بحث منشأ بودن دین یا عقل برای اخلاق، وابستگی بسیاری به بحث عقلی بودن و یا شرعی بودن حُسن و قُبح دارد. در اینباره نظریات گوناگونی مطرح شده است. نظریه درست همان است که گروهی از مسلمانان گفتهاند و آناینکه حُسن و قُبح، ذاتی اشیاء است و عقل، حسن و قبح را درک میکند و «حسن و قبح دو امر عقلی هستند». بر این اساس، عقل، حاکم بر حسن و قبح صفات اخلاقی خواهد بود و منشأ اخلاق، عقل میباشد؛ و اخلاق، اعتباری بنفسه داشته و از عقل سرچشمه میگیرد. اما ناگفته نماند؛ کسانی که اخلاق را مبتنی بر عقل دانسته و معتقد به حُسن و قُبح عقلی شدند، چنین نیست که مقام کشف افعال پسندیده و ناپسند را لزوماً تنها بر عهده عقل بگذارند. اندیشمندان اسلامی بر این نکته تأکید میکنند که برای درک برخی و حتی بسیاری از آموزههای پسندیده و ناپسند اخلاقی به آموزههای دینی نیاز است. یکى از ویژگیهاى مهم این نظریه، آن است که هم به نقش عقل و هم به نقش وحى در منشأ و تشخیص صفات اخلاقى توجه شده است. بنابراین، هر چند بخشی از صفات اخلاقى را میتوان از راه تعقل به دست آورد؛ اما عقل و وجدان براى تشخیص همه ارزشها و فضایل و رذایل کافى نیست و به سبب محدودیتهاى آن به دستگیرى و راهنمایى وحى آسمانى در قالب دین کامل نیازمند است. براساس این دیدگاه وحى الهى و عقل، دو منبع اساسى در شناخت و منشأ بایدها و نبایدهای اخلاقیاند.
اما هنگامی که آدمی به وسیله وحی و عقل فضایل و رذایل را شناخت، چگونه میتواند آنها را در زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده کند، علمای اخلاق با توجه به آیات و روایات و احکام عقلی به تبیین و توضیح آنها پرداخته و راهکارهایی نیز بیان کردهاند. که در اینباره به نمایههایی که در پاسخ تفصیلی آمده مراجعه شود.