یکم.
«ولى الله» بودن، یکى از ویژگى ها و خصایص انسان هاى کامل است. «ولىّ» یکى از اسماى الهى است و از آنجا که «اسماء الله» باقى و دائم است، انسان کامل – که مظهر اتم و اکمل اسماى الهى است – صاحب ولایت کلیه دائمى است و مى تواند به اذن او، در ماده کائنات تصرف کند و قواى ارضى و سماوى را تحت تسخیر خویش در آورد. البتّه واجد مقام ولایت، مى داند که مأمور محض است و به هیچ وجه ادعاى استقلال ندارد؛ زیرا ولایت با استقلال سازگار نیست. انسان وقتى دریافت که اراده اش، مقهور اراده خداى سبحان است؛ مى تواند به مقام شامخ «ولایت» نایل آید.راهنماشناسى، دفتر 6، ص 23 – 24.
دوّم.
در جاى خود اثبات شده است که مصداق حقیقى انسان هاى کامل، معصومان اند و سایر انسان هاى وارسته – که گام در راه رسیدن به مبدأ اصلى خویش نهاده اند – به عنوان نایب خلیفه و جانشین خلیفه مى باشند. به هر روى، انسان هاى کامل – که بالاصاله خلیفه خداوند هستند – معصومان اند و انسان هاى دیگر، بالعرض و به واسطه کمال و خلافت پیامبر«صلى الله علیه وآله»، کامل و خلیفه شده اند. کمال رسول خدا«صلى الله علیه وآله» و عترت آن حضرت«علیهم السلام»، «ذاتى» و در دیگران «عاریتى» است.همان، صص 33 – 40.
با توجه به این دو مطلب، اگر مقصود از عارفان، «معصومان» باشند، آنان به صورت اصلى و ذاتى، داراى ویژگى ولایت بوده و از اولیاء اللّه اند. امّا اگر مراد، عارفان غیر معصوم باشند، آنان به صورت فرعى و عرضى داراى ویژگى ولایت بوده و در زمره اولیاء الله اند.