نظم در زندگی
ای ابوذر، بر عاقل است که اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کند: ساعتی به مناجات با خدایش بپردازد و ساعتی اعمالش را محاسبه کند و ساعتی در آفریدههای خداوند به او (نعمتهایی را که خداوند به او داده است) بیندیشد و ساعتی نفسش
نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی
یا اَباذَر، عَلی العاقِلِ ما لَم یَکُن مَغلُوباً عَلی عَقلِهِ اَن یَکُونَ لَهُ اَربَعُ ساعاتٍ: سَاعَةٌ یُناجِی فیها رَبَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ سَاعَةٌ یُحاسِبُ فیها نَفسَهُ وَ ساعَةٌ یَتَفَکَّرُ ما صَنَعَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَیهِ وَ ساعَةٌ یَخلُو فیها بِحَظِّ نَفسِهِ مِن الحَلالِ فَاِنَّ هَذِهِ السّاعَةَ عَونٌ لِتِلکَ السّاعاتِ.
ای ابوذر، بر عاقل است که اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کند: ساعتی به مناجات با خدایش بپردازد و ساعتی اعمالش را محاسبه کند و ساعتی در آفریدههای خداوند به او (نعمتهایی را که خداوند به او داده است) بیندیشد و ساعتی نفسش را از حلال بهرهمند گردانَد که این ساعت یار و کمک آن سه ساعت دیگر است.
بحارالانوار، ج 77، ص 72
نور هدایت
در مورد تقسیمبندی اوقات شبانهروز روایات مختلفی وارد شده که با هم تفاوتهایی دارند. در برخی روایات اوقات به سه بخش و در برخی از جمله روایت مورد بحث به چهار بخش تقسیم شده است.
البتّه میتوان هر دو روایت را چنین جمع کرد که بگوییم هر دو صورت جایز است، ولی من فکر میکنم چون ابوذر فرد ممتازی بوده، حضرت دستوری دقیق به او داده و آن این است که «عَلَی العاقِلِ ما لَم یَکُن مَغلُوباً» روایت تأکید بر عاقل بودن انسان کرده، یعنی انسان که واقعیّات را درک میکند و آدمی که شهواتش بر او غلبه نمیکند، زیرا هر که شهواتش بر او غلبه کند خود دارای نوعی جنون است.
خلاصه چنین آدمی باید اوقات شبانهروز را به چهار بخش تقسیم کند:
1. ساعتی برای مناجات با خداوند.
2. ساعتی برای محاسبهی نفس. یعنی در بخشی از شبانهروز فکر کند که در چه مرحلهای است. بیندیشد که سال گذشته در چه مرحلهای از ایمان و اخلاق بودهام و امسال چگونهام؟ آیا در این بازار تجارت (دنیا) سوده بردهام یا زیان کردهام و یا در حالت رکود بودهام؟ آیا کاری که باعث جلب رضایت الهی باشد از من سر زده است؟ آیا زندگی تکراری را ادامه دادهام یا برنامه و راه تازهای به سوی خدا گشودهام؟ آیا گرهی از مشکل مردم باز کردهام؟ و هزاران اگر دیگر. خلاصه همانگونه که تاجر همه روزه تجارتش را محاسبه میکند، کسانی که دقیقاند برای محاسبهی نفسشان هم وقت میگذارند و کارهای شبانهروزشان را محاسبه میکنند.
3. ساعتی را برای تفکّر و اندیشیدن بگذارد.
امّا اینکه دربارهی چه چیزی تفکّر کند، در مورد چیزی که حسّ شکرگزاری را در انسان تقویت و تحریک میکند. یعنی در نعمتهای خدادادی بیندیشد. بزرگترین نعمت ایمان، اسلام، ولایت اهل بیت (علیهم السلام)، معرفت الله، سلامت، توفیق برای طاعت و علم است. همهی اینها از نعمتهای بزرگ الهی است که باید انسان دربارهی آنها بیندیشد. انسان تا زمانی که اینها را دارد قدر آنها را نمیداند امّا همین که یکی از آنها را از دست داد قدر آن را میفهمد یا درک میکند که چکاره است یا چکاره بوده، آن هم تفکّری که هر لحظهاش معادل یک سال عبادت است و ممکن است سرنوشت انسان را عوض کند. بهترین نمونهاش داستان حُرّ است که با چند دقیقه فکر به کلّی سرنوشت خود را عوض کرد.
