طلسمات

خانه » همه » مذهبی » من يظهره الله از نظر باب و بهاييت چيست؟

من يظهره الله از نظر باب و بهاييت چيست؟

پاسخ به اين سؤال را در سه محور به عرض مي رسانم
الف) كيستي من يظهره الله؟
سيد علي محمد باب شيرازي عليرغم آن كه خود را موعود اسلام و ساير ملل معرفي مي كند با اين وجود پيروان خود را به موعودي كه او را «من يظهره الله» مي نامد و به قول او بنا است در آينده ظهور نمايد، بشارت مي دهد و كتاب بيان را انباشته از مطالبي پيرامون تكريم و تعظيم «من يظهره الله» و قبول بي چون و چراي او مي نمايد كه از جمله آنها مي توان به اين جمله اشاره كرد كه در تبيين جايگاه و ارزش والاي اين موعود مقدس مي نويسد: در يوم ظهور من يظهره الله اگر كسي يك آيه از او شنود و تلاوت كند بهتر است از آن كه هزار مرتبه بيان را تلاوت كند[1]، باب، پيامبران را به خورشيد تشبيه كرده و “من يظهره الله” را “نير اعظم” ناميده است.[2] و گرويدن به او را از واجبات پيروان خود به شمار آورده و خاطر نشان مي سازد: «من يظهره الله كتاب ناطق است و وقت ظهور او ايمان جميع منقطع مي شود. مگر كساني كه به او ايمان آورند»[3].
مجموع گفته هاي باب در مورد من يظهره الله را ميرزا نعيم اصفهاني[4] با اسقاط مكررات اقوال باب به نظم در آورده و مي گويد[5]:
گفتم اي قوم غير من يظهر                    در بيانم نبوده مدّ نظر[6]گفتم اندر بيان ببانگ بلند                      قبله اي نيست غير من يظهر[7]گفتم اين دم اگر شود ظاهر                    منم او را نخست فرمانبر[8]گفتم از صدر جاي او بنهيد                    شايد اين دم درآيد از در[9]گفتم اثبات امر مبرم او                  بنويسيد بهر يكديگر[10]گفتم از او سؤال جايز نيست                               دايه شد مهربانتر از مادر [11]گفتم آن دم كه مي كند اظهار                            من يقول لم بم فكفر[12]گفتم آن كس كه مي كند انكار               عدم است از وجود او بهتر[13]اسم او آنچه در بيان خير است                ذكر هر دون خير از غير است[14]عجيب آن كه با اين همه سفارش بر تكريم و تعظيم و قبول بي چون و چرا مدعي من يظهره اللهي، از شخص و شخصيت «من يظهره الله» سخني به ميان نمي آورد به همين دليل پيروانش بعد از وي در شناخت مصداق واقعي «من يظهره الله» گرفتار هرج و مرج و سر در گمي شدند.
ب) زمان ظهور من يظهره الله؟
علي محمد باب در مورد ظهور من يظهره الله سه گونه سخن مي گويد:
1. موعودي كه هيچ كس از ظهورش آگاه نيست وقت ظهور من يظهره الله را جز خداوند كسي عالم نيست.[15]2. موعودي كه در آينده اي بسيار دور خواهد آمد: به تعيين وقت ظهور من يظهره پرداخته و آشكاراً مي نويسد: «اگر در عدد غياث» ظاهر گردد و كل داخل شوند احدي در نار نمي ماند و اگر الي مستغاث رسد و كل داخل شوند احدي در نار نمي ماند» بنابراين «من يظهره الله» بايد پس از 1511 (به عدد كلمه غياث) و يا 2001 سال (به عدد كلمه مستغاث) كه از ظهور باب بگذرد، ظاهر خواهد شد[16] باب در کتاب بيان مي گويد که عمر عالم، از زمان آدم تا ظهور او 12120 سال مي باشد! و از آنجا كه باب هر هزار سال از عمر جهان را يك سال ميداند، لذا خود را جوان دوازده ساله اي دانسته و من يظهره الله جوان 14 ساله و اين مبين اين است كه «باب در پيش خود عصر من يظهره الله را قريب دو هزار سال بعد از عصر خود فرض مي كرده است.[17]3. موعودي كه ظهوري قريب الوقوع خواهد داشت: در الواحي وصايائي كه براي صبح ازل نوشته است ظهور من يظهره الله را در زمان زعامت ازل محتمل دانسته و در اين باره سفارشاتي به او ابلاغ مي نمايد ميرزا جاني كاشاني در كتاب: «نقط? الكاف» مي نويسد: «… هر گاه من يظهره الله در زمان تو به اقتدار ظاهر گرديد، بيان را نسخ نما و آنچه كه الهام مي نمايم بر قلب توكّل نما».[18]ج) مدعيان من يظهره اللهي
بعد از مرگ باب عليرغم وجود طوفان حوادث منازعات مدعيان براي به دست گرفتن سكان رهبري بابيه آغاز شد مقارن چنين جنب و جوش هائي كه از بي اساسي مبدأ و منشأ به نام دعاوي و پيشگويي هاي علي محمد شيرازي سرچشمه مي گرفت، بنا به اشاره كليه كتب موثق بابي و بهائي «ميرزا اسد الله اصفهاني» ملقب به «ديان» و پس او «ميرزا عبدالله غوغا» سپس «حسين ميلاني» معروف به «حسين جان» آن گاه شخص اعمي «كاشاني» و از پس او «سيدحسين هندياني» سپس ميرزا «محمد نبيل زرندي» دعوي من يظهر اللهي كردند[19] تا آن جا كه به گفته شيخ احمد روحي و آقاجاني كرماني در كتاب: هشت بهشت: كار به جائي رسيد كه هر كس بامدادان از خواب پيشين بر مي خاست تن را به لباس اين دعوي مي آراست[20] محمد مصطفي بغدادي از قدماي بابيان بهائي در مقاله اي از دوره بعد از اعدام باب و هرج و مرجي كه در ميان پيروان باب رخ داده بود يادمي كند و مي نويسد:
خوشا به حال او ـ پدرش ـ زيرا زنده نماند و آن دوران مهيب و خوفناك زمان فترت و تشتيت و تقريق جمع احباء را ملاحظه نكرد ـ زمانه ـ به طوري بود كه هر كس زبان به تبليغ مي گشود خودش را كسي مي شمرد و يكي از مراياي[21] حضرت اعلي مي دانست علي الخصوص وقتي كه واقعه شهادت مبارك روي داد و صاعقه امتحان و تند باد افتتان اركان عالم را متزلزل ساخت و در امر الهي هرج و مرج پديدار شد هر كس پيرو يكي از نفوس شد كه خودش را يكي از مراياي دوره بيان مي دانست مثل مردمي كه پيرو صبح ازل شدند و جماعتي كه معتقد به شيخ علي دبّاس گرديدند و گروهي كه همراه سيد علاوه گشتند…[22] و البته پيروز اين ميدان كسي نبود كه از استدلال و براهين علمي و منطقي برخوردار باشد و با ارائه مدارك متقن بتواند جانشيني و صلاحيت خود را به اثبات برساند زيرا باب به عنوان مركز اين دايره نه تنها واجد اين ويژگي نبود، كه براي اثبات هويت مخدوش خود راه هر گونه استدلال منطقي و صحيح را بسته بود.
ميرزا يحيي صبح ازل: برخي از پيروان باب ميرزا يحيي را من يظهره الله مي دانند ميرزا جاني كاشي مي نويسد: مراد از من يظهره الله من بعد از ايشان خود «حضرت ازل» مي باشد لاغيره زيرا كه دو نقطه در يك زمان نشايد»[23]مرحوم علامه مصطفوي درباره مدعيان من يظهره اللهي مي نويسد:
… به اعتراف شوقي پس از درگذشت سيد باب بيست و پنج نفر دعوي من يظهره اللهي نمودند. بعضي از آنها از لحاظ سوابق علمي و عنواني و خصوصيات ديگر بر ميرزا بهاء برتري داشته اند و در ميان اينها ميرزا يحيي صبح ازل برادر ميرزا بهاء ديده مي شود كه امروز بابي هاي ازلي پيرو او هستند سوابق ميرزا يحيي از لحاظ ارتباط با قدوس و نوشتن آيات و مكاتبه با سيد باب و سفارش هاي سيد باب در حق او و گرويدن سران بابيه به او و اطاعت و پيروي خود ميرزا بهاء‌ از او و خصوصيات ديگر مسلم بوده و هيچ گونه قابل انكار نيست و اگر كسي معتقد به سيد باب باشد چاره اي به جز پيروي او و قبول دعاوي او نداشته و هرگز نتواند او را انكار كند[24]… فاضل مازندراني در شرح كلمه بيان كه مي نويسد: «نام آئين جديد و تمامت آثار صادره است»[25] معلوم مي شود جمله: «فاحفظ مانزل في البيان» به زعم باب متوجه حفظ و حراست از آئين جديد توسط ميرزا يحيي صبح ازل نيز بوده است. به استثناي نصّ مذكور، مدارك و شواهد ديگري به دست خط باب محفوظ مانده است، كه مبين تأكيد وي به جانشين صبح ازل مي باشد در كتاب تنبيه النائمين[26] خواهر صبح ازل و ميرزا حسين علي بهاء در پاسخ نامه عباس افندي به الواحي صادر از باب مبني بر تنصيص بر وصايت صبح ازل، ملاحظه مي شود كه صحت آن محرز و مسلم است صبح ازل، به اتكاء نصوص وصايت و در سايه الواح باب، در مقام من يظهره الله، زعامت بابيه را به عهده گرفت. و به تصريح گوبينو در كتاب «اديان و فلسفه هاي آسيايي مركزي» و ادوارد براون در مقدمه كتاب: «نقط? الكاف» ميرزا جاني كاشاني : «عموم بابيه… بلا استثناء او را بدين سمت شناختند و او را واجب الطاع? و اوامر او را مفروض الامتثال دانستند و متفقا در تحت كلمه او مجتمع گرديدند.[27]ميرزا حسين علي بها الله : چون سستي و بي صلاحيتي صبح ازل بر منصب رياست معلوم همگان شده بود و با توجه به تعاريف علي محمد شيرازي از من يظهره الله صبح ازل را مصداق چنان تعاريفي نمي يافتند، خرده خرده اين فكر در ميان زعماي جماعت بابيه رونق گرفت كه آنان چه چيزي از صبح ازل كمتر دارند كه من يظهره الله نشده اند؟ از سوي ديگر چون بر حسب ظاهر دست مريدان از دامن صبح ازل كمتر كوتاه گرديده بود فقط ميرزا حسين علي پيوسته با مريدان مأنوس و محشور بود، هواي رياست و عزل صبح ازل در مخيله هر يك از قدماي بابيه و خصوصا ميرزا حسين علي نوري ملقب به بهاء الله رونق گرفت، بهاء الله، با همكاري صبح ازل و بعضي از قدماي بابيه، توانست در زير پوشش دفاع از صبح ازل و نص علي محمد شيرازي به وصايت او مدعيان من يظهره اللهي و خصوصا كساني را كه حاضر به عدول از ادعاي خود نبودند را با قساوت هر چه تمام تر سركوب كند به تصريح كنت دو گوبين و ميرزا اسدالله تبريزي ديان را در شط العرب غرق كردند و بعضي از مدعيان در خفا با حسين علي ميرزا توافقي كردند و آتش دعاوي را تا دسترسي به وعده هاي داده شده، زير خاكستر نهادند در حالي كه حسين علي ميرزا به گفته احمد كسروي: «رفتارش همان مي بود و رميدگي ميانه او با ميرزا يحيي و سران بابي از ميان بر نمي خاست.[28]بدين منوال، ميرزا حسين علي به گفته شيخ احمد روحي: «چون اوضاع را بدين گونه هرج و مرج ديد مصلحت وقت در آن يافت كه خود اين دعوي را ساز كند، از هر جهت خويش را از اين اشخاص پيش و بيش مي ديد[29] از اين رو در جهت تدارك مقدمات مقصود طبق تصريحات موجود در لوح ابن الذئب[30] كوشيد تا آن چه از آثار و نوشته هاي باب در دسترس بابيان بود، جمع آوري كند. تا پس از در اختيار گرفتن و بررسي و مطالعه آنها، راه اعلام من يظهره اللهي را با حذف و انتخاب آثار باب هموار سازد بدين جهت پس از دست يابي به مقداري از آن چه كه در انتظارش بود، بسياري از نوشته هاي خود را در زمينه هاي وقايع و عقايد بابيه ، چون سست و مفتضح و كاملا مغاير به نظر مي رسيد در شط دجله از بين برد[31] بعدها شوقي افندي در كتاب: قرن بديع ضمن تأكيد چنين علمي از جانب حسين علي ميرزا نوشت: صدها هزار بيت از آيات كه از سماء مشيت رب البينات نازل و اغلب به خط مبارك تحرير يافته بود حسب الامر در شط زوراء ريخته محو گرديد.[32]طرفداران ميرزا حسن علي هر آن چه به نام ميرزا يحيي از سيد باب رسيده بود را به نام ميرزا حسين علي مصادره كردند و براي اثبات حقانيت او شروع به تحريف تاريخ نمودند به طور مثال نبيل زرندي بدون هيج استناد صحيح و شاهدي مي نويسد: … وقتي كه سيّاح[33] مي خواست از طهران برود حضرت بهاء الله به اسم ميرزا يحيي مراسه اي مرقوم فرمودند و به سيّاح دادند پس از چندي ورقه اي به خطّ حضرت باب واصل شد در آن ورقه حضرت باب ميرزا يحيي را امر كرده بودند كه در ظلّ حفظ و صيانت حضرت بهاء‌الله در آيد و در سايه ي تعليم و تربيت آن بزرگوار قرار گيرد معرضين بيان بعدها اين لوح مبارك را تغيير دادند و آن را دليل صدق گفتارهاي خويش و دعاوي مبالغه آميز خود نسبت به ميرزا يحيي قراردادند با آنکه در اصل بيان مبارک کوچکترين اشاره اي هم به مقام موهومي که ميرزا يحيي و اتباعش قائل بودند وجود نداشت و از اين ادّعاهاي عريض و طويل معرضين بيان به هيچ وجه در بيانات مباركه كه اثري مشهود نبود بلكه حضرت باب در ضمن آن بيانات، مقصودشان تمجيد حضرت بهاءالله بود ولي پيروان يحيي چنين پنداشتند كه اين بيان حضرت باب اشاره به مقام ميرزا يحيي است[34]. تصميم بهاءالله براي رهبري فرقه، تصميمي بود كه از مدتها پيش در ذهن بهاءالله جولان مي كرد از همان ايام كه به اتهام مشاركت در قتل شاه در زندان به سر مي برد قصد رياست بر گروهك بابي را درسر مي پروانيد خود او در لوح ابن ذئب مي نويسد:
در سنه تسع اين ظهور اعظم از مشرق اراده الهي مشرق و لائح يعني در نهمين سال ظهور باب، بهاءالله بنا به اراده الهي ظهور كرد[35]. و در صحفه 5 رساله صدمين سالگرد مرگ بهاء الله آمده است:
رسالت … بهاء الله در آگست 1852 در زنداني زيرزميني كه مشهور به سياه چال بود آغاز گرديد.[36]اگر چه بنيان آئيني كه بهاء الله نهاد بر آب است و عليرغم صرف مبالغ هنگفت نتوانسته چندان كه بايد در 170 سال تاريخ پر نشيبش خودي نشان دهد اما امروز تنها نحله فعالي است كه از جنبش سياه علي محمد باب باقي مانده است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ بابي گري و بهائي گري محمدي اشتهاردي.
2ـ كشف الحيل عبدالحسين آيتي.
 
پي نوشت ها:
[1]. کتاب بيان، باب 5، واحد 8.
[2]. بيان، واحد 4، باب 16.
[3]. بيان، باب 3، از واحد 2.
[4]. ميرزا محمد سدهي اصفهاني متخلص به نعيم، اديب و شاعر بهائي، 1272 ـ 1344 ق.
[5]. گلزار نعيم، چ هند، ص 70.
[6]. کتاب بيان، باب 3، از واحد 3. (… ملخص اين باب آنکه مد نظر بيان نيست الا بسوي من يظهره الله. زيرا که غير او رافع نبوده و نيست. چنانچه منزل او غير او نبوده و نيست..»
[7]. کتاب بيان عربي، باب 7، از واحد 8، (… قل انما القبله من نظهره متي ينقلب ينقلب الي ان يستقر…)
[8]. توقيع ملاباقر تبريزي، حرف حي، (اگر در اين حين ظاهر شود من اول عابدين و اول ساجدينم…)
[9]. بيان باب 1، از واحد 9.
[10]. کتاب بيان عربي، باب 3، از واحد 7 (… و انتم في کل واحد کتاب اثبات لمن نظهره بعضکم الي بعض تکتبون لعلکم يوم ظهوره بما تکتبون لتعلمون…)
[11]. کتاب بيان، باب 13، از واحد 3. (… ملخص اين باب آن که سوال عمن يظهره الله جايز نيست الا از آنچه لايق به او است زيرا که مقام او مقام صرف ظهور است حتي نفس ظهور در نفس ظهور در ظل او ظاهر…)
[12]. کتاب بيان، باب 4، از واحد 8 (ثمره ان اينکه لعل در يوم قيامت هيچ نفسي از اوامر من يظهره الله محتجب نماند که اگر بر کل وجود امر کند او امر الله بوده و هست و هر که لم و بم گويد در امر خدا گفته…)
[13]. کتاب بيان، باب 15، از واحد 8، (… ملخص اين باب آنکه در اين عالم اعظم ثمراتي که خداوند بعد از ايمان به او و حروف واحد و آنچه در بيان نازل فرموده داده اخذ ثمره اي است وجود خود… لعل ورقي شود از اوراق جنت اگر ايمان آورد بمن يظهره الله و الا ورقي مي گردد از اوراق نار و اگر موجود نشود اولي است عدم آن از وجود آن بهتر است…)
[14]. کتاب بيان، باب 5، از واحد 2، (… ملخص اين باب آن که هر اسم خيري که در بيان نازل شده مراد من يظهره الله است بحقيقت اوليه…)
[15]. بيان، باب 5 از واحد هشتم.
[16]. بهائيان، سيد محمدباقر نجفي، نشر مشعر، قم، 1384، ص 284.
[17]. کتاب بيان ، باب 13، از واحد سوم.
[18]. ميرزا جاني کاشي، نقطه الکاف، ص 244.
[19]. فلسفه نيکو، ج 4، ص 56، حضرت بهاء الله، ص 103، اديان و فلسفه هاي اسراي مرکزي.
[20]. هشت بهشت.
[21]. آئينه، کنايه از جانشين.
[22]. ابوالقاسم افنان، چهاررساله تاريخي درباره قره العين، ص 43.
[23]. ميرزا جاني کاشي، همان، ص 244.
[24]. دکتر ح. م. ت. محاکمه و بررسي باب و بها، ج 3، صص 136 ـ 137.
[25]. اسرار الاثار، ج 2، ص 98.
[26]. صص 1 ـ 115.
[27]. نقطه الکاف، ص 38.
[28]. بهائيگري، احمد کسروي، ص 42.
[29]. هشت بهشت.
[30]. ص 123.
[31]. بهائيان، ص 316.
[32]. قرن بديع، ج 2، ص 146.
[33]. اين سياح در هيچ منبعي شناسايي نشده است.
[34]. مطالع الانوار، ص 402.
[35]. ميرزا حسينعلي نوري بهاء الله، رساله شيخ (ابن ذئب)، چ مصر، ص 105.
[36]. A statement prepared by the bahai international community, office of public information new york persian edition, translated from the original English 1992.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد