(انقلاب- نظام) در دوره بحران (سالهای 57-60)
نقش روحانیت در برونرفت از چالش تغییر- ثبات (2)
(انقلاب- نظام) در دوره بحران (سالهای 57-60)
2. دوره تکوین ساختارهای قانونی برامده از انقلاب (تیرماه 59- تابستان 60)
ویژگی مهم این دوره, شکلگیری ساختارهای حقوقی و سیاسی بر اساس قانون اساسی تدوین و تصویب شده در آذر 58 است. اولین نهادی که پس از قانون اساسی شکل گرفت, ریاست جمهوری در پنجم بهمن 58 بود. ابوالحسن بنیصدر (نخستین رئیسجمهور اسلامی ایران) پس از تشکیل مجلس در 31 تیرماه 59 در برابر نمایندگان مجلس سوگند یاد کرد. (2) دومین نهاد انتخابی که در این دوره تشکیل شد, مجلس شورای اسلامی بود.
انتخابات مجلس در 24 اسفند 58 و مرحله دوم آن در 14 فروردین 59 برگزار شد. (3)
در این دوره, علیرغم شکلگیری دو نهاد انتخابی ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی (قوای مجریه و مقننه با هدف ایجاد ثبات در جهت تغییرات بنیادین), تعارض بین دو نگرش ثباتمحور و تغییرمحور کشور را دچار چالش جدی و عمیقی در سالهای 59 و 60 کرد. نیروهای لیبرال و چپ غیرمذهبی حاکم بر نهاد ریاست جمهوری از یک سو و نیروهای مذهبی دارای اکثریت در مجلس شورا از سوی دیگر, تعارض دامنهدار و پرتلاطمی پیدا کردند. چالشهای ناشی از تعارض این دو طیف را میتوان در موارد زیر مشاهده کرد: انتخاب محمدعلی رجایی به نخستوزیری, مسئله استمرار گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا که امام خمینی حل آن را برعهده مجلس نهاد, (4) مسئله مدیریت بنیصدر در جنگ و مقابله با تهاجم عراق به کشور, سخنرانیهای تند و افراطی بنیصدر علیه ارزشها و نهادهای انقلابی, غائله 14 اسفند 59 و سرانجام طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس و تأیید آن توسط امام خمینی که منجر به عزل وی گردید و حوادث خونبار تروریستی تابستان 60 که سرآغاز ورود سازمان مجاهدین خلق به فاز نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی بود.
بحرانهای مهم این دوره
همانطور که پیشتر گفته شد, دو بحران عمده پس از انقلاب بحران مشروعیت و بحرانِ مشارکت است. «بحران مشروعیت» همانا از وجود اشکال در قبولاندن مراجع و مسئولیتهای یک مرکز حکومت ناشی میشود. این مرکز باید اشکال مختلف اجبار مشروع را در انحصار خود در آورد که این بحران در دولتهای جدید مسائلِ ملموس شناخته شدهای را به وجود میآورد, مثل رابطه دستگاه اداری مرکزی و مراجع محلی و چگونگی تلفیقگذار بین ساختارهای استبدادی پادشاهی قدیم و ساختارهای سیاسی جدید انقلابی. این وضعیت به دلیل اینکه موجب ناکارآمدی نظام هم میشود خود نیز در یک دور تسلسل باز هم این بحران را تقویت میکند. نمودهای عینی این مسائل ناشی از بحران مشروعیت را در ایران پس از انقلاب به خوبی میتوان مشاهده کرد که مهمترین آن تعارضات بین طرفداران ثبات و معتقدان به تغییرات بنیادین است.
اما «بحران مشارکت» از سیلان ناگهانی بازیگران جدید در صحنه بازی سیاسی ناشی میشود. افزایش شمار بازیگران سیاسی ناگزیر یک سلسله تنشها را به دنبال دارد که نشان جانیفتادگی نهادی موجود است. ترجمان این وضعیت افزایش سریع گروههای منفعتی, احزاب سیاسی و تشکلها و وجوب صور جدید از روابط سیاسی است که چنین وضعی با افراطگرایی تودهها و ارتقای سطح تقاضاها همراه است. (5) وقوع انقلاب قدرت اجتماعی عظیم و کنترل نشدهای را وارد عرصه سیاسی میکند؛ این قدرت اجتماعی با وجود آنکه راهی به سوی مشارکت سیاسی است, به دلیل نابسامانیها و نهادینه نشدن روابط قدرت در نظام جدید انقلابی, تقاضا برای مشارکت سیاسی و افراط و تفریط در آن را به گونهای افزایش میدهد که خود زمینه بحران میشود.
بنابراین بررسی نقش روحانیت در مهار این بحرانها مستلزم عنایت به حوادث و تعارضات و منازعاتی است که در نظام جدید و با ابتنای بر بحرانهای مشروعیت و مشارکت بروز و ظهور مییابد؛ لذا در ادامه به تبیین و بررسی نقش روحانیت در برونرفت از چالش تغییر- ثبات که مبنا و مبدأ مسائل و منازعات نظام جمهوری اسلامی است, میپردازیم که تبیین آن و نوع نقشآفرینی روحانیت در خروج از آنها مبین نقش روحانیت از بحرانهای مشروعیت و مشارکت است. همانطور که میبینیم پس از این دوره یعنی در دهه 60 نظامِ جمهوری اسلامی, با وجود جنگ فراگیر هشت ساله, در مشروعیت نظام و مشارکت مردم در عرصه سیاسی و ملی نه تنها مشکلی نبود؛ بلکه نمادی از مشروعیت و مشارکت فوقالعاده را به نمایش گذاشت که میتوان به اطاعت فوقالعاده مردم از نظام و رهبری آن و مشارکت گسترده در تظاهرات و انتخابات علیرغم وقوع حملات هوایی عراق و مشارکت در دفاع از کیان اسلامی اشاره کرد. در دهه 60 دیگر نه از گست بین ساختارهای قدیم و جدید و ملی و محلی خبری است (جز در مناطقی محدود) و نه از ارتقای بیحد و حساب سطح تقاضاها و تراکم گروهها و افراطگراییها. در واقع این نابسامانیها با گسترش و تعمیم حق رأی به همه اقشار و مشارکت دادن آنان در فرایندی قانونی و نظاممند که نقش روحانیت در شکلگیری این فرایند بسیار روشن است, فیصله پیدا کرد. در اینجا به برخی از مسائل مهم ناشی از بحرانهای یادشده میپردازیم:
1. تعارض دو گفتمان اسلام سیاسی به رهبری روحانیت و با محوریت ولایت فقیه و گفتمان لیبرال با همراهی گروههای چپ به رهبری رئیس جمهور بنیصدر. این تعارض به حدی شدید و گسترده بود که میتوان گفت عامل همه حوادث و معضلات سیاسی داخلی و نیز بخشی از معضلات امنیتی با منشأ خارجی به شمار میرفت. تجلی بیرونی این تعارض را در نزاع بر سر نخستوزیری محمدعلی رجایی, گروگانهای امریکایی, درگیری در مراکز عمومی و دانشگاهها, مدیریت جنگ تحمیلی و سرانجام اضمحلال گروههای لیبرال و چپ و شهادت برخی از رهبران اصلی جریان روحانیت در سال 60 میتوان مشاهده نمود.
2. جنگ عراق علیه ایران, با وجود منشأ خارجی آن؛ اما درباره چگونگی مدیریت آن و دفاع در برابر دشمن اختلاف نظر جدی میان دو قطب سیاسی در کشور وجود داشت. رئیسجمهور که فرمانده کل قوا هم بود (به تفویض امام خمینی), از یک سو از مبارزات مردمی و نهادهای انقلابی مثل سپاه حمایت نمیکرد و از سوی دیگر عدم انسجام در سازمان ارتش و خودمحوری بنیصدر سببِ شکست طرحهای خام نظامی بنیصدر (مانند زمین میدهیم و زمان میگیریم) و ناامیدی در عرصه نظامی و سیاسی در میان برخی از نخبگان گردید.
3. غائله گروهکها و ضدانقلاب در کردستان, ترکمن صحرا, خوزستان و خلق مسلمان آذربایجان در آذربایجان و قم. از فردای پیروزی انقلاب, گروهکهایی که به دنبال سهم بیشتر و بلکه تصاحب قدرت بودند, در پی ناامیدی از تصاحب کامل قدرت به مناطق مساعد جهت مقابله با نظام تازه تأسیس شتافتند؛ از جمله چریکهای فدایی خلق در گنبد و کردستان, حزب دموکرات و کومله در کردستان و حزب خلق مسلمان در آذربایجان و قم. دو قطب سیاسی کشور در خصوص مقابله با این غائلهها اختلاف نظر جدی داشتند و برخلاف طیف لیبرال, نیروهای مکتبی به شدت در پی مقابله و سرکوبی آنها بودند.
نقش روحانیت در برونرفت از بحرانهای دوره 57-60
ابزارها و نقشهای روحانیت در جامعه در دوره 57-60
امعان نظر در پیشینه روحانیت و فعالیتها و نقش و عملکرد آنان در پیروزی انقلاب اسلامی, نشان میدهد که روحانیت از ابزارها و نقشهای مختلفی برخوردار بود که توانست چالشها را مهار کند و در نهایت طیف مذهبی به رهبری روحانیت در این دوره پیروز گردد. این ابزارها و نقشها عبارتاند از:
1. رهبری بلامنازع سیاسی-اجتماعی امام خمینی:
ظهور امام خمینی در اوایل دهه چهل در قامت یک مرجع تقلید و مقاومت سرسختانه ایشان در اوج اختناق رژیم پهلوی و نیز نقش مرجعیت ایشان سبب شد در این دوران در مقام رهبر بلامنازع انقلاب ظاهر شوند؛ به گونهای که حتی غیرمذهبیها نیز رهبری ایشان را پذیرفتند. این نقش امام پس از انقلاب نیز پررنگتر شد؛ به طوری که فرد یا گروه با تأیید ایشان صعود میکرد و با مخالفتش سقوط مینمود. حضرت امام این پتانسیل عظیم را برای اهداف انقلاب و اسلام به کار میگرفت و اهداف روحانیت که عمدتاً شاگردان ایشان بودند, در همین چارچوب تعریف میشد؛ لذا شخصیت امام نقش بارزی در مهار چالشهای این دوره به دست روحانیت داشت.
2. مرجعیت:
نهاد مرجعیت, یک نهاد مذهبی-اجتماعی مورد اطمینان قاطبه مردم, از عصر صفویه به خصوص از زمان قاجاریه عینیت یافت. گذری بر تحولات سیاسی اجتماعی ایرانِ معاصر نشان میدهد مرجعیت در رهبری کامل یا پرنفوذ این تحولات نقش اصلی را داشت. به اذعان استمپل, دیپلمات آمریکایی, «آیتاللههای ایرانی همیشه در مسائل اجتماعی و مذهبی مرجعی با اهمیت بودهاند». (6) در این دوره نیز مرجعیت حتی آنهایی که نقش مستقیم در انقلاب نداشتند (مانند حضرات آیات گلپایگانی و مرعشی نجفی), با بیانیهها و مصاحبهها و استفاده از جایگاه مذهبی و احکام شرعی سعی در تأثیرگذاری بر حوادث و تحولات داشتند. در فضای اجتماعی متأثر از یک انقلاب مذهبی, عمق یک کلام یا فتوای مرجع تقلیدی -به ویژه اگر در راستای اهداف انقلاب تلقی میشد- بسیار زیاد بود و تأثیر گستردهای برجای میگذاشت.
3. سازمان روحانیت:
تشکیلات روحانیت به گونهای است که عمدتاً روحانیان به تبع مراجع عمل میکنند؛ اما در سالهای 57-60 به علت شکلگیری نقشهای سیاسی و اجتماعی برای روحانیت بعضاً یک روحانی غیرمجتهد در یک شهر یا محله نیز از نقش مستقل برجستهای برخوردار میشد که ظرفیت ایجاد تحول در آن منطقه یا کنترل آن را داشت. اساساً کمیتههای انقلاب حولمحور یک روحانی در مسجد یا حسینهای تشکیل میشد که ایجاد امنیت در شهرها و محلهها را بر عهده داشتند.
4. مساجد و هیئتهای مذهبی:
مساجد همواره مهمترین پایگاه آموزش مذهبی و وسیله ارتباط روحانیت با مردم اند؛ به قول استمپل جنبش مذهبی از طریق مساجد تنها زمینه سازمانی مناسب و مطمئنی بود که روستاییان و مردم تهیدست در مبارزه با رژیم میتوانستند زبان آن را درک کنند. (7) امام خمینی با توجه به نقش مسجد در انقلاب اسلامی میفرمود: «این مساجد بود که این پیروزی (انقلاب اسلامی) را برای ملت ما درست کرد». (8)
نقش هیئتهای مذهبی را میتوان به وضوح در تشکل «جمعیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی» و قیام پانزده خرداد 42 و ترور نخست وزیر حسنعلی منصور در سال 1343 مشاهده کرد. پیوند روحانیت و مساجد و هیئات مذهبی به ویژه در آستانه انقلاب و پس از آن به شدت تحکیم یافت؛ به گونهای که پایگاه انواع فعالیتهای سیاسی و اجتماعی روحانیان تلقی میشد و حتی همین اماکن مذهبی کانون تشکیل برخی نهادهای انقلابی مثل کمیتهها و بسیج, بودند؛ چون کاملاً مردمی بودند و فعالیت در آنها به خودی خود نقش پررنگ مردم را نیز در پی داشت.
5. احساسات دینی مردم و ارائه باز تعریفی از مفاهیم دینی همچون شهادت, جهاد, اطاعت از اولیالامر:
روحانیت از این طریق زمینهی تأثیرگذاری روحانیت بر مردم و تهییج یا کنترل هیجانات منبعث از انقلاب را فراهم میکرد؛ به ویژه شهادت روحانیانی چون مطهری, بهشتی, مفتح و باهنر افکار عمومی را بیشتر به پذیرفتن مظلومیت و در عین حال حقانیت آنان سوق داد.
6. امکان تعمیم تکلیف شرعی به عرصه سیاسی:
این امکان تنها در توان روحانیت بود؛ مانند وجوب شرعی شرکت در تظاهرات, اعتصابات و انتخابات یا تحریم این امور.
شیوههای روحانیت در مهار بحرانهای این دوره
نکته مهم در نقش روحانیت در برون رفت از بحرانهای این دوره و چالش انقلاب-نظام این است که روحانیت به ویژه تفکر تشکیلاتی افرادی چون آیتالله بهشتی بر فعالیتهای آنان, ضمنِ تعهد و نظر داشت به آرمانهای انقلاب و ضرورت تغییرات عمیق با راهکارهای انقلابی, به ملاحظات سازمانی و تشکیلاتی برای کنترل و هدایت امور توجه میکرد و اساساً شکلگیری نهادهای انقلابی به دست روحانیت نیز در همین راستا بود و این غیر آن رویه ای بود که دولت موقت, به گفته شهید بهشتی, میخواست با دولت کارمندی (9) امور انقلابی را سامان دهد؛ از این رو در اینجا به بررسی نقش روحانیت در ایجاد تغییرات انقلابی و ثبات مورد نیاز برای تحقق این تغییرات پرداختهام. نقش روحانیت در برون رفت از بحرانهای این دوره را میتوان در دو جهت بررسی کرد:
1. نقش روحانیت در ایجاد ثبات نسبی برای تحقق آرمانهای انقلاب
ناآرامی و جوّ ملتهب در جامعه از صفات ذاتی انقلاب است. از سوی دیگر مردم با ایجاد انقلاب در پی نیل به آرمانها و تغییرات بنیادین در نظام سیاسی- اجتماعیاند که تحقق این آرمانها خود مستلزم ایجاد ثباتی نسبی و فوری در جامعه است؛ از این رو روحانیت با استفاده از شیوههای مختلف که در دسترسش بود به آرام کردن التهاب ناشی از دگرگونی ساختارهای امنیتی, سیاسی, اجتماعی و اقتصادی اقدام کرد. از دو جهت به این امر پرداخت: آرام کردن جوّ ملتهب و احساسات مردمی؛ سازماندهی نیروهای انقلابی و تشکیل حزب.
الف) آرام کردن جوّ ملتهب جامعه: انقلابها همیشه توأم با غلیان احساسات تودهها و افزایش انتظارات مردم در نیل به شعارهای انقلابی است. اموری که ممکن است در حالت غیرانقلابی به آرامی و سادگی حل و فصل شوند, در دورههای انقلابی به صورت معضلات بزرگ جلوه میکنند؛ به طوری که اندک تمایلی به ارزشهای غیر انقلابی یا کمتوجهی به ارزشهای انقلابی توسط هر فرد یا گروهی میتواند با واکنشهای تند تودههای انقلابی مواجه شود. از سوی دیگر بیتجربگی نیروهای انقلابی در مدیریت فضای به وجود آمده نیز بر نا آرامی و تشنج میافزاید.
روحانیت یکی از جایگاههای مهم و گروههای مرجع برای تودههای مردم در حرکتهای تودهای یا در دورههای بحران در ایران به شمار میرود و از طرف دیگر مردم نیز همیشه فتاوا و سخنان مجتهدان و مراجع تقلید را پذیرفته, به آن عمل مینمودهاند که این نقش را در انقلاب اسلامی به صورت برجسته میتوان مشاهده کرد. حضرت آیتالله خامنهای دراین باره میفرماید: «نظام جمهوری اسلامی به طبیعت خود نظامی وابسته به علمای دین است». (10)
امام خمینی و مرجعیت و روحانیت, از همان ابتدای پیروزی انقلاب, با نظرداشت واقعیت انقلابی جامعه میکوشیدند به جای تأکید بر نظام -آنطور که دولت موقت داعیهدار آن بود- به هر دو مؤلفه انقلاب- نظام توجه کنند و نظمی مبتنی بر آرمانهای انقلاب ایجاد نمایند که البته به سادگی امکانپذیر نبود و هزینه زیادی در پی داشت. در این راستا روحانیت با استفاده از شبکه مساجد و مراکز مذهبی و هیئات مذهبی توانست فضای غالب در جامعه را فضای انقلابی دینی و متأثر از بیانات مراجع به ویژه حضرت امام بنماید. بیانیهها و مصاحبههای علما و مراجع مبنی در پرهیز از اغتشاش, درگیری, انتقام و ناامنیها اثرگذار بود. امام خمینی درباره آشفتگیها و فرصتطلبیها فرمود: «کسی حق ندارد به منزل مردم حمله کند و وارد منزل آنان شود و اگر اطلاع پیدا شد که مجرمی در منزلی است, مراقبت از فرار او کنند و به مقامات مسئول اطلاع دهند که با موازین او را دستگیر نمایند. علاقهمندان به نهضت باید از اینگونه اعمال اجتناب کنند. مردم باید روی شرع عمل نمایند». (11) آیتالله قمی نیز طی پیامی به مردم در اول اسفند 57, تنها نه روز بعد از انقلاب, گفتند:
عزیزان من درست که هدف شما پاک ساختن جامعه از افراد مشکوک و ایادی و عمال دستگاه فاسد گذشته است؛ اما لازم است که این پاکسازی جنبه انتقامگیری نداشته باشد و بدون ضابطه و از طرف افراد غیرمسئول و فاقد صلاحیت شرعی رأساً صورت نگیرد؛ بلکه هر نوع تنبیه و مجازات که قابل عفو و اغماض نباشد منحصراً باید از طرف مقامات مسئول و زیر نظر دادگاههای شرعی اسلامی صلاحیت دار انجام گیرد. (12)
آیتالله گلپایگانی در پیامی خطاب به ملت ایران چنین فرمودند: «در این لحظات تاریخی, مواظب اعمال و رفتار خود باشید و از جمله به خانهها و مؤسسات دولتی و از کارهایی که نیروی اقتصادی و مالی مملکت را ضعیف کند, به شدت احتراز نمایید… تعرض به اشخاص و ایجاد رعب و وحشت و انتقامخواهی فردی و مجازات متهمین بدونِ اثبات شرعی و حکم قاضی جایز نیست. باید جداً از تجاوز به حریم مصونیتی که اسلام برای اشخاص حتی غیرمسلمان مقرر داشته, اجتناب شود». (13)
سازمان روحانیون با استفاده از تریبونهای مذهبی مثل منابر و مساجد و استفاده از تعالیم شرعی در آرام کردن فضای ملتهب و انقلابی از جمله جمعآوری سلاحها از مردم تلاش زیادی کردند که بسیار تأثیرگذار بود. همین عامل سبب شد در سال 60 که ضدانقلاب به مقابله مسلحانه با انقلاب دست زد, مردم متدین کوچه و بازار را به صرف مذهبی بودن ترور کنند؛ چون همه آنان را نیز جزئی از روحانیان و نظام قلمداد میکردند.
ب) کنترل اوضاع و گذر از بحرانها: با تأسیس حزب و استفاده از تشکلهای روحانیت بود: پنج تن از شاگردان امام (آیتالله خامنهای, شهید بهشتی, شهید باهنر, آقایهاشمی رفسنجانی و آقای موسوی اردبیلی) حزب جمهوری اسلامی را یک هفته بعد از پیروزی انقلاب در 20 بهمن 57 تأسیس کردند. این حزب گستردهترین شبکه و روابط سیاسی بین انقلابیون با روحانیت را در قالب یک سازماندهی سیاسی فراهم ساخت و همین امر در سیطره آنان بر اوضاع و کنترل چالشها بسیار تعیین کننده بود؛ به همین دلیل هم بود که این حزب جزو نخستین اهداف ضدانقلاب قرار گرفت و 72 تن از اعضا و دبیرکل آن دکتر بهشتی را به شهادت رساند. نهادهای شبه حزبی دیگر مثل جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز در ایجاد ثبات تأثیر زیادی داشتند.
ج) بهرهمندی از پتانسیل مفاهیم دینی در نیل به اهداف انقلاب:
باز تعریف مفاهیم دینی مثل جهاد, شهادت و تبعیت از اولیالامر و تعمیم تکلیف شرعی به عرصه سیاسی از جمله برپایی تظاهرات, اعتصابات و برگزاری انتخاب پرشور از امکانات ویژه روحانیت بود که در تهییج مردم به تأمین اهداف انقلاب نقش برجستهای داشت و مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی را امکانپذیرتر و قدرت نظام اسلامی را مضاعف مینمود؛ به طوری که ایران, با وجود یک کشور جهان سومی, به صرف برخورداری از نیروی معنویت و تودههای مردم مؤمن به قول یوسف مازندی در قامت «ابرقدرتی کارآموزده» ظاهر شد؛ (14) از جمله راهپیمایی چند میلیونی مردم در اعتراض به تهدید کارتر, در مسئلهی گروگانها, موجب انفعال دستگاه سیاسی امریکا گردید. اساساً تشکیل بسیج بیست میلیونی تنها در پرتو ولایت و امر ولی امکانپذیر بود؛ به طوری که کوچک و بزرگ و زن و مرد عضویت در بسیج را تکلیف شرعی میدانست و با تشکیل صفهای طولانی داوطلب دفاع از اسلام و انقلاب شد.
2. نقش روحانیت در ایجاد تغییرات بنیادین و نیل به آرمانهای انقلاب:
فروپاشی ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشور که موجب بیثباتی و ناآرامی شده بود, زمینههای تغییرات بنیادین و نیل به آرمانهای انقلابی را فراهم میساخت. روحانیت با به کارگیری همهی توان سیاسی, اجتماعی و مذهبی خود در پی دستیابی به آرمانهای انقلاب و غلبه بر بحرانها از حیث اثباتی برآمد. در این راستا به اقدامات زیر دست یازید:
الف) تدوین قانون اساسی با محوریت ولایت فقیه و در قالب جمهوری اسلامی:
روحانیت به ویژه شهید آیتالله بهشتی در تدوین قانون اساسی نقش برجستهای داشت. قانون اساسی ساختارهای سیاسی-حقوقی نظام انقلاب را ترسیم میکرد و ضامن همیشگی آرمانها و اهداف انقلاب که شامل اساسیترین و بنیادیترین تغییرات در نظام جدید میشد, بود. اساساً قانون اساسی در عین ایجاد و ثبات, نیل به تغییرات اساسی را هم تضمین میکرد. تعجیل امام خمینی در تدوین قانون اساسی به حدی بود که تنها پس از گذشت نه ماه از انقلاب قانونِ اساسی در آبان 58 تدوین و آذر 58 به همهپرسی گذاشته شد. امام خمینی از زمانی که در پاریس بود, در مصاحبههای متعدد بر قانون و حکومت قانون در نظام پس از انقلاب تأکید داشت: «ما میخواهیم یک حکومتی داشته باشیم که این حکومت قانون را ملاحظه بکند» یا «حکومتِ قانون قانونِ خداست…». (15)
نکته شایان ذکر اینکه روحانیت برای نیل به اهداف خود در قانون اساسی, با بهرهمندی از فضای انقلابی جامعه, در انتخابات خبرگان قانون اساسی اکثریت را کسب کرد؛ بهطوری که 48 نفر نمایندگان این مجلس که 69/5 میشد, روحانی بودند و 21 نفرغیر روحانی و 4 نفر از اقلیتهای دینی. (16) البته از میان غیرروحانیان نیز تعدادی طرفدار روحانیان یا نامزد حزب جمهوری اسلامی بودند که شدت طرفداریشان از اصول مورد حمایت روحانیان مثل ولایت فقیه از برخی روحانیان هم بیشتر بود؛ مثل شهید دکتر آیت.
مهمترین و بنیادیترین تعارض و مناقشه روحانیان با سایر گروهها بر سر اصل پنجم قانون اساسی و اصول مربوط به تفصیل آن که به ولایت فقیه و حوزه اختیارات آن اختصاص داشت, بود؛ زیرا با وجود ولی فقیه که ابزارهای قدرت مثل نیروهای نظامی و انتظامی تحت نظر مستقیم وی میباشد, دیگر امکان به حاشیه راندن روحانیان, مثل دورهی مشروطه بسیار سخت و شاید ناممکن مینمود؛ به همین علت هم کسانی چون بنیصدر و مقدم مراغهای سعی زیادی در مخالفت با این اصول کردند؛ اما با وحدت کلمه روحانیان عضو مجلس خبرگان و اکثریتِ آنان این اصول تصویب شد. (17)
این مهمترین گام روحانیان در برون رفت از چالش پیشِروی خود بود که در گذشته مثل مشروطه و ملی شدن صنعت نفت دچار آن شده بودند و موجب تحکیم موقعیت روحانیت در نظام جدید میشد؛ اما همین گام زمینهساز چالشهای بعدی در نظام گردید که تقابل شدید روحانیان با طیف بنیصدر را در پی داشت.
ب) تأسیس نهادهای انقلابی:
یکی از مهمترین ابزارهای روحانیت در برونرفت از چالشهای این دوره, تأسیس نهادهایی انقلابی بود. این نهادها عمدتاً به پیشنهاد شورای انقلاب و دستور امام تأسیس شدند و تحت مدیریت مستقیم روحانیان قرار داشتند یا روحانیون اشراف یا نفوذ زیادی در آنها داشتند. علت اصلی شکلگیری این نهادها ناکارآمدی ساختارهای سیاسی, امنیتی, نظامی, انتظامی و حتی خدماتی به جا مانده از رژیم گذشته برای تأمین آرمانهای انقلاب بود. گستره فعالیت این نهادها بسیار بود و با استفاده از توانایی روحانیت در بسیج مردم میکوشید که در شرایط مختلف توانست فضای ملتهب جامعه را با اقتدار و به مراتب با استفادهی کمتر از قوه قهریه آرام کند؛ به طوری که ضدانقلاب را مجبور به واکنش در برابر فعالیت جهادگران و کمیته امداد و نهضت سوادآموزی و به شهادت رساندن برخی فعالان این عرصههای کاملا غیرنظامی میکرد.
مهمترین این نهادها عبارتاند از: شورای انقلاب در دی 57, کمیتههای انقلاب در بهمن 57, دادگاه انقلاب در بهمن 57, سپاه پاسداران در اسفند 57, کمیته امداد امام خمینی در اسفند 57, بنیاد شهید در اسفند 57, بنیاد مسکن و حساب 100 امام در فروردین 58, جهاد سازندگی در مرداد 58, بسیج مستضعفین در آذر 58, سازمان تبلیغات اسلامی در خرداد 60, بنیاد مستضعفان, بنیاد 15 خرداد, ستاد انقلاب فرهنگی در خرداد 60, دایره عقیدتی سیاسی در نیروهای نظامی و انتظامی, ستاد اقامه نماز جمعه, نمایندگی ولی فقیه در هر استان, هسته گزینش در ادارات و سازمانها, نهضت سوادآموزی و… .
بخشی از این نهادها در وهله نخست کار ویژه ایجاد ثبات را بر عهده داشتند؛ مثل کمیته انقلاب اسلامی, سپاه, جهاد, بسیج و ستاد انقلاب فرهنگی. همین نهادها در وهله دوم به همراه دیگر نهادها مثل قانون اساسی در پی تحقق تغییرات اساسی بودند؛ برای مثال از ستاد انقلاب فرهنگی برای کنترل نفوذ ضدانقلاب در دانشگاهها استفاده شد که ضربه مهلکی به ضدانقلاب زد یا هیئتهای گزینش برای کنترل ادارات.
ناامنی از سوی ضدانقلاب, غلیان احساسات انقلابی تودهها و بازسازی مدیریتی کشور از چالشهای مهم این دوره بود که روحانیت با استفاده از پتانسیل مرجعیت, شبکه روحانیان, مساجد و هیئتهای مذهبی و نهادهای نوساز انقلابی توانست این چالش را به سمت تثبیت نظام جدید رهنمون کند.
ج) تشکیل حزب جمهوری اسلامی (به کارگیری فعالانه دو نهاد روحانی دیگر: جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین):
شاید نتوان این راهکار روحانیت را هم عرض دو اقدام آنها در مهار چالشها قرار داد؛ اما به علت نقش عمده آن در تحقق دو اقدامِ فوق جا دارد به صورت مستقل به آن بپردازیم. روحانیان انقلابی که همه از شاگردان امام بودند, یک هفته پس از پیروزی انقلاب در تشکیلات حزبی جدیدی تحت عنوان حزب جمهوری اسلامی جمع شدند تا در مقابل دیگر گروهها از ارزشها و منافع خود دفاع کنند. البته به گفته مؤسسان حزب مقدمات تشکیل این حزب قبل از انقلاب فراهم آمده بود؛ به گفته شهید بهشتی چون تشکلهای دیگر مانند نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق نتوانستند آرمانهای روحانیان انقلابی را رهبری کنند, خود اقدام به تشکیل حزب مستقلی کردند. (18) آیتالله خامنهای در مصاحبهای درباره تشکیل حزب جمهوری اسلامی چنین گفتند: «ما وارث ویرانهای هستیم به نام ایران. نظام شاهنشاهی از همه نهادهای اساسی اثری باقی نگذاشته است. سازندگی ملت و جامعه ما بر اساس آرمانها و مقاصد پذیرفته شده ضرورتِ فعالیت تشکیلاتی را ایجاب میکند». (19) ایشان در مصاحبهای هجوم و استقبال مردم از عضویت در حزب را نشاندهنده ضرورت و نیازی اصیل قلمداد میکنند؛ به طوری که در طی دو روز, ظرف هشت ساعت ثبت نام, حدود ده هزار نفر تقاضای عضویت در حزب کردند. (20)
هاشمی رفسنجانی درباره چگونگی جلب نظر حضرت امام برای تأسیس حزب و اهداف آن میگوید: «با استدلال ایشان [شهید بهشتی] مبنی بر نیاز روحانیت به انسجام و تشکل به منظور ساختن کادرهای مورد نیاز نظام و همچنین به دست گرفتن ابتکار عمل, در نهایت امام با پیشنهاد تأسیس حزب موافقت کردند و حتی مبلغ پنج میلیون تومان نیز در ابتدای حزب به منظور فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی کمک کردند».
وی میگوید: «ما به دنبال یک تشکیلات جامع بودیم که مسلمانهایی که ادعا میکنند میخواهند با موازین اسلامی فقه موجود ما و معارف موجود ما که مورد عمل ماست, در حوزههایی زندگی بکنند, ما اینها را در یک تشکیلات جمع بکنیم؛ این ایده کلی ما بود». (21)
مسئله مهم در تشکیلِ حزب اطلاق جمهوری اسلامی بر آن است که مبین تعیین خطوط آینده نهضت و نظام بود. یکی از خط مشیهای اصلی حزب, تأکید بر تداوم انقلاب و جلوگیری از توقف انقلاب در یک مرحله بود؛ در این راستا دست به تشکیل دورههای آموزش ویژه برای تربیت و آموزش نیروهای مجرب مورد نیاز انقلاب زد و نتوانست در مراکز و سازمانها افراد کارآمدی را به کار گیرد؛ همچنین با یک کار منسجم و فراگیر توانست اکثریت کرسیهای مجلس خبرگان قانون اساسی و مجلس شورای اسلامی را به دست گیرد که این اکثریت نقش مؤثری در نیل به اهداف انقلابی (مانند تصویب اصول مربوط به ولایت فقیه در قانون اساسی در مجلس خبرگان و مخالفت با طیف بنیصدر در مجلس شورای اسلامی) و مهار بحران و خروج از چالشها داشت.
حزب جمهوری از دو لحاظ نسبت به دیگر احزاب برتری داشت: اول از حیث ایدئولوژی و دوم از حیث منابع مالی. ایدئولوژی اسلامی و مدیریت روحانیان در آن سبب شد مردم متدین -که بیشتر مردم انقلابی بودند- و قاطبه اقشار سنتی جامعه را به سوی خود جذب کند. از سوی دیگر استفاده از سهم امام در جهت اهداف حزب عاملِ مهمی بود که امکان فعالیت و گستردگی فعالیت آن را فراهم میکرد. شهید دکتر باهنر, دبیرکل حزب, بعد از شهید دکتر بهشتی در این باره میگوید: «مردمی که در حزب گرد آمدند و اعلام همکاری کردند… به صورتهای مختلف در کمک به اداره حزب میکوشند. علاوه از آن, خود مسئله سهم امام؛ همانطوری که میدانید از مصارف فقط برای اسلام و پیشبرد تبلیغات اسلام و خدمات اسلامی و حفظ کیان امت اسلام است». (22)
– جامعه روحانیت مبارز:
این تشکل که یک سال قبل از پیروزی انقلاب تأسیس شد, یکی از بازوان حزبی و تشکلی روحانیان بود که علیرغم برخی اختلاف نظرها با حزب جمهوری, در اواخر سال 59 و سال 60 که اوج تقابلهای روحانیت با جریانهای غیرمذهبی بود, در کنار حزب جمهوری و دیگر روحانیان قرار گرفت.
– جامعه مدرسین حوزه علمیه قم: این تشکل حوزوی که در سالهای قبل از انقلاب تأسیس شده بود, در جریان حوادث سیاسی پس از انقلاب, همواره در کنار نهادهای روحانی قرار داشت. جامعه مدرسین به دلیل جایگاه برجسته آن در میان روحانیون و مردم در برونرفت از چالشهای نظام جدید همواره توانست نقش مؤثری ایفا نماید.
– شهادت روحانیان برجسته انقلابی: شهادت رهبران انقلاب مانند آیتالله مطهری, آیتالله بهشتی, آیتالله مفتح و دکتر باهنر ثلمهای جبرانناپذیر بود؛ اما یکی از زمینهها و علل روشن شدن صورت نفاق بوده, به ویژه در مقطعی که میان دفتر هماهنگی ریاست جمهوری و سازمان مجاهدین خلق با مکتبیها تقابل شدید بود و در بخشهایی از جامعه, روحانیان چون آیتالله بهشتی به دیکتاتوری متهم میشدند؛ شهادت این بزرگان عمیق نقابِ نفاق را از چهره منافقان برداشت و بیش از پیش موجب گرایش افکار عمومی به طیف روحانیت گردید و همین حمایت عمومی زمینههای تثبیت نظام جمهوری اسلامی در دهه 1360 را فراهم ساخت.
3. مقابله با بحرانها با منشأ خارجی
جنگ تحمیلی, عامل وفاق و وحدت:
از آنجا که انقلاب ایران انقلابی دینی بود, ترویج و دفاع از آن در نظر و عمل, با توجه به گفتمان سکولار حاکم بر روابط قدرت در جهان, با بحرانها و چالشهایی با منشأ خارجی روبهرو گردید که در پی اضمحال آن بودند. تهاجم گسترده عراق به مرزهای غربی ایران در شهریور 59 در همین راستا بود. بحران سیاسی داخلی و کشمکشهای سیاسی در مرکز و فروپاشی ارکان نظامی کشور در پی انقلاب زمینهی مناسبی را برای عراق فراهم ساخت؛ اما تهاجم دشمن خارجی زمینه لزوم وحدت ملی و طرد افرادی را که خلاف آن عمل میکردند, فراهم آورد. روحانیت با همه امکانات فرهنگی و مردمی خود پا به عرصه دفاع گذاشت, در حالی که رئیسجمهور بنیصدر در سودای انحصار قدرت به منازعات داخلی دامن میزد؛ همچنین شکست وی در مدیریت جنگ در مقام جانشین فرماندهی جنگ بر اضمحلال طیف وی افزود. امام و مرجعیت و سازمان روحانیت با دعوت مردم به مقاومت و شرکت برخی از شخصیتها در جبههها مثل آیتالله خامنهای تلاش مؤثری در ایجاد مقاومت ملی برای بیرون راندن دشمن بعثی کرد و از سوی دیگر زمینه طرد مخالفان روحانیت و توجه مردم به دفاع از وطن به جای منازعات گروهی را که طیف رئیس جمهور در پی آن بودند, فراهم ساخت. این عامل را میتوان علت تامه در فروپاشی بازماندههای ضدانقلاب و تثبیت کامل نظام و برون رفت از چالشهایی معرفی کرد که سه سال دامنگیر نظام و مردم بود.
گروگانگیری جاسوسان امریکایی و پیامدهای آن:
خاستگاه این بحران در داخل کشور بود؛ اما به دلیل اینکه گروگانها اتباع امریکا بودند و این اقدام سبب تحقیر ابرقدرت امریکا در جهان شده بود, امریکا واکنشهای تندی در برابر آن اتخاذ کرد. کارتر, رئیس جمهور امریکا, پس از شکست عملیات دلتا در طبس, در مصاحبهای تهدیدآمیز و بیسابقه گفت: «در صورت واردشدن کوچکترین آسیبی به گروگانها, دولت ایران گور خود را کنده است». (23) اما در اعتراض به این تهدیداتِ امریکا میلیونها ایرانی تحت تأثیر بیانات امام خمینی به خیابانها ریختند و راهپیمایی عظیمی را به نمایش گذاشتند. اصولاً تشکیل ارتش بیست میلیونی به فرمان امام, به عنوان ولی فقیه, در همین راستا قابل تحلیل است که بیست میلیون ایرانی مشتاقانه خواهان پیوستن به این ارتش بودند. ایستادگی نظام نوپای اسلامی در برابر ابرقدرت امریکا, آن هم در زمانی که به شدت دچار بیثباتی ناشی از انقلاب بود, ملهم از اعتقادات و روحیه دینی بود و نقش روحانیت در انگیزش مردم در این مسیر هویدا میباشد.
نتیجه
اگر انقلاب مصداق بزرگترین تغییر سیاسی-اجتماعی است, نظامِ پس از انقلاب بارزترین نمود ثبات خواهی است؛ به عبارت دیگر انقلاب از یک سو نیازمند سامان دادن و نظم جدید (ثبات) است و از سوی دیگر برای تحقق آرمانهای نشئت گرفته از ایدئولوژی خود نیازمندِ تغییرات بنیادین در سطوح عمیق ساختارهای سیاسی, اجتماعی و اقتصادی است تا در آینده دچار بحران مشروعیت نشود. این شرایط بحرانِ تغییر- ثبات را شکل میدهد.
با عنایت به مسئله تغییر- ثبات در نظام جدید میتوان به دو بحران نشئت گرفته از آن اشاره کرد: بحران مشروعیت و بحران مشارکت. بسیاری از تعارضهای دوره سالهای 57-60 از این بحرانها ناشی میشد و به صورت تعارضها و منازعات سیاسی و اجتماعی ظهور مییافت. این تعارض چالشهایی را خلق کرد که منجر به جبههبندی گروههای مختلف انقلابی در برابر یکدیگر گردید. مهمترین و اساسیترین چالش را میتوان تعارض قدرت سیاسی نحیف و ضعیف خواهان ثبات با قدرت اجتماعیِ بسیار گستردهی ناشی از شرایط انقلابی و نیز رویکرد مذهبی انقلاب که بدعتی در گفتمان سکولار حاکم بر جهان بود, برشمرد. چالشهای مهم عینی -که در واقع از چالشهای فوق نشئت میگرفت- عبارت است از: 1. چالش دولت موقت و شورای انقلاب؛ 2. چالش دولت موقت با نهادهای انقلابی مثل کمیتهها, سپاه و دادگاه انقلاب؛ 3. چالش ریاست جمهوری با مجلس شورا؛ 4. گروگانگیری دیپلماتهای امریکایی و تبعات ناشی از آن؛ 5. جنگ عراق علیه ایران؛ 6. ناآرامی و آشوب در برخی مناطق کشور.
در این شرایط بحرانی, مرجعیت, حزب جمهوری اسلامی (با مدیریت روحانیت), جامعه روحانیت مبارز و جامعهی مدرسین نهادها و احزاب روحانی یا با مدیریت روحانیت بودند که درگیر این چالش گردیدند و برای حفظ نظام تازه تأسیس و خروج از این بحران تلاش میکردند. این احزاب روحانی به خصوص حزب جمهوری اسلامی با تأکید بر ضرورت تغییرات بنیادین – به خصوص در بعد نرمافزاری- در حوزههای سیاسی (مثل ولایت فقیه), حقوقی (مثل قانون اساسی), اقتصادی (مثل بانکداری بدون ربا) و فرهنگی (مثل انقلاب فرهنگی) کوشید با به کارگیری ابزارهای مذهبی مثل مرجعیت و حوزه, مساجد, هیئتهای مذهبی, تعمیم تکلیف شرعی به عرصه سیاسی (مثل وجوب شرعی شرکت در انتخابات) و احساسات دینی مردم به ویژه استفاده از احساسات ناشی از شهادت تعدادی از روحانیان برجسته مثل آیتالله بهشتی, زمینه همگرایی بین دو مؤلفه تغییرات بنیادین در عین تأمین ثبات را فراهم سازد. سال 1360 را میتوان اوج تعارض تغییر- ثبات و چالشهای ناشی از آن و سرانجام پایان این تعارض در مقطع تاریخی مورد نظر دانست. بنابراین برونرفت از این بحرانها و چالش تغییر- ثبات بدون نقشآفرینی روحانیت و کار بست ظرفیتهای آن امکانپذیر نبود.
پینوشتها
1- دانش آموخته حوزه علمیه قم, دکترای مدرسی معارف, گرایش انقلاب اسلامی.
2- همان, ص 309.
3- همان, ص 351-350.
4- همان, ص 354.
5- ر.ک: برتراند بدیع؛ توسعه سیاسی؛ ص 63-62.
6- جان دی استمپل؛ درود انقلاب ایران؛ ص 50.
7- همان, ص 68.
8- امام خمینی؛ صحیفه نور؛ ج 12, ص 230.
9- واحد فرهنگی بنیاد شهید او به تنهای یک ملت بود؛ دفتر دوم, ص 224.
10- دفتر مقام معظم رهبری؛ حوزه و روحانیت در آیینه رهنمودهایی مقام معظم رهبری؛ ج 1, ص 241.
11- همان, وقایع 25-31 اردیبهشت 58.
12- احمد نقیبزاده؛ نقش روحانیت در انقلاب اسلامی؛ ص 225.
13- همان.
14- به نقل از: محمدرحیم عیوضی؛ انقلاب اسلامی؛ ص 287.
15- امام خمینی؛ صحیفه نور؛ ج 2, صص 265 و 276.
16- احمد نقیبزاده؛ نقش روحانیت شیعه؛ ص 250.
17- ر.ک: مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی.
18- عبدالله جاسبی, تشكل فراگیر: مروری بر یک فعالیت حزب جمهوری اسلامی؛ ج 1, ص 366, به نقل: از یحیی فوزی؛ تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران؛ ج 1, ص 387.
19- روزنامه کیهان؛ ش 10644, 3 اردیبهشت 1358, به نقل از: احمد نقیبزاده؛ نقش روحانیت شیعه؛ ص 257.
20- همان.
21- یحیی فوزی؛ تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران؛ ج 1, ص 393.
22- همان, ص 260.
23- یوسف مازندی؛ ایران ابرقدرت قرن؛ ص 75, به نقل از: محمدرحیم عیوضی؛ انقلاب اسلامی: زمینهها و ریشهها؛ ص 286.
کتابنامه :
1. اداره کل مطبوعات و نشریات وزارت ارشاد اسلامی؛ نگرشی بر نقشی مطبوعات وابسته در روند انقلاب اسلامی ایران؛ چ 2, تهران: وزارت ارشاد اسلامی, 1361.
2. استمپل, جان دی؛ درون انقلاب ایران؛ ترجمه منوچهر شجاعی؛ تهران: رسا, 1378.
3. امام خمینی, روح الله؛ صحیفه نور؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی, سازمان انتشارات, 1370.
4. بازرگان, عبدالعلی؛ مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب؛ تهران: نهضت آزادی, 1361.
5. بازرگان, مهدی؛ انقلاب ایران در دو حرکت؛ چ 3, تهران: مؤلف, 1363.
6. بدیع, برتراند؛ توسعه سیاسی؛ ترجمه احمد نقیبزاده؛ چ 1, تهران: نشر قومس, 1376.
7. بیرو, آلن. فرهنگ علوم اجتماعی؛ ترجمه باقر ساروخانی؛ چ 4, تهران؛ کیهان, 1370.
8. جاسبی, عبدالله ؛ تشکل فراگیر: مروری بر دهه یک فعالیت حزب جمهوری اسلامی؛ ج 1, تهران: مرکز انتشارات علمی, 1382.
9. دفتر مقام معظم رهبری؛ حوزه و روحانیت در آینه رهنمودهای مقام معظم رهبری؛ تهران: سازمان تبلیغات اسلامی, 1375.
10. روزنامه اطلاعات؛ 24 اسفند 57 و 15 تیر 58.
11. روزنامه کیهان؛ 8 آبان 1358.
12. سمیعی, احمد؛ طلوع و غروب دولت موقت؛ تهران: شباویز, 1371.
13. عظیمی دولتآبادی, امیر؛ منازعات نخبگان سیاسی و ثبات سیاسی در جمهوری اسلامی ایران؛ چ 1, تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی, 1387.
14. عیوضی, محمدرحیم؛ آسیبشناسی انقلاب اسلامی؛ چ 2, تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی, 1386.
15. _____؛ انقلاب اسلامی, زمینهها و ریشهها؛ چ 1, قم: دفتر نشر معارف, 1387.
16. _____؛ چالشهای سیاسی پیش روی انقلاب اسلامی؛ چ 1, تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی, 1388.
17. فروغ اندیشه؛ ج 2, تهران: مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی, وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی, سازمان انتشارات, 1362.
18. فوران, جان؛ مقاومت شکننده؛ ترجمه احمد تدین؛ تهران: نشر رسا, 1376.
19. فوزی, یحیی؛ تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران؛ چ 1, تهران: نشر عروج, 1384.
20. مازندی, یوسف؛ ایران ابرقدرت قرد؛ به کوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوی؛ چ 3, تهران: البرز, 1376.
21. مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی؛ تهران: مجلس شورای اسلامی, اداره کل تندنویسی, [بیتا].
22. نجاتی, غلامرضا خاطرات بازرگان؛ تهران: خدمات فرهنگی رسا, 1375.
23. نصیری, مسعود؛ حقیقتها و مصلحتها: گفتگو باهاشمی رفسنجانی؛ تهران: نشر نی, 1378.
24. نقیبزاده, احمد و وحید امانی؛ نقش روحانیت شیعه در پیروزی انقلاب اسلامی؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی, 1382.
25. واحد فرهنگی بنیاد شهید؛ او به تنهای یک ملت بود؛ دفتر دوم, تهران: واحد فرهنگی بنیاد شهید, 1361.
26. ____؛ بهشتی اسطورهای بر جاودانگی تاریخ؛ دفتر سوم, تهران: واحد فرهنگی بنیاد شهید, 1361.
27. ____؛ سید مظلوم امت, دفتر اول, تهران: واحد فرهنگی بنیاد شهید, 1361.
28. هانتینگتون, ساموئل؛ سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی؛ ترجمه محسن ثلاثی؛ چ 2, تهران: نشر علم, 1375.
منبع مقاله :
فراتی, عبدالوهاب (1394), روحانیت و انقلاب اسلامی جلد دوم مجموعه مقالات, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی, چاپ اول.