مطلب دیگری که باید بدان توجه کرد این است که رابطه های میان انسانها وجود تکلیف و مسئولیت در مورد این رابطه ها تنها در این جهان مادی مطرح است چرا که اگر رابطه میان پدری و فرزندی نباشد هیچ انسانی مسئولیت و رنج پرورش فرد دیگری را به جان نمی خرد و این هم بدان روست که نسل انسانها و و جود او باقی و استمرار یابد. اما آن جهان چون سرای تکلیف و مسئولیت نیست لذا چنین رابطه ای و نیازهای مادی نهاده نشده است. این سرای مادی، جهانی است همراه با رابطه ها، دغدغه ها، نگرانی ها، ترس ها و اموری که ویژگی ذاتی این جهان مادی است اما چون انسان از ماده و جهان مادی جدا شد دیگر ویژگی های ذاتی آن را نیز با خود ندارد لذا غم ها و غصه ها و ترسها و لذتهایی که از امور مادی بوجود می آید یک رابطه مادی است دیگر در کار نیست.
بنابراین در بهشت غم و غصه ای حتی اگر پدری در بهشت باشد و پسرش در جهنم. چرا که اولا رابطه میان پدر و چنین پسری تنها یک رابطه مادی و دنیایی بوده است و ثانیا هر دو وجود(پدر و پسر) با آن چیزی که با آنان سنخیت و هماهنگی دارند قرین گشته اند و در واقع این دو وجود دیگر با هم هیچ سنخیتی ندارند تا به هم مرتبط گردند و به یگدیکر فکر کنند. البته ممکن است پدری با پسری چون هر دو ذاتشان و حقیقتشان نور و روشنایی است در بهشت کنار هم باشند و یا در جهنم از آن رو که ذاتشان و حقیقتشان تاریکی و عصیان بوده در کنار هم عذاب شوند. اما دو وجود متمایز هر چند ممکن است در این جهان به خاطر حجابها و پرده های موجود در آن در کنار هم و در ارتباط با هم بوده باشند اما در آن سرا دیگر این رابطه قطع می گردد. در پاره ای از روایات نیز آمده است که مؤمن در قیامت هیچ خاطره و یادی از فرزند کافر یا فاسق خویش ندارد و به هیچ روی از این جهت نگرانی ندارد.