خانه » همه » مذهبی » منظور از سه گانه درآيه 171 سورة نساء چيست كه مي فرمايد: مسيح عيسي بن مريم فقط فرستادة خدا و كلمة اوست كه او را به مريم القاء نمود بنابر اين به خدا و پيامبران او ايمان بياوريد و نگويند سه گانه است.

منظور از سه گانه درآيه 171 سورة نساء چيست كه مي فرمايد: مسيح عيسي بن مريم فقط فرستادة خدا و كلمة اوست كه او را به مريم القاء نمود بنابر اين به خدا و پيامبران او ايمان بياوريد و نگويند سه گانه است.

يكي از علل اختلاف، جنگها و كشمكش ها ميان اجتماعات بشري در طول تاريخ غلوّ و گزافه گوئي و افراط و تفريط در دين است. مسيحيان هم گرفتار اين غلوّ و گزافه گويي در دين شدند و عيسي ـ عليه السّلام ـ را پسر خدا خوانده اند و سرانجام غلوّ و زياده روي آنها به جايي رسيد كه از قرن سوم ميلادي به بعد قائل به تثليت شدند و خداي يكتا را به صورت سه «اقنوم مساوي الجوهر، يعني خداي پدر، خداي پسر و خداي روح القدس تأويل كردند و گفتند خداي پدر، خالق جميع كائنات است  به واسطة پسر و پسر فادي (فدا شونده) و روح  القدس پاك كننده مي باشند.[1]اين افكار كه زاييدة روح غلو كنندة ذهني گرايان مسيحي است، در اناجيل فعلي وجود ندارد. نويسندة قاموس كتاب مقدس مي گويد: «مسئلة تثليت در عهد عتيق و عهد جديد مخفي وغير واضح است.[2]
منظور قرآن از «نگوئيد سه گانه» همان عقيدة شرك آلود تثليت است[3] كه در بالا به آن اشاره شد. و اين بزرگترين انحراف مسيحيان است كه به آن گرفتار شده اند.
قرآن در اصلاح اين عقيده شرك آميز خطاب به اهل كتاب مي فرمايد:
1. در دين حق غلو و زياده روي نكنيد.
 2. دربارة خدا جز حقيقت نگوييد.
 3. مسلماً عيسي پسر مريم بود، و فرزند بنده و مخلوق خدا نمي تواند پسر خدا باشد.
 4. عيسي، رسول و فرستادة خدا بود و فرستادة خدا نمي تواند خدا باشد.
5. عيسي از نظر جسمي فرزند مريم و از نظر روحي، داراي روحي از جانب خدا بود، همچنانكه خداوند از روح كه خلق كرده بود در كالبد آدم بدميد و به او استعداد تكامل را داد تا بتواند به مقام خلافت الهي نائل گردد. اگر بنا باشد با دميدن روح و استعداد الهي كسي تبديل به خدا يا پسر خدا شود، پس آدم و ذريه اش نيز بايد خدا يا پسر خدا خوانده شوند.
6. چنانكه از سه گانه پرستي دست برداريد و به يكتا پرستي روي آوريد، براي شما مسيحيان بهتر است؛‌چرا كه بر خلاف تثليت كه معادله اي (1 = 3)‌ غير معقول است و براي تزريق آن مجبورند به كلي منطق عقل را كنار بگذارند، توحيد و يكتاپرستي كاملاً مطابق با منطق عقل است.
7. دليل ديگر بر ابطال تثليت و خدايي حضرت عيسي و فرشتگان مقرب اين است كه هرگز آنان دچار تكبر نشده و مانند طاغوتيان ادعاي خدايي نكرده اند؛ بلكه همواره به عبوديت و بندگي خدا   اقرار و اعتراف داشته و همواره سرگرم عبادت خدا بوده اند. پس اگر عيسي خدا بود، معني نداشت كه خدا را عبادت كند. [4]قرآن در برخي آيات مستقيماً تثليت را مطرح كرده و آنرا رد مي كند و در برخي آيات با ملازمه آن را رد مي كند در اين آيه شريفه مستقيماً تثليت مسيحي را مطرح و رد مي كند، دلايلي كه مطرح شد برگرفته از همين آيه شريفه بود كه در رد تثليت مسيحي، در قرآن آمده است.
اما برخي مسيحيان برآنند كه قرآن تثليت مسيحي را رد نمي كند،‌بلكه سه خدايي را رد مي كند و مسيحيان هم سه خدايي را كفر مي دانند. احتمالاً گروهي از مسيحيان كه به سه خدايي قائل بوده اند در جزيرة العرب آن زمان زندگي مي كرده اند، و قرآن، آنان را رد مي كند نه تثليت مسيحي را[5].
به نظر مي رسد كه برداشت اين نويسندة مسيحي درست نباشد در همين آيه مورد بحث و آيات ديگر شواهدي وجود دارد كه ثابت مي كند مقصود همان تثليت رايج مسيحي است.
در اين آيه، ابتدا اهل كتاب را از غلو باز مي دارد و بعد به صورت حصر مي گويد مسيح فقط پيامبر خدا و كلمه اوست،‌و پس از عبارت «نگوييد سه تا» مي فرمايد: خدا منزه از آن  است كه فرزندي داشته باشد و هر چه در آسمان و زمين است ملك خداست و در نتيجه مسيح نيز عبد و بندة خداست، نه فرزند او، و اين در حالي است كه شخصيت دوم تثليت « ابن» است، پس اسلام اين انديشة مسيحيتِ رايج را رد مي كند.
ثانياً بر فرضي که اين آيه مبهم باشد، آيات و فقرات ديگري از قرآن، آنها را روشن مي كند. قرآن، مسيح شناسي خاصي دارد كه با مسيح شناسي « تثليتي» مسيحيتِ رايج كاملاً مخالف است. آيات پرشماري از قرآن به شخصيت حضرت عيسي و رد اعتقادات مسيحيان در باره او پرداخته اند. مسيح قرآن، تنها مخلوق، بنده و پيامبر خداست و هيچ گونه جنبه الوهيت ندارد و به هيچ وجه  او را حتي به صورت تشريفي نبايد پسر خدا ناميد.[6]بر اين اساس حتي بدون در نظر گرفتن اين آيه (171 نساء) باز هم تثليت رايج مسيحي از منظر اسلام مردود است. اين واضح و آشكار است كه قرآن هر درجه از الوهيت را از مسيح نفي مي كند و اين با آموزه تثليت مسيحي نمي سازد.
آنچه به طور خلاصه مي توان گفت اين است كه منظور قرآن نفي هر گونه الوهيت از حضرت مسيح و ابطال تثليت مسيحيت رايج و دعوت آنها به توحيد مي باشد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر
1. توحيد در قرآن، آيت الله جوادي آملي،‌ص 612 به بعد.
2. تفسير نمونه ذيل آية شريفه.
3. آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي.
4. الهيات تطبيقي اسلام و مسيحيت، عبد الرحيم سليماني اردستاني.
 
پي نوشت ها:
[1] . جيمز هاكس،‌قاموس كتاب مقدس،‌ص  345، طبع بيروت.
[2] . همان،ص 345.
[3] . تفسير نمونه ج 4، ص 227،‌ دارالكتب الاسلاميه، چ بيست و سوم ،‌1379.
[4] . حجتي، دكتر محمد باقر،‌تفسير كاشف، ج2،‌ص 368، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ سوم 1370.
[5] . توماس ميشل،‌كلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، ص  79، انتشارات مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چ اول 1377.
[6] . سليماني اردستاني، عبد الرحيم، درآمدي بر الهيات تطبيقي اسلام و مسيحيت ص 134،‌انتشارات طه چ اول،‌1382.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد