معنی «القربی» در آیه ی 23 سوره ی شوری
مقدمه:
با کتاب «تفسیر آیات مشکله» آشنا شویم:
اخیراً کتابی در تبریز به این نام چاپ و منتشر شده است، ولی قسمت معظم آیاتی که در آن کتاب عنوان شده ابداً از آیات مشکله نیست، و برخی نیز برای تزریق عقائد مخصوصی که نویسنده آن کتاب دارد، عنوان شده است و قسمتی مختصر که جا دارد آنها را «آیات مشکله» بخوانیم، مورد بررسی صحیح قرار نگرفته است.
شکی نیست وجود این کتاب در دسترس گروه بی اطلاع و ساده لوح مایه ی انحراف عقیده است زیرا نتیجه ای که خواننده از این کتاب می برد این است که:
انبیاء معصوم نبودند، گاهی و یا پیوسته خدا را نافرمانی می کردند.
هیچ گاه خدا مودت خویشاوندان رسول خدا را بر ما لازم نکرده است.
آیه ی: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ) درباره ی علی نازل نشده است.
خطبه معروف صدیقه طاهره (علیها سلام) مجعول است و هکذا…
روی این ملاحظات برخی از دوستان نگارنده درخواست کردند که درباره ی این کتاب صفحاتی بنویسد از این رو بر خود لازم دیدم که پاره ای از این آیات را که لغزش های نویسنده تفسیر در تفسیر آنها نابخشودنی است، عنوان نموده و به تفسیر آن، و ردّ گفتار وی بپردازد.
***
(قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى) (شوری /23)
مقصود از «الموده فی القربی» چیست ؟ (1)
اکثریت نزدیک به اتفاق مفسران می گویند: مقصود از آیه یاد شده این است که: «من از شما پاداشی نمی خواهم جز اینکه خویشاوندان مرا دوست بدارید».
گاهی در تفاسیر اقوال دیگری نیز به چشم می خورند که همگی در ردیف نظریه های شاذ قرار دارند و مورد توجه بزرگان تفسیر نمی باشند و معنی یاد شده را روایات متواتر تایید می کنند.
ولی متأسفانه، مؤلف کتاب «تفسیر آیات مشکله» روی عدم دقت، خرده هائی بر معنی مشهور گرفته است و ما در این جا پاسخ یکایک آنها را از نظر خوانندگان می گذرانیم، ولی پیش از ورود به اصل مطلب، نکاتی را یاد آور می شویم:
1- آیه مودُّت و علماء اسلام:
ما بارها از دانشمندان بنام «تبریز» شنیده بودیم که مولف تفسیر در تفسیر آیات قرآن عنایتی به روایات و احادیث ندارد و روی حسن ظنی که باید به همه مسلمانان داشت، نسبت یاد شده را باور نمی کردیم، خصوصا که شنیدیم که نویسنده کتاب، در حضور گروهی از علماء و دانشمندان «تبریز» اعتراف و اقرار نموده است که از نظر اصول و فروع پیرو طریقه حقه امامیه و در تفسیر آیات الهی، از روش معمول میان دانشمندان بنام اسلام تجاوز نمی کند.
این حسن ظن وقتی تشدید شد که دیدیم نویسنده در صفحه 100 از کتاب خود لااقل حاضر است در تفسیر قرآن، چشم از روایات متواتر نپوشد، ولی وقتی بقیه صفحات کتاب را ورق زدیم، دیدیم نه تنها روایات آحاد در نظر این شخص ارزش ندارد، بلکه در تفسیر آیات از طرح روایات متواتر که علماء اسلام از سنی و شیعه آن را سینه به سینه و یا کتاب به کتاب برای ما نقل کرده اند، کوچک ترین واهمه ای ندارد.
ما کار با عقاید شخصی او نداریم، انشاءالله او بر همان طریقه است که اعتراف نموده است، ولی هر گاه نوشته اشخاص، میزان داوری در طرز تفکر اشخاص باشد، کتاب وی گواه بر این است که او از پیروان «تز» غیر معقول«حسبنا کتاب الله» است و یا لااقل در تفسیر آیات قرآن، از این اصل پیروی می کند ما فعلا با آنچه دانشمندان شیعه پیرامون آیه نقل کرده اند، کار نداریم فقط نام برخی از دانشمندان «سنی» را در این جا می بریم که صراحتا گفته اند که آیه«مودت فی القربی» در حق خویشاوندان مخصوص پیامبر نازل شده و مقصود این است که به خاندان پیامبر مهر ورزیم و آنان را دوست بداریم، اینک برای آگاهی از مدارک به پاورقی مراجعه فرمائید. (2)
این مطلب در اعصار گذشته به اندازه ای مسلم و روشن بود که امام شافعی (طبق نقل ابن حجر در «صواعق»ص 77، و زرقانی در«شرح مواهب» ص 7، و حمزه ای مالکی در«مشارق الانوار» ص88، و…) مضمون آیه را که اظهار مودت به خویشاوندان مخصوص پیامبر است در قالب شعر ریخته و می گوید:
یا اهل بیت رسول الله حبکم
فرض من الله فی القرآن انزله
کفاکم من عظیم القدر انکم
من لم یصل علیکم لاصلاة له(3)
2- روایت مخالف با کتاب کدام است؟
جای شک نیست که روایت مخالف با قرآن کوچکترین ارزشی ندارد، و جانشینان پیامبر مکرر بر مکرر دستور داده اند که روایت مخالف قرآن را نپذیریم و آن را بر دیوار بزنیم، ولی باید دید روایت مخالف کدام است؟! تا سرانجام از این حربه سوءاستفاده نکرده و روایاتی را که کوچکترین مخالفتی با قرآن ندارند به این بهانه از بین نبریم.
مقصود از روایت مخالف این است که با نص صریح قرآن، کاملاً مبائن و متضاد بوده باشد مثلا قرآن که «اکل میته» را تحریم کرده است روایتی آن را حلال بشمارد، یا قرآن تزویج «ربیه» را در شرایطی حرام دانسته و روایتی آن را در همان شرائط حلال اعلام کند. ولی هر گاه در قرآن مطلقی وارد شود، و روایت صحیح و مورد اطمینانی یادآور قید آن باشد، هرگز نباید گفت که روایت مقید، با اطلاق قرآن، مخالف است و باید آن را کنار گذاشت.
و همچنین اگر در قرآن حکمی به صورت عموم وارد شود و روایتی متضمن تخصیص و تضییق دائره آن باشد هرگز نمی توان این دو را با هم مخالف دانست.
جای شک نیست که عموم«احل الله البیع» تمام داد و ستد ها را امضا کرده است به عموم«اوفوا بالعقود»انسان را نسبت به عقود و عهود خود ملزم می سازد، ولی هرگز این اطلاق و عموم، مورد قبول و فتوای دانشمندان اسلام نیست، زیرا رسم قانون گذاری در تمام جهان بر این نیست که تمام مخصص ها و مقید ها در کنار عموم و مطلق ها بیان شوند بلکه چه بسا حکم به صورت عموم و مطلق بیان می گردد و پس ازمدتی، در فرصت دیگر، مخصص ها و مقیدها وارد می شوند.
اتفاقا جریان در این دو آیه نیز به همین قرار است، اطلاق آیه نخست و عموم آیه دوم به وسیله خود پیامبر که مورد اتفاق تمام مفسران است، تقیید و تخصیص خورده است و بر همین جهت معاملات ربوی، و غرری و یا بیع «منابذه» و «ملامسه» اکیدا تحریم شده است و ما به حکم آیه:«وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر آیه7) باید از آنچه پیامبر نهی فرموده است، خودداری کنیم.
روی این بیان، مخالف قرآن، همان مباین کلی را می گویند، ولی تقیید و تخصیص و یا منحصر کردن عمومی به گروهی، مخالف نیست. مثلا هرگاه در قرآن به آیه«فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ…» (سوره آل عمران، آیه 61) برخوردیم، و اجمال آیه مانع از آن شد که درباره آن قضاوت صریح بنمایم در این صورت باید از اخبار صریح و مورد اطمینان کمک بگیریم هرگاه صریح اخبار، جمله های مزبور را در گروه معینی منحصر کردند، ما نباید در برابر آن صف آرائی کنیم، و بگوییم: الفاظ آیه عام است، به چه دلیل شما آن را، به ذوات محترمی مانند علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) منحصر می کنید؟
***
1- اشکالات چهار گانه بر تفسیر مشهور:
مؤلف تفسیر، کوشیده است با اشکال پنج گانه، تفسیر معروف میان علما را غیر صحیح اعلام کند ما در این جا یکایک اشکالات او را مطرح کرده و پاسخ می گوئیم:
اشکال اول: «القربی»در آیه عام است و به معنی مطلق خویشاوندان است و هرگز نمی شود لفظ مطلق را معنای مقید داد، و هرگاه منظور خویشاوندان خود پیامبربود، لازم می آمد که مثلا بگوید:«الا الموده فی قربای» و یا لااقل برای خاص بودن آن، باید قرینه در ما قبل و ما بعد آیات باشد، و هرگز یک چنین قرینه ای در آیات قبلی و بعدی نیست.
پاسخ:
اولاً: باید توجه نمود که لفظ«قربی» بر وزن«زلفی» مصدر است به معنی«خویشاوندی» است و هرگز«صفت مشبه» به معنی«خویشاوند» نیست تا قرآن برای تفهیم مقصود خود «فی قربای» بگوید مؤلف تصور کرده است که«قربی» صفت مشبه است، به معنی«قریب» که مرادف«خویشاوند» در زبان فارسی است در صورتی که این لفظ به معنی«قرابت» است نه «قریب»از این جهت این کلمه در قرآن با«مضافی» مانند «ذی»، «ذوی»، و«اولو» به کار می رود و در آیه کلمه ای مانند«اهل» مقدر است (4).
ثانیاً: فرض می کنیم آیه مورد بحث عام است ولی هرگز لازم نیست قرینه در خود آیه باشد، بلکه کافی است، روایات صحیح مورد اعتبار، تا چه رسد به تواتر، بیانگر چنین تخصیص باشد همچنانکه مخصص و مقید بسیاری از عموم ها و مطلق های قرآن در خود قرآن نیست، بلکه در روایات است.
ثالثاً: روی قرائتی مانند کلمه های«اجر» و «استثناء» که بعدا بیان می شوند آیه عام نیست و این دو کلمه قرینه بر این است که متکلم درباره ارحام خود سخن می گوید، نه درباره مطلق اقربا و خویشاوندان دیگران.
این مطلب در صورتی روشن می شود که بدانیم قرآن در آیات دیگر نیز درباره نزدیکان پیامبر سخن گفته و در سوره های «انفال» و «اسراء» این لفظ درباره خصوص خویشاوندان پیامبر به کار رفته است.
روشن تر بگوییم: نزدیکان و خویشاوندان رسول گرامی آن روز برای مسلمانان معهود و روشن بود، خصوصا در برخی از آیات سهمی از«خمس» را برای آنان اختصاص داده است مانند آیه:«فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی» (انفال، آیه 41) که به اتفاق تمام مفسران مقصود از«ذی القربی»همان اقربای خود رسول گرامی است و همچنین در آیه دیگر مانند:«و آت ذاَ القربی» (اسراء، آیه 26) به پیامبر دستور داده است که حق آنان را بپردازد.
از این جهت می توان گفت که مفاد آیه از نخست وقت نزول، عام نبوده و این قرائن نشان می دهند که او فقط درباره نزدیکان خود سخن می گوید.
گواهی از خود آیه
کلمه «اجر» و خود «استثنا» بهترین گواه است که مقصود از«ذا القربی» کسانی است که با پیامبر پیوند خویشاوندی دارند، زیرا اگر استثناء را، متصل بگیریم و بگوئیم «مودت در قربی» حقیقتا مصداق اجر است و بعدا از آن خارج شده است، ناچار باید مودت چیزی باشد که در نظر عرف مردم، برای پیامبر مزد حساب شود، و این مطلب در صورتی امکان پذیر است که مقصود خویشاوندان خود او باشد و گرنه دوستی و محبت هر کس به خویشاوندان خود چه ارتباطی به خود پیامبر دارد؟
هرگاه استثناءرا، استثناء منطق بگیریم در این صورت هر چند مستثنی داخل در«مستثنی منه» نمی باشد، ولی باید از شئون و لوازم آن به شمار برود، به طوری که انسان تصور کند که«مستثنی منه» شامل آن نیز هست.
