قرآن کریم در مورد باران و نزولات آسمانی و چگونگی نزول آنها میفرماید: «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِینَ»؛[1] و بادها را باردار کننده فرستادیم، و از آسمان آبى نازل کردیم و شما را با آن سیراب ساختیم و شما ذخیره کننده آن نیستید.
در این آیه به عنوان نمونهاى از آن پدیدهها که خزانه و گنجینه آن نزد خدا است، ولى آنرا به مقدار معیّنى فرود مىآورد، از باران یاد مىکند و مىفرماید: ما بادها را بارور کننده فرستادیم پس، از آسمان آبى فرود آوردیم.
کلمه «لواقح» جمع «لاقحه» از ماده «لقح» به فتحه لام و سکون قاف است. لقح به معناى باردار کردن است «لقح النّخلة» یعنى گرد خرماى نر را به خرماى ماده پاشید و آنرا باردار کرد.[2] لواقح بادهایى که ابرها را تلقیح مىکنند تا حامل آب گردند. تلقیح حیوان، باردار کردن او است.[3]
امروزه در مباحث گیاهشناسى اثبات شده است که مسئله نر و مادگى در تمام گیاهان وجود دارد و بادها در وزش خود ذراتى از گرد گل گیاه نر را به گیاه ماده منتقل مىکنند و آنرا بارور مىسازند. قرآن کریم در آیه مورد بحث از همین حقیقت پرده برمیدارد و مىفرماید: ما بادها را براى کار تلقیح فرستادیم. جمله «فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ» اشاره به باران است که از ابرها فرو مىریزد.[4]
جریان هوا و تغییرات مهمى که در جوّ اتفاق مىافتد باعث پیدا شدن بادهایى مىشود که ابرها را به حرکت در مىآورند و بارور مىسازند. همانگونه که در عالم گیاه و حیوان از ملاقات دو جنس نر و ماده و تلقیح آنان، زایش به وجود مىآید، در جوّ زمین هم از به هم رسیدن ابرهایى که بارهاى مثبت و یا منفى دارند، ابرهاى بارانزا به وجود مىآید و باران مىبارد و این تلقیح به وسیله باد انجام مىشود. ولى در این آیه به نقش باد در تلقیح ابرها اشاره شده است، نظیر: «اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ»؛[5] خدا است آنکه بادها را مىفرستد که ابر را بر مىانگیزانند، پس آنرا در آسمان آنگونه که بخواهد مىگستراند و پاره پارهاش مىکند، پس باران را بینى که از خلال آن بیرون مىآید.
در آیه مورد بحث پس از ذکر چگونگى نزول باران، اضافه مىکند که ما شما را به وسیله آن سیراب مىکنیم و شما ذخیره کننده آن نیستید. اشاره به اینکه خداوند ضمن سیراب کردن بندگان و زراعتها و چهارپایان آنان، مقدارى از آب را هم ذخیره مىکند و آب در دل زمین فرو مىرود و سپس به صورت چشمهها ظاهر مىشود و رودها به وجود مىآیند و بشر در مواقعى هم که باران نمىبارد از آن استفاده مىکند و یکى از نعمتهاى بزرگ خداوند، ذخیره سازى آب در زمین است.
حال ممکن است که پرسشی مطرح شود مبنی بر اینکه چگونه خدا بیان داشته که شما نمیتوانید ذخیرهسازی کنید، با آنکه امروزه بشر با ساخت سدهای عظیم، آب را ذخیرهسازی میکند؟!
در پاسخ میتوان گفت که سدسازی در مقیاسهای کوچکتر از قبل از اسلام هم وجود داشته و مطمئناً آیه فوق، ناظر به امکان نداشتن سدسازی نیست اما بدیهی است ظرفیت مخازن و سدهای نوین ساخت بشر نیز در مقابل اقیانوسهایی که منبع عظیم ذخیره آب هستند بسیار ناچیز به شمار آمده و میتوان گفت که انسان هیچگاه به توانایی ذخیرهسازی این حجم سنگین از آب دست نخواهد یافت.
البته برخی گفتهاند جمله: «ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِینَ» (شما توانایى حفظ و ذخیره کردن این آبها را ندارید) ممکن است اشاره به ذخیره کردن آب باران قبل از نزولش باشد؛ یعنى شما نمىتوانید آب را در این ابرها که منابع اصلى بارانند ذخیرهسازی کنید.[6]
در این آیه به عنوان نمونهاى از آن پدیدهها که خزانه و گنجینه آن نزد خدا است، ولى آنرا به مقدار معیّنى فرود مىآورد، از باران یاد مىکند و مىفرماید: ما بادها را بارور کننده فرستادیم پس، از آسمان آبى فرود آوردیم.
کلمه «لواقح» جمع «لاقحه» از ماده «لقح» به فتحه لام و سکون قاف است. لقح به معناى باردار کردن است «لقح النّخلة» یعنى گرد خرماى نر را به خرماى ماده پاشید و آنرا باردار کرد.[2] لواقح بادهایى که ابرها را تلقیح مىکنند تا حامل آب گردند. تلقیح حیوان، باردار کردن او است.[3]
امروزه در مباحث گیاهشناسى اثبات شده است که مسئله نر و مادگى در تمام گیاهان وجود دارد و بادها در وزش خود ذراتى از گرد گل گیاه نر را به گیاه ماده منتقل مىکنند و آنرا بارور مىسازند. قرآن کریم در آیه مورد بحث از همین حقیقت پرده برمیدارد و مىفرماید: ما بادها را براى کار تلقیح فرستادیم. جمله «فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ» اشاره به باران است که از ابرها فرو مىریزد.[4]
جریان هوا و تغییرات مهمى که در جوّ اتفاق مىافتد باعث پیدا شدن بادهایى مىشود که ابرها را به حرکت در مىآورند و بارور مىسازند. همانگونه که در عالم گیاه و حیوان از ملاقات دو جنس نر و ماده و تلقیح آنان، زایش به وجود مىآید، در جوّ زمین هم از به هم رسیدن ابرهایى که بارهاى مثبت و یا منفى دارند، ابرهاى بارانزا به وجود مىآید و باران مىبارد و این تلقیح به وسیله باد انجام مىشود. ولى در این آیه به نقش باد در تلقیح ابرها اشاره شده است، نظیر: «اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ»؛[5] خدا است آنکه بادها را مىفرستد که ابر را بر مىانگیزانند، پس آنرا در آسمان آنگونه که بخواهد مىگستراند و پاره پارهاش مىکند، پس باران را بینى که از خلال آن بیرون مىآید.
در آیه مورد بحث پس از ذکر چگونگى نزول باران، اضافه مىکند که ما شما را به وسیله آن سیراب مىکنیم و شما ذخیره کننده آن نیستید. اشاره به اینکه خداوند ضمن سیراب کردن بندگان و زراعتها و چهارپایان آنان، مقدارى از آب را هم ذخیره مىکند و آب در دل زمین فرو مىرود و سپس به صورت چشمهها ظاهر مىشود و رودها به وجود مىآیند و بشر در مواقعى هم که باران نمىبارد از آن استفاده مىکند و یکى از نعمتهاى بزرگ خداوند، ذخیره سازى آب در زمین است.
حال ممکن است که پرسشی مطرح شود مبنی بر اینکه چگونه خدا بیان داشته که شما نمیتوانید ذخیرهسازی کنید، با آنکه امروزه بشر با ساخت سدهای عظیم، آب را ذخیرهسازی میکند؟!
در پاسخ میتوان گفت که سدسازی در مقیاسهای کوچکتر از قبل از اسلام هم وجود داشته و مطمئناً آیه فوق، ناظر به امکان نداشتن سدسازی نیست اما بدیهی است ظرفیت مخازن و سدهای نوین ساخت بشر نیز در مقابل اقیانوسهایی که منبع عظیم ذخیره آب هستند بسیار ناچیز به شمار آمده و میتوان گفت که انسان هیچگاه به توانایی ذخیرهسازی این حجم سنگین از آب دست نخواهد یافت.
البته برخی گفتهاند جمله: «ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِینَ» (شما توانایى حفظ و ذخیره کردن این آبها را ندارید) ممکن است اشاره به ذخیره کردن آب باران قبل از نزولش باشد؛ یعنى شما نمىتوانید آب را در این ابرها که منابع اصلى بارانند ذخیرهسازی کنید.[6]
[1]. حجر، 21.
[2]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 199، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1371 ش.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، بلاغی، محمد جواد، ج 6، ص 513، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372 ش.
[4]. ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 146، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[5]. روم، 48.
[6]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 62، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.