خانه » همه » مذهبی » نظر قرآن را در مورد ولايت فقيه بيان فرماييد؟

نظر قرآن را در مورد ولايت فقيه بيان فرماييد؟

براي بررسي يك نظريه در شرع مقدس اسلام، به سه مرجع كتاب، سنت و عقل مراجعه مي شود. ما در اين نوشتار، مبحث ولايت فقيه را با تكيه بر منبع كتاب و سنت مورد بررسي قرار مي دهيم:
«ولايت فقيه در امتداد ولايت پيامبر و امامان معصوم قرار دارد و اين ولايت ـ به مفهوم سياسي آن ـ همان زعامت و رهبري سياسي است كه مسئوليت تأمين مصالح امّت و تضمين اجراي عدالت را بر عهده دارد.
اين مسئوليت، در دوران حضور، بر عهده ي شخص معصوم بوده و در عصر غيبت بر عهده ي فقيه جامع الشرائطي است كه شايستگي رهبري را دارا باشد.
اسلام دين سياست است; زيرا نظامي است كه براي تنظيم حيات اجتماعي و زيست مسالمت آميز انسان عرضه شده و هدف آن، تأمين سعادت و رسيدن به كمال انساني است; سعادت هر دو جهان; دنيا و آخرت.
اسلام براي تأمين سعادت در اين زندگي برنامه دارد; گرچه هدف نهايي، رسيدن به كمال معنوي و نيز تأمين سعادت در حيات جاويد مي باشد. (و ابتغ في ما آتاك اللّه الدار الآخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا);[1] «آن چه در اختيارداري، در راه رسيدن به كمال معنوي و حيات جاويد به كارگير ولي بهره ي خود را از اين زندگي نيز ناديده نگير».
اساساً از ديدگاه اسلام، دين و دنيا به هم آميخته است; از يك ديگر جدا نيستند و سعادت و كمال هر يك به سعادت و كمال ديگري بستگي دارد; بلكه كمال در اين جهان، مقدمه ي كمال در جهان ديگر است.
بنابراين، اسلام براي تنظيم اين حيات برنامه دارد و مسئله ي اجراي عدالت اجتماعي، يكي از مسايل اساسي و زيربنايي نظام اسلامي است و نمي توان تصور نمود كه براي تضمين اجراي اين نظام، جنبه ي مسئوليت آن را در نظر نگرفته و شرايط صلاحيّت آن را ناديده گرفته باشد و اين مهم را بدون قيد و شرط، كاملا به مردم واگذار كرده باشد.
آري! اين شرايط، در دو شرط اساسي خلاصه مي شود: توانايي سياسي و آگاهي ديني، چنان كه در كلام امام، اميرمؤمنان(عليه السلام)آمده است: «اِنّ احق الناس بهذا الامر، اقواهم عليه، و اعلمهم بأمر اللّه فيه;[2] شايسته ترين افراد، براي رهبري و زعامت، كسي است كه توانايي لازم در او فراهم باشد و از ديدگاه هاي شرع ـ در امر رهبري ـ آگاهي كامل داشته باشد».
و اين رهنمود بدين معنا است كه از جانب شرع، براي انتخاب رهبر سياسي، علاوه بر دارا بودن توانايي هاي لازم ـ كه يك شرط عقلي است و همواره عقلاي جهان، اين توانايي ها را در انتخاب رهبران سياسي خود رعايت مي كنند ـ بينش گسترده ي ديني او نيز رعايت شود; زيرا مي خواهد بر جامعه اي حكومت كند كه نظام اسلامي بر آن حاكم است; بنابراين، اين يك شرط كاملا طبيعي است كه بايستي رهبران سياسي ـ اسلامي، دارا باشند».[3]

دلايلي از قرآن كريم
در قرآن كريم موضوع حكومت «الله» در مقابل حكومت «طاغوت» در سطحي وسيع مطرح گرديده و انبياء و شرايع آمده اند تا حكومت طاغوت را در هم  شكنند و حكومت «الله» را جهان شمول نمايند و جاي گزين حكومت «الله» به جاي حكومت «طاغوت» به آن است كه كساني كه جنبه ي الهي دارند و با نام خليفه اللّه في الارض مطرح اند، حكومت كنند و دست طاغوت را از حاكميّت كوتاه نمايند.
تمام انبياي عظام به حكم نبوّت و خلافت الهي، حقّ حاكميّت دارند و پيامبراني كه امكانات بر ايشان فراهم بود،به اقتضاي مقام و حق نبوّت، رهبري سياسي امّت خويش را بر عهده گرفته بودند. قرآن كريم، خطاب به حضرت داوود مي فرمايد:
(يا داود انا جعلناك خليفَة في الارض فاحكم بين الناس بالحق،  و لا تتّبع الهوي فيضلّك عن سبيل اللّه، ان الّذين يضلّون عن  سبيل اللّه لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب);[4] ما تو را خليفه و  جانشين خود در زمين قرار داديم، پس حاكميت خود را بر اساس حق و عدالت استوار نما، و زنهار كه در پي خواست هاي ]نفساني [خود باشي كه تو را گمراه مي كند. كساني كه از راه حق جدا گشته و به بي راهه مي روند به سخت ترين دشواري ها دچار مي گردند; زيرا روز بازرسي را فراموش كرده اند».
پذيرفتن حاكم جائر و انتخاب و بيعت با وي، اعتماد به ستم گر و پذيرش حاكميّت «طاغوت» به جاي حاكميّت «اللّه» است.
(الم تر الي الذين يزعمون انهم آمنوا بما انزل اليك و ما انزل من قبلك يريدون  ان يتحاكموا الي الطاغوت و قد أمروا ان يكفروا به و يريد الشيطان ان يضلّهم ضلالا بعيداً و اذا قيل لهم تعالوا الي ما انزل اللّه و الي الرسول رايت المنافقين يصدّون  عنك  صدوداً)[5];
خداوند در اين آيه مي فرمايد: جاي بسي شگفتي است كه كساني خود را مسلمان مي پندارند ولي دوست دارند كه در شئون زندگي خود به مراجع كفر و الحاد پناه ببرند; در صورتي كه بايستي به حكم  وظيفه ي آدمي، مراجع الهي را ملجأ و پناهگاه خود قرار دهند.
اين آيه به  خوبي روشن مي سازد كه وظيفه ي آحاد مسلمين، روي گرداني از حكومت طاغوت و روي آوردن به حكومت اسلامي است.
آيه ي پيش از اين آيه مي فرمايد:
(يا ايها الذين امنوا اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم فان تنازعتم في شئ  فردّوه الي اللّه و الرسول ان كنتم تومنون بالله و اليوم  الاخر ذلك خير و احسن تاويلأ).[6]اين آيه صريحاً دستور مي دهد كه در تمام شئون زندگي، براي برقراري نظم و اجراي عدالت، بايد به مراجع الهي روي آورد. در آيه ي ديگري مي فرمايد:
(و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به ولو ردّوه الي الرسول و الي اولي منهم  لعمله الذين يستنبطونه منهم  و لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لا تبعتم الشيطان الا قليلا).[7]در اين آيه صريحاً در شئون سياسي، دستور مراجعه به مراجع الهي داده شده كه بايستي مسائل سياسي در پرتو دستورات الهي حلّ و فصل گردد.[8]درباره ي مشروعيت ولايت فقيه به آيات فراواني استناد شده است كه جهت جلوگيري از اطاله ي كلام، به آيات فوق اكتفا مي شود.[9]

شواهدي از روايات
برخي از روايات كه براي اثبات ولايت فقيه مورد استفاده قرار مي گيرد، عبارت اند از:
1ـ روايتي كه شيخ صدوق نقل مي كند كه پيامبر اسلام-صلي الله عليه وآله- فرموده اند: (اللهم ارحم خُلفائي، قيل يا رسول اللّه و مَنْ خلفائك؟ قال الذين يأتونَ مِن بَعدي و يَرْدُونَ عنّي حديثي و سنتي)[10] خدايا! جانشينان مرا رحمت فرست. پرسيدند: يا رسول اللّه! جانشينان تو كيان اند؟ فرمود: آنان كه بعد از من مي آيند و حديث و سنّت مرا نقل مي كنند.
مفهوم خلافت، در بين مسلمانان. مفهومي روشن و شناخته شده بوده است و  جانشيني پيامبر، عهده داري همه ي مسئوليت هاي سياسي و حكومتي آن حضرت است; بر اين اساس، معناي روايت آن است كه علما جانشين پيامبرند و ولايتي كه آن حضرت در زمينه ي حكومت داشته است به جز آن چه از خصايص پيامبر-صلي الله عليه وآله- بوده، براي فقها كه مصداق روشن راويان  و بيان كنندگان سنّت پيامبرند نيز ثابت است.[11] در اين باره احاديث ديگري مي توان آورد و ليكن به لحاظ اختصار از ذكر آن ها صرف نظر مي كنيم.
نتيجه
از ديدگاه شيعه ي اماميه، واليان و رهبران اسلامي، پس از پيامبر اكرم-صلي الله عليه و آله- و فرزندان معصوم او مي باشند; امّا در زمان غيبت امام معصوم، گرچه ولايت و حكومت به شخص معيني  تغويض نشده است; ولي به حكم عقل و نقل بايد حكومت برقرار باشد و حكومت مطلوب در جهان اسلامي، حكومت اسلامي است و حاكم اسلامي بايد عالم به قوانين اسلامي، عادل و از قدرت مديريت و زعامت برخوردار باشد و با توجه به اين ملاك كه ولايت فقيه در رابطه با اجراي احكام و قوانين اسلامي، همان ملاك ولايت امام معصوم در اين باره است، همه ي اختيارات حكومتي امام معصوم را فقيه نيز داراست; البته بايد توجه داشت كه موضوع بحث ما، ولايت تشريعي و حكومتي است و نه ولايت تكويني كه مربوط به مقام هاي معنوي افراد است و قابل تشريع و اعتبار نمي باشد. از جهت ولايت تكويني و كمالات معنوي، امامان معصوم-عليهم السلام- قابل مقايسه با ديگران نيستند.[12]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ولايت فقير، امام خميني.
2. رجوع به تفاسير در خصوص آيات مذكور.

پي نوشت ها:
[1] . قصص/77.
[2] . نهج البلاغه، خطبه ي 173.
[3] . معرفت، محمدهادي، ولايت فقيه، ص 8 ـ 9.
[4] . ص/26.
[5] . نساء/60 ـ 61.
[6] . نساء/59.
[7] . نساء/83.
[8] . معرفت، محمدهادي، ولايت فقيه، ص 119 ـ 121، با تلخيص.
[9] . از جمله آيات مربوط به بحث عبارت اند از مائده/3 ـ 55 و 67. احزاب/33 و… .
[10] . حر عاملي، محمد حسن، وسائل الشيعه، ج 18، ص 65.
[11] . فلسفه سياست، قم، موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني، ص 180.
[12] . ره توشه راهيان نور، ويژه جوانان، 76، ص 239 ـ 240 به نقل از كتاب موسوي خميني، سيد روح الله، البيع، ج 2، ص 466.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد