اضافه کلمه «اسم» به سوى «اللّه» از قبیل اضافه بیانیّه نیست تا منظور از کلمه «اللّه» و «الرّحمن الرّحیم» مجرد الفاظ این کلمات باشد، نه مفهوم آنها؛ زیرا اولاً: این احتمال بعید به نظر میرسد. ثانیاً: اگر منظور از «اسم»، مجموع این سه کلمه باشد، آنها که به صورت مجموع نام خدا نیست و اگر یک یک آنها منظور باشد، در این صورت نیز لازم بود در میان آنها «واو عطف» باشد تا آنها را از هم جدا سازد و بدین صورت خوانده شود: «بسم اللّه و الرّحمن و الرّحیم». به همین جهت باید گفت؛ اضافه «اسم» به سوى «اللّه» اضافه معنوى است و منظور از «اللّه» هم مفهوم آن است نه لفظ آن؛ یعنی کلمه «اللّه» در معناى خود به کار رفته است نه اینکه منظور از آن خود لفظ «اللّه» باشد.
بنابراین، باید گفت که کلمه «اسم» در معناى عمومى و جامع خود که میتواند به تمام اسما و نامهاى الهى مشتمل باشد، به کار رفته است. و با گفتن کلمه «بسم اللّه» مفهوم کلى اسم خدا منظور میشود و به مصداق اشاره میگردد؛ چون اسم اعظم پروردگار (الله) بزرگترین مصداق نامهاى پروردگار است. و با مفهوم کلى اسم پروردگار بهتر و بیشتر تطبیق میکند و با گفتن کلمه «اسم» از تمام اسما و نامهاى دیگر پروردگار پیشتر و بیشتر به ذهن گوینده و شنونده سبقت و مبادرت میکند.[1] پس، مقصود از «اسم» در «بسم الله الرّحمن الرّحیم» خود «الله» نیست، بلکه الله مصداق اکمل و اعظم نامهای الهی است.
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى»؛[2] منزّه شمار نام پروردگار بلندمرتبهات را!
جمعى از مفسران معتقدند که منظور از «اسم» در اینجا «مُسمّى» (ذات مقدس) است،[3] در حالىکه جمعى گفتهاند منظور خود نام پروردگار است، البته نامى که دلالت بر مسمّى میکند،[4] و میان این دو تفسیر تفاوت چندانى نیست و به هر حال منظور این است که نام خداوند در ردیف نام بتها قرار داده نشود، و ذات پاک او را از هرگونه عیب و نقص، و صفات مخلوقها و عوارض جسم و جسمانیت، و هرگونه محدودیت و نقصان منزّه بشمریم، نه همچون بتپرستان که نام او را در کنار نام بتهاى خود قرار میدهند، یا کسانى که او را جسم و جسمانى میشمرند.[5]
[1]. خوئى، سید ابو القاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص 433 و 524، مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئى، قم، بىتا.
[2]. اعلی، 1.
[3]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج 4، ص 759، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 21، ص 14، ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364ش.
[4]. شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 555، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق: شحاته، عبدالله محمود، ج 4، ص 669، دار إحیاء التراث، بیروت، چاپ اول، 1423ق.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 26، ص 384، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.