خانه » همه » مذهبی » نظر اسلام دربارة آزادي و آزادي‌خواهي چيست؟

نظر اسلام دربارة آزادي و آزادي‌خواهي چيست؟

برخي از نويسندگان غربي براي آزادي حدود دويست تعريف ذكر كرده‌اند، آزادي در فلسفة حقوق و فلسفة قانون به معناي اين كه « انسان هركاري را مي‌خواهد انجام مي‌دهد و هر چه را مي‌پسندد بگويد» به كار مي‌رود[1].
در تعريف آزادي، به جرات مي‌توان گفت كه كمتر كلمه‌اي است كه به اندازة آزادي، اذهان را متوجه خود ساخته است و يكي از نكات درخور تأمل دربارة آزادي، گونا گوني و تكثر تعاريفي است كه براي‌ آن ارائه شده است.
در اين جا به عنوان نمونه به چند تعريف اشاره مي‌كنيم:[2] گروسيوس در تعريف آزادي مي‌گويد: آزادمرد كسي است كه در زنجير نباشد و هم‌چون برده از بيم مجازات در وحشت نباشد[3]. هابز در اين‌باره مي‌نويسد آزادمرد آن است كه از انجام كاري كه بخواهد باز داشته نشود[4].
اما جدا از اين تعريف ها امام خميني (ره) مي‌فرمايند آزادي بهترين نعمتي است كه خدا براي بشر قرار داده است[5]. امام خميني (ره) هم چنين درباره آزادي چنين مي‌گويند: «آزادي يك مسئله‌اي نيست كه تعريف داشته باشد، مردم عقيده‌شان آزاد است كسي الزامشان نمي‌كند كه شما بايد حتما اين عقيده را داشته باشيد. كسي الزام به شما نمي‌كند كه حتماً بايد اين راه را برويد، كسي الزام به شما نمي‌كند كه بايد اين را انتخاب كنيد، كسي الزامتان نمي‌كند كه در كجا مسكن داشته باشيد … آزادي يك چيز واضحي است».[6] در واقع امام(ره) در اين سخن، مفهوم آزادي را با اشاره به برخي از مصاديق آن تبيين مي كند.
با اين حال اسلام آزادي و آزادي‌خواهي را به عنوان يك ارزش از ارزشهاي بشر مطرح كرده است اما نه ارزش منحصر به فرد و نه آزادي با اين تعبيرها و تفسيرهاي ساختگي، بلكه آزادي به معناي واقعي[7]، آزادي از منظر اسلام با مصالح مادي و معنوي انسانها ـ فرد و جامعه ـ محدود مي‌شود. آزادي مطلق را كسي نمي‌تواند بپذيرد، اگر قانون بگويد كه آزادي حدي ندارد، اين جمله خود متناقض است، چون قانون حدي است كه آزادي را محدود مي‌نمايد و دايره اين محدوديت در نظام اسلامي تنگ ‌تر از ساير نظام‌ها است[8]. نگاه اسلام به آزادي و آزادي‌خواهي نگاهي فراگير و همه جانبه است در حالي كه در مكاتب سياسي و حقوقي جهان معاصر كه داعيه آزادي دارند آنها به آزادي بيروني انسان در زمينة روابط اجتماعي با هم نوعان خود و با دولت و حكومت پرداخته‌اند، اسلام علاوه بر آن كه اين بخش از آزادي را با توجه تمام مورد عنايت قرار داده، از بعد ديگر آزادي كه در سرنوشت مادي و معنوي او بسيار تعيين كننده مي‌باشد نيز غفلت نكرده است، در بخش آزادي بيروني اسلام پيام آور راستين آزادي است و در تعاليم ديني ارزش والاي انسان مورد توجه قرار گرفته و نفي بندگي و سلطه پذيري انسان از انسان اعلام گرديده است[9]. از ديدگاه اسلام انسان آزاد است، آزاد آفريده شده و آزاد زندگي مي‌كند و از بهترين و بالاترين نوع آزادي برخوردار است[10] ليكن آزادي به شكل درست و معقول آن در مرز قانون و از سوي ديگر در بخش آزادي دروني، اسلام كرامت و ارزش والاي انساني را در بندگي خالصانه خدا و آزادي از هوس‌ها و اسارت‌هاي نفساني مي‌داند[11].
آزادي در اسلام با توجه به دو مسئله قابل تعريف و فهم است:
1) از ديدگاه اسلام، انسان موجودي است داراي درك و قوه تشخيص لذا مسئول بوده و اين مسؤوليت خواهي او بايد بر اساس انتخاب باشد. خداوند متعال مي‌فرمايد‌ «خداوند وضعيت هيچ قوم و گروهي از انسانها را دگرگون نمي‌كند مگر آنكه خود بخواهند[12]»
2) قانون گذاري در اسلام بر اساس توحيد بوده و پايه ديگر آن فضايل اخلاقي است در نتيجه آزادي و آزادي‌خواهي در اسلام به معناي از بيگانه رستن و به دوست پيوستن است. اسلام انساني را آزاد مي‌داند كه در تمام كردار و تفكرات خود از قيد عبوديت و بندگي غير خدا آزاد گشته و به بندگي و عبوديت خدا مفتخر گردد[13].
در پايان مطالب سخني از استاد شهيد مطهري درباره آزادي و آزادي‌خواهي مطرح مي نمائيم. استاد مي‌فرمايد: هر كس مي‌بايد فكر، بيان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنين صورتي است كه انقلاب اسلامي ما راه صحيح پيروزي را ادامه خواهد داد. اتفاقاً تجربه‌هاي گذشته نشان داده است كه هر وقت جامعه از يك نوع آزادي فكري (ولو از روي سوء نيت) برخوردار بوده است، اين امر به ضرر اسلام تمام نشده، بلكه در نهايت به سود اسلام بوده است. اگر در جامعه ما محيط آزاد برخورد آراء و عقايد به وجود بيايد به طوري كه صاحبان افكار مختلف بتوانند حرف‌هايشان را مطرح كنند و ما در مقابل، آراء و نظريات خودمان را مطرح كنيم، تنها در چنين زمينه سالمي خواهد بود كه اسلام از هر چيز بيشتر ريشه مي‌كند[14]. در نتيجه مي‌توان گفت كه آزادي و آزادي خواهي در اسلام تنها به قانون خدا محدود شده است و جز قانون خدا براي آن حد و مرزي نيست، زماني كه مي‌گوييم آزادي اسلامي يعني رهايي از تمام قيد و بندها جز قانون خدا، رهايي از بردگي در برابر زورمندان، رهايي از وابستگي‌هاي مادي، رهايي از شهوت و خواست نفس، رهايي از ستم‌پذيري و چاپلوسي و رهايي از همه چيز غير از قانون خدا و خدا خواسته كه انسان از اين قيد و بندها رها باشد و سروري، سيادت، عزت، افتخار، سربلندي و كرامت داشته باشد[15].
براي مطالعه بيشتر مي‌توانيد به كتاب نظريه سياسي اسلام اثر آيت الله مصباح يزدي كه توسط مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) به چاپ رسيده است مراجعه كنيد.

پي نوشت ها:
[1] . مصباح يزدي، محمد تقي، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، ج 4، ص 11.
[2] . رك: دژاكام، علي، آزادي و دينداري، تهران، فجر اسلام، 1379، ص 15 به بعد.
[3] . ايزايا برلين، چهارمقاله دربارة آزادي، ص 238.
[4] . همان، ص 239.
[5] . صحيفة نور، ج6، ‌ص 210.
[6] . همان، ج9، ص 88.
[7] . مطهري، مرتضي، آزادي از نگاه استاد مطهري، ص 70.
[8] . مصباخ يزدي، محمد تقي، سلسله مباحث اسلام، سياست، حكومت، انتشارات موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره)، ص 53.
[9] . جوان آراسته، حسين، مباني حكومت اسلامي، ص 83.
[10] . فصلنامه علوم سياسي، قم، مؤسسه باقرالعلوم، سال دوم، شماره پنجم، ص 121.
[11] . جوان آراسته، حسين، ‌معاني حكومت اسلامي، ص 84.
[12] . رعد/11.
[13] . ولايي، عيسي، مباني سياست در اسلام، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص 327.
[14] . مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 64 – 65.
[15] . فصلنامه علوم سياسي، مؤسسه باقر العلوم، سال دوم، شماره پنجم، ص 124.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد