آیات ابتدایی سورهی نور دربارهی قضیهای است که به داستان «إفک» معروف شده است. در مورد این داستان دیدگاههای مختلفی بین شیعه و اهل سنت وجود دارد؛ اهل سنت این داستان را در مورد عائشه همسر پیامبر اسلام(ص) و دختر ابوبکر میدانند،[1] اما تعدادی از محقّقان و مفسّران شیعه مصداق آنرا ماریه قبطیه میدانند.[2]
در آیات متعدد این سوره، به جنبههای مختلف این داستان و احکام مرتبط با آن پرداخته شده است و در مورد افرادی مختلفی که با این ماجرا مربوط بودهاند، گفتارهایی وجود دارد.[3] آیات 23 تا 26 این سوره نیز به اعتقاد برخی از مفسران، پیرامون این داستان نازل شده است.[4] البته این آیات نیز به مانند بسیاری از آیات قرآن که شأن نزولشان خاص ولی حکمی عام دارند، هستند و میتوان به عنوان مفهومی عام و حکمی کلی از آنها یاد کرد.[5]
در تفسیر این آیات نکته اصولی و اساسی که متفاوت بین شیعه و سنی باشد وجود ندارد، بلکه باید برای یافتن تفاوت اصلی میان تفسیر این دو گروه بر این آیات، به اختلاف این دو در داستان افک رجوع شود که خود اختلاف مهمی است. البته اگر داستان إفک و نزول آیات مثبتی همچون آیات مورد بحث را برای عائشه بدانیم، نمیتوان حجیت و عصمتی برای عائشه اثبات کرد، بلکه معتقدیم عایشه اگرچه در این ماجرا بیگناه بوده، اما اعمال بعدی او به خصوص بعد از رحلت پیامبر اسلام، سبب انتقادات به حق بسیاری بر او شده است و این آیات مانعی از آن انتقادات نمیشود.[6]
در عین حال، نکتههای تفسیری که مفسّران در ذیل این آیات بیان داشتهاند را متذکّر میشویم:
در آیه «إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُواْ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَخِرَةِ وَ لهَمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»،[7] سه صفت برای زنانی که مورد تهمت قرار گرفتهاند ذکر میکند، این صفات به منظور دلالت بر بزرگی گناه بوده است؛ زیرا صفت شوهر داشتن و عفت و غفلت و ایمان هر یک سبب تامى هستند براى اینکه نسبت زنا را ظلم، و نسبت دهنده را ظالم و متهم بیگناه را مظلوم جلوه دهند، تا چه رسد به اینکه همه آن صفات با هم جمع باشند.[8]
یکی از معانی تعبیر «غافلات» این است که آن زنان نهایت پاکى از هرگونه انحراف و بیعفتى را داشتند؛ یعنى آنها نسبت به آلودگیهاى جنسى آنقدر بیاعتنا هستند که انگار از آن خبر ندارند؛ زیرا موضع انسان در برابر گناه گاه به صورتى در میآید که تصوّر گناه از فکر و مغز او بیرون میرود، گویى اصلاً چنین عملى در خارج وجود ندارد و این مرحله عالى تقوا است.[9]
در آیه 26 همین سوره[10] نیز کلمات «خبیثات» و «خبیثون» وجود دارد. برای این دو نیز معانی متفاوتی در تفاسیر ذکر شده که یکی از آنها عبارت است از اینکه این کلمات اشاره به زنان و مردانی که دارد که آلوده به گناه جنسی هستند؛ به عکس معنای کلمات «طیّبات» و «طیبون» که به زنان و مردان پاکدامن اشاره مىکند و بر این معنا، شواهدی نیز وجود دارد.[11]
[1]. فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 23، ص 340، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم، 1420ق؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج 6، ص 25، دار الکتب العلمیة، انتشارات محمد على بیضون، بیروت، چاپ اول، 1419ق؛ سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 5، ص 28 – 29، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404ق.
[2]. شریف لاهیجى، محمد بن على، تفسیر شریف لاهیجى، ج 3، ص 264، نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش؛ طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 5، ص 254، مرتضوى، تهران، چاپ سوم، 1375 ش؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 497، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش.
[3]. تعدادی از این آیات عبارتند از:
در مورد کسی که به او تهمت زده شده، آیه 11
در مورد مؤمنانی که این داستان را شنیده اند، آیه 12
در مورد لزوم إقامه چهار شاهد در اثبات ادعای زنا، آیه 13 و … .
[4]. طباطبایى، محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 15، ص 94- 95، انتشارات جامعهى مدرسین، قم، چاپ پنجم، 1417 ق ؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 418، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
[5]. همان.
[7]. «بىتردید کسانى که زنان عفیفه پاکدامن باایمان را [که از شدت ایمان از بىعفتى و گناه بىخبرند] متهم به زنا کنند، در دنیا و آخرت لعنت مىشوند، و براى آنان عذابى برزگ است».
[8] المیزان، ج 15، ص 94.
[9]. تفسیر نمونه ج 14، ص 417 .
[10]. «الخْبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُوْلَئکَ مُبرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ»؛ زنان پلید براى مردان پلید و مردان پلید براى زنان پلیدند، و زنان پاک براى مردان پاک و مردان پاک براى زنان پاکاند، این پاکان از سخنان ناروایى که [تهمتزنندگان] درباره آنان مىگویند، مبرّا و پاک هستند، براى آنان آمرزش و رزق نیکویى است».
[11]. تفسیر نمونه ج 14، ص 422.