کاپيتاليسم يا همان سرمايه داري، نظام اقتصادي است که با انقلاب صنعتي در اروپا و آمريکا پديد آمد و مراد از آن سيستمي است که در آن مالکيّت خصوصي سرمايه تعيين کننده چهره اقتصادي و سياسي آن و هم چنين پديدآورنده نوعي نظم اجتماعي خاص است که در آن طبقه حاکم، همان سرمايه دار يا بورژوا[1] مي باشد و بيشترين سود را از نيروي توليدي جامعه مي برد در اين نظام کاپيتاليستي يا سرمايه داري مالکانِ سرمايه هاي بزرگي وجود دارند که واحدهاي بزرگ توليدي و سرمايه اي (مانند بانک ها) به آنان تعلق دارد.
کاپيتاليسم يا سرمايه داري، به عنوان ايدئولوژي، پشتيبان نابرابري هاي درآمد و ثروت است و آن هوادار ليبراليسم اقتصادي است و بازار آزاد اقتصادي را شرط لازم پيشرفت اقتصادي مي داند دوره هاي آن با رشد سرمايه داري بازرگاني آغاز مي شود و با انقلاب صنعتي مرحله اي از آن با سرمايه داري صنعتي دنبال مي شود و در اين دوره مالکان کارخانه هاي بزرگ و ديگر بنگاههاي اقتصادي بر جريان توليد مسلطند و مرحله بعد با سرمايه داري مالي نظام کاپيتاليستي استمرار مي يابد دراين دوره تسلط اقتصادي رفته ـ رفته به دست بانک داران و پول داران بزرگ مي افتد و آنان با پول خود بر موسسه هاي صنعتي مسلط مي شوند و در اين دوره سرمايه گذاران با قدرت مالي خود از واحدهاي صنعتي و توليدي و از ديگر واحدهاي اقتصادي، سود مي برند[2] در اين دوره ها وجه ديگري که نظام کاپيتاليستي پيدا کرد وجه امپرياليستي است که با تسلط بر منابع اقتصادي و مالي ديگر کشورها انحصار اقتصادي را با بنگاههاي اقتصادي چند مليتي به وجود آوردند يعني سرمايه داران براي کسب سود به سرمايه گذاري در خارج از کشور خود دست يازيدند و با اين حرکت، بازارها و مواد خام و بالاتر از همه فرصت هايي براي سرمايه گذاري سرمايه هاي اضافي را به دست آوردند و اين شرکت هاي چند مليتي با تسلط بر منابع و بازار ديگر کشورها در واقع يک سلطه اقتصادي پيدا کردند که آن تسلط سياسي را هم به دنبال داشت و اين بود که نظام کاپيتاليستي يک امپرياليسم نو يا امپرياليسم اقتصادي را بر دنيا حاکم کرد و اين به معناي وضعيتي است که کاپيتاليسم با گسترش قدرت مالي ـ سرمايه اي خود حيات سياسي ـ اقتصادي ديگر کشورها را در سايه قدرت مالي و سرمايه اي خود قرار داده است.[3] يعني کاپيتاليسم و نظام سرمايه داري علاوه بر تسلطي که بر منابع و بازار ديگر کشورها داشت و سيطره جهاني را در اين باره از آن خود کرده بود امروزه با تسلط بر بازار سرمايه و دستاوردهاي دانش بشري هرموني و غلبه خود را بر جهان بيش از پيش افزوده است و حتي اين ذهنيت را ايجاد نموده است که کشورهاي در حال توسعه هم ناگزيرند در اين گردونه حرکت کنند با اين وجود بايد گفت نظام کاپيتاليستي آسيب پذير است و براي خروج و استقلال از اين ترتيبات نظام کاپيتاليستي رهبران انقلابي و آزاديخواهان جهان به خصوص مسلمانان بايد هوشمندانه تمهيداتي بيانديشند تا بتوانند با ارائه الگوهاي توسعه همراه با خودباوري و خود اتکايي، خود را از اين گردونه درهم تنيده خارج کنند درست است که نظام کاپيتاليستي و سرمايه داري امروزه هژموني خود را با وابستگي ديگر کشورها آنقدر پيچيده و درهم تنيده کرده است که بعضي کشورها حيات خود را در اين ترتيبات مي بينند لکن اين مرعوبيت از ناحيه اغراق هايي است که رسانه هاي وابسته به نظام کاپيتاليستي به مردم جهان القاء مي کنند و مردم انقلابي و آزاديخواهان جهان بايد اين باور را داشته باشند که بدون نظام کاپيتاليستي، جهان برقرار است و به حيات خود ادامه مي دهد لذا مي توان از اين گردونه و چنبره نظام کاپيتاليستي بيرون بود و به حيات خود ادامه داد و پيشرفت و توسعه را مي توان بدون ترتيبات نظام کاپيتاليستي دنبال کرد مسلمانان آنقدر استعداد و توان دارند که با همگرايي مي توانند رشد و توسعه را بدون اين وضعيت حاکم تعريف کنند پيشرفت هاي علمي کشور و مقاومت در تحريم هايي که سرمداران نظام سرمايه داري بر کشور ما تحميل کردند نشان مي دهد که ما مي توانيم چنين امکان هايي را محقق سازيم
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ فرهنگ علوم سياسي آکسفورد، ايان مک لين، ترجمه دکتر حميد احمدي، نشر ميزان، ص98 ـ 101.
2ـ استعمار فرانو (نظام سلطه در قرن بيست و يکم)، آقاي جواد منصوري، انتشارات امير کبير.
پي نوشت ها:
[1]. بورژوا همان طبقه سرمايه دار است.
[2]. ر.ک دانش سياسي، داريوش آشوري، انتشارات مرواريد، ص199.
[3]. ر.ک دانش سياسي، همان، ص37.