مفهوم سعادت در اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات (3)
مفهوم سعادت در اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات (3)
انديشه سعادت در نزد ارسطو
اخلاق مبتنى بر سعادت ارسطو، اخلاقى است كه بر پايهى اصالت عقل استوار است. مهمترين نكته درباره سعادت از ديدگاه ارسطو اين است كه آن را پيوسته مطلوب بالذات مىداند و برعكس خير از تقسيم آن به مطلوب بالذات و بالعرض يا مطلق و نسبى، خوددارى مىكند و مىگويد:
ما سعادت را هميشه با ملاحظه خودش ونه به لحاظ غايت ديگرى، برمىگزينيم.
بى آن كه تصريحى از ارسطو در اين خصوص باشد، مىتوان از سخن بالا نتيجه گرفت كه سعادت در نظر وى فقط يك مفهوم اخلاقى دارد; در حالى كه خير، اعم است; بنابراين، در آن جا خير و سعادت را به طور يكسان به فعاليت نفس طبق فضيلت تعريف مىكند. (24)
منظور وى در آنجا آن قسم از خير است كه «انسانى» ، «نفسانى» و «اخلاقى» است. و فقط با نوعى خاص از خير مطابقت دارد. و اين معنا كه با اين جاىگاه از كتاب اخلاق نيكوماخس سازش دارد، آيا با همه گفتارهاى كتاب مزبور مىسازد؟ كه اين خود، جاى بررسى و تامل دارد.
ارسطو مهمترين مطلبى را كه محور اخلاق قرار مىدهد، پيدا كردن خير و سعادت در سايه تعقل و تدبر است و همين ويژگى انسان باعث امتياز او با موجودات ديگر مىگردد.
زيرا اگر سعادت كنشى است مطابق با فضيلت، پس عقلا بايد مطابق با عالىترين فضيلت انسان باشد. اين فضيلت، فضيلتى است كه به شريفترين جزء انسان مربوط مىگردد; بنابراين، هر كس كه به بالاترين نقطه فعاليت تاملى (سعادت عقلانى) رسيد داراى كاملترين استقلال است. (25) ارسطو در تعريف سعادت مىگويد: «سعادت فعاليت نفس در انطباق با فضيلت كامل است» . (26)
نتيجهاى كه از اين تعريف گرفته مىشود اين است كه، سعادت نه به تصادف حاصل مىشود و نه به موهبتخدا، بلكه حاصل سعى و كوشش انسان است. (27)
بدين ترتيب، دستيافتن به سعادت مستلزم تلاش و كوشش در راه رسيدن به فضايل است كه ركن اصلى سعادتاند; بنابراين، بر خلاف سقراط، كسب فضيلت را براى حصول به سعادت پيشنهاد مىكند.
نظريه اعتدالى ارسطو
ارسطو در پاسخ به اين پرسش كه عمل فضيلتمندانه چيست؟ و همچنين خير و سعادت چگونه فراهم مىآيد؟ نظريه اعتدال را فرا راه سعادتطلبان قرار مىدهد. مراعات حدوسط و پرهيز از افراط و تفريط در ارضاى تمايلات حياتى مهمترين دستورالعملى است كه ارسطو پيشنهاد كرده است.
به اعتقاد وى هر يك از كردارهاى ما ممكن است در يكى از دو طرف افراط و تفريط قرار گرفته باشد كه در اين حالت رذيلت و ضد سعادت به حساب مىآيد. و عمل سعادتمندانه، كسب حد وسط ميان افراط و تفريط شمرده مىشود كه فضيلت ناميده مىشود. براى مثال، فضيلت عدالت، حد وسط دو رذيلت ظلم و ظلمپذيرى است و يا فضيلت تواضع، حد وسط دو رذيلت خود بزرگبينى و خود كوچكبينى.
ارسطو معيار دستيابى به فضيلت و اخلاقى بودن را رعايتحد وسط مىداند و مىگويد: «به هر جهت فضيلتبا انفعالات و افعال ارتباط مستقيم دارد و افراط در آنها ناصواب و تفريط نكوهيده است. و حال آن كه حد وسط ممدوح و موجب موفقيت است. و اين مزيت دوگانه خاص فضيلت است; بنابراين، مىگوييم: فضيلت نوعى اعتدال است» . (28)
انديشه سعادت از نظر نراقى
شايد بتوان در جهان اسلام انديشهوران اخلاق فلسفى را درباره سعادت، به دو دسته تقسيم كرد: 1- متفكران بزرگى چون فارابى و ابنسينا و سهروردى و اخوان الصفا و ملاصدرا، در شمار معتقدان به تفسير غايت غالب به حساب آمدهاند; زيرا ديدگاه آنان درباره سعادت فقط در اتصال به عقل فعال و استغراق در شهود عالم ملكوت است و هر چيز ديگرى تنها در صورت كمك به اين حالت در شمار مطلوبهاى آدمى قرار مىگيرد و هرگز تاب هم ارزى با آن را ندارد.
به عبارتى ديگر، اينان بحثسعادت را بيشتر به مناسبتبحث معاد و يا رابطه نفس و بدن بحث مىنمايند. و بالطبع اساس نظريههاى اخلاقى آنان كه بيان كننده معيارهاى سعادت و شقاوت است، روشن مىشود.
در مقابل بايد برخى متفكران اسلامى را نظير خواجه نصيرطوسى، ابنمسكويه، علامه محمد مهدى نراقى، علامه ملا احمد نراقى و… مدافع تفسير غالب جامع از سعادت دانست; زيرا سعادت از ديدگاه اين دسته از دانشيان اطلاق دارد. و مؤلفههاى متفاوت و مختلف است كه ارزش استقلالى دارد; به طورى كه فقدان هر يك از اين مؤلفهها به سعادت آدمى آسيب مىرساند. همچنان كه ارسطو درباره مؤلفههاى سعادت حداقل به دو چيز اعتراف دارد كه عبارت است از فعاليت اخلاقى و فعاليت عقلى. (29)
كتابهاى اصيل اخلاق فلسفى در اسلام همانند: «تحصيل السعادة» فارابى، «تهذيب الاخلاق» ابن مسكويه، «السعادة و الاسعاد» ابوالحسن عامرى و «اخلاق ناصرى» خواجه نصير الدين طوسى و «جامع السعادات» علامه نراقى و… بر اساس انديشه سعادت استوار گشته است.
علامه نراقى جامع السعادات را بر فكر حد وسط استوار ساخت و مفهوم بنيادين آن را براساس سعادت بنيان.
علامه نراقى در جامع السعادات درباره سعادت مىگويد: هدف، تهذيب نفس از رذيلت و تكميل آن به فضيلتها و رسيدن به خير و سعادت است. (30)
و در ادامه مىگويد: «حكماى اسلام معتقداند كه سعادت در زندگانى كامل نمىشود مگر اين كه همه كمالات متعلق به روح و بدن در آنان جمع شود و پايينترين مرتبه سعادت اين است كه سعادت بدنى همراه سعادت نفسانى باشد. و در عين حال شوق به سعادت اين است كه اكتساب كمالات انسانى بيشتر و غالبتر باشد. و بالاترين مرتبه سعادت اين است كه هم فعليت و هم شوق براى كمال و سعادت روز افزونتر باشد; اگرچه توجه و التفات به دنيا و تنظيم امور آن بالعرض رخ مىنمايد.
علامه نراقى درباره شرايط حصول سعادت، اصلاح مداوم همه صفات و قوا را گوشزد مىنمايد و بدين ترتيب درباره سعادتمند مطلق مىگويد:
سعادتمند مطلق كسى است كه همه صفات و افعال خويش را به نحو ثابت و ماندگار اصلاح كند كه دگرگونى احوال و زمانها، آنها را تغيير ندهد.
ايشان در خصوص اهميت فضايل اخلاقى و رذايل اخلاقى چنين مىگويد: «فضايل اخلاقى مايه نجات و رستگارى انسان و رساننده او به سعادت جاويد است، و رذايل اخلاقى مايه بدبختى و شقاوت هميشگى وى است. پس تخليه و پاكسازى از رذايل و آراستن نفس به فضايل از مهمترين واجبات است و دستيافتن به زندگى حقيقى بدون اين دو، سعى و كوشش محال است» . (31)
مقايسه انديشه سعادت نزد ارسطو و علامه نراقى
اين مقايسه در دو بخش انجام مىپذيرد:
الف – نقاط مشترك
1- مفهوم بنيادين جامع السعادات همانند اخلاق نيكوماخس، سعادت است. زيرا نظام اخلاقى علامه نراقى مبتنى بر مقدمات فلسفى است و نظام اخلاقى فلسفى همچنان كه در نگاشتههاى پيشينيان نمايان استبراساس انديشه سعادت است.
2- از توضيحات گذشته به دست آمد كه تصوير ارسطو و نراقى دستيابى به سعادت جز از راه كسب فضايل ميسر نمىگردد و عدم كسب فضايل موجب تعويق در سعادت مىشود .
ب – نقاط افتراق
1- تلقى علامه نراقى از سعادت متافيزيكى و دينى است و حال آن كه سعادت در اخلاق نيكوماخس از راه انتخاب و اختيار از امور واقع و تجربههاى جزئى وعقلانى حاصل مىشود. اين دو تصوير از سعادت موجب شده است كه در نظام اخلاقى ارسطو برخى مؤلفههاى سعادت نظير فضايل دينى نمودى نداشته باشد و حال آن كه در جامع السعادات مؤلفههاى دينى بيش از مؤلفههاى عقلانى بازتاب داشته است.
2- جامع السعادات مبتنى بر اساس و مبادى متافيزيكى و دينى است; ولى اخلاق نيكوماخس بر اصول و مبادى تجربى و عقلانى استوار است. لذا در انديشه سعادت، ارسطو آخرين مرتبه سعادت و نتيجه كمال را خلود نمىداند بر خلاف جامع السعادات كه كمال را معرف به وجود خداوند متعال مىداند و نتيجه كمال را خلود نفس.
3- اخلاق نيكوماخس ديباچهاى بر سياست است. و پيوند ميان اين دو مفهوم زيربناى تفكر فلسفى ارسطو را تشكيل مىدهد. به عبارتى، در قاموس ارسطو مفهوم سعادت از مجراى اخلاق و در عرصه مطلوبترين نظام سياسى معنا پيدا مىكند. ولى جامع السعادات فقط در غايات (سعادت) با سياست مرتبط است.
4- ارسطو قاعده «توسط» خود را با بررسى موارد جزئى به دست آورده است. بدين معنا كه ملاحظه مىنمود در اغلب موارد آن چه در نزد مردم فضيلت است در ميان يك افراط و تفريط قرار دارد; بنابراين، قاعده كلى را از اين موارد انتزاع مىنموده و گفته است: فضيلت آن است كه حدوسط قرار گيرد.
اما دانشيان اخلاق و حكماى اسلامى روش ديگرى به كار مىگيرند و آن اين كه ابتدا به كمك برهان اثبات مىكنند كه «توسط» در قوا براى انسان فضيلت است و در نتيجه بايد افراط در آنها را رعايت نمايند. سپس اين كبراى عقلى را بر مصاديقش منبطق مىنمايند تا فضايل و رذايل اخلاقى از هم ديگر جدا گردند.
5- علامه نراقى بر خلاف ارسطو، خيرهاى خارجى را در سعادتمند بودن كامل انسان دخيل نمىيابند. برعكس ارسطو كه خيرهاى خارجى را دخالت در سعادت مىدهد. براى مثال كسى كه چهره زشتى دارد نمىتواند به سعادت كامل برسد. دخالت دادن چيز خارجى به اين روش در سعادت يكى از موارد افراط كارىهاى ارسطو محسوب مىگردد كه منشا آن عدم توجه به سعادتهاى متعالى است.
جدول شماره 1: نمودار مقايسه ميان اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات
اخلاق نيكوماخس |
جامع السعادات |
كتاب اول : نظريه خير و سعادت [مفاهيم سه گانه خير، سعادت و فضيلتبه مراتب مفصلتر از جامع السعادات آمده است] |
بخش اول : مقدمات ; حقيقت انسان و حالات اعتبارى او – تجرد و بقاى نفس – نفس و قواى آن. حقيقتخير و سعادت و شرايط حصول سعادت – لذت و الم |
كتاب دوم : نظريه فضيلت |
بخش دوم : در بيان اقسام اخلاق; فضايل چهار گانه و حقيقت عدالت – فضيلت; اجناس و انواع رذايل |
كتاب سوم: نظر فضيلت در شجاعت و اعتدال |
بخش سوم: در حفظ اخلاق ستوده; حفظ اعتدال فضايل – معالجه در طب روحانى. [نراقى براى هر يك از رذايل اخلاقى راه علاجى را بيان داشته كه در كمتر اثر اخلاقى بدين صورت ارائه شده است] |
كتاب چهارم : تحليل ساير فضايل اخلاقى; [ فضايل و رذايل نامبرده در اخلاق نيكوماخس به مراتب كمتر از جامع السعادات است ] |
مقام اول : رذايل و فضايل متعلق به قوه عاقله [ طبقه بندى فضايل و رذايل منسجم تر و با نظم منطقى تر نسبت به اخلاق نيكوماخس طبقه بندى شده است ] |
كتاب پنجم : فضايل اخلاقى ( عدل و انصاف ) |
مقام دوم : رذايل و فضايل متعلق به قوه غضب |
كتاب ششم : نظريه فضايل عقلايى |
مقام سوم : رذايل و فضايل متعلق به قوه شهويه |
كتاب هفتم : نظريه عدل و اعتدال و لذت [ توجه بيشتر ارسطو در اخلاق اجتماعى مربوط به عدالت و دوستى است و در جامع السعادات هر چند بخش مستقلى بدان اختصاص داده نشده است، كاملا متاثر از اخلاق نيكوماخس است] |
مقام چهارم : رذايل و فضايل متعلق به دو يا سه قوه |
كتاب هشتم : نظريه صداقت |
– |
كتاب نهم : نظريه صداقت و رفاقت |
– |
كتاب دهم : نظريه لذت و سعادت |
– |
جدول شماره 2: نمودار فضايل و رذايل از نظر ارسطو
*
افراط |
حد وسط |
تفريط |
تهور |
شجاعت |
جبن |
لاف زنى |
صداقت |
محافظه كارى |
اسراف |
سخاوت |
بخل |
انتقام جويى |
مدارا |
گذشت |
هرزگى |
اعتدال |
خمود |
گزاف گويى |
حقيقت گويى |
شكسته نفسى |
پررويى |
حجب |
كم رويى |
بهانه جویی |
سازگارى |
چاپلوسى |
تندى |
حلم |
بى تفاوتى |
بخشش |
كرامت |
لئامت |
بدخواهى |
آزردگى – غبطه |
حسد |
خردهگيرى |
سازگارى |
تسليم |
غرور |
بزرگ منشى |
ضعف نفس |
بى شرمى |
آزرم |
كم رويى |
شره |
عفت |
خمود |
دلقكى و لودگى |
لطيفه گويى ( نزاكت ) |
بدجويى |
مسخره گى |
مزاح |
خشكى |
تملق |
رفاقت |
ترش رويى |
جدول شماره 3: نمودار فضايل و رذايل از نظر نراقى
افراط |
حد وسط |
تفريط |
ظلم |
عدالت |
انظلام |
شره |
عفت |
خمود |
سفه |
حكمت |
بكه |
سفسطه |
علم و حكمت |
جهل بسيط |
حيرت و شك |
ادراك حق |
جهل مركب |
تهور |
شجاعت |
جبن |
جربزه |
علم و حكمت |
بلاهت |
پي نوشت ها :
24) همان، ص 17- 18 و 25- 26.
25) فلسفه اخلاق، ص 189.
26) ريچارد پاپكين و آوروم استرول، كليات فلسفه، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوى، (انتشارات حكمت، 1402) ص 16.
27) اخلاق نيكوماخس، ص 25.
28) اخلاق نيكوماخس، ص 47.
29) قبسات، ش 19، ص 91.
30) اخلاق نيكوماخس، ص 37.
31) جامع السعادات، ج 1، ص 16- 17.
منبع : www.naraqi.com
ae