایتمندی از خود نماید و به خود ببالد و در نتیجه فراموش نماید که او از خودش هیچ ندارد و همه چیزش از خدا است.
«عجب» به معناى «خوب انگاشتن» نفس است، بدون آن که شخص توجه به غیر داشته و خود را از دیگران برتر، همسان یا فروتر بیند.
عجب بزرگداشت خود به لحاظ نعمت و فراموش کردن منعم است, در حالی که انسان می داند با همه کمالاتی که ممکن است داشته باشد در مقابل عظمت هستى و کمالات آن، سرسوزنى هم به حساب نمى آید.
صاحب جامع السعادات در مورد عجب نوشته است: «عجب یکى از هلاک کننده هاى بزرگ و از رذیلانه ترین ملکات بداخلاقى است». رسول خدا(ص) در مذمت عجب فرموده است: «سه چیز هلاک کننده ى آدمى است (هلاکت به لحاظ حیات انسانى و ایمان)؛ حرصى که اطاعت و پى گیرى شود، هواى نفسى که تبعیت گردد و عجب انسان نسبت به خودش».
امام صادق(ع) فرمود: «کسى که دچار عجب شود هلاک مى گردد». ایشان در جاى دیگرى فرموده است: «اگر نبود که خداوند مى دانست هر آینه گناه بهتر از عجب است، کارى مى کرد که هیچ مؤمن به گناه آلوده نشود».
امورى که زمینه عجب را در انسان فراهم مى آورند وجود کمالاتی همچون علم و دانش، مال و ثروت، مقام و منصب، قدرت، آبرو، رأى و عقیده، عمل و اطاعت, هوش و ذکاوت، جمال و زیبائى، عقل و امثال آن است.
البته تکبر نیز همان «خوب انگاشتن» نفس است، با این تفاوت که شخص توجه به غیر نیز دارد و در مقایسه با دیگران خود را از آنها برتر و بزرگتر می انگارد. بنابراین عجب به معنای خود بینی و دیگران را ندیدن است و «کبر» و «تکبر» به معناى «خود برتر بینى» در مقایسه با دیگران است. کبر از عجب نیز بدتر است، زیرا در آن تحقیر دیگران نیز نهفته است.
معنای غرور:
غرور به معنی فریفتگی به داشته ها و جذابیت های غیر حقیقی و علائق دنیوی است که باعث می شود انسان از یاد خدا غافل شود و معنویت و سرمایه های حقیقی سعادت خود را فراموش نماید و در نتیجه آن به انواع بیماری اخلاقی و روانی مانند عجب, تکبر, خودخواهی و مانند آن مبتلا گردد
این واژه به طور وسیعى در کلمات عرب مخصوصا در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى به کار رفته و در گفتگوهاى روزمره فارسى زبانان نیز کم و بیش در همان معانى اصلى یا لوازم آن به کار مى رود.
«راغب » در کتاب «مفردات » واژه «غرور» (به فتح غین که معنى وصفى دارد) را به معنى هر چیزى که انسان را مى فریبد و در غفلت فرومى برد خواه مال و مقام باشد یا شهوت و شیطان تفسیر مى کند.
در «صحاح اللغة »«غرور» به معنى امورى که انسان را غافل مى سازد و مى فریبد (خواه مال و ثروت باشد یا جاه و مقام یا علم و دانش و غیر آن) تفسیر شده است.
بعضى از ارباب لغت – به گفته «طریحى » در «مجمع البحرین » گفته اند: «غرور فریفتگی به چیزى است که ظاهری جالب, و دوست داشتنى دارد, ولى باطنش ناخوشایند و مجهول و تاریک است ».
در کتاب «التحقیق فى کلمات قرآن الکریم » بعد از نقل کلمات ارباب لغت چنین آمده است: «ریشه اصلى این واژه به معنى حصول غفلت به سبب تاثیر چیز دیگرى در انسان است و از لوازم و آثار آن جهل و فریب و نیرنگ و نقصان و شکست و… مى باشد».
در «المحجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء» که از بهترین کتب اخلاق محسوب مى شود و تکمیل و تهذیبى است براى «احیاء العلوم » «غزالى » چنین مى خوانیم: «غرور عبارت است از دلخوش بودن به چیزى که موافق هواى نفس و تمایل طبع انسانى است و ناشى از اشتباه انسان یا فریب شیطان است و هر کس گمان کند آدم خوبى است(و نقطه ضعفى ندارد) خواه از نظر مادى یا معنوى باشد و این اعتقاد از پندار باطلى سرچشمه بگیرد آدم مغرورى است و غالب مردم خود را آدم خوبى مى دانند در حالى که در اشتباهند بنابراین اکثر مردم مغرورند، هر چند شکل غرور آنها و درجه آن متفاوت است ». (محجه البیضاء, جلد6، صفحه 293)
در تفسیر نمونه در معنى این واژه چنین آمده است: «غرور» بر وزن(جسور) صیغه مبالغه به معنى موجود فوق العاده فریبنده است و شیطان را از این رو «غرور» مى گویند که انسان را با وسوسه هاى خود فریب مى دهد و غافل مى سازد و در حقیقت بیان مصداق واضح آن است وگرنه هر انسان یا کتاب فریبنده، هر مقام وسوسه گر و هر موجودى که انسان را گمراه سازد در مفهوم وسیع «غرور» داخل است.
معنای خودخواهی:
خودخواهی یعنی انسان همه چیز را برای خودش بخواهد, امکانات را به خود اختصاص بدهد, تنها به خود بیندیشد و تمام کوشش اش برای تامین نیازهای خود باشد. این حالت در حقیقت ضد دیگر خواهی و انسان دوستی است.
برای درک عمیق معنای خودخواهی باید توجه کرد که انسان دوگونه خود دارد, خود واقعی و ملکوتی که همان حقیقت او است. و خود ظاهری و دنیوی که از او گرفته خواهد شد و موقتی است.
خود واقعی انسان امانتی آسمانی و موهبتی الهی است که سرمایه حرکت انسان در مسیر کمال است, به طوری که اگر انسان آن را ببازد در واقع همه چیز را باخته است.
خود خواهی به معنی اختصاص دادن امکانات به خود و دوست داشتن خود, در مورد خود واقعی, نه تنها مذموم نیست, بلکه سرچشمه رستگاری, نجات و سعادت انسان است.
اما خود خواهی به معنی اختصاص دادن امکانات مادی به خود غیر حقیقی و به عبارتی “ناخود” نه تنها مذموم, بلکه سرچشمه اکثر رذایل اخلاقی و امراض روحی است. آنچه اصطلاحا در اخلاق تحت عنوان خودخواهی و خوددوستی در بخش رذایل اخلاقی می آید این نوع خودخواهی است.
برای مطالعه بیشتر رجوع شود به:
1- اخلاق اسلامی, محمد علی سادات
2- اخلاق در قرآن (3 جلد) مصباح یزدی
3- خودسازی برای خودشناسی، مصباح یزدی
4- مقالات, استاد محمد شجاعی
5- تهذیب نفس، ابراهیم امینی
6- نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت ا& مهدوی کنی
7- راه روشن, ترجمه محجه البیضاء فیض کاشانی
8- اخلاق اسلامی, شبر