توحید به ما تعلیم داده که همه جهان ملک است ، و چیزی از قلمرو حکومت بیرون نیست ، حتی اعمال ما دروعین اختیار و آزادی اراده از قلمرو قدرت او نمیتواند بیرون باشد و گرنه شرک لازم میآید . به عبارت روشنتر ، ما نمیتوانیم قائل به دو خدا باشیم یکی خدای بزرگ که عالم را آفریده و دیگری خدای کوچک یعنی انسان که در اعمال خودش مستقل و تامالاختیار است و حتی خداوند هم نمیتواند در محدودهی اعمال او اثر بگذارد ! این شرک است ، این دوگانه پرستی و چند گانه پرستی است . مهم آن است که ما هم انسان را آزاد بدانیم و صاحب اختیار ، و هم خدا را حاکم بر او و اعمال او بدانیم . نکته باریک همین جاست که تصور نکنیم میان این دو تضاد است . نکته ظریف اینست که ما هم عدالت خدا را کاملاً بپذیریم و برای بندگان آزادی و مسئولیت ، قائل شویم ، و هم توحید و حاکمیت او بر تمام جهان هستی ، و این همان چیزی است که از آن تعبیر به امر بینالامرین میشود . ( یعنی مطلبی که در میان دو عقیده افراطی و نادرست قرار گرفته است )
از آنجا که بحث کمی پیچیدگی دارد اجازه دهید با یک مثال واضح آن را روشن سازیم .
فرض کنید کسی بر اثر بیماری یا وقوع یک حادثه ناگوار ، اعصاب دستش از کار افتاده و قدرت حرکت دادن دست را ندارد ، اما اگر آن را با یک نیروی برق خفیف و ملایم ارتباط دهیم ، اعصاب او چنان گرم میشود که قادر به حرکت خواهد بود . چنین شخصی هر گاه کاری انجام دهد مثلاً با همان دست و در همان حال مرتکب جنایی شود ، سیلی به صورت دیگری زند ، کاردی در سینه بیگناهی فرو کند . مسلماً مسئول جنایت خویش است چرا که هم قدرت داشته ، هم اختیار و شخص قادر مختار در برابر اعمال خویش مسئول است .
ولی با این حال آن کس که نیروی برق به دست او میدهد و توان و قدرت در او میآفریند ، بر او حاکمیت دارد و در عین آزادی و اختیار در قبضهی قدرت اوست .
این خدای متعال است که وجود جهان و انسان و همهی شئون وجودی او را ید قدرت خود دارد و همواره به آنها وجود میبخشد و نو به نو آنها را میآفریند و هیچ موجودی در هیچ زمانی بینیاز از او نیست و استقلالی از او ندارد .
بنابراین کارهای اختیاری انسان هم بی نیاز از خدای متعال ، و خارج از قلمرو اراده او نخواهد بود و همه صفات و ویژگیها و حدود و مشخصات آنها وابسته به تقدیر و قضاء الهی است و چنان نیست که یا باید مستند به اراده انسان باشد یا مستند به اراده خدا ، زیر این دو اراده در عرض یکدیگر ما نعه الجمع نیستند و تأثیر آنها در تحقق کارهای علیالبدل انجام نمیگیرد .
بنابراین اگر ما میتوانیم کاری انجام بدهیم با قدرتی است که او به ما داده و لحظه به لحظه ادامه میدهد ، حتی آزادی و اختیار ما نیز از ناحیه اوست ، یعنی او خواسته است که ما آزاد باشیم ، و با استفاده از این موهبت بزرگ الهی راه تکامل را بپیمائیم . و این است معنی امرٌ بین الامرین زیرا نه موجودی را همسان خدا دانستهایم تا شرک لازم بیاید و نه بندگان را مجبور در اعمالشان میدانیم تا ظلم لازم آید .
منابع :
1ـ پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان ، ناصر مکارم شیرازی ، نشر : مطبوعاتی هدف ،ص 129 ـ 132 ( با حذف)
2ـ آموزش عقاید (2ـ 1) ، مصباح یزدی ، ص 185 ـ 186 .
3 ـ پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان ، ناصر مکارم شیرازی ، نشر ، مطبوعاتی هدف ، ص 132 ( با اندکی حذف)
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
از آنجا که بحث کمی پیچیدگی دارد اجازه دهید با یک مثال واضح آن را روشن سازیم .
فرض کنید کسی بر اثر بیماری یا وقوع یک حادثه ناگوار ، اعصاب دستش از کار افتاده و قدرت حرکت دادن دست را ندارد ، اما اگر آن را با یک نیروی برق خفیف و ملایم ارتباط دهیم ، اعصاب او چنان گرم میشود که قادر به حرکت خواهد بود . چنین شخصی هر گاه کاری انجام دهد مثلاً با همان دست و در همان حال مرتکب جنایی شود ، سیلی به صورت دیگری زند ، کاردی در سینه بیگناهی فرو کند . مسلماً مسئول جنایت خویش است چرا که هم قدرت داشته ، هم اختیار و شخص قادر مختار در برابر اعمال خویش مسئول است .
ولی با این حال آن کس که نیروی برق به دست او میدهد و توان و قدرت در او میآفریند ، بر او حاکمیت دارد و در عین آزادی و اختیار در قبضهی قدرت اوست .
این خدای متعال است که وجود جهان و انسان و همهی شئون وجودی او را ید قدرت خود دارد و همواره به آنها وجود میبخشد و نو به نو آنها را میآفریند و هیچ موجودی در هیچ زمانی بینیاز از او نیست و استقلالی از او ندارد .
بنابراین کارهای اختیاری انسان هم بی نیاز از خدای متعال ، و خارج از قلمرو اراده او نخواهد بود و همه صفات و ویژگیها و حدود و مشخصات آنها وابسته به تقدیر و قضاء الهی است و چنان نیست که یا باید مستند به اراده انسان باشد یا مستند به اراده خدا ، زیر این دو اراده در عرض یکدیگر ما نعه الجمع نیستند و تأثیر آنها در تحقق کارهای علیالبدل انجام نمیگیرد .
بنابراین اگر ما میتوانیم کاری انجام بدهیم با قدرتی است که او به ما داده و لحظه به لحظه ادامه میدهد ، حتی آزادی و اختیار ما نیز از ناحیه اوست ، یعنی او خواسته است که ما آزاد باشیم ، و با استفاده از این موهبت بزرگ الهی راه تکامل را بپیمائیم . و این است معنی امرٌ بین الامرین زیرا نه موجودی را همسان خدا دانستهایم تا شرک لازم بیاید و نه بندگان را مجبور در اعمالشان میدانیم تا ظلم لازم آید .
منابع :
1ـ پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان ، ناصر مکارم شیرازی ، نشر : مطبوعاتی هدف ،ص 129 ـ 132 ( با حذف)
2ـ آموزش عقاید (2ـ 1) ، مصباح یزدی ، ص 185 ـ 186 .
3 ـ پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان ، ناصر مکارم شیرازی ، نشر ، مطبوعاتی هدف ، ص 132 ( با اندکی حذف)
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی