خانه » همه » مذهبی » میانه روی از منظر قرآن (بخش سوم)

میانه روی از منظر قرآن (بخش سوم)

میانه روی از منظر قرآن (بخش سوم)

میانه روی در شرم بمعنای حیا داشتن از اعمال منهی و خلاف عرف مردم، و در مقابل حیا نکردن از کارهای نیک و مأموربه می باشد. همچنین میانه روی در دوستی و دشمنی طبق فرمایش حضرت امیر زیادہ روی نکردن در دوستی و دشمنی و کوتاهی نکردن درآن است.

ce1c21ad 36ab 4ac8 b831 e7500d05c885 - میانه روی از منظر قرآن (بخش سوم)

 1. میانه روی در حیاء

حیاء و شرم یکی از صفات و فضائل بزرگ انسان است که در پرتو آن انسان از انجام قبیح و زشت خودداری می کند، نشانة عقل و خرد انسان و سبب انجام کارهای نیک و پسندیده می گردد. چنانکه پیامبر اسلام می فرماید: إن لکل دین خلقا و إن خلق الاسلام الحیاء. (1) هر دینی منشی دارد و منش اسلام حیا است.امیرالمومنین علی می فرماید: الحیاء مفتاح کل الخیر. (2) حیاء و شرم کلید همه خوبیها است. امام صادق می فرماید: لا ایمان لمن لا حیاء له. (3) کسی که حیاء ندارد ایمان هم ندارد.

آنچه که از روایات استفاده می شود این است که دستور اسلام در مورد حیاء هم مانند بسیاری از مسایل، میانه روی و اعتدال است. زیرا از یک سو نداشتن شرم از خدا و حتی از مردم را مذمت می کند و از بی حیائی برحذر می دارد. و از سوی دیگر حیاء و شرم زیاد را موجب محرومیت و نشانه حماقت و نادانی می شمارد.

میانه روی در شرم به این معنا است که انسان در مقابل اعمالی که از آنها در اسلام نهی شده و همچنین کارهای خلاف عرف مردم، از خدا و اولیاء الهی و مردم، شرم داشته باشد. اما در مقابل کارهای نیک و دارای ثواب و در طلب علم و معرفت و بیان حق، شرم و کم روی نکند. خداوند متعال می فرماید:یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَ لکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لاَ مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لاَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ مَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لاَ أَنْ تَنْکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیماً. (احزاب / ۵۳)

خداوند از (بیان) حق شرم ندارد. پیامبر اسلام می فرماید: الحیاء حیاءان: حیاء عقل و حیاء حمق، فحیاء العقل هو العلم وحیاء الحمق هو الجهل. (4) حیاء دو گونه است: حیاء ناشی از خرد و و حیائی برخواسته از نابخردی. حیاء خردخیز، همان دانش است و حیائی نابخردانه، همان جهل و نادانی.

کاری که انسان آن را حیاء و زشت می پندارد ولی در واقع هیچ قبحی ندارد و چه بسا رجحان شرعی عرفی یا عقلی هم داشته باشد مانند پرسش از مسایل علمی، حیائی منهی است؛ زیرا چنین حیایی انسان را از ثمرات و پاداش این گونه کارها باز می دارد. چنانکه علی می فرماید: قرن الحیاء بالحرمان. (5) شرم و کم روی با محرومیت قرین است.

از جمع بین این دو دسته از روایات بخوبی واضح می شود که در شرم و حیاء داشتن رعایت میانه روی لازم است. و در مسایلی چون پرسش از مسایل علمی و بیان حق، شرم معنا ندارد.
 

2. میانه روی در دوستی و دشمنی

رعایت میانه روی در دوستی و دشمنی، از اخلاق نیک دینی و اسلامی است، که به آن دستور داده شده است، خداوند متعال از افراط و زیاده روی در برخورد با دشمنان نهی نموده است، حتی آغاز نمودن جنگ و کشتن زنان و پیر مردان را تجاوز از حد و خلاف شئونات اسلامی می داند، چنانکه می فرماید: وَ قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَ لاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ‌. (بقره / ۱۹۰) و در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند، نبرد کنید؛ و از حد تجاوز نکنید که خدا تعدی کنندگان را دوست ندارد.

مرحوم علامه طباطبایی در این مورد می نویسد:« الاعتداء هو الخروج عن الحد، یقال عدا و اعتدی إذا جاوز حده، و النهی عن الاعتداء مطلق یراد به کل ما یصدق علیه أنه اعتداء کالقتال قبل أن یدعی إلی الحق و الابتداء بالقتال و قتل النساء و الصبیان، و عدم الانتهاء الی العدو و غیر ذالک.» (6)

اعتداء به معنای بیرون شدن از حد است، مثلا وقتی گفته می شود: «فلان عدا و یا فلان اعتدا» معنایش این است که فلانی از حد خود تجاوز کرده، و نهی از اعتداء نهی مطلق است. و در نتیجه مراد از آن مطلق هر کار است که عنوان تجاوز بر آن صادق باشد مانند قتال قبل از پیشنهاد مصالحه بر سر حق، و نیز قتال ابتدائی و قتل زنان و کودکان، و قتال قبل از اعلان جنگ با دشمن و امثال اینها.

امیرالمومنین علی در روایت پر محتوا، هم از افراط در دشمنی نهی فرمودند، و هم تفریط در آن را سزاوار نمی دانند؛ چنانکه می فرماید: من بالغ فی الخصومة أثم و من قصر فیها ظلم. (7) کسی که در دشمنی زیاده روی کند گناهکار، و آن کس که در دشمنی کوتاهی کند ستمکار است.

زیاده روی در دشمنی و تجاوز بی حد و مرز به اموال و جان دشمن گناه بودن آن معلوم است چنانکه در آیه ای که ذکر شد بیان شده است. اما کوتاهی در دشمنی گناه بودنش و صدق عنوان ظلم و ستم بر خویش، به خاطر این است که در اسلام تن به ستم دادن جایز نیست، چنانکه خداوند در آیه شریفه که برای اعلان حرمت ربا نازل شده می فرماید: فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَ لاَ تُظْلَمُونَ‌. (بقره / ۲۷۹) اگر (چنین) نمی کنید بدانید خدا و رسولش با شما پیکار خواهند کرد، و اگر توبه کنید سرمایه های شما از آن شما است (اصل سرمایه، بدون سود) نه ستم می کنید و نه بر شما ستم وارد می شود.

در تفسیر نمونه در ذیل آیه شریفه می خوانیم که: « جملة (لاَ تَظْلِمُونَ وَ لاَ تُظْلَمُونَ‌) گرچه در مورد ربا خواران آمده ولی در حقیقت یک شعار وسیع پرمایه اسلامی است که می گوید: به همان نسبت که مسلمانان باید از ستمگری بپرهیزند، از تن دادن به ظلم و ستم نیز باید اجتناب کنند، اصولا اگر ستمکش نباشد ستمگر کمتر پیدا می شود.» (8)

همچنین در دوستی و محبت نسبت به همدیگر، که امری نیکو و پسندیده است دستور به میانه روی در آن داده شده است، و از دوستی های بی مورد و افراطی نهی شده است، امام صادق می فرماید: من وضع حبه فی غیر موضعه فقد تعرض للقطیعة. (9) کسی که دوستیش را بیجا و بی مورد بکار گیرد، آن را در معرض نابودی و قطع دوستی قرار داده است. حضرت علی هم به رعایت میانه روی در دوستی و دشمنی تاکید دارند و می فرمایند: :(أحبب حبیبک هونا ما فعسی أن یکون بغیضک یوما ما و أبغض‌ بغضیک هونا ما فعسی أن یکون حبیبک یوما ما.) (10) در دوستی با دوست مدارا کن شاید روزی دشمن تو گردد، و در دشمنی با دشمن نیز مدارا کن، زیرا شاید روزی دوست تو گردد.

امام در اینجا مرز دوستی و دشمنی در زندگئ اجتماعی را مشخص ساخته و به انسان توصیه می کند که در زندگی خویش هم برای دوستی و هم برای دشمنی راههایی باقی بگذارد، نه در دوستی افراط کند و تمام اسرار زندگی را در اختیار دوست بگذارد که اگر باز دشمن شد در برابر مشکلی قرار بگیرد. و نه در دشمنی افراط کند که راهی برای دوست شدن باقی نگذارد. آری افراط در هیچکدام از این دو صحیح نیست، زیرا انسانها بالآخر به یکدیگر نیاز دارند و به هم می رسند، بنا بر این باید راهی برای رفاقت باز باشد.

امام صادق نیز در این ‌باره اصحاب خود را نصیحت کرده است: و لا یطلع صدیقک من‌ سرّک الاّ علی ما لو اطلع علیه عدوّک لم یضّرک فانّ‌ الصّدیق ربّما کان عدوا. (11) دوست خود را از اسرارت آگاه مکن مگر آن سری که اگر فرضا دشمنت بداند به تو زیان‌ نمی‌رسد زیرا دوست کنونی ممکن است روزی‌ دشمن تو گردد.
 

پی نوشت ها:

(1) متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، ج۳، ص۵۲، ح ۵۷۵۴.
(2) تیمی آمدی، ناصح االدین، غررالحکم، ص۲۵۷، ح۵۴۵۳.
(3) کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۰۶.
(4) همان، ج ۲، ص۱۰۶.
(5) تیمی آمدی، ناصح االدین، همان، ص۲۵۸، ح۵۴۷۵.
(6) طباطبایی محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۶۱.
(7) نهج البلاغه، حکمت ۲۹۸.
(8) مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص ۲۷۹.
(9) محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج۲، ص۲۰۹.
(10) حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج۱۲، ص۱۴۷ با کمی تفاوت این حدیث شریف در نهج البلاغه هم آمده است، حکمت ۲۶۸.
(11) همان، ج۱۲، ص۱۴۷.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد