معنی اهل بیت(ع) درنهج البلاغه
چکیده
قرآن کریم در آیه تطهیر به صراحت به لفظ اهل بیت(ع) اشاره فرموده است. مفسران شیعه درباره مصداق آن که پنج تن آل عبا هستند اتفاق نظر دارند اما مفسران اهل سنت بر یک عقیده نبوده و آرائ مختلفی را در این باره مطرح نمودهاند که اگر به فرض اینکه تمامی این نظرات درست باشد جمع این آرا با تمامی بستگان نسبی و سببی پیامبر(ص) مساوی خواهد بود. این مقاله با کنکاشی در نهج البلاغه که متعلق به دوره صدر اسلام و بخشی از فرمایشات کاتب و شاهد وحی قرآنی است بر آن است تا دیدگاه امام علی(ع) درباره مصداق اهل بیت را باز شناساند.
کلید واژه: نهج البلاغه، اهل بیت، امامت، ولایت
طرح مسأله
از جمله اموری که در میان مسلمین اختلاف نظر وجود دارد، معنا و مصداق اهل بیت است. تعیین مصداق اهل بیت نتایج مهمی را به دنبال دارد و از نظر فقهی و سیاسی احکام فراوانی بر آن مترتب است. به عنوان مثال امکان انجام گناه یا حکم به پاکی ظاهری از مشخصههای هر انسانی میتواند باشد؛ اما عدم امکان معصیت و مصون بودن از هر گونه لغزش و حکم به طهارت ظاهری و باطنی از ویژگیهای اهل بیت(ع) است. از این رو تعیین این مصداق میتواند کسی را از فرش به اوج عرش بنشاند و یا بر عکس از عرش وهمی به فرش آورد. این مقاله برآن است تا با جستاری در نهجالبلاغه دیدگاه امام علی(ع) نسبت به مصداق اهل بیت را ترسیم نماید. نگاه امام(ع) که خود نخستین کاتب وحی و شاهد نزول آیات الهی و متعلق به قرن نخست است، میتواند روشنگر واقعیتها در این باره باشد.
مفهوم شناسی اهل بیت
اهل بیت از نظر لغوی مرکب از دو کلمه «اهل» و «البیت» است. «اهل» به معنی شایسته و سزاوار است(1) و هنگامی که به «البیت» افزوده شود به معنای ساکنان خانه(2) و خویشان(3) (کسانی که با خانه پیوند خویشی دارند) میباشد. درباره معنای اصطلاحی این واژه میان شیعه و سنی اختلاف نظر است. اهل بیت نزد اندیشمندان شیعه به معنای بخشی از اعضاء خانواده پیامبر(ص) است که افزون بر ارتباط نسبی با آن حضرت، با رسالت و پیامبری آن حضرت نیز پیوندی عمیق دارند؛ در این صورت اهل بیت پیامبر(ص) یعنی کسانی که از نظر علمی، عملی و صفات انسانی، شایسته آن بیت هستند.(4) این افراد به طور خاص در حیات پیامبر(ص) همان پنج تن ـ که در افواه عموم به پنج تن آل عبا معروفاند ـ یعنی پیامبر(ص)، امام علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) میباشد اما به طور عام شامل: پیامبر(ص)، فاطمه و ائمه دوازدهگانه که أولشان علی(ع) و آخرشان مهدی(ع) است، میباشد.(5) اما دانشمندان اهل سنت در این باره بر یک نظر نبوده و به خاطر وجود روایات فراوان درباره اهل بیت و جایگاه و مناقب والای آنان، به شدت دچار پراکندگی و تشتت آراء شدهاند. از این رو نظرات مختلفی را مطرح نموده که در بحث بعد بدان خواهیم پرداخت.
واژه اهل بیت در قرآن
ترکیب اهل بیت سه بار در قرآن کریم آمده است:
1.«هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ»؛(6)
2.«قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ»؛(7)
3.«إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً».(8) مقصود از اهل بیت در دو آیه نخست روشن است. آیه نخست به طفولیت حضرت موسی در کاخ فرعون و عدم قبول دایگی زنان مصری اشاره دارد که از زبان خواهر او بیان شده است.(9) «اهل بیتٍ» که به صورت نکره آمده به وسیله جمله وصفی «یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ» کسب تعریف کرده است و با توجه به قراین و سیاق آیات، مقصود اهل بیت در این آیه خانواده موسی(ع) است. مراد از «اهل البیت» در آیه دوم خانواده و خاندان حضرت ابراهیم (ع) می باشد. اما درباره «اهل البیت» در آیه سوم میان مفسران شیعه و سنی اختلاف نظر است. شیعه آن را منحصر در فاطمه، علی، حسن و حسین (ع) میداند اما اهل سنت بر یک رأی نبوده و درباره آن چند احتمال دادهاند: آنها درباره معنا و مصداق اهل بیت پیامبر(ص) در ذیل آیه تطهیر(10) دیدگاههای مختلفی را مطرح کردهاند(11)
1. آنها علی، فاطمه، حسن و حسین میباشند. دلیل آن استفاده از ضمیر «کم» به جای ضمیر «کنّ» میباشد. ابن جریر طبری (م 310 ق) ضمن ارائه این نظر، به روایتی از ام سلمه استناد میکند که میگوید: نزلت هذه الآیه فی بیتی، فدعا رسول الله علیا و فاطمه و حسنا و حسینا فدخلهم تحت کساء خیبری و قال: «هؤلاء اهل بیتی» و قرأ الآیه، و قال: «اللهم أذهبْ عنهم الرجس و طهّرْهم تطهیرا» قالت ام سلمه: فقلت و انا یا رسول لله فقال: «انت من ازواج النبی و انت الی خیر.»(12) این آیه در خانه من نازل شد، پیامبر(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین را فراخواند. سپس آنها را زیر عبای خیبری خود کرد و فرمود: «اینها اهل بیت من هستند» و در ادامه آیه را در شأن آنها قرائت نمود و فرمود: «خداوندا رجس و پلیدی را از آنها دور ساز و تطهیرشان فرما» امه سلمه میگوید: ای رسول خدا، من هم جزء اهل بیتم؟ پیامبر فرمود: «تو از زنان پیامبری و تو بخیر هستی.»
2.آنها فقط زنان پیامبرند. از این رو بخش نخست آیه را که درباره زنان پیامبر نازل شده است، شاهدی بر این مدعا میگیرند.
3.آنها خانواده (اهل و زنان) پیامبرند. به این دلیل که بخش نخست آیه با ضمیر مفرد مخاطب آمده و در اینجا به خاطر اینکه طهارت شامل زن و مرد از خانواده پیامبر شود با ضمیر مفرد مذکر آمده است. فخر رازی در این باره مینویسد: اهل بیت شامل فرزندان، زنان پیامبر، حسن، حسین و علی میباشد.(13)
4.آنها بنیهاشماند. قائلان به این نظر«بیت» را به معنای نسب گرفتهاند، از این رو عموها و پسر عموهای پیامبر(ص) را جزء اهل بیت آن حضرت دانستهاند. با این حال اهل سنت نظر جمهور علمای خود را همان قول نخست میدانند.(14) منشأ اختلاف آنها در این باره، قرار گرفتن «انما یریدکم الله … » به دنبال «و قرن فی بیوتکن و …» میباشد که خطاب به همسران پیامبر(ص) آمده است. این امر باعث شده تا برخی از مفسران سنی زنان پیامبر را نیز داخل «اهل بیت» بدانند و مفاد آیه تطهیر را به همه خانواده و همسران پیامبر تعمیم دهند. اما شان نزول، قراین و سیاق آیه و نیز تصریح روایات بیانگر آن است که بخش نخست آیه مربوط به زنان پیامبر است و بخش اخیر آیه مربوط به پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) است؛ چرا که سیاق بخش اول آیه در مقام توبیخ زنان پیامبر است و به آنان با ضمیر جمع مونث (کنّ) خطاب کرده است در حالی که بخش دوم آیه در مقام مدح و ستایش اهل بیت است و به آنان با ضمیر جمع مذکر(کم) خطاب فرموده است(15) و مقصود از رجس نیز به واسطه الف و لام استغراق (الرجس) هرگونه آلودگی ظاهری و معنوی است (16) که همسران پیامبر به استناد شواهد متقن تاریخی از آن بی بهره بودند که به عنوان نمونه میتوان به راه اندازی جنگ جمل بر علیه امام علی(ع) توسط عایشه و کشته شدن جمعی از مسلمانان در آن نبرد اشاره نمود.
واژه اهل بیت در نهج البلاغه
ترکیب «اهل بیت» در منابع اسلامی به دو صورت به کار رفته است: یکی مطابق با معنای لغوی یعنی به معنای خانواده پیامبر و یا خویشان و بستگان آن حضرت، چنانکه در خطبه زیر این ترکیب به همین معنا به کار رفته است: و کان رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و آله- إذا احمرّ البأس و أحجم النّاس، قدّم أهل بیته، فوقى بهم أصحابه حرّ السّیوف و الأسنّة. فقتل عبیدة بن الحارث یوم بدر، و قتل حمزة یوم أحد، و قتل جعفر یوم مؤتة.(17) هرگاه تنور جنگ گرم میشد و مردم پای واپس میگذاشتند رسول خدا اهل بیت خود را پیش میفرستاد، و بدین رزوش اصحاب خود را از ضربههای سخت شمشیر و نیزه مصون میساخت پس عبیده پسر حارث در جنگ بدر، حمزه در جنگ احد و جعفر در جنگ موته کشته شدند. ذکر اسامی بستگان آن حضرت یعنی «عبیده بن حارث، حمزه و جعفر» نشانگر آن است که مقصود از اهل بیت در این خطبه بستگان و خویشان نسبی آن حضرت است. کاربرد دیگر آن مطابق با معنای اصطلاحی است که دایرهای محدودتر از معنای لغوی داشته و بر افراد و مصادیق خاصی دلالت دارد. استعمال واژه اهل بیت و معادلهای آن در این معنا استعمال حداکثری در نهج البلاغه و سایر منابع اسلامی است. چنانکه در نهج البلاغه 12 بار این ترکیب به کار رفته که ده تای آن به معنای اصطلاحی است.(18) برای بررسی اهل بیت در نهج البلاغه افزون بر واژه «اهل بیت» میتوان به بررسی واژههای «اسره النبی»، «ثقلین»، «آل محمد» و «آل البیت» پرداخت. نگاه امام به اهل بیت در نهج البلاغه نشانگر عظمت و والایی جایگاه و مقام آنان است. بررسی مفاد فرمایشات آن حضرت از سویی چهره اهل بیت و مصادیق آن را نشان میدهد و از سوی دیگر نقدی بر دیگر آراء در حوزه مفهوم شناسی معنای اهل بیت میباشد.
ویژگیهای انحصاری اهل بیت(ع)
امام(ع) در خطبه دوم نهج البلاغه درباره اهل بیت(ع) میفرماید: لا یقاس بآل محمّد صلّى اللّه علیه و آله من هذه الامّة احد، و لا یسوّى بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا. هم اساس الدّین، و عماد الیقین. الیهم یفیء الغالی، و بهم یلحق التّالی. و لهم خصائص حقّ الولایة، و فیهم الوصیّة و الوراثة، الآن اذ رجع الحقّ الى اهله و نقل الى منتقله. هیچ کس از این امّت را با آل محمّد (ص) نمىتوان مقایسه کرد و آنها که از نعمت آل محمد (ص) بهره گرفتند با آنان برابر نخواهند بود، چرا که آنها اساس دین و ستون استوار بناى یقیناند. غلوّ کننده، به سوى آنان باز مىگردد و عقب مانده به آنان ملحق مىشود و ویژگیهاى ولایت و حکومت، از آن آنها است و وصیّت و وراثت (پیامبر) تنها در آنها است، ولى هم اکنون که حق به اهلش بازگشته و به جایگاه اصلىاش منتقل شده (چرا کوتاهى و سستى مىکنند و قدر این نعمت عظیم را نمىشناسند). امام(ع) با دقت فراوان و بدون هیچ اغراقی درباره شأن و مقام اهل بیت(ع) فرموده است: لا یقاس بآل محمّد من هذه الأمّة أحد. پاسخ به این سوال که اهل بیت دارای چه ویژگیهای هستند که دیگران را نمیتوان با آنان مقایسه کرد؟ بسیاری از واقعیتها را روشن خواهد نمود. قیاس واژای شناخته شده و مأنوس در میان اهل سنت است. قیاس عبارت است از همانندی و تساوی یک شی نسبت به شیء دیگر به خاطر وجود قدر مشترکی که میان آنها است. در صورت عدم وجود قدر مشترک قیاس مع الفارق و باطل است.(19)از آنجا که اهل بیت فضائل و امتیازات خود را از پیامبر کسب کردهاند همانگونه که پیامبر(ص) دارای مکارم، فضائل و مناقب والایی است اهل بیت آن حضرت نیز دارای این ویژگیها هستند. از این رو پیش از آنها جز رسول خدا(ص) هیچ یک از مسلمانان به این اوصاف آراسته نیستند و بعد از آنها نیز کسی همانند آنها نخواهد بود. حسان بن … شاعر عصر پیامبر (ص) در شأن آنان به عطف توجه به این ویژگیها چنین سروده است:
إذ المکارم فی آفاقنا ذکرت
فإنّما بک فینا یضرب المثل(20)
دانشمندان منصف اهل سنت درباره ویژگیهای اهل بیت زبان به اعتراف گشوده و گفتهاند اینجا جای تعصب بیجا نیست. جاحظ در این باره میگوید: إنّ الخصومات نقضت العقول السلیمة، و أفسدت الأخلاق الحسنة، من المنازعة فی فضل أهل البیت على غیرهم، فالواجب علینا طلب الحق و اتّباعه، و طلب مراد اللّه فی کتابه و ترک التعصّب و الهوى، و طرح تقلید السلف، و الأساتیذ و الآباء.(21) ابن جریر طبری با ذکر کاملتری از این خطبه که در بردارنده ابعاد دیگری از شخصیت و حقوق اهل بیت(ع) است، به عنوان مثال به واقعه غدیر از زبان امام تصریح دارد، به بیان مناقب آنان پرداخته است.(22) روایات اسلامی بیانگر این واقعیت است که افرادی درباره وجوه برتری اهل بیت بر دیگران را از ائمه اطهار سوال نموده و پاسخ خود را دریافت میکردند. ما در اینجا نمونههایی را ذکر میکنیم.
1. فردی از امام سجاد(ع) خواست تا از برتری اهل بیت بر مردم به وی خبر دهد. امام در پاسخ فرمود: أنا أخبرک بذلک، اعلم أنّ النّاس کلّهم لا یخلون من أن یکونوا أحد ثلاثة: إمّا رجل أسلم على ید جدّنا رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله، فهو مولى لنا و نحن ساداته و إلینا یرجع بالولاء، أو رجل قاتلناه فقتلناه فمضى إلى النّار، أو رجل أخذنا منه الجزیة عن ید و هو صاغر، و لا رابع للقوم، فأیّ فضل لم نحزه و شرف لم نحصله بذلک.(23) در این حدیث امام سجاد(ع) مردم را به سه گروه تقسیم نمود که قسم چهارمی برای آن وجود ندارد:
1.گروهی که به دست جدشان پیامبر (ص) اسلام آوردهاند. که در این صورت اهل بیت بر آنها شرافت و سیادت دارند.
2.گروهی که با آن حضرت جنگیده و کشته شدهاند که جایگاهشان جهنم است.
3.گروهی که با دست خود، به پیامبر (ص) جزیه میپرداختند و در سایه حکومت پیامبر(ص) زندگی میکردند.
آن حضرت در پایان نتیجه میگیرد که چه فضیلت و شرافتی است که ما آن را کسب نکردهایم. هنگامی که هشام بن عبدالملک در ایام حج امام سجاد(ع) را میبیند در حالی که مردم به او احترام گذارده و راه را برای استلام حجر الاسود بر او میگشایند. یکی از اهلی شام پرسید او کیست که اینچنین مورد احترام مردم است؟ هشام برای اینکه چهره امام برای مرد شامی ناشناخته بماند در پاسخ میگوید: نمیشناسم! فرزدق که شاهد این ماجرا است در همان لحظه در شأن آن حضرت میسراید:
أی الخلائق لیست فی رقابهم
لأوّلیة هذا أوله نعم
من یعرف اللّه یعرف أوّلیة ذا
فالدین من بیت هذا ناله الامم(24)
عباد بن صهیب از امام صادق(ع) پرسید: آیا أبوذر أفضل است یا شما اهل بیت؟ امام در پاسخ فرمود: ماههای سال چند تا ست؟ گفتم: 12 ماه. فرمود: ماههای حرام چند تاست؟ گفتم: 4 ماه. پرسید: آیا ماه رمضان جزء آنهاست؟ گفتم نه. سوال کرد: ماه رمضان أفضل است یا ماههای حرام؟ گفتم: البته که ماه رمضان. فرمود: ما اهل بیت نیز اینگونه هستیم که کسی با ما قابل مقایسه نیست. فکذلک نحن أهل البیت، لا یقاس بنا أحد.(25) امام صادق(ع) نظر ابوحنیفه را درباره آیه شریفه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» پرسید. وی گفت: الأمن فی السرب و صحّة البدن و القوت الحاضر. امام(ع) خطاب به او فرمود: یا أبا حنیفة لئن أوقفک اللّه یوم القیامة حتّى یسألک عن کلّ أکلة أکلتها أو شربة شربتها لیطولنّ وقوفک. قال: فما النعیم، جعلت فداک قال: النعیم نحن الذین أنقذ اللّه الناس بنا من الضلالة، و بصّرهم بنا من العمى، و علّمهم بنا من الجهل.(26) امام (ع) در این حدیث نعمت اهل بیت را نجات مردم از گمراهی، بصیرت آنها از کوردلی و بیرون آمدن آنان از جهل میداند. با مراجعه به آیات، روایات اسلامی و تاریخ اسلام میتوان بخشی از ویژگیهای آنان را چنین برشمرد:
1. اختصاص سهمی به ذوی القربی و تحریم صدقه بر آنان بیانگر تفاوت آنها با دیگران و نشانه کرامت و طهارت اهل بیت است.(27)
2. بیاعتنایی مردم نسبت به جایگاه و مقام رهبری اهل بیت باعث بدبینی، نگاه منفی و انتقام جویانه آنها به مردم در هنگام قدرت نشد. آنان عدالت را در هر موقعیتی نسبت به دیگران به انجام میرساندند.
3. آنان یکی از ثقلین و قرین قرآناند. پیامبر اکرم (ص) در حدیث متواتر ثقلین آنها را همتای قرآن معرفی و میفرماید: (انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا) اهل بیت بنا بر این خبر متواتر یکی از دو ثقل معرفی شدهاند که تمسک به هر دوی آنها باعث هدایت می شود. عدم تمسک به هر دو یا تمسک به یکی از آنها موجب ضلالت و گمراهی خواهد بود. چرا که اگر تمسک به یکی از آنها نیز موجب هدایت بود به جای «بهما» میبایست «باحدهما» میآمد. استاد جوادی آملی در این باره مینویسد: «عترت طاهرین ـ علیهم السلام ـ بر اساس آیات قرآن و حدیث متواتر ثقلین، همتای قرآن بوده، و تمسک به یکی از آن دو، بدون دیگری، مساوی با ترک هر دو ثِقل است و دستیابی به دین کامل، تمسک به هر دو ثِقل است. قرآن و عترت، عصاره نبوت و تداوم بخش رسالت هستند که هدایت بشر را تا قیامت تضمین میکنند.»(28)
4. آنها مصون از هرگونه آلودگی ظاهری و معنویاند. (مفاد آیه تطهیر)(29)
5. آنان نفس و روح پیامبراکرم(ص) هستند. (مفاد آیه مباهله)
6. آنها یکه تاز عرصه علم و دانشاند. معارف والا و گرانسنگ نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، روایات اهل بیت(ع) و مناظرات علمی امامان(ع) با پیروان ادیان و مذاهب به روشنی حکایتگر این حقیقت است. از این رو است که حضرت امام خمینی(رض) در وصیتنامه سیاسی الهی خویش از اینکه نهج البلاغه و صحیفه سجادیه متعلق به امامان شیعه است مباهات میکند.
7. آنان برای به ثمر رسیدن درخت با برکت اسلام از هیچ تلاشی دریغ نورزیدند و تا بذل جان در ترویج و گسترش اسلام راستین کوشیدند. سکوت و خانه نشینی امام علی(ع)، صلح امام حسن و شهادت امام حسین و یارانش نمونههای کوچکی از آن است. آیا کسی را میتوان معرفی کرد که سالها در کنار پیامبر با دشمنان اسلام پیکار کند حال که عرصه حکومت و زمامداری فراهم گشته به خاطر مصالح اسلام از مصالح و منافع شخصی خود دست بشوید و حتی از بذل جان خویش و خانوادهاش در این مسیر ابائی نداشته باشد. کدام یک ازخلفای سه گانه و زمامداران اموی و عباسی چنین کردهاند.
8. آنها عطا کننده نعمت اسلام به مسلماناناند و بدیهی است که نعمت دهنده و نعمت گیرنده هرگز با یکدیگر مساوی نیستند. همانطور که فرمایش امام سجاد گذشت، هر کس که اسلام را به عنوان دین خود برگزید، مسلمانیاش را وامدار آنان است. بر این اساس است که امام علی(ع)میفرماید: و لا یسوّى بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا. فداکاری امام در لیله المبیت، جنگ بدر، احد، خندق، خیبر و … زمینه ساز پیروزی اسلام و بهرهمندی دیگران از نعمت اسلام شد. تاریخ اسلام بیانگر فداکاری و روشنگری اهل بیت در دوران خلفای سهگانه، و دوران خفقان و ظلمانی اموی و عبّاسی است. عبارت معروف «لولا علی لهلک عمر» در منابع اهل سنت گواهی بر این مدعا است. آنچه امروز از درخت پر خیر و برکت اسلام بر میچینیم مرهون زحمات فراوان پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت است.
9. وحی الهی در این بیت نازل گردید و آنان معارف دین را مستقیما از محضر پیامبر(ص) فراگرفتهاند. از این رو آنها اساس و شالوده دین و ستون استوار بناى رفیع یقیناند «هم اساس الدّین و عماد الیقین.»
10. اهل بیت صراط مستقیم دین و امّت وسطاند و معارف، عقاید و فرامین اسلام را بدون هیچگونه افراط و تفریطی بیان نمودند. از این رو آنها معیار سنجشاند. پس غلو کننده و افراطگر باید به سوی آنان بازگردند و تخلف کننده و تفریط پیشه باید به آنان ملحق شوند. (الیهم یفیء الغالی، و بهم یلحق التّالی).(30) انسان هدایت خواه در مسیر سعادت میبایست سرعت خود را با آنها تنظیم نماید؛ و پای در جای پای آنها قرار دهد؛ چرا که جا ماندن یا سبقت از آنها باعث جدا شدن از مسیر هدایت و افتادن در جاده گمراهی و هلاکت خواهد بود. انظروا أهل بیت نبیّکم، فالزموا سمتهم، و اتّبعوا أثرهم، فلن یخرجوکم من هدى، و لن یعیدوکم فی ردى. فإن لبدوا فالبدوا، و إن نهضوا فانهضوا. و لا تسبقوهم فتضلّوا، و لا تتأخّروا عنهم فتهلکوا(31) مردم، به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام بر میدارند بروید، قدم جای قدمشان بگذارید، آنها را هرگز از راه هدایت بیرون نمیبرند، و به پستی و هلاکت باز نمیگردانند. اگر سکوت کردند سکوت کنید و اگر قیام کردند قیام کنید. از آنها پیشی نگیرید که گمراه میشوید و از آنها عقب نمانید که نابود میگردید. امام در جایی دیگر بر این نکته تأکید ورزیدهاند که:نحن النّمرقة الوسطى، بها یلحق التّالی، و إلیها یرجع الغّالی.(32) ما تکیهگاه میانهایم عقبماندگان به ما میرسند و پیشتاختگان به ما با از میگردند. از این رو یکی از نشانههای پیروان و شیعیان راستین امام اعتدال و میانهروی آنها در گفتار و کردار است. تاریخ اسلام شاهد آن است که درباره مقام و منزلت آنها برخی راه افراط را پیموده و آنها را تا حد مقام الوهیت بالا بردهاند(33) و گروهی نیز راه تفریط را در پیش گرفته و آنان را کمتر از یک مسلمان و جائز القتل دانستهاند.(34) امام علی(ع) درباره این دو دسته چنین میفرماید: هلک فیّ رجلان: محب غال و مفرط قال.(35)دو تن به خاطر من به هلاکت رسیدند: دوست افراط کننده و دشمن دشنام دهنده. شیخ مفید در این باره ضمن روایتی حکایت میکند که روزی حارث همدانی بر امیرمؤمنان وارد شد و از وضعیت اصحاب امام که برخی راه افراط را در پیش گرفته و گروهی به دیده تردید به ایشان مینگرند، زبان به شکوه نمود. امام(ع) به وی فرمود:
حسبک یا أخا همدان ألا إنّ خیر شیعتی النّمط الأوسط، إلیهم یرجع الغالی، و بهم یلحق التالی.(36)
11. ویژگیهاى ولایت و حکومت، در انحصار آنان است. (و لهم خصائص حقّ الولایه). (37)
12. نشانههای ولایت (وصیّت پیامبر و وراثت خلافت) نیز تنها در انحصار آنها است. (و فیهم الوصیه و الوراثه). با توجه به قراین و سیاق جملات قبل و بعد روشن میشود که مقصود از وصیّت و وراثت در این جا مقام خلافت و نبوّت است نه ارث اموال و وصایت شخصی؛ چرا که ارث مال نمیتواند باعث کسب هیچگونه افتخاری شود و وصیّت در مسائل شخصى و عادى نیز مطلب مهمّى به شمار نمیآید. آنچه در اینجا مهم است و جملات قبل و بعد ناظر بر آن است وصیت و وراثت در جانشینی است و اینها از ویژگیهایی است که دیگران فاقد آن هستند.
جمع بندی و نتیجهگیری
1.یکی از مولفههای اعتقادی تشیع انحصار مصداق اهل بیت در چهارده معصوم(ع) است.
2.اهل بیت از نظر لغوی به طور مطلق به معنای خانواده و خویشان است. اما در خصوص اهل بیت پیامبر(ص) در صورت پیوند زدن آن خانواده به وحی و رسالت آن حضرت و احکامی که بر آن مترتب است، بر افراد خاصی که از طریق وحی تعیین میشود، گفته میشود.
3.روایات صحیح اسلامی مانند حدیث ام سلمه و شواهد متقن تاریخی مانند به راه انداختن جنگ جمل از سوی عایشه و نیز ویژگیهای انحصاری اهل بیت(ع) بیانگر آن است که اهل بیت فقط بر چهارده معصوم(ع) قابل تطبیق است.
4.اهل بیت صراط مستقیم، امت وسط و معیار سنجشاند، افراط و تفریط درباره جایگاه اهل بیت موجب هلاکت و گمراهی است.
5.دیدگاه شیعه درباره اهل بیت با نهج البلاغه که متعلق به صدر اسلام است مطابقت و همخوانی دارد.
پینوشتها:
1. صفی پور، عبدالرحیم، منتهی الارب، ج 1، ص 46.
2.فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج 4، ص 89 و ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 1، ص253.
3.مصباح المنیر، ص33 و راغب اصفهانی، مفردات راغب، ص 25.
4.ر.ک: بابایی، علی اکبر، مکاتب تفسیری، ج 1، ص 67 و 68.
5.بیضون، لبیب، تصنیف نهج البلاغه، ص 340.
6.«آیا شما را به خانوادهای راهنمایی کنم که میتوانند این نوزاد را برای شما کفالت کنند و خیر خواه او باشند.» قصص: 12.
7.«گفتند: آیا از فرمان خدا تعجب میکنی؟ این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است.» هود: 73.
8.«خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.» احزاب: 33.
9.البته مسأله رابطه خواهری گوینده سخنان از نگاه فرعونیان مخفی بوده است.
10.«و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی و اقمن الصلوه و آتین الزکوه و اطعن الله و رسوله انما یریدکم الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ در خانههای خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ … .» احزاب: 33.
11.ر.ک: ماوردی، علی بن محمد، النکت و العیون، ج 4، ص 401 و ابن عطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز، ج 12، ص 62 و 63.
12.طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج 8، ص 661 نیز: احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 259، ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، ج 5، ص 351.
13.رازی، فخر الدین محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، ج 9، ص 168 و طبری، محمد بن جریر، همان؛ نیز: احمد بن حنبل، همان و ترمذی، محمد بن عیسی، همان.
14.درباره اقوال فوق ر.ک: ابن عطیه اندلسی، همان؛ ماوردی، عبدالحق بن غالب، همان، ج 3، ص 484
15.ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 484.
16.ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج 17، ص 195؛ نیز طباطبایی، سید محمد حسین، همان.
17.سیدرضی، نهج البلاغه، نامه 9.
18.«اهل البیت» در خطبههای: 92، 119، 215 و حکمتهای: 108 و 453؛ «اهل بیته» در خطبه 232 و نامههای: 9 و 62؛ «اهل بیتی» در خطبههای 26 و 208؛ «اهل بیت نبیکم» در خطبه 96 و نامه 2 باز آمده است.
19.ر.ک: کتب اصول الفقه؛ اصول استنباط.
20.دیوان حسان.
21.قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودّه، ص.
22.در این باره بنگرید به: طبری، محمد بن جریر، المسترشد فی امامه امیرالمومنین علی بن ابی طالب.
23.مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 10، ص 146.
24.مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 46، ص 125.
25.حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 10، ص 312.
26.نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، ج 16، ص 249.
27.تستری، محمد تقی، همان.
28.جوادی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج 1، ص 132.
29.احزاب: 33.
30.برای آشنایی با عقاید افراطی و تفریطی فرقههاى اسلامى به … مراجعه فرمایید.
31.سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 97.
32.نهج البلاغه، حکمت 109.
33.نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص 36.
34.مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 187.
35.سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 117.
36.مفید، محمد بن نعمان، الامالی، ص 3؛
37.مقدّم شدن «لهم» (تقدیم خبر بر مبتدا) نشانه حصر این ویژگیها در آنها است.
منابع و مآخذ
1..قرآن کریم.
2.نهج البلاغه.
3.ابن حنبل، احمد، مسند احمد بن حنبل، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1412 ق.
4.ابن عطیه اندلسی، ابی محمد عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز، دارالفکر العربی، قاهره، چ 2، بی تا.
5.ابن منظور، جمال الدین بن مکرم، لسان العرب، دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.
6.بابایی، علی اکبر، مکاتب تفسیری، ج 1، سمت و پژوهشکده حوزه و دانشگاه، تهران و قم، 1381 ش.
7.بیضون، لبیب، تصنیف نهج البلاغه، مکتبه الاعلام الاسلامی، قم،1417 ق.
8.ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، دارالفکر، بیروت، 1403 ق.
9.تستری، محمد تقی، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، امیرکبیر، تهران،1383.
10.جوادی آملی، عبداالله، تفسیر تسنیم، اسراء، قم، 1379.
11.حرعاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، موسسه آل البیت، قم، 1409ق.
12.راغب اصفهانی، مفردات، دارالقلم، دمشق، 1412 ق.
13.صفی پور، عبدالرحیم، منتهی الارب، کتابخانه سنایی، تهران، بیتا.
14.طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، اسراء، قم، 1364.
15.طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، المسترشد فی امامه امیر المومنین علی بن ابی طالب، موسسه الثقافه الاسلامیه، تهران، 1415 ق.
16.طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، دارالسلام، قاهره، 1428 ق.
17.فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، داراحیاء التراث، بیروت، 1429 ق.
18.فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، دار و مکتبه الهلال، بیروت، بیتا.
19.قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودّه، مطبعه اسوه، بیتا.
20.ماوردی، ابی الحسن علی بن محمد بن حبیب، النکت و العیون، دارالکتب العلمیه، بیروت، بیتا.
21.مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، موسسه الوفاء، 1403 ق.
22.مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، 1372.
23.مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چ 11، 1371.
24.نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، دارالاضواء، بیروت، 1404 ق.
25.نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، موسسه آل البیت، قم، 1407.