در پاسخ شما گفته می شود که: هر ملتی یا دولتی یکی از روزهایی را که امر مهمی در آن رخ می داد آن روز را ابتدای تاریخ خود قرار میدادند از قبیل هبوط حضرت آدم، میلاد مسیح و سلطنت اسکندر که او تاریخ روم و سریانیها قرار گرفته… دین مبین اسلام هم روز هجرت پیامبر اسلام را از مکه معظمه به مدینه طیبه ابتداء تاریخ قرار داده،زیرا هجرت پیامبر اکرم (ص) تحول بزرگی در عالم ایجاد کرد. از خبر صحیفه سجادیه ظاهر می شود که ابتداء تاریخ هجرت پیامبر اکرم از جبرئیل گرفته شده و به وحی الهی بود. یعنی پیامبر اسلام این روز را به امر خدا مبدا تاریخ قرار داد. سال شمسی تقریباً 365 روز یک چهارم روز می شود و سال قمری تقریباً 354 روز می شود. دین مقدس اسلام سال قمری را معتبر میداند، زیرا دستورات دینی از قبیل: اعیاد مذهبی، و ولادت پیشوایان دینی و شهادت ایشان از ماه و سال قمری استفاده می شود. علت این که مسلمین سال قمری را انتخاب کردند این بود که مسلمانان صدر اسلام غالباً صحرا نشین بودند و تنها وسیله آنان برای دانستن اول ماه این بود که ماه را ببینند وجوب ماه در اول شب دیده می شود لذا ایشان شب را اول ماه قرار دادند. (1)در مورد قسمت دوم سؤال شما گفته می شود که: در تعیین اسامی نبی و ائمه علیهم السلام به روزهای هفته وزیارت ایشان در هر روز سید بن طاووس در جمال الاسبوع گفته ابن بابویه(ره) مسنداً از صقر بن ابی دلف روایت کرده که چون متوکل حضرت امام علی النقی (ع) را به سر من رای طلبید. روزی به خدمت آن حضرت رفتم، خبری از آن جناب بگیرم و آن حضرت را نزد زراقی حاجب متوکل محبوس کرده بودند چون نزد او رفتم گفت چه کار داری ؟ گفتم به دیدن شما آمده ام. ساعتی با هم بنشینیم و از هر گونه صحبتی با هم کردیم. تا آن که مردم را متفرق کرد. و مجلس خلوت شد باز پرسید: که برای چه آمده ای ؟ من همان جواب اول را دادم. گفت گویا آمده ام که خبری از مولای خود بگیری من تریسیدم گفتم مولای من خلیفه است. گفت ساکت باش که مولای تو بر حق است و من نیز اعتقاد تو را دارم. گفتم
الحمد الله. پس گفت آیا می خواهی نزد او بروی گفتم بلی گفت قدری بنشین تا صاحب البرید از نزد او بیرون آید. من نشستم تا وقتی که صاحبالبرید بیرون شد. آن وقت پسرکی را مامور کرد که مرا به نزد آن حضرت ببرد. چون به خدمت آن جناب رسیدم دیدم بر روی حصیر نشسته است و در برابرش قبری کندهاند. پس سلام کردم. حضرت جواب داد و فرمود: بنشین پس فرمود: که برای چه آمده ای؟ گفتم آمده ام که از احوال شما خبری گیرم. پس چون نظرم بر قبر افتاد گریستم. حضرت فرمود که گریه مکن که در این وقت از ایشان آسیبی به من نمی رسد. گفتم الحمد الله. پس گفتم ای سید من. حدیثی از پیامبر (ص) روایت شده که معنی آن را نمی فهمم. فرمود چیست ؟ آن حدیث را عرض کردم: لا تعادّوا الایام فتعادیکم. یعنی دشمنی نکنید با روزها که آن ها با شما دشمنی خواهند کرد. فرمود: مراد از ایام و روزها ما هستیم مادامی که به پا است آسمانها و زمین. شنبه اسم رسول خدا است. و یکشنبه امیر المؤمنین. دو شنبه: حسن و حسین علیهما السلام. و سه شنبه: علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفربن محمد علیهم السلام چهارشنبه: موسی بن جعفر و علی بن موسی. پنج شنبه فرزندم حسن. و جمعه فرزند فرزندم است وبه سوی او جمع می شوند اهل حق. این است معنای ایام پس دشمنی مکنید با ایشان در دنیا که دشمنی می کنند با شما در آخرت. پس فرمود: و داع کن و بیرون رو که ایمن نیستم بر تو و می ترسم اذیتی به تو
برسد. (2) برگرفته از (آداب زیارت امام (ع) – تهیه و تنظیم بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی).
4- واژه مجوس در قرآن فقط یک بار در سوره حج آیه /17 آمده است و با توجه به این که در برابر مشرکان و در صف ادیان آسمانی قرار گرفتهاند چنین بر می آید که آنها دارای دین و کتاب و پیامبری بودهاند.(1)
تردیدی نیست که امروز مجوس پیروان زرتشت گفته می شود و یا لا اقل پیروان زرتشت بخشی مهمی از آنان را تشکیل می دهند ولی تاریخ خود زرتشت نیز به هیچ عنوان روشن نمیباشد، تا آن جا که بعضی ظهور او را در قرن یازدهم قبل از میلاد دانستهاند و بعضی در قرن ششم یا هفتم. (2)
معروف این است او کتابی به نام (اوستا ) داشته که در سلطه اسکندر بر ایران از بین رفته است و بعداً در زمان بعضی از پادشاهان ساسانی بازنویسی شده.
مرحوم علامه طباطبایی می نویسد: و مراد به محوس (در آیه /17حج) قوم معروفی هستند که به زرتشت گروید: کتاب مقدسشان
((اوستا)) است.. چیزی که هست تاریخ حیات زرتشت و زمان ظهور او بسیار مبهم است به طوری که می توان گفت به کلی منتطع است. این قوم کتاب خود را در داستان استیلاء اسکندر بر ایران به کلی از دست دادند وحتی یک نسخه از آن نماند تا آن که در زمان ملوک ساسانی مجدد به رشته تحریر در آمد و به همین جهت ممکن نیست بر واقعیت مذهب ایشان وقوف یافت. آن چه مسلم است مجوسیت معتقد هستند که برای تدبیر عالم دو مبدا است یکی مبدا خیر یکی مبدا شر اولی نامش یزدان است و دومی (اهریمن ) و یا اولی نور است ودومی ظلمت است و نیز مسلم است که ایشان ملائکه را مقدس دانسته، بدون اینکه مانند بت پرستان برای آنها بتی درست کنند، به آنها توسل و تقرب می جویند بدون این که صنمی اتخاذ کنند و نیز مسلم است که عناصر بسیطه و مخصوصاًآتش را مقدس می دارند. در قدیم الایام مجوسیان در ایان و چین و هند و غیر آنها آتش کده ها داشتند که وجود همه عالم را مستند به (اهورا مزدا ) دانسته، او را ایجاد کننده همه می دانستند. (3)
کتابهای مورد مطالعه:
1- تاریخ ادیان نوشته / کرون
2- تاریخ و تعالیم زردشت
3- پارسیان اهل کتابند
4- تاریخ ادیان
5- بیان الادیان
آدرس و منابع سوال 2
1- ستارگان درخشان ج 1ص 83و84 محمد نجفی
2- مفاتیح الجنان / حاج شیخ عباس قمی ص 86 و 87
منابع:
1- تفسیر نمونه ج 14و44- ناصر مکارم شیرازی
2- اعلام قرآن ص 550 به نقل تفسیر نمونه ج 14 ص 44
3- تفسیر المیزان ج 14 ص 532 – آیت الله سید محمد حسین طبا طبائی
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
الحمد الله. پس گفت آیا می خواهی نزد او بروی گفتم بلی گفت قدری بنشین تا صاحب البرید از نزد او بیرون آید. من نشستم تا وقتی که صاحبالبرید بیرون شد. آن وقت پسرکی را مامور کرد که مرا به نزد آن حضرت ببرد. چون به خدمت آن جناب رسیدم دیدم بر روی حصیر نشسته است و در برابرش قبری کندهاند. پس سلام کردم. حضرت جواب داد و فرمود: بنشین پس فرمود: که برای چه آمده ای؟ گفتم آمده ام که از احوال شما خبری گیرم. پس چون نظرم بر قبر افتاد گریستم. حضرت فرمود که گریه مکن که در این وقت از ایشان آسیبی به من نمی رسد. گفتم الحمد الله. پس گفتم ای سید من. حدیثی از پیامبر (ص) روایت شده که معنی آن را نمی فهمم. فرمود چیست ؟ آن حدیث را عرض کردم: لا تعادّوا الایام فتعادیکم. یعنی دشمنی نکنید با روزها که آن ها با شما دشمنی خواهند کرد. فرمود: مراد از ایام و روزها ما هستیم مادامی که به پا است آسمانها و زمین. شنبه اسم رسول خدا است. و یکشنبه امیر المؤمنین. دو شنبه: حسن و حسین علیهما السلام. و سه شنبه: علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفربن محمد علیهم السلام چهارشنبه: موسی بن جعفر و علی بن موسی. پنج شنبه فرزندم حسن. و جمعه فرزند فرزندم است وبه سوی او جمع می شوند اهل حق. این است معنای ایام پس دشمنی مکنید با ایشان در دنیا که دشمنی می کنند با شما در آخرت. پس فرمود: و داع کن و بیرون رو که ایمن نیستم بر تو و می ترسم اذیتی به تو
برسد. (2) برگرفته از (آداب زیارت امام (ع) – تهیه و تنظیم بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی).
4- واژه مجوس در قرآن فقط یک بار در سوره حج آیه /17 آمده است و با توجه به این که در برابر مشرکان و در صف ادیان آسمانی قرار گرفتهاند چنین بر می آید که آنها دارای دین و کتاب و پیامبری بودهاند.(1)
تردیدی نیست که امروز مجوس پیروان زرتشت گفته می شود و یا لا اقل پیروان زرتشت بخشی مهمی از آنان را تشکیل می دهند ولی تاریخ خود زرتشت نیز به هیچ عنوان روشن نمیباشد، تا آن جا که بعضی ظهور او را در قرن یازدهم قبل از میلاد دانستهاند و بعضی در قرن ششم یا هفتم. (2)
معروف این است او کتابی به نام (اوستا ) داشته که در سلطه اسکندر بر ایران از بین رفته است و بعداً در زمان بعضی از پادشاهان ساسانی بازنویسی شده.
مرحوم علامه طباطبایی می نویسد: و مراد به محوس (در آیه /17حج) قوم معروفی هستند که به زرتشت گروید: کتاب مقدسشان
((اوستا)) است.. چیزی که هست تاریخ حیات زرتشت و زمان ظهور او بسیار مبهم است به طوری که می توان گفت به کلی منتطع است. این قوم کتاب خود را در داستان استیلاء اسکندر بر ایران به کلی از دست دادند وحتی یک نسخه از آن نماند تا آن که در زمان ملوک ساسانی مجدد به رشته تحریر در آمد و به همین جهت ممکن نیست بر واقعیت مذهب ایشان وقوف یافت. آن چه مسلم است مجوسیت معتقد هستند که برای تدبیر عالم دو مبدا است یکی مبدا خیر یکی مبدا شر اولی نامش یزدان است و دومی (اهریمن ) و یا اولی نور است ودومی ظلمت است و نیز مسلم است که ایشان ملائکه را مقدس دانسته، بدون اینکه مانند بت پرستان برای آنها بتی درست کنند، به آنها توسل و تقرب می جویند بدون این که صنمی اتخاذ کنند و نیز مسلم است که عناصر بسیطه و مخصوصاًآتش را مقدس می دارند. در قدیم الایام مجوسیان در ایان و چین و هند و غیر آنها آتش کده ها داشتند که وجود همه عالم را مستند به (اهورا مزدا ) دانسته، او را ایجاد کننده همه می دانستند. (3)
کتابهای مورد مطالعه:
1- تاریخ ادیان نوشته / کرون
2- تاریخ و تعالیم زردشت
3- پارسیان اهل کتابند
4- تاریخ ادیان
5- بیان الادیان
آدرس و منابع سوال 2
1- ستارگان درخشان ج 1ص 83و84 محمد نجفی
2- مفاتیح الجنان / حاج شیخ عباس قمی ص 86 و 87
منابع:
1- تفسیر نمونه ج 14و44- ناصر مکارم شیرازی
2- اعلام قرآن ص 550 به نقل تفسیر نمونه ج 14 ص 44
3- تفسیر المیزان ج 14 ص 532 – آیت الله سید محمد حسین طبا طبائی
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی