واژهی «حُقنه» از ریشهی «حقن» نوعی درمان برای بیماران بود[1] و گاهی به دردی که در بدن به وجود میآید نیز حقنه گفته میشود.[2] حقنه مترادف با تنقیه[3] و اماله است، اما در روایات بیشتر از واژهی اول استفاده شده است. حقنه به عنوان داروی مناسبی(در آن زمان) برای بسیاری از بیماریها اعلام شده است و طبیعتاً ابزار آن هم وجود داشت. در این روش، داروهای مایع و یا جامدات،[4] از طریق مخرج به بدن وارد میشود.[5]
شیاف را که در پزشکی نوین نیز کاربرد دارد، میتوان نوعی از همان حقنه در نظر گرفت.
از حقنه در بیماریهایی؛ مانند حبس ادرار،[6] گرفتگیهاى روده[7] و دفع بادهای سردی که در بدن وجود دارد(قولنج)،[8] استفاده میشد. همچنین به انجام حقنه با برنج سرخ نشسته که گرفتگیهاى روده را دفع میکند[9] و یا از سماق برای دفع آب معده،[10] سفارش شده و روایتی نیز در مورد این روش درمانی وجود دارد که بدون بررسی سندی به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- پیامبر اسلام(ص): «بهترین چیزى که با آن درمان مىکنید حقنه است که لاغری را میزداید و درد درون را از بین میبرد و بدن را نیرومند مىسازد».[11]
- امام باقر(ع): «بهترین داروهاى شما حقنه، سعوط(گردی که در بینى وارد میکنند)، حجامت و حمام است».[12]
- امام صادق(ع): «درمان در چهار چیز است: سعوط، حجامت، نوره کشیدن و حقنه».[13]
- امام رضا(ع): «کسى که مىخواهد باد سرد را از (بدن) خود دور کند، حقنه انجام بدهد».[14]
- امام باقر(ع): «طب عرب در هفت چیز است: حجامت، حقنه، حمام، سعوط، قى کردن، شربت عسل و آخرین دارو داغ کردن است که گاهی نوره کشیدن نیز بدان افزوده میشود».[15]
- امام صادق(ع): «طبّ عرب در پنج چیز است: حجامت، حقنه، سعوط، قى کردن، حمام و آخرین درمان داغ کردن است».[16]
- امام صادق(ع): «بعضى از حیوانات اگر مشکلی در طبعشان به وجود بیاید، با آب دریا حقنه مىکنند و باعث سلامت آنها میشود، و مانند این عمل زیاد است».[17]
اگرچه بر اساس برخی گزارشها، اصحاب پیامبر(ص) و نیز دیگر نیکان از این روش درمانی استفاده میکردند،[18] و به طور طبیعی هیچ ایراد و اشکالی وجود ندارد که معصومان(ع) و دیگر اولیای الهی از این روش استفاده کنند، اما با این وجود گزارشی از استفاده معصومان(ع) از این درمان نیافتیم و نیز گزارشی مبتنی بر این یافت نشد که درمان حقنه، ویژه مردان است.
[1]. حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، محقق، عمری، حسین بن عبد الله، اریانی، مطهر بن علی، عبد الله، یوسف محمد، ج 3، ص 1524، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، 1420ق.
[2]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 4، ص 42، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1421ق.
[3]. بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی – فارسی، مترجم، مهیار، رضا، ص 338، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.
[4]. ابن ادریس حلّی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، محقق، مصحح، موسوی، حسن بن احمد، ابن مسیح، ابوالحسن، ج 1، ص 387، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[5]. سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابوالحسن، ج 12، ص 239، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق؛ «اماله کردن در غیر رمضان»، 31171.
[6]. حسین یوسف موسى و عبد الفتاح صعیدى، الإفصاح فی فقه اللغة، ج 1، ص 510، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ چهارم، 1410ق.
[7]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 63، ص 262 – 263، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[8]. علی بن موسی (امام هشتم)، طبّ الإمام الرضا ع(الرسالة الذهبیة)، محقق، مصحح، نجف، محمد مهدی، ص 42، قم، دار الخیام، چاپ اول، 1402ق.
[9]. بحار الأنوار، ج 63، ص 262 – 263.
[10]. همان.
[11]. شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 637، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[12]. ابنا بسطام، عبد الله و حسین، طبّ الأئمة ع، محقق، مصحح، خرسان، محمد مهدى، ص 57، قم، دار الشریف الرضی، چاپ دوم، 1411ق.
[13]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 192، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[14]. طبّ الإمام الرضا ع، ص 42.
[15]. بحار الأنوار، ج 59، ص 118.
[16]. همان.
[17]. مفضل بن عمر، توحید المفضل، محقق، مصحح، مظفر، کاظم، داوری، ص 164، قم، چاپ سوم، بیتا.
[18]. طبّ الأئمة ع، ص 54.