برخی نعمتها اگر از انسان سلب نشود در تمام عمر هم متوجّه نمیشود که این چه نعمتی بود. مثلاً دریچهها و روزنههای بسیار کوچکی که در گوشهی چشم انسان است. در چشم انسان دو روزنه یکی در بالا و یکی در پایین است. آنکه در بالاست همان چشمههای اشک است و روزنهی پایین، فاضلابی است که آبهای زاید از آن به بینی میریزد و آن را مرطوب میکند و از آنجا به حلق میریزد که اگر چشم، این چشمهی آبش بخشکد به زودی بیناییاش را از دست خواهد داد، زیرا از جمله جاهایی که باید مثل زبان همیشه مرطوب باشد چشم است. برای همین است که در آن غدّهای به نام غدّهی اشک است که شاید اگر انسان این نعمت را از دست ندهد، در تمام عمرش هم متوجّه آن نشود که این روزنهها چیست و چه نقشی دارند.
اگر این روزنهها خشک شود سطح چشم انسان خشک میشود، وقتی پلکهایش به هم میخورَد مثل این است که پارچهی زبر و خشنی را بر چشم انسان بسایند و انسان درد شدیدی احساس میکند و به تدریج صفحهی چشم از بین میرود که اگر این آب بیش از اندازه بیاید، به طوری که آن روزنه نتواند آن را تخلیه و بیرون بریزد، اشک روی صورت دائماً جاری است و باید همیشه دستمالی در دستش باشد. این چیز کوچکی است که اغلب مردم خبر ندارند که چنین روزنهای در چشم است.
انسان ساعتی را باید دربارهی نعمتهای عقلانی، جسمانی، مادّی، معنوی، آبرو، حیثیّت، امنیّت تفکّر کند که همین موجب میشود حرکتی در وجودش برای شکرگزاری خداوند پیدا شود. حضرت فرمود: ای ابوذر، ساعتی از شبانهروز را برای این امور بگذار.
مثلاً خوب است انسان وقتی نمازش تمام میشود به جای تعقیبات، لحظاتی را در آفرینش خداوند و نعمتهای الهی بیندیشد که همین به انسان روح و حیات میدهد.
تفکّر در روایات اسلامی
در حدیثی امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود: «عَلَیکُم بِالفِکرِ فَإِنَّهُ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ وَ مَفاتیحُ اَبوابِ الحِکمَةِ؛ بر شما باد به اندیشیدن، زیرا اندیشه باعث زندهدلیِ شخص بینا و کلید درهای حکمت است». (1)
در روایتی امام صادق (علیه السلام) فرمود: «أفضَلُ العِبادَةِ اِدمانُ التَّفَکُّرِ فی اللهِ وَ فی قُدرَتِهِ؛ بهترین عبادتها اندیشهی دائم دربارهی خدا و قدرت اوست». (2)
در حدیث دیگری فرمود: «کانَ أکثَرُ عِبادَةِ اَبی ذَرٍّ اَلتَّفَکُّرُ وَ الإعتِبارُ؛ بیشترین عبادت ابوذر اندیشیدن و عبرت گرفتن بود». (3)
و در حدیث دیگری فرمود: «اَلتَّفَکُّرُ یَدعُو اِلَی البِرِّ وَ العَمَلِ بِهِ؛ اندیشیدن آدمی را به نیکی و عمل بر طبق آن فرامیخوانَد». (4)
در حدیثی علی (علیه السلام) فرمود: «فِکرُ ساعَةٍ قَصیرَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةٍ طَویلَةٍ؛ لحظهای اندیشیدن، از روزگاری دراز به عبادت پرداختن بهتر است». (5)
و در حدیث دیگری فرمود: «مَن تَفَکَّرَ اعتَبَرَ وَ مَن اعتَبَرَ اعتَزَلَ وَ مَن اعتَزَلَ سَلِمَ؛ هر که اندیشه کند پند گیرد و هر که پند گرفت (از زشتیها) کناره گیرد و هر که کناره گرفت سالم مانَد». (6)
4. ساعتی که نفسش از حلال بهره ببَرد. این تعبیر ممکن است دو معنی داشته باشد: یا مقصود مرمِّت معاش است، زیرا در این فراز از حدیث امرار معاش ذکر نشده، یا اشاره به تفریحات سالم است.
انسان مانند ماشین آهنی نیست که هر چه بخواهند از او کار بکشند، بلکه روح و روانی دارد که همچون جسمش خسته میشود، چنانکه جسم به استراحت و خواب نیاز دارد، روح و روان نیز به سرگرمی و تفریح سالم نیاز دارد.
تجربه نشان داده که اگر انسان به کار یکنواخت ادامه دهد بازده کارش بر اثر کمبود نشاط تدریجاً پایین میآید، امّا پس از چند ساعت تفریح و سرگرمی سالم چنان نشاط کار در او ایجاد میشود که کمیّت و کیفیّت کار هر دو فزونی مییابند و به همین دلیل ساعاتی که صرف تفریح میشود کمک به ساعات کار است.
در روایات اسلامی این واقعیّت به طرز جالبی به عنوان دستور بیان شده است آنجا که علی (علیه السلام) میفرماید: «لِلمُؤمِنِ ثَلاثُ ساعاتٍ: فَساعَةٌ یُناجی فِیها رَبَّهُ وَ ساعَةٌ یُرِمُّ مَعاشَهُ وَ ساعَةٌ یُخَلّی بَینَ نَفسِهِ وَ بَینَ لَذَّتِها فیما یَحِلُّ وَ یَجمُلُ؛ زندگی مؤمن بر سه بخش است: بخشی به معنویات میپردازد و با پروردگارش مناجات میکند، بخشی به فکر تأمین معاش است و بخشی را به این تخصیص میدهد که در برابر لذّاتی که حلال و مشروع است آزاد باشد». (7)
جالب اینکه در حدیث دیگری این جمله اضافه شده است: «وَ ذَلِکَ عَونٌ عَلی سائِرِ السّاعاتِ؛ و این سرگرمی و تفریح سالم کمک است به سایر برنامهها».
به گفتهی برخی تفریح و سرگرمی همچون سرویس و روغنکاری کردن چرخهای ماشین است. این ماشین برای یک ساعت متوقّف میشود، ولی قدرت و توان و نیروی جدیدی پیدا میکند که چند برابر آن را جبران خواهد کرد. به علاوه بر عمر ماشین میافزاید.
امّا مهم این است که سرگرمی و تفریح سالم باشد، وگرنه نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه بر مشکلها میافزاید. بسا تفریحات ناسالمی که روح و اعصاب انسان را چنان میکوبد که قدرت کار و فعّالیّت را تا مدّتی از او میگیرد یا لااقل بازده کار او را به حدّاقل میرسانَد.
این نکته نیز قابل توجّه است که در اسلام تا آنجا به موضوع تفریح سالم اهمّیّت داده شده است که یک سلسله مسابقات یا حتّی شرط بندی را در اسلام اجازه داده و تاریخ میگوید که بخشی از این مسابقات در حضور شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و با دوری و نظارت او انجام میگرفت. حتّی گاه شتر مخصوص خود را برای مسابقهی سواری در اختیار یاران میگذاشت.
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم که فرمود: «اِنَّ النَبِیَّ (صلی الله علیه و آله و سلم) اَجری الإبِلَ مُقبِلَةً مِن تَبُوکَ فَسَبَقَتِ العَضباءُ وَ عَلَیها اُسامَةُ فَجَعَلَ النّاسُ یَقولونَ سَبَقَ رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ رَسولُ اللهِ یَقولُ سَبَقَ اُسامَةُ؛ هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از تبوک برمیگشت میان یاران خود مسابقهی سواری برگزار کرد. اسامه که بر شتر معروف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به نام عضبا سوار بود از همه پیشی گرفت، مردم برای اینکه شتر از آنِ پیامبر بود فریاد زدند رسول خدا پیشی گرفت و پیامبر فرمود اسامه پیشی گرفت و برنده شد».
نکتهی دیگر اینکه در قرآن آمده است که برادران یوسف از علاقهی انسان خصوصاً نوجوان به گردش و تفریح، برای رسیدن به هدفشان سوءِ استفاده کردند. در دنیای امروز نیز دستهای مرموز دشمنان حق و عدالت از ورزش و تفریح برای مسموم ساختن افکار نسل جوان سوءِ استفاده فراوان میکنند، لذا باید به هوش بود که ابرقدرتهای گرگصفت در لباس ورزش و تفریح نقشههای شوم خود را میان جوانان، به نام ورزش و مسابقات منطقهای یا جهانی اجرا نکنند.
فراموش نمیکنیم در عصر طاغوت وقتی میخواستند به اهداف پلید خود دست یابند و سرمایهها و منابع مهمّ کشور را به بهای ناچیز به بیگانگان بفروشند، یک سلسله مسابقات ورزشی طویل و عریض ترتیب میدادند و مردم را چنان به این بازیها سرگرم میساختند که نتوانند به مسائل اساسی که در جامعهی آنها جریان دارد بپردازند.
حضرت در ادامهی سخنانشان بلافاصله میفرماید: این یک هدف اصیل نیست، بلکه هدفی مقدّماتی و آلی است. یعنی این ساعت برای این است که آرامش روحی پیدا کند و بتواند آن سه ساعت دیگر را درست انجام دهد.
راستی اگر چنانکه حضرت رسول در اینجا به ابوذر غفاری فرمود، همهی ما این برنامه را در شبانهروز داشته باشیم، یعنی بر مبنای واقعی با خدا راز و نیاز کنیم، عبادتها را با حضور قلب بجا آوریم، به درجات بالای انسانی میرسیم و خیر دنیا و آخرت نصیب ما میشود.
ای ابوذر، بر عاقل است که اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کند: ساعتی به مناجات با خدایش بپردازد و ساعتی اعمالش را محاسبه کند و ساعتی در آفریدههای خداوند به او (نعمتهایی را که خداوند به او داده است) بیندیشد و ساعتی نفسش را از حلال بهرهمند گردانَد که این ساعت یار و کمک آن سه ساعت دیگر است.
بحارالانوار، ج 77، ص 72
نور هدایت
در مورد تقسیمبندی اوقات شبانهروز روایات مختلفی وارد شده که با هم تفاوتهایی دارند. در برخی روایات اوقات به سه بخش و در برخی از جمله روایت مورد بحث به چهار بخش تقسیم شده است.
البتّه میتوان هر دو روایت را چنین جمع کرد که بگوییم هر دو صورت جایز است، ولی من فکر میکنم چون ابوذر فرد ممتازی بوده، حضرت دستوری دقیق به او داده و آن این است که «عَلَی العاقِلِ ما لَم یَکُن مَغلُوباً» روایت تأکید بر عاقل بودن انسان کرده، یعنی انسان که واقعیّات را درک میکند و آدمی که شهواتش بر او غلبه نمیکند، زیرا هر که شهواتش بر او غلبه کند خود دارای نوعی جنون است.
خلاصه چنین آدمی باید اوقات شبانهروز را به چهار بخش تقسیم کند:
1. ساعتی برای مناجات با خداوند.
2. ساعتی برای محاسبهی نفس. یعنی در بخشی از شبانهروز فکر کند که در چه مرحلهای است. بیندیشد که سال گذشته در چه مرحلهای از ایمان و اخلاق بودهام و امسال چگونهام؟ آیا در این بازار تجارت (دنیا) سوده بردهام یا زیان کردهام و یا در حالت رکود بودهام؟ آیا کاری که باعث جلب رضایت الهی باشد از من سر زده است؟ آیا زندگی تکراری را ادامه دادهام یا برنامه و راه تازهای به سوی خدا گشودهام؟ آیا گرهی از مشکل مردم باز کردهام؟ و هزاران اگر دیگر. خلاصه همانگونه که تاجر همه روزه تجارتش را محاسبه میکند، کسانی که دقیقاند برای محاسبهی نفسشان هم وقت میگذارند و کارهای شبانهروزشان را محاسبه میکنند.
3. ساعتی را برای تفکّر و اندیشیدن بگذارد.
امّا اینکه دربارهی چه چیزی تفکّر کند، در مورد چیزی که حسّ شکرگزاری را در انسان تقویت و تحریک میکند. یعنی در نعمتهای خدادادی بیندیشد. بزرگترین نعمت ایمان، اسلام، ولایت اهل بیت (علیهم السلام)، معرفت الله، سلامت، توفیق برای طاعت و علم است. همهی اینها از نعمتهای بزرگ الهی است که باید انسان دربارهی آنها بیندیشد. انسان تا زمانی که اینها را دارد قدر آنها را نمیداند امّا همین که یکی از آنها را از دست داد قدر آن را میفهمد یا درک میکند که چکاره است یا چکاره بوده، آن هم تفکّری که هر لحظهاش معادل یک سال عبادت است و ممکن است سرنوشت انسان را عوض کند. بهترین نمونهاش داستان حُرّ است که با چند دقیقه فکر به کلّی سرنوشت خود را عوض کرد.
برخی نعمتها اگر از انسان سلب نشود در تمام عمر هم متوجّه نمیشود که این چه نعمتی بود. مثلاً دریچهها و روزنههای بسیار کوچکی که در گوشهی چشم انسان است. در چشم انسان دو روزنه یکی در بالا و یکی در پایین است. آنکه در بالاست همان چشمههای اشک است و روزنهی پایین، فاضلابی است که آبهای زاید از آن به بینی میریزد و آن را مرطوب میکند و از آنجا به حلق میریزد که اگر چشم، این چشمهی آبش بخشکد به زودی بیناییاش را از دست خواهد داد، زیرا از جمله جاهایی که باید مثل زبان همیشه مرطوب باشد چشم است. برای همین است که در آن غدّهای به نام غدّهی اشک است که شاید اگر انسان این نعمت را از دست ندهد، در تمام عمرش هم متوجّه آن نشود که این روزنهها چیست و چه نقشی دارند.
اگر این روزنهها خشک شود سطح چشم انسان خشک میشود، وقتی پلکهایش به هم میخورَد مثل این است که پارچهی زبر و خشنی را بر چشم انسان بسایند و انسان درد شدیدی احساس میکند و به تدریج صفحهی چشم از بین میرود که اگر این آب بیش از اندازه بیاید، به طوری که آن روزنه نتواند آن را تخلیه و بیرون بریزد، اشک روی صورت دائماً جاری است و باید همیشه دستمالی در دستش باشد. این چیز کوچکی است که اغلب مردم خبر ندارند که چنین روزنهای در چشم است.
انسان ساعتی را باید دربارهی نعمتهای عقلانی، جسمانی، مادّی، معنوی، آبرو، حیثیّت، امنیّت تفکّر کند که همین موجب میشود حرکتی در وجودش برای شکرگزاری خداوند پیدا شود. حضرت فرمود: ای ابوذر، ساعتی از شبانهروز را برای این امور بگذار.
مثلاً خوب است انسان وقتی نمازش تمام میشود به جای تعقیبات، لحظاتی را در آفرینش خداوند و نعمتهای الهی بیندیشد که همین به انسان روح و حیات میدهد.
تفکّر در روایات اسلامی
در حدیثی امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود: «عَلَیکُم بِالفِکرِ فَإِنَّهُ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ وَ مَفاتیحُ اَبوابِ الحِکمَةِ؛ بر شما باد به اندیشیدن، زیرا اندیشه باعث زندهدلیِ شخص بینا و کلید درهای حکمت است». (1)
در روایتی امام صادق (علیه السلام) فرمود: «أفضَلُ العِبادَةِ اِدمانُ التَّفَکُّرِ فی اللهِ وَ فی قُدرَتِهِ؛ بهترین عبادتها اندیشهی دائم دربارهی خدا و قدرت اوست». (2)
در حدیث دیگری فرمود: «کانَ أکثَرُ عِبادَةِ اَبی ذَرٍّ اَلتَّفَکُّرُ وَ الإعتِبارُ؛ بیشترین عبادت ابوذر اندیشیدن و عبرت گرفتن بود». (3)
و در حدیث دیگری فرمود: «اَلتَّفَکُّرُ یَدعُو اِلَی البِرِّ وَ العَمَلِ بِهِ؛ اندیشیدن آدمی را به نیکی و عمل بر طبق آن فرامیخوانَد». (4)
در حدیثی علی (علیه السلام) فرمود: «فِکرُ ساعَةٍ قَصیرَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةٍ طَویلَةٍ؛ لحظهای اندیشیدن، از روزگاری دراز به عبادت پرداختن بهتر است». (5)
و در حدیث دیگری فرمود: «مَن تَفَکَّرَ اعتَبَرَ وَ مَن اعتَبَرَ اعتَزَلَ وَ مَن اعتَزَلَ سَلِمَ؛ هر که اندیشه کند پند گیرد و هر که پند گرفت (از زشتیها) کناره گیرد و هر که کناره گرفت سالم مانَد». (6)
4. ساعتی که نفسش از حلال بهره ببَرد. این تعبیر ممکن است دو معنی داشته باشد: یا مقصود مرمِّت معاش است، زیرا در این فراز از حدیث امرار معاش ذکر نشده، یا اشاره به تفریحات سالم است.
انسان مانند ماشین آهنی نیست که هر چه بخواهند از او کار بکشند، بلکه روح و روانی دارد که همچون جسمش خسته میشود، چنانکه جسم به استراحت و خواب نیاز دارد، روح و روان نیز به سرگرمی و تفریح سالم نیاز دارد.
تجربه نشان داده که اگر انسان به کار یکنواخت ادامه دهد بازده کارش بر اثر کمبود نشاط تدریجاً پایین میآید، امّا پس از چند ساعت تفریح و سرگرمی سالم چنان نشاط کار در او ایجاد میشود که کمیّت و کیفیّت کار هر دو فزونی مییابند و به همین دلیل ساعاتی که صرف تفریح میشود کمک به ساعات کار است.
در روایات اسلامی این واقعیّت به طرز جالبی به عنوان دستور بیان شده است آنجا که علی (علیه السلام) میفرماید: «لِلمُؤمِنِ ثَلاثُ ساعاتٍ: فَساعَةٌ یُناجی فِیها رَبَّهُ وَ ساعَةٌ یُرِمُّ مَعاشَهُ وَ ساعَةٌ یُخَلّی بَینَ نَفسِهِ وَ بَینَ لَذَّتِها فیما یَحِلُّ وَ یَجمُلُ؛ زندگی مؤمن بر سه بخش است: بخشی به معنویات میپردازد و با پروردگارش مناجات میکند، بخشی به فکر تأمین معاش است و بخشی را به این تخصیص میدهد که در برابر لذّاتی که حلال و مشروع است آزاد باشد». (7)
جالب اینکه در حدیث دیگری این جمله اضافه شده است: «وَ ذَلِکَ عَونٌ عَلی سائِرِ السّاعاتِ؛ و این سرگرمی و تفریح سالم کمک است به سایر برنامهها».
به گفتهی برخی تفریح و سرگرمی همچون سرویس و روغنکاری کردن چرخهای ماشین است. این ماشین برای یک ساعت متوقّف میشود، ولی قدرت و توان و نیروی جدیدی پیدا میکند که چند برابر آن را جبران خواهد کرد. به علاوه بر عمر ماشین میافزاید.
امّا مهم این است که سرگرمی و تفریح سالم باشد، وگرنه نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه بر مشکلها میافزاید. بسا تفریحات ناسالمی که روح و اعصاب انسان را چنان میکوبد که قدرت کار و فعّالیّت را تا مدّتی از او میگیرد یا لااقل بازده کار او را به حدّاقل میرسانَد.
این نکته نیز قابل توجّه است که در اسلام تا آنجا به موضوع تفریح سالم اهمّیّت داده شده است که یک سلسله مسابقات یا حتّی شرط بندی را در اسلام اجازه داده و تاریخ میگوید که بخشی از این مسابقات در حضور شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و با دوری و نظارت او انجام میگرفت. حتّی گاه شتر مخصوص خود را برای مسابقهی سواری در اختیار یاران میگذاشت.
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم که فرمود: «اِنَّ النَبِیَّ (صلی الله علیه و آله و سلم) اَجری الإبِلَ مُقبِلَةً مِن تَبُوکَ فَسَبَقَتِ العَضباءُ وَ عَلَیها اُسامَةُ فَجَعَلَ النّاسُ یَقولونَ سَبَقَ رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ رَسولُ اللهِ یَقولُ سَبَقَ اُسامَةُ؛ هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از تبوک برمیگشت میان یاران خود مسابقهی سواری برگزار کرد. اسامه که بر شتر معروف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به نام عضبا سوار بود از همه پیشی گرفت، مردم برای اینکه شتر از آنِ پیامبر بود فریاد زدند رسول خدا پیشی گرفت و پیامبر فرمود اسامه پیشی گرفت و برنده شد».
نکتهی دیگر اینکه در قرآن آمده است که برادران یوسف از علاقهی انسان خصوصاً نوجوان به گردش و تفریح، برای رسیدن به هدفشان سوءِ استفاده کردند. در دنیای امروز نیز دستهای مرموز دشمنان حق و عدالت از ورزش و تفریح برای مسموم ساختن افکار نسل جوان سوءِ استفاده فراوان میکنند، لذا باید به هوش بود که ابرقدرتهای گرگصفت در لباس ورزش و تفریح نقشههای شوم خود را میان جوانان، به نام ورزش و مسابقات منطقهای یا جهانی اجرا نکنند.
فراموش نمیکنیم در عصر طاغوت وقتی میخواستند به اهداف پلید خود دست یابند و سرمایهها و منابع مهمّ کشور را به بهای ناچیز به بیگانگان بفروشند، یک سلسله مسابقات ورزشی طویل و عریض ترتیب میدادند و مردم را چنان به این بازیها سرگرم میساختند که نتوانند به مسائل اساسی که در جامعهی آنها جریان دارد بپردازند.
حضرت در ادامهی سخنانشان بلافاصله میفرماید: این یک هدف اصیل نیست، بلکه هدفی مقدّماتی و آلی است. یعنی این ساعت برای این است که آرامش روحی پیدا کند و بتواند آن سه ساعت دیگر را درست انجام دهد.
راستی اگر چنانکه حضرت رسول در اینجا به ابوذر غفاری فرمود، همهی ما این برنامه را در شبانهروز داشته باشیم، یعنی بر مبنای واقعی با خدا راز و نیاز کنیم، عبادتها را با حضور قلب بجا آوریم، به درجات بالای انسانی میرسیم و خیر دنیا و آخرت نصیب ما میشود.
پینوشتها:
1. بحارالانوار، ج 78، ص 115.
2. همان، ج 71، ص 321.
3. همان، ج 22، ص 431.
4. وسائل الشیعه، ج 11، ص 153.
5. غررالحکم، ج 2، ص 58.
6. تحفالعقول، ص 89.
7. نهج البلاغه، حکمت 390.
منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.