طومارهاي بحرالميت از غارهاي «قُمران» که محلي است در ضلع شمال غربي اين درياچه، در سال هاي 1947م و 1952م کشف شده است. اين طومارها عبارت از تفسير حبقون، قانون جامعه، سرودهاي ديني و قانون محاربه، اپوکريفاي پيدايش و اسناد خورد و ريز ديگر مي باشند. اين اسناد و طومارها همگي مربوط به يهودياني مي شوند که از دو قرن پيش از ميلاد مسيح ـ عليه السلام ـ تا يک قرن پس از آن در اين منطقه ساکن بوده اند اين منطقه مرکز «اسنيان» يکي از فرقه هاي يهوديان بوده است.[1]به اعتقاد مسيحيان حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ در اين منطقه رفت و آمد داشته و اواخر سرگذشت اين قوم يهودي مصادف با اوايل حيات حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ و گسترش کليسا بوده است و مي گويند زندگي اجتماعي حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ در همين منطقه شکل گرفته است و اولين ياران خود را از کساني که در اين محل زندگي مي کرده اند انتخاب کرده است.[2] اين مسئله اين گمان را ايجاد کرده که ممکن است دين مسيح با توجه به شباهت هايي که در رسوم و عقايد اين آيين و طومارهاي بحرالميت وجود دارد، از عقايد و فرهنگ اين فرقه يهودي ناشي شده باشد.
ولي چه اين که حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ در اين منطقه رفت و آمد داشته و در آن جا رشد نموده باشد و چه در جاي ديگر، آيين رائج مسيحيت هيچ ربطي به حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ ندارد، بلکه حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ يکي از پيامبران اولوالعزم و داراي کتاب آسماني انجيل و شريعت ناسخ شريعت حضرت موسي ـ عليه السلام ـ بوده است.[3] بنابراين حقيقت دين حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ چه در حوزه عقايد و چه در احکام و اخلاق چيزي بوده که در قالب کتاب آسماني انجيل از طرف خداوند نازل شده است و هيچ ربطي به فرهنگ هاي رائج در زمان حيات حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ و يا قبل از آن در ميان فرقه هاي يهودي اعم از اسني ها و فريسي ها و صدوقي ها و اسناد بحرالميت ندارد.
اما مسيحيت انحرافي و رائج بين مسيحيان که مبتني بر عهد جديد مي باشد نيز از اسناد بحرالميت ناشي نشده است چون اين اسناد در قرن بيستم کشف گرديده اند. ولي آنچه که قابل انکار نيست اين است که شباهت هاي زيادي بين آموزه هاي مسيحيت و مطالب مندرج در اسناد بحرالميت وجود دارد و به احتمال قوي اين آموزه ها که به فرهنگ يهودي آن زمان شباهت دارند توسط پولس يهودي الاصل در متون مسيحيت گنجانده شده است و نمي تواند يک امر تصادفي باشد.
اما اين که پولس موسس اصلي مسيحيت است ترديدي در آن وجود ندارد، زيرا خود مسيحيان لااقل به اين امر اعتراف دارند که پولس مؤسس دوم آيين مسيحيت است.[4]ولي اگر به اناجيل و اعمال رسولان و به ويژه به نامه ها و رساله هاي پولس در عهد جديد مراجعه شود، قطع حاصل مي گردد که تمام آموزه هاي اصلي و اساسي آيين مسيحيت از عقايد شخصي پولس نشأت گرفته است که اين عقايد او متأثر از فيلسوفان رواقي و کلبي و نيز فرهنگ انحرافي يهوديان بوده است.
پولس آن گونه که در عهد جديد بيان شده در ابتداء يک يهودي متعصب بوده وي بي باکانه دشمن سرسخت مسيحيان بود و آنان را تا سرحد مرگ آزار مي داده است.[5] به گفته خود مسيحيان او هرگز حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ را نديده و با هيچ يک از حوارياني که نزديک ترين افراد به حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ بودند آشنا نشده بود و در کشتار و شکنجه مسيحيان واقعي از آن جمله در سنگسار «استيفان» نقش اساسي داشته است.[6] ولي بعد از اين فساد و بي رحمي ها يک باره داستاني براي مسيحي شدن خود مي سازد و مي گويد در راه شام که براي دستگيري و شکنجه نمودن مسيحيان به آنجا مي رفته ناگهان در عالم شهود از طرف خدا (يعني مسيح ـ عليه السلام ـ ) مأمور مي گردد که رهبري مسيحيان را به عهده بگيرد.
و بعد از اين که از عالم شهود خارج مي شود به خدايي حضرت مسيح ايمان مي آورد.[7] و پس از آن بلافاصله مسئله خدايي حضرت مسيح توسط او در ميان مسيحيان عنوان مي گردد و در گسترش عقايد خود به مناطق مختلف مسافرت نموده و يا با ارسال نامه هاي خود، مسيحيت پولسي را ترويج و تثبيت مي کند.
افزون بر متون عهد جديد کتاب مقدس مسيحيان، اين مطلب در کتاب هاي مختلفي منعکس گرديده است که برخي از آنها را در زير نام مي بريم:
1ـ تاريخ جامع اديان، جان بايرناس، ترجمه علي اصغر حکمت.
2ـ تاريخ تمدن ج3، ويل دورانت.
3ـ عيسي پيام آور اسلام، دکتر احمد بهشتي.
4ـ کلام مسيحي، ميشل توماس، ترجمه حسين توفيقي.
5 ـ ريشه هاي مسيحيت در اسناد بحرالميت، ژان دانيلو.
پي نوشت ها:
[1]. ر.ک: ژان دانيلو، ريشه هاي مسيحيت در اسناد بحرالميت، ترجمه علي مهديزاده، قم، نشر اديان، چاپ اول، 1383ش، ص21 ـ 22.
[2]. ر.ک: همان، ص22 و 37.
[3]. طباطبائي، محمد حسين، الميزان، ترجمه موسوي همداني، قم، جامعه مدرسين، چاپ پنجم، ج8، ص379.
[4]. ر.ک: جان باير ناس، تاريخ جامع اديان، تهران، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ چهاردهم، 1386ش، ص613.
[5]. عهد جديد ، اعمال رسولان، فصل، 22،جمله 4.
[6]. همان، فصل 8، جمله 1.
[7]. ر.ک: اعمال رسولان، فصل 22، جملات 6 ـ 9.