خانه » همه » مذهبی » نقش تربيتي اعتدال در قرآن و نهج البلاغه

نقش تربيتي اعتدال در قرآن و نهج البلاغه

نقش تربيتي اعتدال در قرآن و نهج البلاغه

نوشته حاضر مروري است بر مهم ترين مباحث تربيتي در اسلام يعني اعتدال که تلاش شده است بر اساس آموزش هاي قرآن کريم و نهج البلاغه و برگرفته از تعليمات مدرسه پيامبر اکرم (ص) و اوصياي آن حضرت باشد. اين مقاله در چند بخش تنظيم شده است که موضوعاتي به هم پيوسته و داراي يک جهت گيري اند.

009b538f ac77 4e78 8b46 ad960994c286 - نقش تربيتي اعتدال در قرآن و نهج البلاغه

m811 - نقش تربيتي اعتدال در قرآن و نهج البلاغه
نقش تربيتي اعتدال در قرآن و نهج البلاغه

 

نويسنده: مريم شکريان (کارشناس ارشد فلسفه)

 

بسمه تعالي

چکيده:
 

نوشته حاضر مروري است بر مهم ترين مباحث تربيتي در اسلام يعني اعتدال که تلاش شده است بر اساس آموزش هاي قرآن کريم و نهج البلاغه و برگرفته از تعليمات مدرسه پيامبر اکرم (ص) و اوصياي آن حضرت باشد. اين مقاله در چند بخش تنظيم شده است که موضوعاتي به هم پيوسته و داراي يک جهت گيري اند. در بخش نخست ابتدا معنا و مفهوم اعتدال از ديدگاه اخوان الصفا و جاحظ دو تن از دانشمندان مسلمان بيان شده و سپس نقش تربيتي اعتدال در قران و نهج البلاغه بيان شده است و سپس آيات مربوط به اعتدال در کليه ي امور از جمله خوردن و آشاميدن، عبادت، دوستي و دشمني، روابط اجتماعي، بيم و اميد، شهوات، آثار و نتايج عدم رعايت اعتدال در ارائه گرديده است.
و در پايان نتيجه رعايت اعتدال در جامعه و اين که اگر اعتدال رعايت شود نه تنها فرصت هاي برابر را براي همه به وجود مي آورد بلکه هر نوع تبعيض و انديشه طبقاتي را از بين مي برد و جامعه اي مؤمن و متقي، آگاه و کوشا به وجود مي آيد.

کليد واژه:
 

اعتدال، اجتماع، تربيت، قرآن، نهج البلاغه، اقتصاد.

مقدمه
 

هر حرکت و فعل تربيتي بايد بر اعتدال استوار باشد و از حد وسط بيرون نرود و به افراط و تفريط کشيده نشود تا حرکت و فعلي مطلوب باشد.
آيين تربيتي دين به اعتدال در هر امري فرا مي خواند و مجموعه قوانين و مقررات و آداب ديني به گونه اي است که انسان متعادل تربيت شوند. خداي متعال امت اسلامي را امتي متعادل و با هويّت معرفي مي کند و نمونه اي را که اين امت بايد خود را با او تطبيق دهد و در پي او رود، پيامبر اکرم (ص) معرفي مي نمايد.
(وَ کَدلکَ جَعَلناکُمْ اُمَةً وَسطاً لِتَکُونُوا شُهَداء عَلَي النّاسِ وَ يَکُونَ الرَّسُولَ عَلَيکُمْ الشَهيداً) (بقره – آيه 143)
امت ميانه يعني امتي که در هيچ امري از امور، خواه نظري و خواه عملي، افراط و تفريط نمي کند و همه برنامه هايش در حدّ اعتدال است.
عدالت و برابري که در قرآن به قسط تعبير شده است از جمله اهداف تربيت اسلامي است. قرآن به پيامبر (ص) خطاب مي کند و مي گويد:
(قُلْ اَمَرَ رَبّي بِالقِسط) (اعراف – آيه 29)
بگو که پروردگار من امر به عدالت کرده است. به مومنين دستور داده است که:
(يا اَيُّهَا الذَّينَ آمنَوُا کُونُوا قَوامينَ بِالقسطِ شُهداءَ لله) ( نساء – آيه 135)
اي کساني که ايمان آورده ايد در بپا داشتن و اقامه عدالت و برابري بکوشيد و گواه و شاهدي بر خدا باشيد و همان گونه که خدا عادل است شما هم با اجراي عدالت شاهد و گواهي بر او باشيد. در اسلام رعايت عدالت و اقامه قسط با احسان و نيکي توأم است.
(انَّ الله يامرُ بالعدل و الاحسان و ايتاء ذِي القُربي) (نحل – آيه 90)
خداوند به عدل و نيکي کردن و بخشش و خويشاوندان امر مي کند. قرآن مردم را به تعاون و همکاري در کار خير و داشتن تقوي دعوت مي کند و مي گويد:
(وَ لا تَعاوَنُوا عَلي الاِثمِ وَ العُدوان) (مائده – آيه 2)
و در گناه و ستم همکاري نکنيد حتي فساد فرعون را در اين مي داند که:
(انَّ فرعونَ علَا فِي الاَرض وَ جَعَلَ اَهْلَها شيعا يَستَضعفُ طائفةً منهُم يُذَبِّحُ اَبنَاءَهُم وَ يَستَحيي نِساءَهُم) (اسراء – آيه 110)
همانا فرعون در سرزمين خود، برتري طلبي مي کرد و مردم زير دست خود را دچار تفرقه و اختلاف نمود و گروه گروه کرد. بطوري که گروهي را به استضعاف کشيد و آنان را ضعيف و زبون گردانيد. پسران آنان را کشت و زنان را زنده نگه داشت. اختلاف، بي عدالتي و برتري طلبي، جامعه زمان فرعون را به تباهي کشاند.
اسلام با دعوت به اتحاد و اتفاق و تشکيل يک اجتماع اسلامي بر مبناي وحدت و بهم پيوستگي آنان را به يک زندگي شرفتمندانه فرا مي خواند. هدف تربيت در اسلام اين است که روح تبعيض و نابرابي از بين برود و مردم به وحدت واقعي برسند. حتي فلسفه عبادات جمعي از قبيل نماز جماعت، نماز جمعه و حج براي ايجاد روح برادري است.
همانگونه که پرداخت صدقات و زکوة و جلوگيري از ربا و رشوه و اختلاس براي ايجاد روح برابري است.

معنا و مفهوم اعتدال:
 

اعتدال واژه آشنا و اصطلاحي کليدي در متون اخلاقي گذشتگان است. انسان در ميان دو قطب افراط و تفريط در رفتار و سلوک و ملکات نفساني، در صورتي به الگوي صحيح روحي و رفتاري دست مي يابد که اعتدال پيشه کند. تصويري که اخوان از اعتدال ارائه مي دهند، حکايتگر نبردي ميان عقل و طبيعت است، به اين معني که دوري از مقتضياي طبيعت و تقرّب به لوازم عقل را اعتدال مي دانند و مي گويند. قواي نفس انساني، آن گاه که اعتدال يابد و از جانب طبيعت به سوي عقل ميل کند، چون ملائکه مي شود و کردارش شبيه کردار ايشان مي گردد و پس از جدايي نفس از بدن به سوي آنان مي رود، و آن گاه که از جانب عقل به سوي طبيعت تمايل يابد. چون شياطين مي گردد و در حزب ابليس لعين مي شود و افعالش همانند افعال شياطين مي گردد و به هنگام مفارقت از جسم با ايشان همراه مي شود.
در جاي ديگر از رسائل بر اعتدال در شخصيت و رفتار تأکيد مي کنند و برادران خود را به جلب اعضايي جديد با ويژگي اعتدال دعوت مي کنند و تصريح مي کنند که در عضوگيري، احوال افراد به دقت بررسي مي شود و مذهب و اعتقاد آن ها را بشناسند، تا اگر شايسته صداقت و اُخوت بودند، آن گاه به جلسات اخوان راه يابند. زيرا انسان ها و اقوام داراي طبايع متفاوت هستند و برخي از حال اعتدال خارجند. پس بايد از ميانه افراد آناني را که خير، شکور، امين، حليم، سخي، شجاع ودود، عفيف، صبور، قنوع، لطيف، و موافقند برگزيد.
در خصوص ريشه هاي اخلاق ناپسند، اخوان بر اين باورند که هرگاه آن داشته از صفات نفساني همچون کبر، حرص و حسد که در سرشت انسان وجود دارند، در موقع خويش به انداز و آنگونه که شايسته است بروز کنند، نه تنها مذموم نيستند، بلکه معدومند. اين سخن نيز ناشي از جايگاهي است که اعتدال در نظام فلسفي اخوان دارد. (دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، 1377، ص 211)
از نکاتي که جاحظ به آن توصيه کرده مسأله مراعات اعتدال و ميانه روي در صفات و افعال است به نظر وي، مقصود از اعتدال، امري کمّي و مقداري نيست، چنان که در خلقت انسان، ملاک اعتدال کمّيت نيست بلکه مراد آن است که ترکيب او به گونه اي باشد که اجزاء همگي با يکديگر تناسب داشته باشند و جزئي از آن موجب از دست دادن جزء ديگر نشود، مانند درشتي چشم که با بيني مناسب نيست و نيز پهناي زياد پيشاني، که با کوچک کردن بقيه بخش هاي صورت تناسبي ندارد. بنابراين اعتدال در صفت نيز به معناي در حد وسط بودن است و هر گونه افراط يا تفريط، به از بين رفتن اعتدال مي انجامد. (رسائل، ج 1، ص 76)
حکما اساس اخلاق را در اعتدال در خوي ها و صفات مي دانند و براي نجات و رستگاري انسان و رساندن او به سعادت، راه اعتدال را توصيه مي کنند. ملا مهدي نراقي در اين باره مي نويسد:
«بر هر خردمندي واجب است که در اکتساب فضايل اخلاقي که حدّ وسط و اعتدال در خوي ها و صفات است و از جانب شريعت مقدس اسلام به ما رسيده است کوشا باشد و از رذايل که افراط و تفريط است اجتناب کند، و اگر در اين راه کوتاهي و تفسير کند، هلاکت و شقاوت ابدي گريبانگيرش شود. (نراقي، 1405، ص 41)
تربيت فطري، تربيتي معتدل است و جز براساس برنامه اي معتدل نمي توان راه تربيت حقيقي را هموار کرد و استعدادهاي ايشان را در جهت کمال مطلق شکوفا نمود. تربيت خردمندانه تربيتي است مبتني بر حفظ اعتدال در همه امور و پرهيز از افراط در همه شئون، اقتضاي خردورزي اعتدال و اقتضاي ناداني افراط و تفريط است. چنان که اميرالمؤمنين علي (ع) فرموده است: «لا تَري الجاهِل اِلّا مُفرِطا اوْ مُفرطاً» نادان را نبيني جز کاري را از اندازه فراتر کشاند، و يا بدانجا که بايد نرساند. البته اندازه شناختن و اندازه نگه داشتن در تربيت امري دشوار است و جز يا خردورزي در تربيت نمي توان اندازه ها را دريافت و آن ها را پاس داشت و به تربيتي فطري اهتمام گذاشت.
اميرالمؤمنين (ع) در حکمتي والا فرموده است: به رگ هاي دل اين آدمي گوشتپاره اي آويزان است که شگفت تر چيزي که در اوست آن است. آن دل است که دل را مادّه ها بود از حکمت و ضدهايي مخالف آن، پس اگر در دل اميدي پديد آيد، طمع آن را خوار گرداند، و اگر طمع بر آن هجوم آرد، حرص آن را تباه سازد، اگر نوميدي بر آن دست يابد، دريغ آن را بکشد، و اگر خشمش بگيريد، برآشوبد و آرام نپذيرد، اگر سعادت خرسندي اش نصيب شود، عنان خويشتنداري از دست بدهد و اگر ترس به ناگاه او را فراگيرد، پرهيزيدن او را مشغول گرداند، و اگر گشايشي در کارش پديد آيد، غفلت او را بربايد، اگر مالي به دست آورد. توانگري وي را به سرکشي وا دارد، و اگر مصيبتي بدو رسد، ناشکيبايي رسوايش کند، و اگر به درويشي گرفتار شود، به بلا دچار شود، و اگر گرسنگي بي طاقتش گرداند، ناتواني وي را از پاي بنشاند، و اگر پر سير گردد، پري شکم زيانش رساند. پس هر تقصير، آن را زيان است. و گذراندن از هر حد موجب تباهي انسان مي گردد. بهترين نظام تربيتي، نظامي است معتدل که در آن نه اميد بيش از اندازه، نه بيم بيش از اندازه حاکم باشد چنان که از اميرالمؤمنين (ع) روايت شده است که فرمود:
« خَيرُ الاَعمالِ اِعتدالِ الرَّجاءِ وَ الخَوفِ» (نهج البلاغه، حکمت 70)
بهترين کارها اعتدال اميد و بيم است. (غررالحکم، ج 1، ص 355). ساختار تربيتي اسلام ساختار
معتدل است و مردمان را در بستر اعتدال هدايت مي کند و به سوي مقاصد تربيتي سير مي دهد. امام علي (ع) در نخستين خطبه حکومتي خود بدين حقيقت اشاره کرده و فرموده است:
«اليمين و الشّمال مَضَلَّهُ، و الطريقُ الوسطي هيِ الجادَّهُ، عليها باقي الکتاب و آثار النبوَّةِ، و منها منفَذٌ السُّنة، و اليها مَصيرُ العاقبةِ) (نهج البلاغه، کلام 16)
چپ و راست کمينگاه گمراهي است، وراء ميانه، راه راست الهي است، کتاب خدا و آيين رسول آن را گواه است و سنت را گذرگاه است و بازگشت بدان جايگاه است. اميرالمؤمنان علي (ع) در توصيف اهل تقوي و سيرت پروا پيشگان که به تربيت کمال دست يافته اند چنين فرموده است:
«فَالمُتَّقونَ فيها هُمْ اَهلُ الفَضائِلِ، مَنطُقُهم الصَّوابَ وَ مَلْبَسُهُم الاقتصادُ و مَشيهُم التَّواضُعُ».
پس پرهيزکاران در اين جهان صاحبان فضيلتند. گفتارشان صواب و پوششان ميانه روي و رفتارشان فروتني است. (نهج البلاغه، خطبه 193)

اعتدال در خوردن و آشاميدن:
 

از آن جا که انسان همواره در معرض خطر افراط يا تفريط است، شاخص اعتدال در تربيت اسلامي، اهميت فراوان دارد. امت هاي پيشين يا به افراط در آخرت گرايي يا به تفريط در توجه به مواهب طبيعي گرفتار مي شدند در تفسير آيه «صِراطَ الذَّينَ اَنْعَمْتَ عَلَيهم غَيرالمَغضُوبِ عَلَيهِم وَ لا الضالين» (حمد – آيه 9 – 6) در روايات، مغضوب عليهم تطبيق بر يهود شده و ضالين تطبيق بر نصاري گرديده است. (طالقاني، پرتوي از قرآن، ج 1، ص 27)
امت خاتم پيامبران به عنوان «امت وسط» معرفي شده که در توجه به ابعاد و جنبه هاي مختلف زندگي خود و در التزام به شاخص ها و ملاک هاي تربيت اسلامي، جانب اعتدال را رعايت کرده است و از افراط و تفريط در امان مي ماند.
(و کذلک جعلناکم امةً وسطاً لتکونوا شهداء علي الناس و يکون الرسول عليکم شهيداً) (بقره، آيه 143)
در قرآن کريم به عنوان نمونه، بر رعايت اعتدال در انفاق با رعايت اعتدال در مصارف مادي خوردن و آشاميدن تصريح شده است چنان که قرآن کريم مي فرمايد:
(وَ الذَّينَ اِذا اَنْفَقُوا لَمْ يَسْرفوا و لَمْ يَقتَرِوا وَ کانَ بَينَ ذَلک قَواما) (فرقان، آيه 67)
و آنان که چون انفاق کنند نه فزون روند و نه سخت گيرند و ميان اين دو راه استواري است.
و يا در جاي ديگر مي فرمايد:
(وَ کُلوا و َ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا) (اعراف، آيه 3)
بخوريد و بياشاميد و اسراف نکنيد.

اعتدال در عبادت
 

در قرآن کريم آياتي متعدد درباره اعتدال وارد شده است و جهت گيري تربيتي اين کتاب الهي بر اين است که انساني تربيت کند که در همه امور فردي، خانوادگي، اجتماعي، سياسي، نظامي، اقتصادي، و جز اين ها متعادل باشد، انساني که مشي و راه و رسمي متعادل داشته باشد چنان که از زبان «لقمان حکيم» به فرزندش آمده است:
(وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِکَ) (لقمان: آيه 19)
در رفتارت ميانه رو باش.
انسان عاقل انساني متعادل است و به هيچ وجه از مرزهاي اعتدال خارج نمي شود و گام در مسير افراط و تفريط نمي گذارد. به بيان اميرالمؤمنان (ع) انسان جاهل است که جز راه افراط و تفريط سير نمي کند، چنان که فرموده است: «لا تَري الجاهِلَ اِلّا مُفْرطاً اَوْ مُفْرطاً» (نهج البلاغه، حکمت 7) جاهل را نمي بيني مگر اين که يا افراط مي کند يا تفريط.
راه تربيت درست که آدمي را به صراط مستقيم سعادت مي رساند راهي متعادل است، چنانکه مربيان الهي مُتربيان خود را در همه وجوه بدان دعوت مي کردند. امام باقر (ع) فرزند خود، حضرت امام صادق (ع) را به اعتدال فرا خوانده و فرموده است:
«يا بُنَيَّ عليکَ بالحسنةِ بينَ السَّيئينُ تَمْحُوهُما» فرزندم، بر تو باد که مراقب باشي به نيکويي اعتدال ميان دو بدي افراط و تفريط که بدي ها را از بين مي برد. حضرت امام صادق (ع) گويد که از آن حضرت پرسيدم که اين امر چگونه است و امام باقر (ع) فرمود:
«مثلُ قولِ الله: (وَ لا تَجْهَر بِصلاتِکَ وَ لا تُخْافِتْ بِها) لا تَجْهَر بِصلاتِکَ سَيّئةَ وَ لا تُخافِتْ بها سَيّئةً. (و ابتغ بين ذلک سبيلاً)) (اسراء، 110)
حسنةً. و مثلَ قوله: (و لا تعجلَ يدکَ مغلولَةً الي عُنْقُکَ وَ لاَ تَبْسُطهَا کَلَّ البسط) (اسراء، آيه 29)
و مثلُ قوله: (و الذينَ اذا انفقوا لَمْ يسرِفوا و لَمْ يقتَرَوا) (فرقان، آيه 67)
(فأسرَوا سَيّئةً و اقتروا سَيّئةً و کانَ بينَ ذلکَ قواماً، حسنةً، فعليک بالحسنة َ بينَ السَّيئَتين) (تفسيرالعياشي، ج 2، ص 329)
مانند اين سخن خداوند: نماز خويش به آواز بلند مخوان و آن را آهسته هم مخوان» بلکه ميان اين دو راهي معتدل برگزين که همان نيکويي است و مانند اين سخن خداوند: «هرگز دستت را به گردنت مبند و آن را يکسره مگشاي» و مانند اين سخن «و آنان که چون هزينه کنند نه اسراف کنند و نه ننگ گيرند» که اسراف کردن و تنگ گرفتن همان بدي است و ميان اين دو به راه اعتدال باشيد. همان نيکويي است پس بر تو باد به نيکويي ميان اين دو بدي.
امام باقر (ع) براساس آموزش هاي قرآن کريم راه اعتدال را اين گونه نشان مي دهد. به عنوان نمونه آياتي را ذکر مي کند و هرگونه افراط و تفريط را نفي مي نمايد. در نخستين آيه ي مورد استفاده امام (ع) خداي سبحان به اعتدال در دينداري فرمان مي دهد:
(و لاتجهَر بِصلاتِکَ و لاتُخافِت بها) (اسراء، آيه 110)
با توجه به سياق اين آيه و رواياتي که از ائمه (ع) در معناي آن وارد شده است. (تفسيرالعياشي، ج 2، ص 318). و نيز شأن نزول آن بيانگر اعتدال در عبادت و دين داري و پرهيز از هرگونه افراط و تفريط در اين امور است. و بيان «وابتغ بين ذلک سبيلاً» بايد دستوري کلي براي همه اعمال و رفتار و تمام برنامه هاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي قرار گيرد. در دو آيه بعدي مورد استفاده امام باقر (ع) خداوند به اعتدال در انفاق به طور کلي اعتدال در امور اقتصادي فرمان مي دهد. (تفسير نمونه، ج 12، ص 327).

اعتدال در دوستي و دشمني
 

پيشوايان دين در همه امور توصيه به اعتدال کرده اند تا پيروان آنان نسبت به اين امر خطير حساسيت لازم را پيدا کنند و در هيچ امري پا را فراتر از اعتدال نگذارند. از جمله توصيه هاي آنان، توصيه به اعتدال در دوستي و دشمني است، چنان که در حديثي که هم از پيامبر اکرم (ص) و هم از اميرمؤمنان (ع) روايت شده است بر اين امر تأکيد کره اند:) «اَحْبِبْ حَبيبکَ هوناً ما عَسي اَنْ يَکُونَ بَغيضِکَ يَوماً ما، وَاْبغِضْ بِغَضيِکَ هَوْناَ ما عَسي اَنْ يَکُونَ حَبيبکَ يوماً مَا).
دوست خود را دوست بدار از سر اعتدال، شايد روزي از روزها دشمنت شود، و دشمنت را دشمن بدار از روي ميانه روي، شايد روزي از روزها دوستت گردد. انسان عاقل، چه در دوستي و چه در دشمني، مال انديش است و از خواهش نفس پيروي نمي کند و از اعتدال مرزها بيرون نمي رود پيروي از خواهش نفس و تابع احساسات شدن آدمي را به افراط و تفريط مي کشد.
بسياري از جوانان در دوستي و دشمني اهل افراط و تفريطند. هنگامي که با کسي دوست ميشوند آن قدراحساس صميميت و محرم بودن مي کنند که به دوست خود بي حساب اطمينان مي کنند و همه اسرار زندگي خويش را با وي در ميان مي گذارند، غافل از اين که پيوند دوستي و رفاقت هميشه و در هر اوضاع و احوالي محکم و پايدار نمي ماند. ممکن است پيشامدها و حوادث، رشته رفاقت و دوستي را پاره کند و آن دوستي به دشمني مُبدل شود. بنابراين لازم است رفقاي يکدل در دوران رفاقت و دوستي همراه از افراط بپرهيزند و در حدود عقل با يکديگر يگانه و همراز باشند. (شکوهي يکتا، 1363، ص 126).
امام صادق (ع) در اين باره اصحاب خود را نصيحت کرده است: «وَ لا تُطلِع صَديقِکَ مِنْ سرّکِ الّا مالَوا اَطَلْعُ عليه عَدوّکَ لَمْ يَضُّرْکَ فَانَّ الصّديقَ رُبَّما کانَ عدوّکَ (وسائل الشيعه، ج 8، ص 502).
دوست خود را از اسرارت آگاه مکن، مگر آن سرّي که اگر فرضاً دشمنت بداند به تو زيان نمي رسد، زيرا دوست کنوني ممکن است روزي دشمن تو گردد.

اعتدال در روابط اجتماعي
 

زندگي اجتماعي زماني به درستي سامان مي يابد که بر روابطي معتدل استوار باشد زيرا هرگونه افراط و تفريط در روابط اجتماعي سبب تزلزل فرد و جامعه و سير آن ها به سوي تباهي مي شود. انسان خردمند و زيرک در اداره امور، در مديريت، در رهبري و به طور کلي در هر ارتباط اجتماعي رفتاري متعال دارد و ديگران را براساس اعتدال حرکت مي دهد. اميرمؤمنان علي (ع) فرموده است: «الفقيهُ کلُّ الفقيهِ مَن لم يُقنَطّ النّاسَ مِنْ رَحْمَةِ الله، و لَمْ يُؤيسِهُم مِنْ رَوحِ الله، وَ لَمْ يؤمنهُمْ مِنْ مَکرِ الله.» (نهج البلاغه، حکمت 90). داناي فهميده و زيرک کسي است که مردم را از آمرزش خدا مأيوس نسازد، او از مهرباني او نوميدشان نکند و از عذاب ناگهاني وي ايمنشان ندارد.

اعتدال در بيم و اميد
 

اميد بيش از اندازه فرد را گستاخ، و بيم بيش از اندازه فرد را متوقف مي سازد، پس مربي بايد در هر فعل تربيتي بر مدار اعتدال سير کند و مترّبي را در اعتدال بيم و اميد سير دهد. از امام صادق (ع) روايت شده است که گفت: پدرم (ع) مي فرمود:
انّهُ لَيسَ مِنْ عبدٍ مؤمنٍ الّا وَ في قلبِهِ نُوران. نُورُ خِيفةٍ و نُورُ رَجاءٍ، لَوْوُزنَ هَذا لَمْ يَزِد عَلي هَذا وَ لَوْ وُزِنَ هَذا لَمْ يَزدْ عَلي هذا. (الکافي، ج 1، ص 67).
هيچ بنده مومني نيست مگر آن که در دلش دو نور است. نور بيم و نور اميد که اگر اين وزن شود، از آن بيشتر نباشد و اگر آن وزن شود، از اين بيش تر نباشد.
بهترين زمينه براي رشد و تعالي اعتدال بيم و اميد است چنان که در خبري از اميرمؤمنان (ع) آمده است. «خيرُ الاعمالِ اِعتدالِ الرَّجاءِ و الخوفِ» غررالحکم، جض، ص 355.

بهترين کارها اعتدال بيم و اميد است.
 

خداي تبارک و تعالي آدميان را در چنين زمينه اي به سوي کمال سير مي دهد، چنان که در کتاب الهي کنار آيات عذاب اليم آيات تشويق و اميد قرار دارد. و شأن فرستاده گرامي اش بشارت و انذار است.
(انّا اَرْسَلناکَ بِالحَقِ بَشيرِاً و نذيراً) (بقره، آيه 119)
ما تو را به راستي نويد رسان و بيم دهنده فرستاديم.
(وَ مَا اَرْسَلناکَ اِلّا مبشَراً و نذيراً) (فرقان، آيه 56).
و ما تو را جز مژده دهنده و بيم دهنده نفرستاديم.
(نبيَّ عِبادي اِنّي اَنَا الغَفُور الرَّحيمُ و انَّ عَذابي هوَ العَذابُ الاَليم) (حجر، آيه 50 – 49).
به بندگان من خبرده که منم آمرزنده مهربان، و اين که عذاب من عذابي است دردناک.

اعتدال بهترين راه تربيت
 

راه و رسم اعتدال کوتاه ترين و استوارترين راه تربيت است، راهي که کتاب خدا و آيين پيامبر اکرم (ص) بر آن بنا شده است امام علي (ع) دراين باره فرموده است:
«اَليمينُ وَ الشِمالُ مُضِلَّةٌ و الطَّريقُ الوُسطي هيَ الجادَّةُ عليها باقي الکتابِ و آثارُ النُبوةِ وَ مِنُها مَنفَذُ السُّنَّةَ و اِلَيها مصيرُ العاقبةِ.» (نهج البلاغه، خطبه 16).
انحراف به راست و چپ گمراهي است و راه مستقيم و ميانه جاده وسيع حق است کتاب خدا و آيين رسول همين را توصيه مي کند، و سنّت پيامبر نيز به همين راه اشاره مي کند و سرانجام همين جاده ترازوي کردار همگان است و راه همه بدان منتهي مي شود.
سلامت فرد و جامعه در گرو تربيتي متعادل است، زيرا هر گونه انحراف از اعتدال و افراط و تفريط در صفات و اعمال و رفتار، انحراف از حق است. پيشواي موحدّان علي (ع) فرموده است: «مَنْ اَرادَ الَسلامَةَ فَعَليهِ بِالقَصد» (شرح غررالحکم، ج 5، ص 266).
هر که خواهان سلامت است، پس بايد ميانه روي پيشه کند.
آفرينش انسان به گونه اي است که هرگونه بيرون شدن از مرزهاي اعتدال او را آسيب مي رساند و از نظر تربيتي دچار توقف يا گستاخي مي سازد. به بيان اميرالمؤمنان (ع) «فَکُلُّ تَقْصِير به مُضِرٌّ وَ کُلُّ اِفراطٍ لَهُ مُفْسَدَةٌ» هر کمبود آن را زيان است و هر زيادي آن را تباهي است.
بنابراين بايد در همه وجوه فردي و اجتماعي راه اعتدال را سامان داد تا بتوان مردمان را به سوي اخلاق و رفتاري نيک و درست سير داد. علي (ع) فرموده است:
«عَليکَ بِالقَصدِفَاَنَّهُ اَعْونُ شَيءٍ عَلي حُسنِ العَيشِ» (تهذيب اخلاق و تطهير الاعراق، ص 45) بر تو باد به ميانه روي در امور زيرا ميانه روي ياري کننده ترين چيز براي خوب زندگي کردن است.
حکما اساس اخلاق را در اعتدال در خوي ها و صفات مي دانند و براي نجات و رستگاري انسان و رساندن او به سعادت، راه اعتدال را توصيه مي کنند. علم اخلاق اسلامي، ص 410، ملا مهدي نراقي در اين باره مي نويسد: «بر هر خردمندي واجب است که در اکتساب فضايل اخلاقي که حد وسط و اعتدال در خوي ها و صفات است و از جانب شريعت مقدس اسلام به ما رسيده است کوشا باشد و از رذايل که افراط و تفريط است اجتناب کند و اگر در اين راه کوتاهي و تقصير کند هلاکت و شقاوت ابدي گريبان گيرش شود.
همه اخلاق نيکو در ميانه است
ميانه چون صراط المستقيم است
که از افراط و تفريطش کرانه است
ز هر دو جانبش قعر جحيم است
گلشن راز، ص 61

اعتدال در امور ودوري از شهوت پرستي:
 

(وَ اَنْکِحُوا الاياميَ مِنْکُم وً الصَّالحينَ مِن عِبادِکُمْ وَ اِمائِکُمْ، اِنْ يَکُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهُم الله مِنْ فَضلِهِ وَ اللهُ واسعٌ عَليم).
(بي همسران خود و غلامان و کنيزان درستکارتان را همسر دهيد، اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خويش بي نياز خواهد کرد و خدا گشايشگر داناست) (نور، آيه24 و 32)
ازدواج امري نيکوست، اما شهوت پرستي آن چنان مذموم است که روح و جسم انسان را تخريب مي کند و از همين رو، قرآن کريم انسان را به ازدواج و اعتدال در امور تشويق مي کند. (نساء، 3)
شايان ذکر است که قرآن کريم استفاده حلال، معتدل و معتدل از دنيا و نعمت هاي آن و نيز لذت بردن از همسر حلال را ممنوع نمي سازد، بلکه دلبستگي افراطي به اين امور را ناپسند مي شمرد. (بقره، آيه 201 و اعراف، آيه 31).
(اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتقوي) (مائده، آيه 8).
عدالت کنيد که آن به تقوا نزديک تر است.
ستمکاري به خويشتن و ديگران نوعي بيماري است. قرآن کريم انسان ها را به دادگستري فرا مي خواند. (مائده، آيه 8 و نساء، آيه 135 و انعام، آيه 152، و نحل، آيه 90)
و عدالت را به تقوي نزديک تر داشته و به کرّات ستمکاران را سرزنش و تهديد مي کند و راه توبه را به سوي آنان مي گشايد، قرآن همچنين مردم را از تمايل به ستمکاران و تکيه بر آنان بر حذر مي دارد. در اسلام عدالت شرط گواهي دادن امامت جماعت، رهبري امت و موارد ديگر است. (بقره، آيه 124، طلاق، آيه 2، نساء، آيه 3)
تا افراد جامعه اسلامي به سوي عدالت ورزي حرکت کنند و از ستمکاري فاصله گيرند. تا بدين رو جامعه اي سالم و عدالت محور داشته باشند و از سويي بهداشت رواني آن ها در اجتماع نيز تأمين گردد. (بهجب پور، 1384، ص 177).

آثار و نتايج عدم رعايت اعتدال
 

ارزش هر صفتي در ميانه روي در آن است هرگونه افراط يا تفريط، موجب مي شود عنوان ممدوح و پسنديده بودن از يک صفت سلب گردد، و عنوان نکوهيده و رذيله بر آن اطلاق شود. صفات نيکو تا زماني آثار پسنديده به دنبال دارد و براي جامعه سودمند است، که از حد اعتدال خارج نشود. در غير اين صورت نتايج سوء و زيانباري بر آن مترتب خواهد گرديد. از اين رو افراط در بخشش، به تبذير، زياده روي در فروتني، به ذلت و خواري، و افراط در بزرگ منشي، به کبر و خشم بر اطرافيان منجر مي شود. (رسائل، ج 1، ص 84) در زمينه افعال نيز، شخص، بايد اعتدال را نصب العين خويش قرار دهد، مثلاً در معاشرت با دوستان از افراط و تفريط بپرهيزد، زيرا زياده روي در انس گرفتن و شوخي، از قدر و منزلت فرد نزد دوستانش مي کاهد و حتي گاهي ملامت و دلسردي، جايگزين محبت و دوستي شده، باعث مي شود شخص به دوستان بد گرفتار آيد. در مقابل چنانچه در اين امر سستي ورزد و به مدت طولاني از ملاقات و ارتباط با ديگران اجتناب کند، محبت و علاقه کاهش مي يابد و شخص دوستان خود را از دست مي دهد و آن ها را از اطراف خويش پراکنده مي سازد.
آدمي بايد در شوخي و مزاج نيز حد وسط را برگزيند و از افراط در شوخي بپرهيزد، زيرا افراط در آن، از ارزش شخصي مي کاهد همچنين افراط در حزم و احتياط، موجب مي شود فرد به هيچ کس اعتماد نکند (اعرافي و همکاران، 1377، ص 39).

نتيجه:
 

به طور کلي، اعتدال و رعايت حد وسط، خصوصيت تربيتي امت اسلام به شما رفته است. به خصوص در نظام آموزش و پرورش، با توجه به دوره هاي مختلف سني نوباوگان، نوجوانان و اقتضائات منطقه اي و فرهنگي و شرايط روحي و جسمي و جنسي آنان، طراحي ساز و کارهاي تربيتي مناسب که بدون عدول از اين شاخص ها، بتواند هدف هاي تربيتي اسلام را تحقق بخشند، امري خطير و حساس است که تنها با نوعي اجتهاد تربيتي امکان پذير است.
اصل اعتدال در جامعه نه تنها فرصتهاي برابر را به وجود مي آورد بلکه هر نوع تبعيض و انديشه طبقاتي را از بين مي برد. وقتي ايمان، تقوي، علم و مجاهدت در راه خدا معيار و ملاک ارزش و فضيلت باشد هر فردي براي کسب اين فضايل تلاش مي کند و جامعه اي مومن و متقي و آگاه و کوشا به وجودي مي آيد. و انشاء الله.
$ منابع و مآخذ:
1- قرآن کريم.
2- نهج البلاغه.
3- احمدي، سيد احمد، (1384)، اصول و روش هاي تربيت در اسلام، دانشگاه اصفهان.
4- اعرافي، عليرضا، آراء دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مباني آن، دفتر همکاري حوزه دانشگاه، سمت، قم.
5- بهجت پور، عبدالکريم و همکاران، (1384)، تفسير موضوعي قرآن کريم، دفتر نشر معارف، قم، تفسير نمونه، ج 12.
6- خوانساري، جمال الدين محمد، (1373)، شرح غررالحکم و دررالحکم، ج 3، دانشگاه تهران.
7- دلشاد تهراني، مصطفي، (1383)، تفسير موضوعي نهج البلاغه، دفتر نشريات معارف، قم.
8- دلشاد تهراني، مصطفي، (1382)، سيري در تربيت اسلامي، دريا، تهران.
9- شبستري، محمود، (1361)، گلشن راز، به اهتمام صابر کرماني، انتشارات طهوري، تهران.
10- شکريان، مريم، (1386)، فلسفه تعليم و تربيت در قرآن کريم و نهج البلاغه، پايان نامه کارشناسي ارشد، اصفهان.
11- شکوهي، يکتا، محسن، (1363)، مباني تعليم و تربيت اسلامي، دفتر تحقيقات و برنامه ريزي درسي، قم.
12- طالقاني، سيد محمود، پرتوي از قرآن، ج 1، شرکت هاي انتشارات بي تا، تهران.
13- مجله رشد معلم (1384)، آموزش قرآن، دوره سوم، شماره 2، تهران.
14- نراقي، مهدي، (1405)، جامع السعادات، علم اخلاق اسلامي، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، انتشارات حکمت.
منبع:

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد