مسأله مناظره بين شيعه و سني، از صدر اسلام تا زمان حال همواره وجود داشته است. گروهي خود را تابع سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، و كتاب الله دانسته و نام اهل سنت بر خود گرفته اند و گروهي ديگر كه تابع قرآن، سنت و عترت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بوده اند، به نام شيعه، معروف گرديده اند.
روش بحث اين دو گروه بدين صورت بوده است كه، گروه اول به قرآن، روايات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، و صحابه آن حضرت به طور عام و گروه دوم به «كتاب الله» و روايات عترت پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در كنار بيانات رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ استدلال نموده اند، حال با توجه به جهاني بودن دين پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهميت جانشيني آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله ـ و نقش اهل بيت ـ عليهم السلام ـ در ادامه تبليغ دين بايد روش هاي مخصوص به دفاع از حقانيّت مذهب تشيّع را نيز فرا گرفت.
شيوه مناظره:
مناظره با مخالفين، راه كار خاص خويش را مي طلبد، و به هر روشي نمي توان با مخالفين وارد بحث شد، و از طرف ديگر مناظره كننده ضمن تسلط بر روان خويش و القاء كلمات مناسب، بايد داراي اطلاعات كامل از مذهب خويش بوده. و در ضمن بر مباني طرف مقابل نيز تسلط كافي داشته باشد.
به همين خاطر در اين جا تذكر دو نكته لازم است:
1. بايد فرد مناظره كننده توجه داشته باشد كه، آيا قدرت چنين كاري را دارد يا نه؟ چرا كه اگر در روايات ائمه ـ عليهم السلام ـ بنگريم، مي بينيم كه، به هر كسي وارد شدن در هر عرصه اي را اجازه نمي دادند، و براي پاسخگويي، شاگردان خويش را تقسيم بندي نموده و هر كدام را در وادي كه بر آن تسلط داشت اجازه ي پاسخگويي مي دادند.[1]2. بهترين راه مناظره با مخالف، ايجاد سؤال براي او و پرسش از عقايد خود اوست، در اين صورت است كه وي در خيلي جاها جواب مناسبي نخواهد داشت، و لذا دچار ترديد مي گردد، به عنوان مثال: وقتي از او بپرسيم: آيا پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ براي خود جانشيني برگزيد؟ جواب خواهد داد: خير، و اگر بپرسيم، آيا جانشين انتخاب كردن پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ خلاف بود كه چنين نكرد؟ اگر بگويد: آري مي گوئيم، پس چرا خليفه اول چنين خلافي را مرتكب شد، و اگر بگويد: خلاف شرع نيست، اول به ذهن پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نيامد. خواهيم گفت: پس خليفه اول از پيامبر تيزهوش تر و آگاهتر بوده، در حالي كه اين با آيات الهي كه تمام سخنان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را نيز وحي مي گويد[2] و مؤيّد از سوي الهي است منافات دارد.
توجه دادن به قرآن و عترت:
بعد از بيان شيوه مناظره و ايجاد چنين زمينه اي، مهمترين مسأله ـ بعد از قبول رسالت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ توجه دادن به قرآن و عترت است، چرا كه وقتي در كنار قرآن عترت را قبول كردند، تمام اين اختلافاتي كه در اثر كوتاه بودن دستشان از اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بوجود آمده است، حل خواهد شد. چرا كه هم در قرآن به مسأله اهل بيت ـ عليهم السلام ـ توجه داده شده،[3] و هم در روايات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مثلاً حديث ثقلين، كه در منابع معتبر شيعه و سني وارد شده و سفارش پيامبر به اهل بيت را مي رساند، نمونه روشن آن است.[4] امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ با توجه به اينكه به سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از همه آگاه ترند و هميشه، در كنار قرآن بوده و هرگز از آن جدا نخواهند شد. قرآن ناطق هستند كه در كنار كتاب الله كه قرآن صامت است، قرار دارند و فلسفه توجه به آنان در قرآن و حديث ثقلين به همين خاطر است كه، هدايت بشريت تنها از عهده آنان كه تسلط كامل بر دين حق دارند، بر مي آيد.
در قرآن كريم تنها فرموده: اقيموا الصلاة…[5] اما ركعات و كيفيت آن بيان نشده، و در مدت 23 سال كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در قيد حيات بوده اند، براي خيلي از احكام فرصت بيان پيدا نكردند، و با توجه به جهاني بودن دين اسلام و نياز به مفسرين رسمي و شارحان واقعي است كه مي توانيم به جايگاه ائمه اطهار پي ببريم، توجه دادن به اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و محبّت و مودّت آنان در آيات و روايات شاهد اين امر مي باشد كه ائمه ركن اصلي اسلام و شريك قرآن در بيان احكام اسلامي هستند.[6]توجه به اهل بيت ـ عليهم السلام ـ آن چيزي است كه، پايان بخش اختلافات بين شيعه و سني است، زيرا در آنجاست كه مقصد يكي و صورت حقيقي دين هويداست، و مي توان هر اختلافي را با رجوع به اين مكتب به اتفاق تبديل نمود.
در پايان بايد توجه داشت كه: در سخن به هيچ وجه اهانتي به هيچ كس از بزرگان آنان صورت نگيرد، با نرمش و عطوفت كه شيوه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بوده سخن گفته شود و نبايد منتظر نتيجه در همان جلسه بود، بلكه با سعي و تلاش و استمرار است كه حقانيت يك مطلب آشكار شده و شبهه ها زدوده مي شود پس بايددر اين امر صبر و حوصله فراوان به كار برد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. چكيده انديشه ها، حسين غفاري ساروي.
2. راه يافته يا چگونه هدايت شدم، دكتر محمد تيجاني.
پي نوشت ها:
[1] . قمي، عباس، الكني و الالقاب(سه جلدي)، تهران، نشر انتشارات صدر، بي تا، ج 2، ص 453.
[2] . «و ما ينطق عن الهوي. ان هو الا وحي يوحي» النجم، 4-3. و هرگز ازروي هواي نفس سخن نمي گويد آنچه مي گويد جز وحي منزل نيست.
[3] . «… قل لااسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي…» شوري، 23. بگو از شما اجر رسالت جز مودت و محبت به خويشاوندان را نمي خواهم.
[4] . قال(ص) اني تارك فيكم الثقلين ما ان تمسكتم بها لن تضلوا، كتاب الله و عترتي اهل بيتي و انها لن يفترقا حتي يردا علي الحوض فانظروا كيف تخلفوني فيها… ، مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، انتشارات دار صادر، چاپ دوم، 1403 هـ ، ج2، ص285، احمد بن حنبل، مسند احمد: بيروت، نشر دار صادر، بي تا، ج5، ص182.
[5] . بقره/43، 83، 110.
[6] . آيه قبلاً ذكر شد، روايت: قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : لااسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي ان تحفظوني في اهل بيتي و تؤدوهم بي، ابن حجر عسقلاني، الكاف الشاف، بيتا، چاپ مصر، ص 145.