در مراجعه اجمالي به قرآن كريم، انسان به عنوان خليفه خدا بر روي زمين و موجودي كه خداوند او را كرامت بخشيده و امانتدار خود قرار داده معرفي ميگردد. با توجه به اين كه عناوين سه گانه «خلافت» «كرامت» و «امانتداري» اختصاص به انسان داشته و درباره ساير موجودات به كار نرفتهاند، بيان كنندهي منزلت، فضيلت و جايگاه ويژه انساني است.
مقام خليفة اللهي انسان كه قرآن از آن پرده برداشته نوعي خلافت تكويني است و نه امري اعتباري و قراردادي همانند مناصب اجتماعي و مسئوليتهاي اداري. چنانكه در آيه 30 سوره بقره از خلقت آدم ـ عليه السّلام ـ به عنوان قرار دادن خليفه بر روي زمين ياد شده است.
امّا اولاً مقام خليفة اللهي چيست؟ و ثانياً اين مقام براي همه انسانها است يا اختصاص به حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ داشته است در پاسخ به پرسش نخست بايد گفت از آنجايي كه خلافت به معناي جانشيني است و اين امر حاصل نميشود، مگر آنكه خليفه، از هر جهت و در تمام شئون حكايتگر و نمودار شخص باشد. بنابراين خليفه خدا كسي است كه بيش از سايرين با خداوند متعال سنخيت داشته باشد و از آنجا كه خداوند منبع همه خيرات و كمالات است و افعالش از هر شري مبراست خليفه او نيز در نماياندن كمالات و خيرات حق تعالي، برترين مخلوقات است از آيه فوق برميآيد كه صاحب اين مقام از همه ملائكه، برتر است زيرا اولاً ملائك با اشاره به فساد انگيزي انسان در زمين و صلاحيت خود به دليل كثرت عبادات، محترمانه از خداوند درخواست كردند كه اين مقام به آنها اعطاء شود و خداوند با طرح مسئله علمِ به اسماء نشان داد كه رسيدن به اين مقام خصوصيتي ميطلبد كه ملائك با همه علو درجه و كمالات وجودي اين شايستگي را ندارند.
ثانياً همه آنها، حتي ملائك مقرب الهي امر به خضوع در برابر آدم و سجده بروي شدند.[1]از آيات كريمه قرآن، چنين استفاده ميشود كه منشاء و واسطه رسيدن به اين مقام علم و معرفت به «اسماء» است، علم و معرفتي كه انسان توان دستيابي به آن را دارد و ملائك به تمام طهارت و تقدس خويش ظرفيت وجودي آن را نداشتهاند و اين توانائي و قابليت بشري از چنان ارزشي برخوردار است كه همه ضعفها و فسادها و زشتيهاي آدميان را تحت الشعاع قرار ميدهد و انتخاب خليفة الله را از ميان بشر توجيه ميكند.[2]در قرآن بيان مستقيمي براي حقيقت «اسماء» وجود ندارد ولي مفسران قرآن با استفاده از قرائن و شواهد مطالبي در اين مورد بيان فرمودهاند[3] كه از حوصله اين پاسخ خارج است.
به هر حال خليفه الهي و اشرف مخلوقات حقيقتاً كسي است كه از جهت كمال روحي و مراتب علم و معرفت به جائي ميرسد كه معلم ملائكه ميشود مسلماً حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ خليفة الهي بوده است غير از او در آيات كريمه قرآن به خليفه بودن معصومين ديگري نيز تصريح شده است[4] چنانكه در روايات شيعه، بر لزوم وجود خليفه و حجت الهي در هر زمان تأكيد شده است و ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ به عنوان خليفة الله معرفي شدهاند:
«اللهم بلي لا تخلو الارض من قائم لله بحجة… اولئك خلفاء الله في ارضه»[5]بله، زمين از كسي كه با حجت الهي و براي خدا قيام ميكند، خالي نميماند… آنان جانشين و خليفه خدا در زميناند.
پس ادعاي خليفه بودن تمام انسانها غير قابل قبول است، زيرا در ميان آنان كساني هستند كه به تعبير قرآن كريم از حيوانات پستترند و قلوبشان به سنگ و سختتر از آن تشبيه شده است. تنها مطلبي كه بايد گفت، اين است كه زمينه و شأن و استعداد و قابليت رسيدن به اين مقام در فطرت همه انسانها قرار داده شده است. امّا در چه كساني حاصل شده و به ظهور رسيده است مطلب ديگري است.
در مورد كرامت انسان ـ كه همان فضيلت و برتري اوست ـ قرآن كريم همه آدميان را مورد تكريم الهي قرار داده و ميفرمايد:
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً»[6]به راستي ما فرزندان آدم را گرامي داشتيم و آنان را در خشكي و دريا برنشانديم و از چيزهاي پاكيزه به ايشان روزي داديم و آنان را بر بسياري از آفريدههاي خود برتري آشكار داديم.
اين كرامت عام، به صورت تكويني است يعني خلقت آدمي به گونهاي است كه قابليتها و توانائيهاي خاصي به او عطا شده است و به واسطه اين ويژگيها، در جايگاهي برتر نسبت به بسياري از مخلوقات قرار گرفته است. در موارد متعدد ديگري بر اين مهم تأكيده شده كه آسمانها و زمين براي شما خلق شده است[7] و در خدمت انسانها قرار گرفتهاند.
در بعضي روايات به اين نكته اشاره شده كه كرامت والاتري براي مؤمنان است و در واقع به جهت كرامت آنان خلقت تحقق يافته است[8] كه البته اين منافاتي با كرامت ذاتي انسان ندارد.
پس خلقت انسان به گونهاي است كه قابليت و استعداد رسيدن به مدارج عالي كمال و قرب الهي در فطرت او نهاده شده است اگر چه فقط بعضي انسانها زمينههاي تكويني را شكوفا كرده و به كرامت والاي انساني نائل ميشوند:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[9]و نيز إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ[10]و امام اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد:
«ليس علي وجه الارض اكرم علي الله سبحانه من النفس المطيعة لامره»[11]بر روي زمين كسي نزد خداي سبحان، كريمتر از كسي كه مطيع اوامر الهي باشد، نيست.
و امّا امانتدار بودن انسان كه در سوره احزاب،آيه 72 انسان به عنوان موجودي كه بار امانت الهي را بر دوش ميكشد معرفي شده است كه مفسران درباره اين امانت، احتمالات متعددي دادهاند ولي غالباً آن را «اختيار» يا «تكليف» و يا آن چيزي كه تكليف مقدمة رسيدن به آن است يعني ولايت الهي و استكمال علمي و عملي به واسطه حقايق دين و عبوديت حق تعالي دانستهاند.[12] انسان به واسطه عبوديت و اخلاص و مجاهده، ميتواند به مقام ولايت الهي نائل آيد يعني خداوند متولي امور او در همه شئون گردد و مستقيماً تحت ولايت الهي و تربيت او واقع شود.
از آنجا كه هم مقدمات اين كمال اختياري و تكليف و هم نفس آن كمال اختياري از خداوند است و انسان در داشتن آن از خود استقلالي ندارد، از آن به «امانت الهي» تعبير شده است امانتي كه انسان بايد حرمتش را نگهدارد و از عواقب وخيم خيانت در آن در هراس باشد.
حقيقت اين است كه در ميان مخلوقات، تنها انسان است كه به لحاظ ساختمان وجودي از چنان استعداد و قابليتي برخوردار شده، كه ميتواند به آن كمالات اختياري دست پيدا كند. اين واقعيت كه انسان تكويناً چنين قابليتهايي دارد و ديگران فاقد آن هستند، در زبان تمثيل به عرضة امانت و خودداري ديگر موجودات از پذيرش آن و نهايتاً پذيرش اين مهم توسط انسان تعبير شده است.[13]روشن است كه موجود مختار،گاه از راه معرفت و ايمان كامل و عمل صالح به كمال اختياري خود ميرسد كه در اين صورت عالم و عادل است و گاه با انتخاب نادرست خويش و كفر و فسادانگيزي، جهل ميورزد و بر خويشتن ستم ميكند و از كمال نهايي خويش باز ميماند. يعني شأن موجود صاحب اختيار، آن است كه بتواند بر خود ستم روا بدارد و نسبت به عواقب و پيامدهاي افكار و اعمال خود جاهل باشد پس «ظلوم و جهول بودن» لازمه اختيار آدمي است همانطوركه اداي امانت الهي و نيل به سعادت بينهايت ابدي با اختيار آدمي حاصل ميآيد.
نتيجه: مقصود از اشرف مخلوقات اگر خلافت الهي باشد كه اختصاص به بعضي از اولياء الهي دارد و اگر منظور كرامت انساني است در يك صورت ذاتي انسان و ويژگي همه آدميان است كه به معناي قابليت و استعداد دريافت مراتب والاي انساني و قرب به حضرت حق است و در صورت ديگر كه اكتسابي است و بايد انسان تلاش نمايد تا به آنجا برسد، باز براي برخي انسانها به نحو اكمل حاصل ميآيد و امّا در مورد امانت داري انسان كه به بيان علامه طباطبايي در الميزان همان اختيار است و اين امكان رسيدن به كمال اختياري براي انسان تعبير به امانت شده است پس به شرطي انسان اشرف مخلوقات است كه به واسطه اين اختيار رعايت امانت كند و كرامت والاي خويش را پاس داشته و تلاش كند تا شايستگي خلافت الهي را در خود ايجاد نمايد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مرتضي مطهري، انسان كامل، انتشارات صدرا، قم.
2. محمد رجبي، انسان شناسي (آموزش از راه دور)، انتشارات مؤسسه امام خميني، قم.
3. احمد واعظي، انسان از ديدگاه اسلام، انتشارات سمت، تهران.
پي نوشت ها:
[1] . واعظي، احمد، انسان از ديدگاه اسلام، انتشارات سمت، 1380، ص 142.
[2] . بقره/ 2 و 31.
[3] . ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج 1، ص 9 ـ 117؛ و جوادي آملي، عبدالله، تسنيم، ج 3، ص 19.
[4] . ص/ 26؛ (يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ).
[5] . نهج البلاغه، كلمات قصار 147.
[6] . اسراء/ 70.
[7] . لقمان/ 20؛ بقره/ 29.
[8] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 69، ص 19.
[9] . تين/ 4 ـ 6.
[10] . حجرات/ 13.
[11] . غررالحكم و دررالكلم، ج 5، ص 92.
[12] . عمده مطالب اين قسمت برگرفته از تفسير الميزان، ج 16، ص 370 ـ 375 ميباشد.
[13] . واعظي، احمد، انسان از ديدگاه اسلام، انتشارات سمت، 1380، ص 148 ـ 149.