موضوعات و اهداف عهدنامه مالک اشتر
عهدنامه ي مالک اشتر شامل موضوعات بسيار در حوزه ي مباحث حکومتي و مديريتي است که مي توان آن ها را در پنج حوزه ي اساسي ملاحظه کرد:
1. مباني: يعني مباحث بنيادي و زير ساختي در حکومت و مديريت که با تغيير آن همه ي امور در اين حوزه تغيير مي کند، مانند نگاه به انسان، فهم از حکومت و مديريت، و اهداف حکومت و مديريت.
2. اصول: يعني قواعد کليِ عملي ثابت که بر کليه ي تصميم ها و اقدامات حکومتي و مديريتي حاکم است، مانند اصل رفق و مدارا، اصل اعتدال، و اصل خردورزي. اصول برخاسته از مباني است.
3. روش ها: يعني راه حل هاي متغير که به تناسب شرايط، اوضاع و احوال، زمان و مکان، و مراتب افراد، براي دستيابي به اهداف اتخاذ مي گردد. روش ها تابع اصول و برخاسته از مباني است، مانند روش هاي کنترل و نظارت، و تشويق و تنبيه.
4. سياست ها: يعني اقداماتي که در حکومت و مديريت به منظور تأثيرگذاري در شرايط و بهينه کردن روابط و مناسبات حکومتي و مديريتي اتخاذ مي شود، مانند بخشودگي هاي مالياتي، حمايت هاي ويژه از توليد کنندگان و مصرف کنندگان.
5. اخلاق: يعني مجموعه اي از بينش ها، ارزش ها، گرايش ها، روش ها، کنش ها و گويش ها که سلوک حکومتي و مديريتي برخاسته از آن است، مانند ادبيات زمامداران و مديران، و رفتارها و روابط و مناسبات ايشان.
موضوعات عهدنامه ي مالک اشتر قابل تقسيم بندي هاي متعدد تحت حوزه هاي ياد شده است، از جمله:
1. برنامه و مباني مديريت و حکومتداري؛
2. روابط و مناسبات انساني؛
3. مردم گرايي و حق مداري؛
4. رواداري؛
5. مشورت و رايزني؛
6. قاعده مندي روابط حکومتي و مديريتي؛
7. گروه هاي اجتماعي و قواعد اداري؛
8. اصول حکومتداري و ضوابط اداري؛
9. جلوگيري از سوء استفاده گري؛
10. صلح گرايي و وفاداري؛
11. هشدارهاي حکومتي و مديريتي،
12. موفقيت و توفيق يابي.
رويکرد ديگر به موضوع شناسي عهدنامه، رويکردي به شرح زير است:
1. پرواداري خدا و ياري او؛
2. شکستن خويشتن؛
3. داددهي از خويشتن؛
4. برادران ديني و همانندگان در آفرينش؛
5. خدا بر فراز همه ي آفريدگان؛
6. سفارش به داددهي و بازداشتن از ستم؛
7. ويژگان و همگان؛
8. بايستگي پوشيدن عيب هاي مردم؛
9. گشودن گره ها از کار مردم؛
10. گزينش رايزن و همکار شايسته؛
11. خوش گماني به شهروند؛
12. رفتار کردن به شيوه ي شايان برنهاده؛
13. رايزني با دانشمندان و فرزانگان؛
14. دسته هاي شهروندان؛
15. پيوند گروه هاي اجتماعي با يکديگر؛
16. نيک سرشتان و خانواده داران؛
17. نيک ستودن فرماندهان سپاه؛
18. شناخت دليري براي خود دليري؛
19. بازگردانيدن به خدا و به پيامبر؛
20. گزينش داور در ميان مردم؛
21. آزمون براي به کار گماردن؛
22. بازرسي و پي جويي به سر کارگزاران؛
23. کار خراج و آباداني زمين؛
24. سرپرست کردن دبيران شايسته؛
25. گزينش بر پايه ي شايستگي، نه با خوش گماني؛
26. سفارش درباره ي بازرگانان و جلوگيري از احتکار؛
27. طبقه ي فرودين و بهره آنان در بيت المال؛
28. اختصاص دادن شخصي مطمئن براي رسيدگي به طبقه ي فرودين؛
29. سفارش درباره ي يتيمان و سالمندان نيازمند؛
30. سخن گفتن نيازمندان، بي درماندگي؛
31. انجام دادن همه ي وظيفه هاي اجتماعي براي خدا؛
32. يکتويي در گزاردن واجبات الهي؛
33. بازداشتن از روي نهان کردن؛
34. نهي از اقطاع؛
35. پايبندي به حق؛
36. رفع بدگماني با عذر خواستن؛
37. پذيرش پيشنهاد آشتي دشمن؛
38. به سر رسانيدن پيمان؛
39. نهي از خيانت؛
40. پيامد ريختن خون ناحق؛
41. پرهيزدادن از خودپسندي؛
42. نهي از منّت گذاشتن و خلف وعده کردن؛
43. گذاشتن هر چيزي در جاي خود؛
44. جلوگيري از خودگزيني و تغافل؛
45. سفارش به پيشدستي نکردن در هنگام خشم؛
46. بايستگي به ياد آوردن گذشته؛
47. بخش پاياني پيمان نامه: دعا. (1)
مي توان عهدنامه ي مالک اشتر را به موضوعات کلان ديگري با توجّه به آيين هايي که در اين عهدنامه مطرح شده است تقسيم کرد:
1. حکومت و مديريت انساني از پايگاه بندگي خدا.
2. تبيين کليات وظايف حکومتي و مديريتي
3. اصلاح رابطه ي خود و خدا
4. سنّت امداد الهي
5. خودسازي در مديريت
6. جايگاه و اعتبار مردم و اداره شوندگان
7. نظر مردم ملاکي اساسي
8. بهترين اندوخته ي حکومتي و مديريتي
9. خودمهاري در حکومت و مديريت
10. مناسبات و روابط انساني بر اساس رحمت گرايي و مهرورزي
11. مناسبات و روابط انساني بر اساس پرهيز از درندگي
12. مناسبات و روابط انساني بر اساس تلقي انساني از حکومت و مديريت
13. مناسبات و روابط انساني بر اساس سعه ي صدر و گذشت و بزرگواري
14. مناسبات و روابط انساني بر اساس اصلاح مراتب قدرت
15. مناسبات و روابط انساني بر اساس مسئوليت مديريتي و حکومتي
16. پرهيز از مقابله با خداوند در جايگاه حکومت و مديريت
17. اصابت بخشش
18. نفي خودکامگي
19. نفي قدرت طلبي
20. نفي خدايي کردن
21. انصاف ورزي
22. بازدارندگي از ستم
23. توجّه به ماهيت ستم
24. اهتمام به مطلوب ها در حکومت و مديريت
25. جهت گيري صحيح نسبت به ويژگان و همگان
26. بايستگيِ پوشاندن عيب هاي مردمان
27. انبساط در حکومت و مديريت: گشودن گره ها و عقده ها
28. غفلت ورزي مثبت
29. پرهيز از سخن چينان
30. مشورت و رايزني در مديريت: گزينش رايزن شايسته
31. گزينش همکاران شايسته
32. گزيده ترين مسئولان و همکاران
33. معيارهاي گزينش مسئولان
34. نفي ستايشگري و ستايش پروري در حکومت و مديريت
35. ارزيابي، قدرداني، جزادهي
36. خوش بيني به شهروندان و اداره شوندگان
37. پرهيز از شهوت تغيير و پايبندي به روش هاي شايسته
38. بررسي امور و گفت و گوي علمي با دانشمندان و فرزانگان
39. پذيرش تنوع و تکثر اجتماعي و لزوم مشارکت همگاني
40. تقسيم بندي گروه هاي اجتماعي
41. پاسداشت حقوقِ گروه هاي اجتماعي
42. سپاهيان و برپايي درست آنان
43. پيوستگي کار سپاهيان و ماليات دهندگان با قاضيان و کارگزاران و نويسندگان
44. پيوستگي جامعه به بازرگانان و صنعتگران
45. طبقه ي فرودين و رسيدگي به آنان
46. پاسداشت حقوق گروه هاي اجتماعي
47. اهتمام بر اداي حقوق گروه هاي اجتماعي
48. گزينش فرماندان و مديران ارشد
49. مناسب ترين فرماندهان و مديران ارشد
50. رسيدگي به امور کارگزاران و مديران
51. گزيده ترين فرماندهان و مديران ارشد
52. دادگري و رابطه ي قلبي، برترين تکيه گاه حکومت و مديريت
53. جلب نيک خواهي شهروندان
54. ميدان دادن به فرماندهان و مديران، و نيک ستودن و تشويق آنان
55. توجّه به زحمات و خدمات و قدرداني از فرماندهان و مديران
56. ملاک رفع مشکلات و شبهات: بازگردانيدن به محکم کتاب و سنّت جامع
57. دستگاه قضايي: گزينش قاضيان
58. رسيدگي به کار قاضيان و تأمين کامل آنان
59. مصيبت استفاده ي ابزاري از دين
60. آزمون هاي لازم در به کار گماردن کارگزاران
61. معيارهاي گزينش کارگزاران
62. تأمين کامل معيشت کارگزاران و کارمندان
63. نظارت، بازرسي، پيگيري
64. مراقبت و جزادهي
65. برنامه ريزي مالياتي
66. جهت گيري نظام مالياتي
67. بخشودگي هاي مالياتي
68. تحليل ويراني سرزمين ها
69. گزينش دبيران
70. نفي گزينش هاي بي معيار و بر معيارهاي غلط
71. گزينش معيارگرا
72. شايسته سالاري در حکومت و مديريت
73. پيوند همگان در دولت و سازمان
74. برنامه ريزي براي بازرگاني و صنعت
75. نظارت بر بازار و جلوگيري از تعدّي اقتصادي
76. تنظيم بازار
77. جلوگيري از احتکار و تعدّي اقتصادي
78. اهتمام براي طبقه ي فرودين
79. سازماندهي وضع طبقه ي فرودين
80. برنامه ي جامع و کفايت همگان
81. رسيدگي به يتيمان و کهنسالان
82. حق گزاري و گران سنگي آن
83. گشودن فضاي انتقاد و اعتراض
84. خدمتگزاري در حکومت و مديريت
85. دخالت مستقيم در برخي امور
86. مديريت زمان
87. خودسازي
88. خداگرايي
89. پاسداشت اعتدال در عبادت
90. نفي احتجاب
91. بشري بودن حکومت و مديريت
92. بي معناييِ احتجاب
93. نفي سوء استفاده ي ويژگان و نزديکان
94. پايبند ساختن نزديک و دور به حق
95. شفاف سازي در مسائل حکومتي و مديريتي
96. صلح گرايي
97. پايبندي به عهد و پيمان
98. خط قرمزِ عهد و پيمان
99. تنظيم عهد و پيمان
100. خط قرمزِ خون ريختن در حکومت
101. نفي تحکيم حکومت و قدرت با جنايت
102. عذرناپذيري در ريختن خون
103. نفي خودشيفتگي
104. نفي منّت گذاري، بزرگ نمايي، و خُلف وعده در حکومت و مديريت
105. نفي شتاب کردن و سستي ورزيدن و ستيزيدن در کارها
106. جايگاه داني و موقعيت شناسي در حکومت و مديريت
107. نفي خودگزيني و امتياز جويي و غفلت ورزي در حکومت و مديريت
108. مهار تندي و تيزي و خشونت ورزي در حکومت و مديريت
109. بايستگي توجّه به تکيه گاه هاي حق و عدالت و تعهّد به عهدنامه
110. حکومت و مديريتِ موفّق (2)
اهداف
بر اساس آن چه در عهدنامه ي مالک اشتر آمده است، مي توان هدف گذاري آن را به شرح زير دريافت:
هدف نهايي
اهداف کلي
اهداف واسطه اي
مجموعه اهداف فوق يک منظومه را تشکيل مي دهند که همه در يک جهت قرار دارند و در تعامل تنگاتنگ با يکديگرند، و رابطه ي اين اهداف با هم رابطه ي طولي است، به گونه اي که با دستيابي به اهداف واسطه اي، اهداف کلي معنا مي يابد، و با تحقق اهداف کلي، هدف نهايي کسب مي گردد.
هدف نهايي
با توجّه به آن چه در پايان عهدنامه آمده است، هدف نهايي از مجموعه آيين هاي آموزش داده شده در اين عهدنامه، کسب موفقيت در حکومت و مديريت است؛ و آن کسب رضايت الهي است.
اهداف کلي
اهداف کلي اي که در پايان عهدنامه در زير مجموعه ي کسب موفقيت مطرح شده عبارت است از:
1. برپا داشتن عذر آشکار به درگاه خدا و پيشگاه مردمان؛
2. برپا داشتن نيک ستايي و نام نيک در ميان بندگان؛
3. برپا داشتن اثر زيبا و برازنده در سرزمين ها؛
4. تمام شدن نعمت در حيطه ي حکومت و مديريت؛
5. چند برابر کردن کرامت در حکومت و مديريت.
اهداف واسطه اي
مجموعه ي راهنمايي ها، دستورالعمل ها و ضوابط مطرح شده در اين عهدنامه، حکم اهدافي واسط اي را دارند که در صورتِ جامع ديده شدن و درست عمل گرديدن، اهداف کليِ فوق را محقق مي سازند، و در پرتو تحقق اهداف کلي، هدف نهايي کسب مي شود.
پي نوشت ها :
1. پرتوي از نهج البلاغه، ج 4، ص 494.
2. مصطفي دلشاد تهراني، دلالت دولت: آئين نامه حکومت و مديريت در عهدنامه ي مالک اشتر، چاپ اوّل، انتشارات دريا، 1388ش. صص 5-9.
منبع مقاله :
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول