به شهادت آيات و روايات، گناه قوم لوط كه باعث نزول عذاب بر آنها شد، عمل «همجنس بازي» بوده است يعني: رابطه جنسي مرد با مرد كه اصطلاحاً «لواط» ناميده ميشود، و رابطه جنسي زن با زن ديگر كه اصطلاحاً «مساحقه» ناميده ميشود. اما اگر چه گناه قوم لوط، همجنس بازي بوده است، لكن نكته مهم اينجا است كه: با توجّه به تصريح روايت نبوي ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ كه فرمودند: «همسر هيچ پيامبري، هرگز، آلودة عمل منافي عفّت نشده است»،[1] نتيجه ميگيريم كه: گناه همسر لوط، بدكاره بودن و خارج شدن از مسير عفّت نبوده است، بلكه گناه همسر لوط (كه باعث هلاك او به واسطه نزول عذاب الهي بر قوم لوط شد) خيانت كردن او بوده است چنانچه قرآن مجيد ميفرمايد: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما…»[2] «خداوند براي كساني كه كافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستي دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولي به آن دو خيانت كردند…».
اكثر مفسرين بر آنند كه خيانت همسران لوط و نوح اين بود كه با دشمنان آن پيامبران همكاري ميكردند و اسرار خانة آن ها را به دشمن ميرساندند[3] و خصوصاً آنكه؛ سخن از زنان حضرت نوح و لوط در سورهاي آمده است كه سخن از دو همسر پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ هم مطرح شده است كه در ماجراي افشاي اسرار و آزار آن حضرت دخالت داشتهاند، و تناسب اين داستان با داستان افشاي اسرار خانة پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ نيز ايجاب ميكند كه منظور از خيانت همين باشد.[4] بديهي است خائن بودن همسر به معنائي كه گذشت مانع از نكاح نخواهد بود. بلكه حتي اگر قائل به كافر بودن همسر حضرت لوط بشويم، چنانكه بعضي از مفسرين نقل كردهاند[5] باز هم نكاح يا بقاء نكاح حضرت لوط با همسرش صحيح است چرا كه در شريعت ابراهيم و لوط، ازدواج مؤمن و كافر حرام نبوده است و از اين رو هنگامي كه قوم لوط قصد خيانت كردن نسبت به مهمانان حضرت لوط را داشتند، حضرت لوط به آنها فرمود: «من حاضرم دختران خودم را به عقد شما درآوردم»[6] و روشن است كه بايد ازدواج دختر با ايماني همانند دختران لوط با كفار بيايمان جايز باشد، كه چنين پيشنهادي را كرده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير مجمع البيان، فضل بن حسن طبرسي، ذيل آيه 78 سوره هود.
2. تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازي ، ج24،ص 301.
پي نوشت ها:
[1] . مكارم شيرازي، ناصر تفسير نمونه، قم، دارالكتب الاسلاميه، چاپ ششم، 1368، ج24، ص 301، به نقل از تفسير دُرالمنثور، ج6، ص 245.
[2] . تحريم/ 10.
[3] . مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج24، ص 301.
[4] . مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج24، ص 302.
[5] . طبرسي، فضل بن حسن، مجمعالبيان، تهران، مكتبة العلمية الاسلاميه، ج5، ص 319 و مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج15، ص 326.
[6] . هود/ 78.