براي روشن شدن اين بحث بهتر است پاسخ در دو مقدمه و يك نتيجهگيري ارايه شود.
1 . علت استفاده از ضمير جمع و ضمير متكلم مع الغير در قرآن:
در قرآن كريم خداوند متعال بارها از خودش با ضمير متكلم معالغير تعبير ميكند به عنوان نمونه 91 بار با لفظ «انّا» و 21 بار نيز با لفظ «نحن»و بيش از 500 بار با استفاده از ضمير متصل «نا» در افعالي چون ارسلنا، انزلنا و… از ذات مقدس خويش تعبير ميآورد. حال اين سوال مطرح است كه چرا خداوندي كه همواره بر يگانگي خويش تأكيد دارد از خود با لفظ جمع تعبير ميكند؟
در برخي تفاسير ذيل آيه 55 سوره مائده اشاره شده است كه علت استفاده از لفظ جمع براي ذات خداي متعال اين گونه بيان شده است:
1 . در ادبيات عرب گاهي اوقات به جهت بزرگي و والا بودن جايگاه كسي، از او با لفظ جمع ياد مي كنند براي همين قرآن كريم درباره نزول قرآن ميفرمايد: «همانا قرآن را نازل كرديم و ما خود نگهدار و حافظ او هستيم»[1] يا ميفرمايد: «اگر ميخواستيم به هر انساني هدايت لازمش را (از روي اجبار) ميداديم»[2] در اين موارد به خاطر عظمت خداوند و قدرت و ربوبيتش از خود با لفظ جمع تعبير كرده است.[3]در مورد نجات قوم بنياسرائيل هم براي بيان قدرت خويش كه ظالمان را سركوب و به داد مظلومان رسيده با لفظ جمع فرموده: «ما قوم بني اسرائيل را از آل فرعون نجات داديم».[4]2 .گاهي لفظ جمع براي عظمت مطلبي است كه گفته ميشود يعني خداوند ميخواهد براي مؤمنين گوشزد كند كه اين موضوع از اهميت والايي برخوردار است؛ همچنانكه زمخشري در كشاف نقل ميكند كه عرب به خاطر عظمت كار لفظ جمع ميآورد. بنابراين به خاطر عظمتي كه قرآن كريم دارد، در همه موارد ميفرمايد ما قرآن را نازل كرديم.[5] يا اينكه به خاطر ارزش والاي هدايت مردم است كه همواره با لفظ جمع ميفرمايد: «ما رسولان را فرو فرستاديم»[6]3 . از آنجا كه افعال خداوند توسط واسطههايي در فيض مانند ملائكه انجام ميشود، به همين جهت مواردي كه جمع آمده مراد ذات خداوند متعال و يگانه ميباشد كه سبب اصلي است و واسطههاي آن كه به امر الهي و بدون هيچ ارادهي جداگانهاي، او امر خدا را انجام ميدهند مثلاً در نزول قرآن كريم ميفرمايد: «همانا ما قرآن را نازل كردهايم و ما از آن محافظت ميكنيم»[7]4. چون خداوند اطاعت اوليايش را اطاعت خويش دانسته فرموده: هر كس اطاعت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كند خدا را اطاعت كرده است. و بيعت با اوليا را بيعت خود دانسته و فرموده: كساني كه با پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بيعت كردند با خدا بيعت كردهاند.[8] پيروي نكردن از آنها را نيز باعث عذاب و هلاكت ميداند، براي همين كسي كه اوليا را بر اثر نافرماني متأثر كند يا ظلمي به آنها روا دارد اين تأثر و ظلم را خداوند متعال با لفظ جمع به خويش نسبت ميدهد حال آنكه او منزه از هرگونه تأثر و مورد ظلم قرار گرفتن است كه امام ـ عليه السّلام ـ در تفسير «پس زمانيكه ما را متأسف كردند از آنها انتقام گرفتيم و غرقشان كرديم.» فرمودند: از آنجا كه ظلم به اولياي خدا ظلم به خداوند است در اينجا مراد از جمع، اولياي الهي هستند. چون خداوند منزه از تأثر است، لذا خداي متعال تأثر اوليايش را تأثر خويش دانسته است.[9]علاوه بر اينها، در قرآن كريم گاهي از يك نفر بخاطر مقام و منزلتش در نزد خدا يا مهم بودن كار آن شخص با لفظ جمع تعبير آورده مي شود كه به چند نمونه اشاره ميگردد:
1. از حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ به علت عظمت شخصي و مؤمن شدن مردم به دست آن حضرت، به امت تعبير ميكند كه: ابراهيم امتي بود مطيع فرمان خدا.[10]2. از اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ به علت عظمت و تقواي آن حضرت، اهميت ولايت و رسيدگي به مستمندان در يك آيه از چند لفظ جمع استفاده كرده است: «تنها ولي شما خداوند و پيامبر اسلام و كساني است كه ايمان آوردهاند و نماز بپا ميدارند و زكات ميدهند در حالي كه آنها در حال ركوع بودند.[11]2. تثليث نصاري
مسيحيت روزي حضرت عيسي را فرستاده خدا ميدانستند ولي بعدها در اثر انحرافاتي كه در انجيل و بعد كليساها به وجود آمد و بر مباني آموزه هاي پولس خداي يگانه را رها كرده و قائل به خداي سه گانه مستقل در ذات شدند يعني هر سه خدايي هستند جدا و مستقل از خداي ديگر كه اين سه خدا عبارتند از:
1. اب: خداي آفريدگار جهان (همان خدايي كه ما به يگانگي او اعتراف داريم و غير او را مخلوق و محتاج او ميدانيم نه مستقل و بينياز از خدا).
2. ابن: مسيحيت دومين خدا را حضرت مسيح ميدانند كه ذاتاً از خداي آفريدگار مستقل است كه در سال 325 ميلادي شوراي نيقيه قطعنامهاي براي جامعة مسيحيت صادر كرد كه حضرت عيسي خدايي است از خداي آفريدگار متولد شده و مخلوق نيست بلكه هم ذات با خداي حقيقي است و هيچ نيازي هم به خداي آفريدگار ندارد. (يعني فقط به خاطر متولد شدن از خداوند است كه با او در هدايت مردم همكاري ميكند وگرنه در استقلال خود هيچ احتياجي به خدا ندارد.)
3. روح القدس: سومين خداي مسيحيان، خدايي كه در قلبهاي مردم جهان زندگي ميكند و به كار مشغول است كه عيسي به وسيلة همين روح القدس در شكم حضرت مريم قرار گرفت و در انجيلهاي فعلي روح القدس را به شكل كبوتري ترسيم ميكنند كه پس از غسل تعميد عيسي در رود اردن توسط يحيي، بر عيسي نازل شد و در او استقرار يافت كه كار اين خدا، باز كردن رازهاي خداي آفريدگار و الهام كردن به نويسندگان كتابهاي مقدس… ميباشد.[12]قرآن كريم نصاري را به خاطر قائل شدن به سه خدا مورد مذمت قرار داده و اين عقيده را گمراهي از حقيقت ميداند و ميفرمايد:
آنها كه گفتند خداوند يكي از سه خداست، به يقين كافر شدند، معبودي جز (خدا) و معبود يگانه نيست و اگر از آنچه ميگويند، دست بر ندارند عذاب دردناكي به كافران آنها خواهد رسيد. آيا به سوي خدا باز نميگردند و از او طلب آمرزش نميخواهند در حالي كه خدا آمرزنده و مهربان است. مسيح فرزند مريم فقط فرستاده خدا بود پيش از وي نيز فرستادگان ديگري بودند، مادرش زن بسيار راستگويي بود هر دو غذا ميخوردند (با اين حال چگونه ادعاي الوهيت عيسي را داريد)…[13]در جاي ديگر ميفرمايد: اي اهل كتاب در دين خود زياده روي نكنيد و درباره خدا غيرحق نگوييد، مسيح عيسي بن مريم فرستاده و كلمه اوست كه او را به مريم القاء كرد و روحي از طرف او بود، بنابراين به خدا و پيامبران او ايمان آورديد و نگوييد خدا سه گانه است از اين سخن خودداري كنيد. كه براي شما بهتر است خدا تنها معبود يگانه است او منزه است كه فرزندي داشته باشد از آن اوست آنچه در آسمانها و در زمين است و براي تدبير و سرپرستي كافي است.
نتيجه :
با توجه به تفسير آياتي كه در قرآن كريم با لفظ جمع آمده روشن ميشود كه اين آيات هيچ دلالتي بر اثبات تثليث ندارند بلكه اين گونه تعبيرها برگرفته از ادبيات عرب ميباشد و يگانگي خداوند متعال و مخلوق بودن و نياز بقيه به او را ميرساند و از طرفي آيات ديگر به طور مستقيم تثليث را كفر به خدا،باعث عذاب الهي، زيادهروي در دين و… ميداند حتي خداوند در كارهايي كه با واسطه انجام ميدهد مانند نزول قرآن كريم توسط جبرئيل، باز به وحدانيت اشاره كرده ميفرمايد اينها هيچ اختياري از خود ندارند و همه به امر ماست و باري آيات ديگري داريم كه همواره بر يگانگي خداوند متعال اصرار ميكنند و به طور غير مستقيم بطلان تثليث را ميرساند از طرفي خداي متعال در آيات هم با فعل متكلم معالغير از خود ياد كرده و هم با متكلم وحده و بسته به جايگاه خاص هر كدام از روي قاعده صرف و نحو عربي بوده و هيچ كدام دلالتي بر تكثير يا تعدد ذات خداوند ندارند و اين قاعده كه براي نشان دادن بزرگي و علّو شأن از ضمير جمع استفاده كنيم در همه زبانهاي بزرگ جهان مرسوم و متداول است. عدم رعايت اين قانون و قاعده موجب ايراد و ضعف ميشود. و هيچ كس نگفته اقل متكلم معالغير 3 تا است بلكه در دو هم متكلم معالغير استعمال ميشود كه در اين صورت هم، باز مراد توحيد الهي است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ناصر.
2. الميزان، ج 6، ص 101، محمدحسين طباطبائي ، ترجمه: موسوي همداني، محمدباقر.
3. مقدمهاي بر شناخت مسيحيت. همايون همتي
4. ، درآمدي بر الهيات تطبيقي اسلام و مسيحيت. عبدالرحيم سليماني اردستاني.
پي نوشت ها:
[1] . حجر/9.
[2] . سجده/13.
[3] . طوسي، محمد، التبيان في تفسير القرآن، تحقيق: احمد حبيب قيصر عملي، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، اول، 1409ه ق، ج3، ص563، ر.ك: خسرواني، عليرضا، تفسير خسروي، تهران، اسلاميه، 1390ه ق، چ 2، ص 407.
[4] . بقره/49، ر.ك: جرجاني، جلاء الاذهان ، تفسير گازر، تهران، دانشگاه تهران، اول، 1337ه ش، ج2، ص389، و شريف لاهيجي، محمد شيخ علي، تفسير شريف لاهيجي، تهران، مؤسسه مطبوعاتي علمي، 1363ش، ج1، ص669، و نجفي، محمدجواد، تفسير آسان، تهران، كتابفروشي اسلاميه، اول، 1362ه ش، ج4، ص197.
[5] . ر.ك: قدر/1، مائده/48، نحل/44، انبياء/10، نور1و34. ر.ك: قرشي، علياكبر، احسن الحديث، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد، بعثت، اول، 1366ش، ج3، ص92، و طبرسي، فضل؛ جوامع الجامع، تهران، سوم، 1412 ق، ج1، ص337.
[6] . ر.ك: مائده/70، بقره/151، اعراف/59، هود/96، يوسف/109.
[7] . حجر/9.
[8] . نساء/80 و فتح/10.
[9] . زخرف/55، ر.ك: كليني، محمد، كافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365ش، ج1، ص144، و عروسي حويزي، عبدعلي، نورالثقلين، قم، مطبعة العلميه، قدوم، بيتا، ج4، ص68.
[10] . مائده/55. ر.ك: حسيني شاه عبدالعظيمي، حسين؛ اثني عشري، تهران، ميقات، اول، 1362ش.
[11] . مائده/55. ر.ك: طبرسي، فضل؛ مجمعالبيان، ترجمه: گروهي از مترجمان، تهران: فراهاني، اول،1350ش، ج4، ص98.
[12] . توماس، ميشل، كلام مسيحي، ترجمه: حسين توفيقي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، اول، 1377ش، ص72.
[13] . مائده/73 ـ 75.