مثلا می گویند: امروز همه فامیل به منزل ما آمده بودند، جز خدمتکار آنان، درست است که لفظ«فامیل» خصوص بستگان را شامل است، نه خدمتکار بیگانه را که برای«حقوق» در منزل انسان کار می کند، اما چون وقتی خانواده ای به صورت دست جمعی به خانه کسی میرود، معمولا خدمتکار را نیز همراه می برد، از این جهت زمینه برای چنین استثناء وجود دارد و بگوید که برخلاف رسم عمومی، خدمتکار آنان نیامده بود، تو گویی لفظ«فامیل» به طور ادعایی و مجازی، خدمتکار را نیز در بر می گیرید، و در صورت نیامدن، استثناء او صحیح می باشد.
بنابراین باید گفت: مقصود همان دوست داشتن خویشاوندان خود پیامبر است، زیرا چیزی که شبیه اجر است و می تواند تالی تلو آن به شمار برود و یا حقیقتا در آن وارد شود، همان«مودت» فرزندان و خویشاوندان رسول گرامی است و
گرنه مهر ورزیدن یک افریقائی به افریقائی دیگر که از اقربای خود او می باشد به پیامبر چه ارتباطی می تواند داشته باشد؟
شکی نیست که محبت هر کسی به بستگان خود بسیار خوب و مستحسن است ولی نمی توان آن را به حساب پیامبر گذارد و یک چنین چیز را نمی توان، «اجرحقیقی» شمرد و استثنا را متصل دانست و نه «اجر ادعایی» و در نتیجه استثنا را منقطع، شمرد، زیرا استثناء منقطع بی قید و شرط نیست مثلا نمی توان گفت«همه فامیل آمدند جز مرغان خانه های آنها، در حالی که صحیح است گفته شود «جز خدمتکاران آنان» تو گویی که کلمه«فامیل»حواشی و متعلقات آنان را نیز شامل است و جمله«همه فامیل آمد» به نوعی موهم آمدن این ملازمان نیز هست، در این صورت جا دارد که گوینده به استدراک بپردازد و آن ها را استثناء کند، و در آیه مورد بحث، «مودت در قربی» در صورتی می تواند(حکماً و مجازاً) داخل در«اجر» باشد که به نحوی مربوط به پیامبر باشد، و در صورتی مربوط می گردد که مقصود«اقربای» او باشد نه مهر ورزیدن هر کسی به خویشاوندان خویش.
پاسخ به یک سئوال
ممکن است گفته شود که مودت اهل بیت نمی تواند اجر رسالت باشد و نه به منزله اجر آن، زیرا صریح آیات درباره پیامبران یا خود پیامبر این است که هر نوع اجر برای پیامبران فقط بر عهده خدا است، چنانچه در سوره هود آیه 29می فرماید:
«لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالاً إِنْ أَجرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ»
از شما مزدی نمی خواهم، اجر من فقط بر عهده خدا است.
بنابراین نمی توان چیزی را خواه مودت باشد یا چیز دیگر اجر رسالت دانست.
پاسخ:
آیه (47) از سوره سبا آشکارا دلالت دارد که رسول گرامی اجر طلبیده ولی پاداشی که سرانجام، نتیجه آن بر خود امت عائد می باشد چنانکه می فرماید:
«قُلْ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ»
«چیزی که از شما به عنوان پاداش طلبیده ام به نفع شما است و اجر واقعی من بر عهده خدا است.»
از آنجا که در آیات قرآن تناقص وجود ندارد باید در مقام جمع گفت: پاداشی که پیامبر در سوره های«شوروی» و «سبأ» طلبیده است غیر آن است که در آیات دیگر آن را بر عهده خدا گذارده است، پاداشی را که به نفع مردم تمام می شود، و نتیجه آن به خود آنها بر می گردد، مطالبه نموده است مانند«مودت قربی» که وسیله سعادت خود مردم است ولی پاداشی که نتیجه آن فقط به خود پیامبر بازگردد بر عهده مردم نیست، بلکه به عهده خود خدا است.
خلاصه: اجر واقعی پیامبر که مربوط به خود او باشد، نه بر دیگران، بر عهده خدا است و چون در دنیا چنین پاداشی به پیامبر و یا دیگر انبیاء داده نشده است، طبیعتا مقصود همان درجات اخروی است ولی پاداشی که به ظاهر پاداش است ولی اگر درون آن را بشکافیم، سود آن به خود مردم باز می گردد، یک چنین اجری را رسول گرامی به حکم آیه سوره «سبا» درخواست کرده است و چنین اجری جز«مودت قربی» و مانند آن نمی تواند باشد، زیرا مودت بستگان رسول گرامی اگر چه به ظاهر به نفع پیامبر است ولی نتیجه آن به خود مردم باز می گردد زیرا اهل بیت پیامبر «ثقل اصغرند» و مانند کتاب خدا، مایه هدایت و سبب سعادت می باشد و در نتیجه مایه رستگاری دوستدار می گردد و در این صورت صحیح است گفته شود«قُلْ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ» (سبا، آیه47).
به دیگر سخن: کدام پاداش است که در ظاهر اجر رسالت ولی در حقیقت صد در صد به سود مردم باشد؟ یک چنین پاداش جز محبت بستگان او و یا نظائر آن چیز دیگری نمی تواند باشد زیرا محبت به نزدیکان و خویشاوندان او، مایه تمسک به اسباب هدایت است و بس.
مرحوم شیخ مفید اشکال یاد شده را به گونه ای دیگر حل کرده می فرماید:استثناء در جمله:«إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى» استثنای متصل نیست، بلکه استثناءمنطق است، و معنای آن این است که(قُل لا اَسئَلُکُم عَلَیهِ اَجراً لِکن اُلزِمُکُمُ المَوَدَّةَ فِیِ القُربی وَ اَسئَلُکُمُوها» روی این بیان آیه مورد بحث دارای دو جمله مستقله است و در قرآن استثناء منقطع مانند آیه«فسجد الملائکه کلهم اجمعون الا ابلیس» (الحجر، آیه 30) زیاد است، و در اشعار بلغا و سخنوران عرب نیز وجود دارد.(5)
اشکال دوم:
اصولا این معنی (خواستن مودت اهل بیت و خویشاوندان) غیر متین است.
پاسخ:
نویسنده روشن نکرده است که چرا غیر متین است؟ شما فرض کنید:مردی عمر خود را در اصلاح اجتماع به کار ببرد سپس در پایان عمر خود در برابر تمام خدمات خود، محبت فرزندان و خویشان خود را به عنوان پاداش بطلبد و یا از طریق توقع و تقاضا آن را از مردم بخواهد و فرزندان او نیز اهل و صالح و شایسته محبت باشند، آیا در چنین صورت، شما تقاضای او را غیر متین می شمارید؟ خصوصا چیزی را بطلبد که سود آن صد در صد به خود مردم باز گردد و بگوید: مردم تصور نکنید این پاداشی که طلبیده ام به سود من است بلکه:
«قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم» (سبا، آیه 47)
آنچه طلبیده ام به سود شما است و شما از این طریق به حق و حقیقت نزدیک می شوید، و از هر گونه لغزشی باز می مانید، زیرا لازمه محبت و مودت به کسی، پیروی از سخنان او است، و پیروی از سخنان و خویشاوندان صالح و شایسته او، شخص پیرو را، از هرگونه انحراف های فکری و عملی باز داشته و او را به حقیقت هدایت می کند، زیرا تمام گفتارهای آنان روی علوم صحیح و دانش های الهی است.
اشکال سوم:
هرگاه «مودت قربی» یک نوع توصیه عادی باشد که مردم نسبت به یکدیگر می کنند، در این صورت یک امر جزئی و ساده ای است، و ذکر آن در کتاب آسمانی موردی نداشت و هرگاه این درخواست پیامبر را لزومی بدانیم در چنین هنگام این یک نوع اجر مسلم و معلومی بوده و با عبارت«قل لا اسئلکم علیه اجرا» متناقص خواهد بود.
پاسخ:
شما فرض کنید، مودت و دوست داشتن اهل بیت جنبه توصیه ای دارد و الزامی در کار نیست، ولی از آنجا که دوست داشتن آنها، وسیله وحدت کلمه و مایه نجات امت است از این نظر این مسئله که حیات سیاسی و علمی مسلمانان با آن ارتباط دارد، مساله جزئی نخواهد بود این که می گوید: قرآن متعرض امور جزئی نمی شود، بسیار مجمل است زیرا هرگاه یک امر جزئی به نوبه خود منشأ سعادت و سیادت ملتی گردد چرا نباید آن را متذکر گردد، قرآن پیراسته از مطالب بی فایده است، و مطالب بی فایده غیر از امور جزئی است که چه بسا ممکن است نتایجی در بر داشته باشد، حالا اگر شما نام چنین چیزی را کلی بگذارید ما مانع از آن نیستیم.
قرآن درباره سوره«توبه» و غیره، کارهای منافقان و خیمه شب بازی های آنان را تشریح کرده و جزئیات نیرنگ های آنها را آفتابی ساخته است و هر کدام برای نسل های آینده درس آموزنده است، در حالی که هر یک در ظرف خود، یک جریان شخصی به شمار می رود.
شگفت آور شق دوم گفتار او است که می گوید: هرگاه این درخواست الزامی باشد در چنین صورت با عبارت«قل لا اسئلکم علیه اجرا» متناقص خواهد بود.
ظاهر سخن این است که مقصود او از آن عبارت «صدر» آیه است ولی این سخن مایه شگفت است زیرا هر استثنایی با جمله قبلی خود مخالف می باشد و در بخش«روش صحیح تفسیر قرآن» یادآور خواهیم شد که یکی از شرائط تفسیر قرآن آگاهی از قواعد زبان عربی است و بدون چنین آگاهی، تفسیر صحیح نمی باشد. اکنون ملاحظه کنید فردی که داعیه تفسیر گفتن چند ساله دارد، هنوز اختلاف مستثنی را با مستثنی منه «تناقض» می خواند در صورتی که گوینده مادامی که سخن می گوید می تواند لواحق سخن خود را بیاورد مثلا فردی را خارج و یا دیگری را وارد سازد.
ممکن است گفته شود مقصود او از تناقض، تناقض ذیل آیه با دیگر آیاتی است که در آنها پیامبر، هر نوع درخواست اجر را نفی نموده است، نه تناقض ذیل آیه، با صدر آن، زیرا در سوره انعام آیه 90 خداوند به پیامبر دستور می دهد که بگوید:«قل لا اسالکم علیه اجرا ان هو الا ذکری للعالمین» بگو من از شما پاداشی نمی طلبم، قرآن جز یادآوری برای جهانیان چیزی نیست.
پاسخ این اختلاف را قبلا یادآور شدیم و گفتیم در این مورد دو نوع پاداش داریم که مطالبه یکی منفی است و برعهده خدا است و دیگری مثبت است و خود مردم مسئول آن می باشند.
اشکال چهارم:
(دقت بفرمائید) سوره شوری مکی است و در مکه نازل گردیده و در آن روز، پیروان آن حضرت بسیار کم و معدود بودند و لذا توصیه اولاد و خویشاوندان در چنین هنگام معنی ندارد.
پاسخ:
اولاً: رسول گرامی در روزهای نخست بعثت، علی را به خلافت و وصایت و وزارت نصب کرد، در صورتی که جز علی و خدیجه پیروی نداشت، شما این مطلب را می توانید در تفسیر آیه:
(و انذر عشیرتک الأقربین) (سوره شعراء، آیه 214).
خویشاوندان نزدیک خود را بترسان.
بخوانید و تقریبا محدثان و مفسران از فریقین جز عده انگشت شماری، همگی معترض این جریان شده اند هرگاه نداشتن پیرو، مانع از توصیه دوستی فرزندان باشد باید به طریق اولی مانع از نصب امام و تعیین وزیر گردد، در صورتی که رسول گرامی در یک مجلس بسیار باشکوه که بزرگان بنی هاشم در آن جا گرد آمده بودند دست به چنین کاری زد.
ثانیا: بسیار متأسفیم که نویسنده داعیه سی و پنج سال مطالعه قرآنی دارد مع الوصف چطور از این نکته غافل است که بزرگان تفسیر اتفاق نظر دارند که بیشتر آیات سوره شوری مکی است ولی برخی از آن در مدینه نازل گردیده است و از آن جمله آیه مورد بحث می باشد شما می توانید، این مطلب را در تفاسیر مجمع البیان، کشاف و… مطالعه بفرمایید.
و هرگاه مطالعه این کتاب ها برای او زحمت دارد، همین قرآن هائی را که در کشور مصر چاپ شده ملاحظه فرماید در بالای سوره مزبور نوشته شده است:«سورة الشوری مکیة الا الایات 23، 24، 25 و 27 فمدنیة) (6).
دانشمندان اسلام درباره تعیین آیه های مدنی در سوره های مکی و بالعکس کتاب هائی نوشته اند(7) و شما شرح مبسوطی از این بحث را، در بخش «روش صحیح تفسیر» کتاب مطالعه می فرمائید.
نظریه نویسنده تفسیر:
می گوید: از آن جا که در سوره یوسف در آیه 104 پس از جمله«و ما تسئلهم علیه من اجر» جمله«ان هو الا ذکر للعالمین» گفته شده چنانکه در سوره فرقان آیه 57 پس از جمله «قل ما اسألکم علیه من اجر» جمله«الا من شاء ان یتخذ الی ربه سیلا» آمده است، روی مقایسه باید گفت جمله های«ان هو الا ذکر للعالمین» و «الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا» با جمله«الا الموددة فی القربی» به یک معنی است.
و در نتیجه در جمله نخست می خواهد برساند که من اجری نمی خواهم غرض من این است که شما را به وسیله قرآن هدایت کنم، و در جمله دوم می فرماید: منظور من این است که شما به راه پروردگار بیائید و در آیه مورد بحث می فرماید من از شما پاداش نمی خواهم هدف من ایجاد اتحاد و یگانگی و حسن معاشرت در میان افراد است مقصود این است که ای مردم به وسیله این قرآن، کینه ها و عداوت ها، را از میان برداشته و اتحاد و یگانگی در میان قبایل و افراد بشر ایجاد کنند.
پاسخ:
روشن نیست که چرا نویسنده به آیه سوره یوسف استشهاد کرده است در حالی که در آنجا چیزی از جمله قبل استثناء نشده است در صورتی که در آیه مورد بحث و آیه سوره فرقان از جمله قبل چیزی، استثناء شده است و مورد بحث این است که معنای استثنا را بفهمیم، نه هر جمله ای که پس از جمله«قل لا اسألکم علیهه اجرا» واقع شده است وگرنه در قرآن به طور مکرر پس از جمله مزبور، جمله«ان اجری الا علی رب العالمین» واقع شده است به سوره شعراء، (آیه های 127 و 45 و 164 و 180) مراجعه بفرمائد.
بنابراین باید پیرامون دو استثنا که در سوره های «فرقان» و «شوری» واقع شده است، بحث کنیم، در این باره می گوئیم ما هیچ الزامی نداریم که این دو استثناء را به یک معنی برگردانیم، زیرا کوچکترین اجمالی در «جمله استثنائی» نیست که ما به وسیله یکی از دیگری رفع ابهام نمائیم، زیرا در آیه مورد بحث آشکارا مودت و دوستی قربی را استثناء کرده و آن را مطالبه نموده است، و ابهامی در این استثناء نیست اما جمله«الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا» دو احتمال دارد:
1- لفظ «من» را شرطیه بگیریم، و جزای آن را که عبارت است از جمله«فلا امنعه» و مانند آن، مقدر بدانیم در این صورت مقصود از«اتخاذ سبیل» همان کمک های مادی و معنوی است در این صورت معنای آیه چنین می شود «از شما اجری نمی خواهم ولی اگر کسی بخواهد به سوی پروردگار خود اتخاذ سبیل کند، من از آن جلوگیری نمی کنم».
در نتیجه معنای هر دو جمله استثنائی در سوره های «شوری» و «فرقان» کاملا با هم متفاوت است و نقطه مشترکی میان آنها نیست.
2- لفظ «من» را موصوله بگیریم، و بگوئیم معنای جمله استثنائی این است که من مزدی نمی خواهم مگر کسی را می خواهم که به سوی پروردگار خود راهی یابد در این صورت باید دقت کرد و دید راه امت به سوی پروردگار خود پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم چیست، آیا جز قرآن و عترت که حقایق را در دست امت می گذارند، راه دیگری هست؟ آری یکی از طرق انسان به پروردگار خود، گرایش به اهل بیت است که در سایه آن به خدا راه می یابد، و از لغزش مصون می ماند.
روشن تر بگویم: «مودت قربی» یک امر«طریقی» است که در سایه آن، افراد با ایمان از گفتار و کردار آنان دروسی فرا می گیرند و در پرتو این«سبیل» (مودت اهل بیت و پیروی از گفتار آنان) به هدف اصلی می رسند، بنابراین هر دو جمله استثنائی یک مطلب را تعقیب می نمایند.
این احتمال روشنتر از احتمال اول است و معنای دوم را فقره های زیارات وارده بیشتر تأیید می کند چنانکه می خوانیم:
(انتم السبیل الاعظم و الصراط الاقوم و شهداء دارالفناء و شفعاء دارالبقاء».
شگفت آور این است که می خواهد با زور معنای هر سه استثناء را به یک معنی برگرداند و می گوید: «هدف آیه این است که از شما پاداشی نمی خواهم و هدف من ایجاد اتحاد و یگانگی و پدید آوردن حسن معاشرت در میان قبائل افراد بشر می باشد».
ما هرگز باور نمی کنیم که هدف آیه امر به اتحاد باشد، زیرا اصلا این جمله قالب این معنی نیست، هرگاه نظر این بود مانند سائر آیات صریحا دستور اتحاد می داد و می گفت:
(و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم) (انفال، یه 46) و یا می فرمود: (واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا) (آل عمران، آیه 103) علاوه بر این در کدام محافل علمی و ادبی لفظ «القربی» را به معنی «افراد» معنی کرده اند چنانکه نویسنده معنی کرده است.
بار دیگر در پایان نظر خوانندگان گرامی را به مضامین عالی دعای ندبه که از ساحت مقدس پیشوایان بزرگ جهان تشیع به دست ما رسیده است، معطوف می داریم، خواهشمندیم دقت بفرمائید که چگونه آیاتی را که درباره اجر رسالت وارد شده است جمع نموده و تمام آنها را به یک مضمون بر گردانیده است اینک جمله هائی از آن:
«ثم جعلت اجر محمد صلوات الله علیه و آله مودتهم فی کتابک فقلت لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی و قلت: ما سئلتکم من اجر فهو لکم و قلت ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا فکانوا هم السبیل الیک و المسلک الی رضوانک».
و هرگاه نویسنده لا اقل به برخی، از تفاسیر متداول مراجعه می کرد، شاید نقطه ابهامی در تطبیق جمله استثنائی سوره فرقان بر«مودت قربی» برای او باقی نمی ماند، و ما برای اختصار از نقل عبارات مفسران در تطبیق«مودت قربی» بر«اتخاذ سبیل» خودداری می نمائیم.
پی نوشت ها :
1- مربوط به مطلب 22 از ملحقات کتاب ص 340 – از کتاب «تفسیر آیات مشکله قرآن» هدف از طرح این آیه پائین آوردن مقام خاندان عصمت است، و برای تزریق عقیده شخصی، این آیه مطرح شده است.
2- صحیح بخاری ط مصر، ج 6، ص 129، تفسیر طبری، ط مصر، ج 25، ص 14، مستدرک حاکم ج 3، ص 172، البحر المحیط تألیف ابوحیان، ط مصر، ج 7، ص 516، تفسیر کشاف، ط مصر، ج2، ص 402، تفسیر فخر رازی، ط مصر، ج 27، ص 166، دارالمنثور سیوطی، ج6، ص7، مطالب السئول، تألیف شیخ محمد شافعی ط تهران، ص 8، ذخائر العقبی، تألیف محب الدین احمد طبری، ط مصر، ص 25، الکافی فی تخریج احادیث الکشاف تألیف ابن حجر، ط مصر، ص 145، الفصول المهمة، تألیف ابن صباغ مالکی، ط نجف، ص 11، الصواعق المحرقة، تألیف ابن حجر، ط مصر، ص 101، حبیب السیر میر خواند، ط مصر، ج 35، ص 29، اسعاف الراغبین، تألیف شیخ محمد صبان، ط مصر، ص 115 (در حاشیه نور الابصار) نورالابصار شبلنجی، ط مصر، ص 150، ینابیع المودة قندوزی، ط آستانه، ص 106.
3- ای خاندان پیامبر، مودت شما فریضه ای است از جانب خدا که در قرآن وارد شده است در عظمت مقام شما همین بس که هر کسی در نماز برای شما درود نفرستد برای او نمازی نیست (نماز او باطل است).
4- کشاف، ج 3، ص 18.
5- برای مزید توضیح به کتاب شرح عقائد صدوق ط تبریز، ص 67 و 68 مراجعه نمائید.
6- به قرآن مجید، ط مصر که با اجازه مشیخه مقاری مصری چاپ شده است، مراجعه فرمائید.
7- از آن جمله کتاب نفیس نظم الدر و تناسق الایات و السور تألیف ابراهیم بن عمر بقاعی شافعی که از دانشمندان قرن نهم اسلامی است او نیز در آن کتاب، آیات فوق را مدنی دانسته است.
منبع :سبحانی، جعفر (1387)، تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: مؤسسه امام صادق (ع)، چاپ چهارم.